🔹 نوشته های دریافتی 🔹
▫️ انسان آبان: کارگر بهحاشیه رانده
▫️ بخش نخست
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
24 ژانویه 2020
🔸 این متن، با توجه به آمار شاخص حاشیهنشینان و نیز بیکاران و بیثباتکاران که بیشترین نیرو جبهه کار حداقل در بخش بدنه مبارزه طبقاتی را به خود اختصاص می دهد، بر آن است که در بخشهای اول و دوم از زاویه تمایزات کارگران رانده به حاشیهی کار و زیست، تجربه زیسته آنان را در نبرد طبقاتی پیوسته، هم چنین سوژهگی آنها در این نبردها را نشان دهد؛ و در بخش آخر، با نگاه بر گرفته از متن به واکاوی کوتاهی از خیزش آبان بپردازد. به نقش پراتیک خودگستر سوژهی آبان.
🔸 شهرها با انسان هایی مواجهاند که تمام زندگیشان در هاشور خاکستری حاشیه زندگی خلاصه شده؛ انسانهایی که در حاشیه شهر متولد میشوند، در حاشیه زندگی میکنند، در حاشیه نفس میکشند، در حاشیه کار میکنند و در همان حاشیه میمیرند؛ انسانهایی که میدانند، اگر تمام عمرشان را بدوند، به متن شهر نمیرسند که نمیرسند. آنها انسان آبان هستند. همانها که در هفتهی اخر آبان تعرض، توهین و هتک حرمت به فرزندان و خانههایشان را تا عمق وجود حس کردند . همانها که ناامید از ناجی، روی پاهایشان ایستادند، هما نها که در مقابل هجوم دوزخیان فراموش کردند ترک، کرد ، لر، زن و مرد هستند و پشت در پشت هم ایستادند تا با چهار چشم از خود مواظبت کنند، همانها که علیرغم قطع اینترنت، بدرن تکیهها و مساجد خبر پخش کن سال ۵۷، نبرد طبقاتی را به بیش از صد شهر کشاندند. گرچه ویژگیهای خاص سه گانه در بخشهای شکلی کارو زیست، کارگران به حاشیه رانده را با کارگران کلاسیک متفاوت میکند اماآنها فراتر از هر نوع تفاوت شکلهای کلاسیک کار جمعی، در ماهیت امر، تهیدست، همچنان مالک کار زنده و بخشی حجیم از طبقه کارگر هستند. «طبقات، هویتها و جماعتهای بسیجشده انتزاعات نیستند: آنها شکلهای تجربهی جمعی جهان هستند که در مقیاسی گسترده برساخته میشوند. همانطور که صد سال پیش شکلهای تصادفی را برمیگزیدند، اکنون بار دیگر از طریق مسیرها و علتهای پیشبینینشده و اغلب شگفتانگیزی که بسیار متفاوت با گذشتهاند چنین میکنند. ما نباید مفهوم طبقهی اجتماعی ــ راهی برای طبقهبندی آماری افراد براساس دارایی، منابع، دسترسی به ثروت و غیره ــ را با شیوههای بالفعلی که در آن برپایهی همبستگیهای گزیده، محل اقامت، مسائل مشترک و خصیصههای فرهنگی گروهبندی میشوند، مغشوش سازیم. این یک جنبش واقعی برساخت متحرک طبقات است که فقط از سر تصادف با تلاقیگاههای ارائهشده در دادههای آماری منطبقاند. مشکل چپ سنتی این است که مفهوم «شرایط پرولتری» را با شکل تاریخی خاصی از کار مزدی خلط میکند.»
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1cZ
#فرنگیس_بختیاری #خیزش_آبان #انسان_آبان #حاشیهنشینی #طبقه_کارگر
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ انسان آبان: کارگر بهحاشیه رانده
▫️ بخش نخست
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
24 ژانویه 2020
🔸 این متن، با توجه به آمار شاخص حاشیهنشینان و نیز بیکاران و بیثباتکاران که بیشترین نیرو جبهه کار حداقل در بخش بدنه مبارزه طبقاتی را به خود اختصاص می دهد، بر آن است که در بخشهای اول و دوم از زاویه تمایزات کارگران رانده به حاشیهی کار و زیست، تجربه زیسته آنان را در نبرد طبقاتی پیوسته، هم چنین سوژهگی آنها در این نبردها را نشان دهد؛ و در بخش آخر، با نگاه بر گرفته از متن به واکاوی کوتاهی از خیزش آبان بپردازد. به نقش پراتیک خودگستر سوژهی آبان.
🔸 شهرها با انسان هایی مواجهاند که تمام زندگیشان در هاشور خاکستری حاشیه زندگی خلاصه شده؛ انسانهایی که در حاشیه شهر متولد میشوند، در حاشیه زندگی میکنند، در حاشیه نفس میکشند، در حاشیه کار میکنند و در همان حاشیه میمیرند؛ انسانهایی که میدانند، اگر تمام عمرشان را بدوند، به متن شهر نمیرسند که نمیرسند. آنها انسان آبان هستند. همانها که در هفتهی اخر آبان تعرض، توهین و هتک حرمت به فرزندان و خانههایشان را تا عمق وجود حس کردند . همانها که ناامید از ناجی، روی پاهایشان ایستادند، هما نها که در مقابل هجوم دوزخیان فراموش کردند ترک، کرد ، لر، زن و مرد هستند و پشت در پشت هم ایستادند تا با چهار چشم از خود مواظبت کنند، همانها که علیرغم قطع اینترنت، بدرن تکیهها و مساجد خبر پخش کن سال ۵۷، نبرد طبقاتی را به بیش از صد شهر کشاندند. گرچه ویژگیهای خاص سه گانه در بخشهای شکلی کارو زیست، کارگران به حاشیه رانده را با کارگران کلاسیک متفاوت میکند اماآنها فراتر از هر نوع تفاوت شکلهای کلاسیک کار جمعی، در ماهیت امر، تهیدست، همچنان مالک کار زنده و بخشی حجیم از طبقه کارگر هستند. «طبقات، هویتها و جماعتهای بسیجشده انتزاعات نیستند: آنها شکلهای تجربهی جمعی جهان هستند که در مقیاسی گسترده برساخته میشوند. همانطور که صد سال پیش شکلهای تصادفی را برمیگزیدند، اکنون بار دیگر از طریق مسیرها و علتهای پیشبینینشده و اغلب شگفتانگیزی که بسیار متفاوت با گذشتهاند چنین میکنند. ما نباید مفهوم طبقهی اجتماعی ــ راهی برای طبقهبندی آماری افراد براساس دارایی، منابع، دسترسی به ثروت و غیره ــ را با شیوههای بالفعلی که در آن برپایهی همبستگیهای گزیده، محل اقامت، مسائل مشترک و خصیصههای فرهنگی گروهبندی میشوند، مغشوش سازیم. این یک جنبش واقعی برساخت متحرک طبقات است که فقط از سر تصادف با تلاقیگاههای ارائهشده در دادههای آماری منطبقاند. مشکل چپ سنتی این است که مفهوم «شرایط پرولتری» را با شکل تاریخی خاصی از کار مزدی خلط میکند.»
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1cZ
#فرنگیس_بختیاری #خیزش_آبان #انسان_آبان #حاشیهنشینی #طبقه_کارگر
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
انسان آبان: کارگر بهحاشیه رانده
بخش نخست نوشتهی: فرنگیس بختیاری همبستگي نشسته بر خشم مردم درآخرین هفتهی آبان ٩٨، روزهايي را در تاريخ ايران رقم زد كه بر تارك آن، غرور و عزت نفس بازيافتهی تهيدستانی نقش بستهاست که در حوزه نبردِ …
🔹 نوشته های دریافتی 🔹
▫️ انسانِ آبان - در نبرد پیوسته، سركش و آبدیده
▫️ بخش دوم
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
1فوریه 2020
🔸 در بخش یکِ این تحقیق به شیوه هستی انسان آبان از زاویه کار و نحوهی زیست وی پرداختیم. نشان دادیم که انسانِ آبان از لایههای پایینی طبقه کارگر ــاکثریتی نامولد و اقلیتی مولد ــ بسیارند، چنانکه ارتشی را مانَند که ستاد خود را در حوزه رسمی کار گذارده و خود بهمثابه بدنهی آن در سراسر کشور به حاشیهی کار و زیست رانده شدهاست. ارتشی که با تداوم بحران، پیوسته لایههای ضعیفترِ این ستاد نیز به آن میپیوندند و بزرگ و بزرگتر میشود. در این قسمت به تجربهی زیسته آنها در سپهرهای گوناگون حیات اجتماعی میپردازیم. میشود. تجربهی زیسته، مقولهای تنیده در هستیِ طبقاتی آنها که باورها را در کشاکشی مستمر با عینیت صیقل میدهد و تهیدستان را وارد تغییراتِ کمی و کیفی باورهایشان میکند. وقتی ایدئولوژیهای خاص بر بستر ایدئولوژیِ طبقاتی، کارگران را محاصره میکند، تجارب مشترک در پراتیک روزمره و در غیابِ نقد انقلابی، کُند به بار مینشیند. استمرار این تجارب ابتدا بر ایدئولوژیهای خاص خط میاندازد. خطها به تَرَک و ترکها به شکاف، شکافها نیز به بهمن منجر میشوند. چنانکه در دی ۹۶، در فولاد و هفت تپه، در آبان ۱۳۹۸، در دانشگاهها، ۲۳ دی، اعتراض به قتل عام مسافرین، و… بهمنها بههم میپیوندند و بزرگ و بزرگتر میشوند.
🔸 اگر دههی ۶۰، دههی نظم و بهبندکشاندن تهیدستان با زنجیرِ ایدئولوژیهای خاصِ مقطعی و درازمدت بود، به طبعِ آن پیشروی آرام و مستمر بهحاشیهراندهشدهگان شهری کمتر و پنهانیتر شد. دفاع از اسلام و کشور در واقعیتِ ملموس خود، بهشتی برای بهحاشیهراندهشدهگان به ارمغان نیاورد و چیزی جز گرانی بیشتر، آوارگی و بیخانمانی بیشتر نداشت و نهاد مستضعفان بهجای پاسخ به نیاز مسکن مستضعفان، تابع منطق انباشت سرمایه بود. صدای بیصدایان در مراجعات مکرر به این نهاد فقط تا حدی شنیده میشد که قدرتِ آن منطق اجازه میداد. لذا از آغاز دههی ۷۰ شورشها گستردهتر و خشنتر شد. چندین شورش با دهها کشته و آتشزدن صدها ساختمان دولتی، بانک و مغازه و اتوبوس حتی تسخیرِ شهرکی در مشهد که شهرداری به آنها جواز ساخت نداده بود. این شورشها که بعد از برنامهی تعدیلِ ساختاری دولتِ وقت شروع شد، شامل تظاهرات در کوی طلاب مشهد، اراک، مبارکه، چهاردانگه تهران و… بود که بهشدت سرکوب شدند. مشروح این شورشها را، مقاله سیاست پس کوچهای در ایران نشان میدهد. گرچه در سطح وقایع و جامعه همه چیز آرام بهنظر میرسید، اما نبرد طبقاتی ادامه داشت. پرداختن به این تجربههای زیسته، علل و نتایج آن در حوصله این نوشته نیست. پس از این شورشها، ورود آخوند خاتمی با گفتمان قانون در عرصه سیاست، فقط برای راضیکردن اقشار میانی و مرفه در التزام به بهشت قانون و جامعه مدنی نبود، بلکه همچنین حضور دولتی بود که نهادِ ایدئولوژیکِ قانون را برای مهار شورشها برگزیده بود.
🔸 میتوان مبارزهی مستمر حاشیهراندگان شهری را جنبشِ اجتماعی آرام و پیشرونده با ویژگیهای تلاشهای فردی ـ محلی، درجهای از سازماندهی سیال، شبکهسازی محلی ـ قومی، ولایتی ـ خویشاوندی و شکلی از تغییرِ اجتماعی درازمدت دید که کنش سیاسیِ آن با شکلگیری سریع، شدیداً تهاجمی، غیرمنظم و دارای گسترشِ شبکهای است. آنها با گسترشِ محدودهی تحت کنترل خود، با تصرف پیادهروها، با مبارزه روزمره و مدام با ارگانهای دولتی و با تکیه به تشکیلات سنتی و محلی و ابتکاری خود، نه تنها تغییرات اجتماعی مهمی در زمینه تغییرات جمعیتی، ساختار شهری و نظم عمومی اعمال میکنند، نه تنها هزینههای سنگینی به نظامهای سلطه تحمیل میکنند، بلکه فرهنگِ زیستی مستقلی را در امورات خود نهادینه میکنند که فرهنگِ سلطه و بردهپروری را تضعیف میکند. از طرف دیگر همین استقلال، صبر و دفاعیات فردیِ آرامشان در مقابل دولت باعث میشود صبور و آبدیده شوند و تا زمانیکه تهاجم و سلبِ امکانات زیستی معیشتی آنها بهحد نهایت نرسد بهحرکات عمومی متحد روی نمیآورند...
🔸 در بخش سوم، [مقالهی بعدی این سلسلهنوشتار] بهقهر سیاسی انسانِ آبان میپردازیم و نیز بهدستاوردهایش، مثبت و منفی. و بزرگترین دستاوردش، رهائی از ایدئولوژی خاص «مستضعفان».
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1dQ
#فرنگیس_بختیاری #خیزش_آبان #انسان_آبان #حاشیهنشینی #طبقه_کارگر
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ انسانِ آبان - در نبرد پیوسته، سركش و آبدیده
▫️ بخش دوم
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
1فوریه 2020
🔸 در بخش یکِ این تحقیق به شیوه هستی انسان آبان از زاویه کار و نحوهی زیست وی پرداختیم. نشان دادیم که انسانِ آبان از لایههای پایینی طبقه کارگر ــاکثریتی نامولد و اقلیتی مولد ــ بسیارند، چنانکه ارتشی را مانَند که ستاد خود را در حوزه رسمی کار گذارده و خود بهمثابه بدنهی آن در سراسر کشور به حاشیهی کار و زیست رانده شدهاست. ارتشی که با تداوم بحران، پیوسته لایههای ضعیفترِ این ستاد نیز به آن میپیوندند و بزرگ و بزرگتر میشود. در این قسمت به تجربهی زیسته آنها در سپهرهای گوناگون حیات اجتماعی میپردازیم. میشود. تجربهی زیسته، مقولهای تنیده در هستیِ طبقاتی آنها که باورها را در کشاکشی مستمر با عینیت صیقل میدهد و تهیدستان را وارد تغییراتِ کمی و کیفی باورهایشان میکند. وقتی ایدئولوژیهای خاص بر بستر ایدئولوژیِ طبقاتی، کارگران را محاصره میکند، تجارب مشترک در پراتیک روزمره و در غیابِ نقد انقلابی، کُند به بار مینشیند. استمرار این تجارب ابتدا بر ایدئولوژیهای خاص خط میاندازد. خطها به تَرَک و ترکها به شکاف، شکافها نیز به بهمن منجر میشوند. چنانکه در دی ۹۶، در فولاد و هفت تپه، در آبان ۱۳۹۸، در دانشگاهها، ۲۳ دی، اعتراض به قتل عام مسافرین، و… بهمنها بههم میپیوندند و بزرگ و بزرگتر میشوند.
🔸 اگر دههی ۶۰، دههی نظم و بهبندکشاندن تهیدستان با زنجیرِ ایدئولوژیهای خاصِ مقطعی و درازمدت بود، به طبعِ آن پیشروی آرام و مستمر بهحاشیهراندهشدهگان شهری کمتر و پنهانیتر شد. دفاع از اسلام و کشور در واقعیتِ ملموس خود، بهشتی برای بهحاشیهراندهشدهگان به ارمغان نیاورد و چیزی جز گرانی بیشتر، آوارگی و بیخانمانی بیشتر نداشت و نهاد مستضعفان بهجای پاسخ به نیاز مسکن مستضعفان، تابع منطق انباشت سرمایه بود. صدای بیصدایان در مراجعات مکرر به این نهاد فقط تا حدی شنیده میشد که قدرتِ آن منطق اجازه میداد. لذا از آغاز دههی ۷۰ شورشها گستردهتر و خشنتر شد. چندین شورش با دهها کشته و آتشزدن صدها ساختمان دولتی، بانک و مغازه و اتوبوس حتی تسخیرِ شهرکی در مشهد که شهرداری به آنها جواز ساخت نداده بود. این شورشها که بعد از برنامهی تعدیلِ ساختاری دولتِ وقت شروع شد، شامل تظاهرات در کوی طلاب مشهد، اراک، مبارکه، چهاردانگه تهران و… بود که بهشدت سرکوب شدند. مشروح این شورشها را، مقاله سیاست پس کوچهای در ایران نشان میدهد. گرچه در سطح وقایع و جامعه همه چیز آرام بهنظر میرسید، اما نبرد طبقاتی ادامه داشت. پرداختن به این تجربههای زیسته، علل و نتایج آن در حوصله این نوشته نیست. پس از این شورشها، ورود آخوند خاتمی با گفتمان قانون در عرصه سیاست، فقط برای راضیکردن اقشار میانی و مرفه در التزام به بهشت قانون و جامعه مدنی نبود، بلکه همچنین حضور دولتی بود که نهادِ ایدئولوژیکِ قانون را برای مهار شورشها برگزیده بود.
🔸 میتوان مبارزهی مستمر حاشیهراندگان شهری را جنبشِ اجتماعی آرام و پیشرونده با ویژگیهای تلاشهای فردی ـ محلی، درجهای از سازماندهی سیال، شبکهسازی محلی ـ قومی، ولایتی ـ خویشاوندی و شکلی از تغییرِ اجتماعی درازمدت دید که کنش سیاسیِ آن با شکلگیری سریع، شدیداً تهاجمی، غیرمنظم و دارای گسترشِ شبکهای است. آنها با گسترشِ محدودهی تحت کنترل خود، با تصرف پیادهروها، با مبارزه روزمره و مدام با ارگانهای دولتی و با تکیه به تشکیلات سنتی و محلی و ابتکاری خود، نه تنها تغییرات اجتماعی مهمی در زمینه تغییرات جمعیتی، ساختار شهری و نظم عمومی اعمال میکنند، نه تنها هزینههای سنگینی به نظامهای سلطه تحمیل میکنند، بلکه فرهنگِ زیستی مستقلی را در امورات خود نهادینه میکنند که فرهنگِ سلطه و بردهپروری را تضعیف میکند. از طرف دیگر همین استقلال، صبر و دفاعیات فردیِ آرامشان در مقابل دولت باعث میشود صبور و آبدیده شوند و تا زمانیکه تهاجم و سلبِ امکانات زیستی معیشتی آنها بهحد نهایت نرسد بهحرکات عمومی متحد روی نمیآورند...
🔸 در بخش سوم، [مقالهی بعدی این سلسلهنوشتار] بهقهر سیاسی انسانِ آبان میپردازیم و نیز بهدستاوردهایش، مثبت و منفی. و بزرگترین دستاوردش، رهائی از ایدئولوژی خاص «مستضعفان».
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1dQ
#فرنگیس_بختیاری #خیزش_آبان #انسان_آبان #حاشیهنشینی #طبقه_کارگر
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
انسانِ آبان
در نبرد پیوسته، سركش و آبدیده بخش دوم نوشتهی: فرنگیس بختیاری میتوان مبارزه مستمر حاشیهراندگان شهری را جنبشِ اجتماعی آرام و پیشرونده با ویژگیهای تلاشهای فردی ـ محلی، درجهای از سازماندهی سیال،…
🔹 نوشته های دریافتی 🔹
▫️ گسست از نهادهای ایدئولوژیک، مواجهه با سرکوب
▫️ انسانِ آبان ـ بخش سوم (پایانی)
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
19 فوریه 2020
🔸 در راستای شناخت لایههای پائيني طبقه کارگر این سازندگان خیزش ظفرمند آبان ۹۸، در بخش اول و بخش دوم مقالهی انسانِ آبان تلاش شد به اعماق برویم و به ریشهها بپردازیم، به انگیزههای واقعی و علل عینی و مادیای که این جنبش را به درجهی انفجار کشاندهاست. ماهیت طبقاتی، تجربه زیسته، ویژگی سوژهگی و خواستههای بهحاشیه راندهشدهگان شهر را چنانکه هستند و تجربه کردهاند، معرفی کردیم، تا با درک پراتیک تاریخی انسان آبان، وارد خیزش آبان شویم.
سه ماه از خيزشِ شگفتانگيز آبان میگذرد نياز به تكرار نيست كه تهیدستان با چه شهامت و تهوري بدون ستاد رهبري، بدون سازماندهي و نقشه، بدون اسلحه و تجهيزات جنگي، ٧ روز تمام، با نيروي تا دندان مسلح حكومت جنگيدند. سلطهگران بيرحم نيز با قساوتی وحشتناک و شوككننده، صدها تن را دستگیر و كشتند تا از گسترش نبرد تهورآميز كارگران به متن شهر جلوگيري كنند. چنان خشونتی دیوانهوار و وحشتزده که در ماهشهر تانک و مسلسل، خون بر نیزارها سرازیر کرد. فقط ۶ روز زمان برد تا جبارانِ قدرت با سخنراني رهبر در ۶ آذر ۹۸، بهعمق اين نبرد و سپریشدن کارکرد ایدئولوژی نجات بخش خود اقرار کنند. روزهایی که چون زلزله جان سلطهگران را لرزاند و ایران را بین هوایِ اطلاعات و زمینِ اختناق معلق کرد، بار دیگر اثبات کرد انگیزههای واقعی و علل عینی و مادیای که این جنبشها را بهدرجهی انفجار میکشاند، ریشهدارتر از توطئههای سیاسی است و غیظ و نفرتی که سرمایه بهمحض ایستادگی کارگران از خود نشان میدهد در ترس و وحشت از قدرت کارگران حد و مرزی نمیشناسد.
🔸 اعتراضات دی۱۳۹۶ دختران انقلاب، کارگران هفتتپه و فولاد، بازنشستگان و معلمان چرخهای آسیابی بود که به نوبت چرخیدند تا جنبش جان بگیرد. صدها قربانی برای خواستههای هر قشر از مزدبگیران به اسارت و گروگان گرفتهشد و یا اعدام شدند. در این مدت روند فرارفتن خواستههای مردم از حوزه جایگاه اجتماعی معین، به سیاست تدریجی بود. رعب و وحشت از نیروهای امنیتی، سپاه، وثیقههای سنگین و گسترش خطر به سایر اعضای خانواده و بالاخص اخراج معترضین از محل کار و قطعِ ممر درآمد، مانع فرارفتن خواستههای صنفی به تقابل با کلیت رژیم بود. گسترش تدریجی اعتراضات بهقشرهای مختلف کارگری و فراگیرشدن هزینه مخالفت، رعب و وحشت را کاهش داد. جنبش آبان که اعتراضات این دو سال را جذب و انرژی منفی علیه رژیم را در تار و پود خود رها کرده بود، ساختارشکنتر و رادیکالیزهتر از همه اعتراضات دو سال گذشته ظاهر شد و به سه علت از چنان پتانسیل و ظرفیتی برخودار بود که هنوز روز اول تمام نشده، مستقیما علیه سلطهگران شعار داد. اول، این جنبش مختص قشر خاصی در چهارچوب مکانی معین و کار رسمی و قرارداد و بیمه نبود که عناصرش قابل شناسایی، اخراج از کار و سلب درآمد و امکانات بیمهای باشند. دوم، در سراشیب وضعیت اقتصادی به مرز «بالاتر از سیاهی رنگی نیست» رسیده بود که بازتابش خودکشیهای فردی یا خانوادگی بود. سوم، علیرغم اینکه نظامِ باورهایش به ایدئولوژیهای حاکم فرو ریخته بود اما بهمسخره هم شده، خود را نماد شعارهای «مستضعف» میدانست و باور نمیكرد رژيم كه مدعی حمايت از اوست به طرفش شلیک کند، این عدم باور به شوکی ویرانگر تبدیل شد. هنوز ۲۴ آبان به اتمام نرسیده بود که سلطهگران از قهر شدید استفاده کردند با این تفکر که بتوانند سریعاً اعتراضات را در نطفه خفه کنند. غافل از آنکه، آنهاکه بهمیدان آمدهبودند، سرِ نترس داشتند، در کلاسِ خودِ سرکوبگران درسِ خشونت آموخته بودند و با گفتمان روحانیون، صاحبینِ «انقلاب» نامیده شدهبودند. جواب آنها به سرکوبگران: «ما بچههای جنگیم، بجنگ تا بجنگیم»، نشان داد، بومرنگ بهطرف حاکمان برگشته است...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1fK
#فرنگیس_بختیاری #خیزش_آبان #انسان_آبان #حاشیهنشینی #مبارزه_طبقاتی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ گسست از نهادهای ایدئولوژیک، مواجهه با سرکوب
▫️ انسانِ آبان ـ بخش سوم (پایانی)
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
19 فوریه 2020
🔸 در راستای شناخت لایههای پائيني طبقه کارگر این سازندگان خیزش ظفرمند آبان ۹۸، در بخش اول و بخش دوم مقالهی انسانِ آبان تلاش شد به اعماق برویم و به ریشهها بپردازیم، به انگیزههای واقعی و علل عینی و مادیای که این جنبش را به درجهی انفجار کشاندهاست. ماهیت طبقاتی، تجربه زیسته، ویژگی سوژهگی و خواستههای بهحاشیه راندهشدهگان شهر را چنانکه هستند و تجربه کردهاند، معرفی کردیم، تا با درک پراتیک تاریخی انسان آبان، وارد خیزش آبان شویم.
سه ماه از خيزشِ شگفتانگيز آبان میگذرد نياز به تكرار نيست كه تهیدستان با چه شهامت و تهوري بدون ستاد رهبري، بدون سازماندهي و نقشه، بدون اسلحه و تجهيزات جنگي، ٧ روز تمام، با نيروي تا دندان مسلح حكومت جنگيدند. سلطهگران بيرحم نيز با قساوتی وحشتناک و شوككننده، صدها تن را دستگیر و كشتند تا از گسترش نبرد تهورآميز كارگران به متن شهر جلوگيري كنند. چنان خشونتی دیوانهوار و وحشتزده که در ماهشهر تانک و مسلسل، خون بر نیزارها سرازیر کرد. فقط ۶ روز زمان برد تا جبارانِ قدرت با سخنراني رهبر در ۶ آذر ۹۸، بهعمق اين نبرد و سپریشدن کارکرد ایدئولوژی نجات بخش خود اقرار کنند. روزهایی که چون زلزله جان سلطهگران را لرزاند و ایران را بین هوایِ اطلاعات و زمینِ اختناق معلق کرد، بار دیگر اثبات کرد انگیزههای واقعی و علل عینی و مادیای که این جنبشها را بهدرجهی انفجار میکشاند، ریشهدارتر از توطئههای سیاسی است و غیظ و نفرتی که سرمایه بهمحض ایستادگی کارگران از خود نشان میدهد در ترس و وحشت از قدرت کارگران حد و مرزی نمیشناسد.
🔸 اعتراضات دی۱۳۹۶ دختران انقلاب، کارگران هفتتپه و فولاد، بازنشستگان و معلمان چرخهای آسیابی بود که به نوبت چرخیدند تا جنبش جان بگیرد. صدها قربانی برای خواستههای هر قشر از مزدبگیران به اسارت و گروگان گرفتهشد و یا اعدام شدند. در این مدت روند فرارفتن خواستههای مردم از حوزه جایگاه اجتماعی معین، به سیاست تدریجی بود. رعب و وحشت از نیروهای امنیتی، سپاه، وثیقههای سنگین و گسترش خطر به سایر اعضای خانواده و بالاخص اخراج معترضین از محل کار و قطعِ ممر درآمد، مانع فرارفتن خواستههای صنفی به تقابل با کلیت رژیم بود. گسترش تدریجی اعتراضات بهقشرهای مختلف کارگری و فراگیرشدن هزینه مخالفت، رعب و وحشت را کاهش داد. جنبش آبان که اعتراضات این دو سال را جذب و انرژی منفی علیه رژیم را در تار و پود خود رها کرده بود، ساختارشکنتر و رادیکالیزهتر از همه اعتراضات دو سال گذشته ظاهر شد و به سه علت از چنان پتانسیل و ظرفیتی برخودار بود که هنوز روز اول تمام نشده، مستقیما علیه سلطهگران شعار داد. اول، این جنبش مختص قشر خاصی در چهارچوب مکانی معین و کار رسمی و قرارداد و بیمه نبود که عناصرش قابل شناسایی، اخراج از کار و سلب درآمد و امکانات بیمهای باشند. دوم، در سراشیب وضعیت اقتصادی به مرز «بالاتر از سیاهی رنگی نیست» رسیده بود که بازتابش خودکشیهای فردی یا خانوادگی بود. سوم، علیرغم اینکه نظامِ باورهایش به ایدئولوژیهای حاکم فرو ریخته بود اما بهمسخره هم شده، خود را نماد شعارهای «مستضعف» میدانست و باور نمیكرد رژيم كه مدعی حمايت از اوست به طرفش شلیک کند، این عدم باور به شوکی ویرانگر تبدیل شد. هنوز ۲۴ آبان به اتمام نرسیده بود که سلطهگران از قهر شدید استفاده کردند با این تفکر که بتوانند سریعاً اعتراضات را در نطفه خفه کنند. غافل از آنکه، آنهاکه بهمیدان آمدهبودند، سرِ نترس داشتند، در کلاسِ خودِ سرکوبگران درسِ خشونت آموخته بودند و با گفتمان روحانیون، صاحبینِ «انقلاب» نامیده شدهبودند. جواب آنها به سرکوبگران: «ما بچههای جنگیم، بجنگ تا بجنگیم»، نشان داد، بومرنگ بهطرف حاکمان برگشته است...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1fK
#فرنگیس_بختیاری #خیزش_آبان #انسان_آبان #حاشیهنشینی #مبارزه_طبقاتی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
گسست از نهادهای ایدئولوژیک، مواجهه با سرکوب
انسان آبان – بخش سوم (پایانی) نوشتهی: فرنگیس بختیاری با تمام احترامی که برای انسان آبان قائلم، با تمام ظرفیت ضد سرمایهدارانهای که طی جنبش اعتراضی دو ساله برای آن قائلم، به نظرم، معترضین ج…
🔹 نوشته های دریافتی 🔹
▫️ رهایی زنان، معیار رهایی همگان
▫️ نگاهی انتقادی به مناسبت 8 مارس
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
7 مارس 2020
🔸 روز جهانی زن، دستمایهای است برای جنبشهای زنان در سراسر جهان تا دستاوردهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خود را جمعبندی کنند و به «نقد مثبت و نقد منفی» این دستاوردها و تجلیل از کنشهای شجاعانه و عزم راسخ زنان عادی که نقش مؤثری در تاریخ مبارزات زنان ایفا کردهاند، بپردازند. این روز مجالی است برای نگاهکردن بهگذشته در مسیر تلاشها، منازعهها و فعالیتهای پیشین زنان، و نیز در راستای حرکتهای پیشِ رو. دراین مقاله قصد داریم با نگاهی کلی و گذرا بهدستاوردهای مثبت و منفی جنبش زنان ایران در قرنی که گذشت، درجهی رهایی زنان را در عمق جامعهی دیروز و امروز اندکی واکاوی کنیم، شاید نقطهی عزیمت امروز آن را دریابیم.
🔸 در 17 اسفند 1357، آنجا و آن روزها، که دموکراسیِ کوتاهِ موقعیت انقلابی ناباورانه خیابان را تسخیر کرده بود تا از موجودیت خود، از تولدش و برحقبودنش دفاع کند، واکنش خودجوش دهها هزار زن از قشرهای گوناگون اجتماعی و تعداد زیادی از دانشآموزان مدرسههای دخترانه در هشت مارس علیه حجاب اجباری زیر برف و باران شروع شد و شش روز ادامه داشت. زنان کارمند بدون حجاب اجازهی ورود بهمحل کارشان را نیافتند. زنان اما بهجای برگشتن بهخانه، بهخیابانها ریختند. تعداد زیادی از زنان کارمند هم عامدانه از رفتن بهسر کار سر باز زدند. برخی گروههای تازهتأسیس زنان برای برگزاری برنامههایی به این مناسبت فراخوان داده بودند. تعدادی از آنها اعضای کنفدراسیون دانشجویان بودند که تازه به ایران برگشته بودند و برخی هم گروههایی که وابسته بهبرخی گروههای کوچک سیاسی چپ بودند، از جمله، «اتحاد ملی زنان»، «جمعیت بیداری زنان»، «اتحادیه انقلابی زنان مبارز» و «جمعیت زنان مبارز» که برای هشت مارس در دانشگاه برنامه داشتند. این گروهها بدون اشاره بهسخنان خمینی در مورد حجاب یا لغو قانون حمایت از خانواده درحالی به سخنرانی در بارهی هشت مارس پرداختند که همان زمان بیش از پنجاههزار نفر زن جلوی دانشگاه تهران تجمع کرده بودند و شعار علیه حجاب میدادند. این زنان نه بهخاطر هشت مارس و روز جهانی زن، بلکه در اعتراض بهنخستین اعلام موضع حکومت جدید دربارهی اجباریشدن حجاب بهخیابان آمده بودند...
🔸 پس از پایان جنگ و اتمام کشتار خونین انقلابیون که تعداد زیادی از آنها زنان بودند، بخشی از زنان از اقشار میانی جامعه که تحصیلکرده و خود را نواندیشی دینی میدانستند تحت تاثیر ایدئولوژی دوگانهی «اسلام واقعی»/«اسلام متحجر» با هدف رهایی زن از نگاه متحجرانه اسلام و تفسیر کالایی بهفعالیت پرداختند. این زنان مثل اکثریت زنان کشور، هنوز در بند ایدئولوژی مستضعفان و ضدامپریالیسم در دو گانه رهبر- دولت، مدافع اصلاحطلبی در حوزه حقوق زنان بودند. بخشی هم، زنانی بودند که «سکولاریزه نمودن جامعه» را، گام نخستِ مقابله با سیستم ایدئولوژیک مردسالار میدانستند، این دو بخش در راستای دفاع از حقوق زنان، در دهه ۷۰ و ۸۰ تشکلهایی بهوجود آوردند. بهنظر من هر دو بهطور مشخص از سنت دینی تغذیه میکردند؛ سکولار و غیرسکولار دو روی یک سکهاند: «مخالفت با کارکرد دین بهعنوان عنصر محوری ایدئولوژی حاکم و حمایت از ضرورت آن، دو روی سکهی شعار «جدایی دین از دولت» بودهاند. این شعار نه نافی دولت است و نه نافی دین، بهعکس جاودانکنندهی هر دو است. جدایی دین از دولت در نظامهای سیاسی اروپا و آمریکا و شکوه و جلال «دربار پاپ» و تعظیم و تقدس او از سوی حاکمان این نظامها، نمایشدهندهی این دو روی سکه است.»...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1hv
#فرنگیس_بختیاری
#هشت_مارس #مبارزه_طبقاتی #جنبش_زنان #روز_جهانی_زن
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ رهایی زنان، معیار رهایی همگان
▫️ نگاهی انتقادی به مناسبت 8 مارس
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
7 مارس 2020
🔸 روز جهانی زن، دستمایهای است برای جنبشهای زنان در سراسر جهان تا دستاوردهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خود را جمعبندی کنند و به «نقد مثبت و نقد منفی» این دستاوردها و تجلیل از کنشهای شجاعانه و عزم راسخ زنان عادی که نقش مؤثری در تاریخ مبارزات زنان ایفا کردهاند، بپردازند. این روز مجالی است برای نگاهکردن بهگذشته در مسیر تلاشها، منازعهها و فعالیتهای پیشین زنان، و نیز در راستای حرکتهای پیشِ رو. دراین مقاله قصد داریم با نگاهی کلی و گذرا بهدستاوردهای مثبت و منفی جنبش زنان ایران در قرنی که گذشت، درجهی رهایی زنان را در عمق جامعهی دیروز و امروز اندکی واکاوی کنیم، شاید نقطهی عزیمت امروز آن را دریابیم.
🔸 در 17 اسفند 1357، آنجا و آن روزها، که دموکراسیِ کوتاهِ موقعیت انقلابی ناباورانه خیابان را تسخیر کرده بود تا از موجودیت خود، از تولدش و برحقبودنش دفاع کند، واکنش خودجوش دهها هزار زن از قشرهای گوناگون اجتماعی و تعداد زیادی از دانشآموزان مدرسههای دخترانه در هشت مارس علیه حجاب اجباری زیر برف و باران شروع شد و شش روز ادامه داشت. زنان کارمند بدون حجاب اجازهی ورود بهمحل کارشان را نیافتند. زنان اما بهجای برگشتن بهخانه، بهخیابانها ریختند. تعداد زیادی از زنان کارمند هم عامدانه از رفتن بهسر کار سر باز زدند. برخی گروههای تازهتأسیس زنان برای برگزاری برنامههایی به این مناسبت فراخوان داده بودند. تعدادی از آنها اعضای کنفدراسیون دانشجویان بودند که تازه به ایران برگشته بودند و برخی هم گروههایی که وابسته بهبرخی گروههای کوچک سیاسی چپ بودند، از جمله، «اتحاد ملی زنان»، «جمعیت بیداری زنان»، «اتحادیه انقلابی زنان مبارز» و «جمعیت زنان مبارز» که برای هشت مارس در دانشگاه برنامه داشتند. این گروهها بدون اشاره بهسخنان خمینی در مورد حجاب یا لغو قانون حمایت از خانواده درحالی به سخنرانی در بارهی هشت مارس پرداختند که همان زمان بیش از پنجاههزار نفر زن جلوی دانشگاه تهران تجمع کرده بودند و شعار علیه حجاب میدادند. این زنان نه بهخاطر هشت مارس و روز جهانی زن، بلکه در اعتراض بهنخستین اعلام موضع حکومت جدید دربارهی اجباریشدن حجاب بهخیابان آمده بودند...
🔸 پس از پایان جنگ و اتمام کشتار خونین انقلابیون که تعداد زیادی از آنها زنان بودند، بخشی از زنان از اقشار میانی جامعه که تحصیلکرده و خود را نواندیشی دینی میدانستند تحت تاثیر ایدئولوژی دوگانهی «اسلام واقعی»/«اسلام متحجر» با هدف رهایی زن از نگاه متحجرانه اسلام و تفسیر کالایی بهفعالیت پرداختند. این زنان مثل اکثریت زنان کشور، هنوز در بند ایدئولوژی مستضعفان و ضدامپریالیسم در دو گانه رهبر- دولت، مدافع اصلاحطلبی در حوزه حقوق زنان بودند. بخشی هم، زنانی بودند که «سکولاریزه نمودن جامعه» را، گام نخستِ مقابله با سیستم ایدئولوژیک مردسالار میدانستند، این دو بخش در راستای دفاع از حقوق زنان، در دهه ۷۰ و ۸۰ تشکلهایی بهوجود آوردند. بهنظر من هر دو بهطور مشخص از سنت دینی تغذیه میکردند؛ سکولار و غیرسکولار دو روی یک سکهاند: «مخالفت با کارکرد دین بهعنوان عنصر محوری ایدئولوژی حاکم و حمایت از ضرورت آن، دو روی سکهی شعار «جدایی دین از دولت» بودهاند. این شعار نه نافی دولت است و نه نافی دین، بهعکس جاودانکنندهی هر دو است. جدایی دین از دولت در نظامهای سیاسی اروپا و آمریکا و شکوه و جلال «دربار پاپ» و تعظیم و تقدس او از سوی حاکمان این نظامها، نمایشدهندهی این دو روی سکه است.»...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1hv
#فرنگیس_بختیاری
#هشت_مارس #مبارزه_طبقاتی #جنبش_زنان #روز_جهانی_زن
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
رهایی زنان، معیار رهایی همگان
نگاهی انتقادی به مناسبت 8 مارس نوشتهی: فرنگیس بختیاری بهعلت ناموزونی رشد سرمایهداری، ستم جنسیتی در اقشار مختلف زنان، در ابعاد متفاوت وجود دارد و صرفاً محدود بهزنان کارگر یا محوریت کار خانگی و ک…
🔹 نوشته های دریافتی 🔹
▫️ کرونا و مبارزه برای امنیت زیست
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
30 مارس 2020
🔸 همهگیری ویروس کرونا در ایران و تکرار تاریخ یک قرن قبل که «سال آنفولانزایی» نام گرفت، همه و عمدتاً تهیدستان را تهدید میکند. مستند کوتاهی که براساس گزارش دانشگاه شریف تهیه شدهاست، نشان میدهد که در صورت عدم رعایت قرنطینهی کامل و واقعی تا اواخر خرداد، بحران کرونا پایدار و حداقل سهونیم میلیون نفر را قربانی خواهد کرد. گسترش بیماری، واکنش دوران بربریت حاکمان و عدم امکان کنترل آن توسط نظامِ سلامتِ مبتنی بر سود، آینهای است که در مقابل تهیدستان قرار گرفتهاست تا هر روزه چهره مخوف تضاد طبقاتی و بازتابهایش را، بهعینه ببینند. طبق گزارشات واصله، ریزش بقایای طرفداران تهیدست رژیم، نتیجه ناگزیزِ بروزِ ضعف مطلق حاکمیت در حفظ امنیت سلامت مردم است. حاکمیتی که مدعی قَدرقُدرتی حفظ امنیت کشور در منطقه بود، اکنون از ایجاد امنیت در مقابل کرونا عاجز مانده و «کوه»، موش زاییدهاست، موشها در سوراخهای خود به قرنطینهها خزیدهاند و زندانیان را در سلولهای جمعی فاقد شرایط بهداشتی، سربازان را در خوابگاههای عمومی و تهیدستان را در جنگل سرمایهداریِ نان در مقابل کار، بیشرمانه در معرض بیماری و مرگ گذاردهاند.
🔸 در مقابله با این وضعیت است که سازمانیابی متکثر، افقی، مجازی و حقیقی از پایین، درمحلات فقیرنشین شیراز، همدان، غرب و شمال ایران شروع شده است. تهیدستان برای امنیتِ سلامت خود ناگزیر شدهاند بهخود تکیهکنند و امکانات حداقلی خود را در محلات و مکانهای کار، در گروههای مشترک برای مبارزه علیه ویروس کرونا بهکارگیرند. این ویروس درد مشترکی است که افراد را همدل و به یکدیگر نزدیک کردهاست. مبارزات اجتماعی/ سیاسی که بهصورت محدود از پایین و توسط خود مردم شروع شدهاند، اکنون با تلاش ارگانهای دولتی برای حضور و نفوذ در آنها و نیز سکوت دولت، بهشکل گروههای همیاری در محلات برخی شهرستانها از اعضای«انجمن سبز چیا» مریوان، «کافه لنگرودیها»، کمیتههای محلات مریوان تا کمپین «پاریزەرانی ژیان» یا همان «مدافعان زندگی» از جوانرود تا پاوه و باباجانی فعالاند و نه فقط معتمدان محلی، گاه بسیجیهای سابق را هم در خود جای دادهاند.
گروههای همیاری ـ چه واقعی و چه مجازی ـ تا کجا پیش خواهند رفت؟...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1jD
#فرنگیس_بختیاری
#کرونا #ایدئولوژی #تهیدستان #حاشیهنشینی #مبارزه_طبقاتی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ کرونا و مبارزه برای امنیت زیست
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
30 مارس 2020
🔸 همهگیری ویروس کرونا در ایران و تکرار تاریخ یک قرن قبل که «سال آنفولانزایی» نام گرفت، همه و عمدتاً تهیدستان را تهدید میکند. مستند کوتاهی که براساس گزارش دانشگاه شریف تهیه شدهاست، نشان میدهد که در صورت عدم رعایت قرنطینهی کامل و واقعی تا اواخر خرداد، بحران کرونا پایدار و حداقل سهونیم میلیون نفر را قربانی خواهد کرد. گسترش بیماری، واکنش دوران بربریت حاکمان و عدم امکان کنترل آن توسط نظامِ سلامتِ مبتنی بر سود، آینهای است که در مقابل تهیدستان قرار گرفتهاست تا هر روزه چهره مخوف تضاد طبقاتی و بازتابهایش را، بهعینه ببینند. طبق گزارشات واصله، ریزش بقایای طرفداران تهیدست رژیم، نتیجه ناگزیزِ بروزِ ضعف مطلق حاکمیت در حفظ امنیت سلامت مردم است. حاکمیتی که مدعی قَدرقُدرتی حفظ امنیت کشور در منطقه بود، اکنون از ایجاد امنیت در مقابل کرونا عاجز مانده و «کوه»، موش زاییدهاست، موشها در سوراخهای خود به قرنطینهها خزیدهاند و زندانیان را در سلولهای جمعی فاقد شرایط بهداشتی، سربازان را در خوابگاههای عمومی و تهیدستان را در جنگل سرمایهداریِ نان در مقابل کار، بیشرمانه در معرض بیماری و مرگ گذاردهاند.
🔸 در مقابله با این وضعیت است که سازمانیابی متکثر، افقی، مجازی و حقیقی از پایین، درمحلات فقیرنشین شیراز، همدان، غرب و شمال ایران شروع شده است. تهیدستان برای امنیتِ سلامت خود ناگزیر شدهاند بهخود تکیهکنند و امکانات حداقلی خود را در محلات و مکانهای کار، در گروههای مشترک برای مبارزه علیه ویروس کرونا بهکارگیرند. این ویروس درد مشترکی است که افراد را همدل و به یکدیگر نزدیک کردهاست. مبارزات اجتماعی/ سیاسی که بهصورت محدود از پایین و توسط خود مردم شروع شدهاند، اکنون با تلاش ارگانهای دولتی برای حضور و نفوذ در آنها و نیز سکوت دولت، بهشکل گروههای همیاری در محلات برخی شهرستانها از اعضای«انجمن سبز چیا» مریوان، «کافه لنگرودیها»، کمیتههای محلات مریوان تا کمپین «پاریزەرانی ژیان» یا همان «مدافعان زندگی» از جوانرود تا پاوه و باباجانی فعالاند و نه فقط معتمدان محلی، گاه بسیجیهای سابق را هم در خود جای دادهاند.
گروههای همیاری ـ چه واقعی و چه مجازی ـ تا کجا پیش خواهند رفت؟...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1jD
#فرنگیس_بختیاری
#کرونا #ایدئولوژی #تهیدستان #حاشیهنشینی #مبارزه_طبقاتی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
کرونا و مبارزه برای امنیت زیست
نوشتهی: فرنگیس بختیاری همهگیری ویروس کرونا در ایران و تکرار تاریخ یک قرن قبل که «سال آنفولانزایی» نام گرفت، همه و عمدتاً تهیدستان را تهدید میکند. مستند کوتاهی که براساس گزارش دانشگاه شریف تهیه…
🔹 نوشته های دریافتی 🔹
▫️ نوزایشِ سازمانِ «معلمانِ گچ بهدست»
▫️ فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش اول 1377–1385
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
14 ژوئیه 2020
این تحقیق، پیشکشِ معلمان عزیز و تشکلهای صنفی آنها، که سکونِ حاکم در تشکلگراییِ ِمستقلِ و پایدارِ کارگری را پس از چند دهه شکستند. پیشکشِ فعالان صنفی که با گردننهادن به اعدام، زندان، شکنجه، تبعید و اخراج، چون مبارزان انقلابی دهه ۵۰، بر فضای ترس و ارعاب غلبه میکنند. پیشکشِ آنها که با نوشتن و نقدکردن در جایگاه یک معلم، به جنبش معلمان اعتباری نوین بخشیدهاند. پیشکشِ بازنشستگان که خود را بازایستادگان نامیدهاند. و پیشکشِ صمد بهرنگی که مبارزه در جایگاه اجتماعی یک معلم را نهادینه کردهاست.
🔸 در راستای پاسخی محدود بهضرورت «خاذنهایی برای حفظ و ذخیره و استفادهی بجا» از تجربهیِ زیستهی سازمانیابی و ظرفیتهای ضدسرمایهدارانهی جنبشهای کارگری اخیِر ایران، و در ادامه مقالاتِ انسان آبان این بار به واکاوی پیشینه سازمانیابی در جنبش معلمان با تمركز بر دو دهه اخير پرداختهايم. جنبشی که از نقطه نظر کمیت و وزن اجتماعی، شامل قشری وسیع از کارگرانِ مولد در سراسر کشور است. معلمان، بیش از ۱۵ میلیون دانشآموز پشتِ سر خود دارند و از شهرهای بزرگ تا روستاها، با این جمعیت جوان، هر روز در ارتباطی فعال هستند. آنها ـ بهروایت یک معلم بازنشسته – اختصاراً، بانفوذترین کلام، گستردهترین ارتباط، موثرترین اراده را در بین کارگران دارند. اعتراض و اعتصاب آنها وسیعاً و بلاواسطه در جامعه منعکس و در زندگی غالب مردم، دانشآموزان و خانوادههای آنان، مطرح و مورد بحث واقع میشود. بههمین جهت، شکل و ماهیت مبارزه طبقاتی آنها بازتابی گسترده در اقشار دیگرِ کارگری دارد. معلمان از اولین اقشار کارگری در ایران بودند که از اواخر دهه ۷۰، سازمانیابی مستقل از قدرت را مجدداً شروع و مستمر و رونده ادامه دادهاند. آنها بدون فراشدهای ناممکن و موقت، با محوریت بُعد اقتصادی مبارزه، بر امکان سازمانیابی مستقل، استوار و محکم پای فشردند، در برابر اخراج دستگیری، اعدام و تبعید دست از مبارزه برنداشتند و موفق شدند عمدتاً در ۲ دهه گذشته، پایدارترین تشکل مستقل کارگری را، با ساختاری متمرکز و غیرمتمرکز ایجاد کنند. تشکلی با شکلِ سندیکایی متداول و شناخته شده، که به چانهزنی مزد قناعت نکرد و در اوجهای جنبش کارگری، از مرزهای سندیکایی پا فراتر گذاشته است. تشکلی زایندهِ پراتیکِ خودگسترِ کارگران ایران، که ویژه اینگونه نظامهای تمامیتخواه و شرایط تاریخی مشخص ایران است.
🔸فرآیندِ سازمانیابی معلمان، واکاوی زایش و رشد آن در دو دهه گذشته، به صورت تحلیل انضمامی از وضعیت انضمامی، موضوع این مقاله در چند بخش است. بخش نخست به نوزایشِ تشکیلاتِ معلمانی میپردازد که با شروع اعتراضاتِ پساجنگ در دهه ۷۰ و در ضدیت با معلمان وابسته به قدرت، به «معلمِ گچ بهدست» مشهور شدند. کارگرانی که تنها دارائیشان نیروی کار و گچِ دستشان بود و از رانتهای حکومتی (بسیجی، امنیتی، اصلاحطلبی، اصولگرایی، ) نیز اندوختهای نداشتند. این بخش، وقایع مهمِ تشکلیابی معلمان را، تا نیمه دوم دهه ۸۰ پوشش میدهد. بخش دوم به افت جنبش معلمان و ایستادگی فعالان آنها، از نیمه دوم دهه ۸۰ تا نیمه اول دهه ۹۰ اختصاص دارد. بخش سوم در نیمه اول دهه ۹۰ با گسترش اینترنت همزمان میگردد. فعالیت معلمان اعم از رسمی و غیررسمی در این دهه بهصورت غیر متمرکز، متکثر و افقی در همزیستی با تشکلهای متمرکز، تغییری نوین در سازمانیابی کارگران بهوجود آوردهاست که میتواند نمونهای موفق برای اقشار دیگر جنبش کارگری باشد. بخش چهارم بر موقعیت و ظرفیت ضدسرمایهدارانه تشکلگرایی معلمان، پس از جنبش دیماه ۹۶ تمرکز دارد.
🔹 بخش نخست این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1As
#فرنگیس_بختیاری #انسان_آبان #جنبش_معلمان #جنبش_کارگری
#سازمانیابی #طبقه_متوسط
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ نوزایشِ سازمانِ «معلمانِ گچ بهدست»
▫️ فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش اول 1377–1385
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
14 ژوئیه 2020
این تحقیق، پیشکشِ معلمان عزیز و تشکلهای صنفی آنها، که سکونِ حاکم در تشکلگراییِ ِمستقلِ و پایدارِ کارگری را پس از چند دهه شکستند. پیشکشِ فعالان صنفی که با گردننهادن به اعدام، زندان، شکنجه، تبعید و اخراج، چون مبارزان انقلابی دهه ۵۰، بر فضای ترس و ارعاب غلبه میکنند. پیشکشِ آنها که با نوشتن و نقدکردن در جایگاه یک معلم، به جنبش معلمان اعتباری نوین بخشیدهاند. پیشکشِ بازنشستگان که خود را بازایستادگان نامیدهاند. و پیشکشِ صمد بهرنگی که مبارزه در جایگاه اجتماعی یک معلم را نهادینه کردهاست.
🔸 در راستای پاسخی محدود بهضرورت «خاذنهایی برای حفظ و ذخیره و استفادهی بجا» از تجربهیِ زیستهی سازمانیابی و ظرفیتهای ضدسرمایهدارانهی جنبشهای کارگری اخیِر ایران، و در ادامه مقالاتِ انسان آبان این بار به واکاوی پیشینه سازمانیابی در جنبش معلمان با تمركز بر دو دهه اخير پرداختهايم. جنبشی که از نقطه نظر کمیت و وزن اجتماعی، شامل قشری وسیع از کارگرانِ مولد در سراسر کشور است. معلمان، بیش از ۱۵ میلیون دانشآموز پشتِ سر خود دارند و از شهرهای بزرگ تا روستاها، با این جمعیت جوان، هر روز در ارتباطی فعال هستند. آنها ـ بهروایت یک معلم بازنشسته – اختصاراً، بانفوذترین کلام، گستردهترین ارتباط، موثرترین اراده را در بین کارگران دارند. اعتراض و اعتصاب آنها وسیعاً و بلاواسطه در جامعه منعکس و در زندگی غالب مردم، دانشآموزان و خانوادههای آنان، مطرح و مورد بحث واقع میشود. بههمین جهت، شکل و ماهیت مبارزه طبقاتی آنها بازتابی گسترده در اقشار دیگرِ کارگری دارد. معلمان از اولین اقشار کارگری در ایران بودند که از اواخر دهه ۷۰، سازمانیابی مستقل از قدرت را مجدداً شروع و مستمر و رونده ادامه دادهاند. آنها بدون فراشدهای ناممکن و موقت، با محوریت بُعد اقتصادی مبارزه، بر امکان سازمانیابی مستقل، استوار و محکم پای فشردند، در برابر اخراج دستگیری، اعدام و تبعید دست از مبارزه برنداشتند و موفق شدند عمدتاً در ۲ دهه گذشته، پایدارترین تشکل مستقل کارگری را، با ساختاری متمرکز و غیرمتمرکز ایجاد کنند. تشکلی با شکلِ سندیکایی متداول و شناخته شده، که به چانهزنی مزد قناعت نکرد و در اوجهای جنبش کارگری، از مرزهای سندیکایی پا فراتر گذاشته است. تشکلی زایندهِ پراتیکِ خودگسترِ کارگران ایران، که ویژه اینگونه نظامهای تمامیتخواه و شرایط تاریخی مشخص ایران است.
🔸فرآیندِ سازمانیابی معلمان، واکاوی زایش و رشد آن در دو دهه گذشته، به صورت تحلیل انضمامی از وضعیت انضمامی، موضوع این مقاله در چند بخش است. بخش نخست به نوزایشِ تشکیلاتِ معلمانی میپردازد که با شروع اعتراضاتِ پساجنگ در دهه ۷۰ و در ضدیت با معلمان وابسته به قدرت، به «معلمِ گچ بهدست» مشهور شدند. کارگرانی که تنها دارائیشان نیروی کار و گچِ دستشان بود و از رانتهای حکومتی (بسیجی، امنیتی، اصلاحطلبی، اصولگرایی، ) نیز اندوختهای نداشتند. این بخش، وقایع مهمِ تشکلیابی معلمان را، تا نیمه دوم دهه ۸۰ پوشش میدهد. بخش دوم به افت جنبش معلمان و ایستادگی فعالان آنها، از نیمه دوم دهه ۸۰ تا نیمه اول دهه ۹۰ اختصاص دارد. بخش سوم در نیمه اول دهه ۹۰ با گسترش اینترنت همزمان میگردد. فعالیت معلمان اعم از رسمی و غیررسمی در این دهه بهصورت غیر متمرکز، متکثر و افقی در همزیستی با تشکلهای متمرکز، تغییری نوین در سازمانیابی کارگران بهوجود آوردهاست که میتواند نمونهای موفق برای اقشار دیگر جنبش کارگری باشد. بخش چهارم بر موقعیت و ظرفیت ضدسرمایهدارانه تشکلگرایی معلمان، پس از جنبش دیماه ۹۶ تمرکز دارد.
🔹 بخش نخست این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1As
#فرنگیس_بختیاری #انسان_آبان #جنبش_معلمان #جنبش_کارگری
#سازمانیابی #طبقه_متوسط
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
نوزایشِ سازمانِ «معلمانِ گچ بهدست»
فرایندِ سازمانیابی معلمان: 1385-1377– بخش اول نوشتهی: فرنگیس بختیاری در هر ۴ بخش نوشتاری که در پیش داریم، علاوه بر مستندکردن فرآیند سازمانیابی معلمان، هدف آن است که نشان دهیم در کشوری که بهجز م…
🔹 نوشته های دریافتی 🔹
▫️ قیمت «انسان» بودن، «ایستاده جان دادن»
▫️ فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش دوم 1386–1393
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
25 ژوئیه 2020
این سلسلهگزارشهای تحقیقی تحلیلی، فصول کتابی در دست تدوین به نام «فرایند سازمانیابی در جنبش معلمان» است. در این کتاب جهت دسترسی علاقهمندان به آرشیو این جنبش، بیانیههای شورای هماهنگی بهصورت کامل درج خواهند شد. این نوشتار زنده است و هر بار با دریافت نظرهای شما، اصلاح و تکمیل خواهد شد.
🔸 فرآیند سازمانیابی معلمان تا کنون یک دوره را پشت سر گذاشته است و اکنون وارد دومین دورهی خود میشود. بخش نخست که از اواخر دههی هفتاد شروع میشود، آغاز دورهی نوزایش سازمانیابی جنبش کارگری است که تا جنبش معلمان در ۲۳ اسفند ۱۳۸۵، «روزِ سیاه تعلیم و تربیت» ادامه مییابد. این بخش، به بازه زمانی ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۳ اختصاص دارد که مقاومت و ایستادگی فعالان صنفی معلمان و سرکوب به مثابه هویت حکومت، ویژگی آن است. در این دوره کارگران، از جمله معلمان، به بهای هزینهی اجتماعیای که فعالان متحمل شدند، با پوستاندازی اصلاحات، ازکسب «دموکراسی پارلمانی»، تحت «رژیم موجود» کمابیش ناامید میشوند. «تندیسپرستی» زندانیانِ این مقطع که نمایندگان صادق ایدئولوژی «دموکراسی پارلمانی» یا «اصلاحات» بودند، گرچه به تداوم هستی تشکلهای صنفی یاری میرساند، اما تحت سلطه گفتمان حاکم، با مسبب نشاندادن جناح تندروی حاکم، مانع سرعت مشروعیتزدایی از «رفرم»، و بالندگی پراتیک از وضعیت ناامیدی به احساس ضرورت تغییر وضع موجود، میشود.
🔸 اگر ۱۳۸۸ سال سرکوب اقشار میانی در خیابان بود، سال ۱۳۸۹ سال دستگیری نمایندگان کارگران و تهدید گیوتین به سرانِ جنبش کارگری بود. اعدام کمانگر و چهار نفر دیگر، رعدی بهتآور و خبر از طوفانی داشت که دههی شصت را تداعی میکرد. هنوز این رعد برنخاستهبود که در آستانهی بزرگداشت هفتهی معلم، کانونهای هنوز فعال، در ۲۷ فروردین ۱۳۸۹، طی نشستی پس از بررسی اوضاع اجتماعی معلمان و شرایط روز، در دفاع از حقوق از دسترفته و حمایت از فعالان مدنی و معلمان زندانی، بیانیهای با امضای شورای هماهنگی صادر کردند و از اعتصاب غذای یکهفتهای جمعی از فعالان صنفی، در اعتراض بهاحکام غیرقانونیِ اعدام و حبس صادرشده برای معلمان خبر دادند و از تمامی معلمان ایران خواستند در روز ۱۲ اردیبهشت، همزمان با روز معلم، به این اعتصاب غذا بپیوندند. این بار اعتراض معلمان، رفاهی/ معیشتی نبود، بلکه آزادی بیقیدوشرط همهی معلمان زندانی، صدور منع تعقیب قضایی و لغو تمام احکام اداری و قضایی برای آنها، رفع فضای امنیتی از مدارس و ادارات آموزش و پرورش، تأمین امنیت شغلی معلمان، پرهیز از جاسوسپروری در فضای کلاس و مدرسه و اجتناب از پروندهسازی برای معلمانِ نقدمحور، دلیل صدور آن بود.
🔸 فاز امنیتی این سالها و فضای شدیداً التهابی و رعبانگیز حاصل از آن تا سال ۱۳۹۳، بین معلمان و کانونهای صنفی ادامه یافت. کانونهایی که برخی از آنها عقب نشسته، برخی تعطیل شده بودند و اکثریت آنها با تلاش یک یا دو مدیر یا فعال صنفی، هنوز از موجودیت خود دفاع میکردند. در این مدت بیانیههای بسیار کمی از شورای هماهنگی یا کانونها به همت فعالان صادر شد، فعالانی که برای هر بیانیه هزینهی گزافی از زندان تا اخراج پرداختند، اما کوتاه نیامدند و چراغ کانونها را روشن نگهداشتند... در شروع سال ۱۳۹۲با شروع نامنویسی نامزدهای ریاستجمهوری، مجدداً افسون «دموکراسی پارلمانی» در تشکلهای معلمان فعال شد. بخش زیادی از فعالان شناختهشدهی کانونها که بهخون نشستنِ این افسون در جنبش ۸۸ را جدی نگرفته بودند، در کنار ستاد انتخاباتی روحانی به فعالیت پرداختند، تا شاید اینبار «آزادی» را در پارلمان بهدست آورند. تلاشی عبث که تنها نتیجهاش به باد دادن خرده اعتبار آنها نزد بدنهی جامعهی معلمان بود. در این مقطع برخی نمایندگان معلمان به کمک «کمیتهی فرهنگیان»، ساخته و پرداختهی اصلاحطلبان آمدند تا به انتخابشدن روحانی یاری برسانند. حتی پس از انتخاب روحانی، برخی مدیران کانونها، کمپینی برای انتخاب نجفی، برای مقام وزارت آموزش و پرورش راه انداختند. تاریخ دوباره تکرار شد، روحانی انتخاب شد و با میداندادن به ادامهی سرکوب معلمان، از پشت به آنها خنجر زد...
🔹 بخش دوم این سلسلهمقالهها را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1Cm
#فرنگیس_بختیاری #جنبش_معلمان #جنبش_کارگری #فرزاد_کمانگر
#سوسیال_دموکراسی #طبقه_متوسط
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ قیمت «انسان» بودن، «ایستاده جان دادن»
▫️ فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش دوم 1386–1393
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
25 ژوئیه 2020
این سلسلهگزارشهای تحقیقی تحلیلی، فصول کتابی در دست تدوین به نام «فرایند سازمانیابی در جنبش معلمان» است. در این کتاب جهت دسترسی علاقهمندان به آرشیو این جنبش، بیانیههای شورای هماهنگی بهصورت کامل درج خواهند شد. این نوشتار زنده است و هر بار با دریافت نظرهای شما، اصلاح و تکمیل خواهد شد.
🔸 فرآیند سازمانیابی معلمان تا کنون یک دوره را پشت سر گذاشته است و اکنون وارد دومین دورهی خود میشود. بخش نخست که از اواخر دههی هفتاد شروع میشود، آغاز دورهی نوزایش سازمانیابی جنبش کارگری است که تا جنبش معلمان در ۲۳ اسفند ۱۳۸۵، «روزِ سیاه تعلیم و تربیت» ادامه مییابد. این بخش، به بازه زمانی ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۳ اختصاص دارد که مقاومت و ایستادگی فعالان صنفی معلمان و سرکوب به مثابه هویت حکومت، ویژگی آن است. در این دوره کارگران، از جمله معلمان، به بهای هزینهی اجتماعیای که فعالان متحمل شدند، با پوستاندازی اصلاحات، ازکسب «دموکراسی پارلمانی»، تحت «رژیم موجود» کمابیش ناامید میشوند. «تندیسپرستی» زندانیانِ این مقطع که نمایندگان صادق ایدئولوژی «دموکراسی پارلمانی» یا «اصلاحات» بودند، گرچه به تداوم هستی تشکلهای صنفی یاری میرساند، اما تحت سلطه گفتمان حاکم، با مسبب نشاندادن جناح تندروی حاکم، مانع سرعت مشروعیتزدایی از «رفرم»، و بالندگی پراتیک از وضعیت ناامیدی به احساس ضرورت تغییر وضع موجود، میشود.
🔸 اگر ۱۳۸۸ سال سرکوب اقشار میانی در خیابان بود، سال ۱۳۸۹ سال دستگیری نمایندگان کارگران و تهدید گیوتین به سرانِ جنبش کارگری بود. اعدام کمانگر و چهار نفر دیگر، رعدی بهتآور و خبر از طوفانی داشت که دههی شصت را تداعی میکرد. هنوز این رعد برنخاستهبود که در آستانهی بزرگداشت هفتهی معلم، کانونهای هنوز فعال، در ۲۷ فروردین ۱۳۸۹، طی نشستی پس از بررسی اوضاع اجتماعی معلمان و شرایط روز، در دفاع از حقوق از دسترفته و حمایت از فعالان مدنی و معلمان زندانی، بیانیهای با امضای شورای هماهنگی صادر کردند و از اعتصاب غذای یکهفتهای جمعی از فعالان صنفی، در اعتراض بهاحکام غیرقانونیِ اعدام و حبس صادرشده برای معلمان خبر دادند و از تمامی معلمان ایران خواستند در روز ۱۲ اردیبهشت، همزمان با روز معلم، به این اعتصاب غذا بپیوندند. این بار اعتراض معلمان، رفاهی/ معیشتی نبود، بلکه آزادی بیقیدوشرط همهی معلمان زندانی، صدور منع تعقیب قضایی و لغو تمام احکام اداری و قضایی برای آنها، رفع فضای امنیتی از مدارس و ادارات آموزش و پرورش، تأمین امنیت شغلی معلمان، پرهیز از جاسوسپروری در فضای کلاس و مدرسه و اجتناب از پروندهسازی برای معلمانِ نقدمحور، دلیل صدور آن بود.
🔸 فاز امنیتی این سالها و فضای شدیداً التهابی و رعبانگیز حاصل از آن تا سال ۱۳۹۳، بین معلمان و کانونهای صنفی ادامه یافت. کانونهایی که برخی از آنها عقب نشسته، برخی تعطیل شده بودند و اکثریت آنها با تلاش یک یا دو مدیر یا فعال صنفی، هنوز از موجودیت خود دفاع میکردند. در این مدت بیانیههای بسیار کمی از شورای هماهنگی یا کانونها به همت فعالان صادر شد، فعالانی که برای هر بیانیه هزینهی گزافی از زندان تا اخراج پرداختند، اما کوتاه نیامدند و چراغ کانونها را روشن نگهداشتند... در شروع سال ۱۳۹۲با شروع نامنویسی نامزدهای ریاستجمهوری، مجدداً افسون «دموکراسی پارلمانی» در تشکلهای معلمان فعال شد. بخش زیادی از فعالان شناختهشدهی کانونها که بهخون نشستنِ این افسون در جنبش ۸۸ را جدی نگرفته بودند، در کنار ستاد انتخاباتی روحانی به فعالیت پرداختند، تا شاید اینبار «آزادی» را در پارلمان بهدست آورند. تلاشی عبث که تنها نتیجهاش به باد دادن خرده اعتبار آنها نزد بدنهی جامعهی معلمان بود. در این مقطع برخی نمایندگان معلمان به کمک «کمیتهی فرهنگیان»، ساخته و پرداختهی اصلاحطلبان آمدند تا به انتخابشدن روحانی یاری برسانند. حتی پس از انتخاب روحانی، برخی مدیران کانونها، کمپینی برای انتخاب نجفی، برای مقام وزارت آموزش و پرورش راه انداختند. تاریخ دوباره تکرار شد، روحانی انتخاب شد و با میداندادن به ادامهی سرکوب معلمان، از پشت به آنها خنجر زد...
🔹 بخش دوم این سلسلهمقالهها را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1Cm
#فرنگیس_بختیاری #جنبش_معلمان #جنبش_کارگری #فرزاد_کمانگر
#سوسیال_دموکراسی #طبقه_متوسط
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
قیمت «انسان» بودن، «ایستاده جان دادن»
فرایندِ سازمانیابی معلمان: 1393-1386– بخش دوم نوشتهی: فرنگیس بختیاری سرکوب خونین اعتراضات سال ۱۳۸۸، دستگیریهای گسترده و اعدام مبارزان کرد، پایان یک دهه مبارزهی کارگری و سکونِ پس از آن، بهت و شو…
🔹 نوشته های دریافتی 🔹
▫️ کنشگریِ شبکهای همبسته، غیرمتمرکز
▫️ فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش سوم 1393-1396
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
31 ژوئیه 2020
🔸 فرایند سازمانیابی معلمان دو دوره را تا کنون پشت سر گذارده است و اکنون وارد سومین دورهی خود میشود. بخش نخست که آغاز دورهی اول نوزایش سازمانیابی کارگران است از ۱۳۷۷ شروع میشود و تا اسفند ۱۳۸۵ در «روز سیاه تعلیم و تربیت» ادامه مییابد. بخش دوم، از ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۳، اولین دورهی مقاومت و ایستادگی فعالان صنفی و کارگری را پاس میدارد؛ دورهای که نوزایش سازمان معلمان را به پایان میبرد. این بخش به مقطعی از جنبش کارگری ورود میکند که با فعالشدن اَپهای اینترنتی، شیوهی سازماندهی اعتراضات در حال تغییر و تحول است و معلمان از فعالان این تحول هستند.
🔸 در نیمهی دوم دههی هشتاد دو مانع اساسی در فرایند سازماندهی معلمان بهوجود آمده بود: فضای امنیتی و تمرکز سازمانی. تمرکزگرایی در مواجهه با سد امنیتی خود را توجیه و بازتولید میکرد. به موازات تشدید فضای امنیتی، انفعال این تشکلها ناشی از محدودیت یا عدمارتباط آنها با بدنه و نیز عدم امکان برگزاری مجامع عمومی، افزایش یافته بود تا حدیکه در پایان دههی هشتاد تقریباً به توقفِ فعالیتِ برخی کانونها انجامید. این امر مختص به معلمان نبود. در فضاهای دیگر کارگری، سایر سندیکاها نیز همین مسیر را، منتها دیرتر، پیموده بودند، با این تفاوت که سایر اعتراضات کارگری، چه آنها که سندیکا نداشتند، چه آنها که سندیکا داشتند و غیرقانونی شده بودند، بنا به ضرورت استقرار در مکان جمعی با گردهمآمدن و اتخاذ تصمیمات جمعی، شرایط مساعدتری برای غلبه بر ترس و رعب این سالها داشتند. در فضاهای بستهی کارگری، مانند کارگاه یا کارخانه، کارگران از این امکان برخوردار بودند و میتوانستند در ساعات معینی در محیط کار دورهم جمع شوند و دربارهی مشکلات مشورت، نمایندگانشان را با رأیگیری مستقیم انتخاب کنند و برای روش اعتراض تصمیم بگیرند. در غیابِ تشکلهای مستقل کارگری یا ممنوعیت و عقبنشینی اجباری سندیکاهای فعالشده، بههم پیوستنِ خودجوش در چنین مجامعی، مخصوصاً برای دریافت مطالبات معوقه، راهحلی ناگزیر بود. این مجامع امکانی برای راهبری اعتراضات و ظرفیتی خودگستر در مقابل بوروکراتیسم ساختار متمرکز هیئتمدیرهای فراهم آورده بودند. طبعاً معلمان که به صورت مجزا در کلاس حضور مییابند، یا تعدادشان در هر مؤسسهی آموزشی محدود است، از امکان تجمیع و تشکیل مجمع عمومی فوری محروم بودند.
🔸 با گسترش سرکوب و عقبنشینی کانونها، معلمان بیشتر از کارگران کلاسیک به یک آلترناتیو برای پیشبرد اعتراضاتشان نیاز داشتند. آنها به تجربه آموخته بودند که هزینهی سازمانیابی رسمی و متمرکز بسیار بالاست. هر بار که تشکلهای آنها فراخوان صادر میکردند، قبل و بعد از تجمع، برخی از اعضای هیئتمدیرهی تشکلها احضار میشدند و مورد بازجویی قرار میگرفتند. در نتیجهی تهاجمات پیدرپی نیروهای امنیتی و به منظور کاهش آسیبهای مستمر سرکوب، و نیز توانایی ذهنی ـ تحلیلی، معلمان زودتر و گستردهتر به هماهنگی و ارتباطگیری از طریق فضای مجازی و شبکههای اجتماعی روی آوردند...
🔹 بخش سوم سلسلهمقالههای فرایندِ سازمانیابی معلمان را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1Dg
#فرنگیس_بختیاری #جنبش_معلمان #جنبش_کارگری
#سازمانیابی #رسانه
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ کنشگریِ شبکهای همبسته، غیرمتمرکز
▫️ فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش سوم 1393-1396
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
31 ژوئیه 2020
🔸 فرایند سازمانیابی معلمان دو دوره را تا کنون پشت سر گذارده است و اکنون وارد سومین دورهی خود میشود. بخش نخست که آغاز دورهی اول نوزایش سازمانیابی کارگران است از ۱۳۷۷ شروع میشود و تا اسفند ۱۳۸۵ در «روز سیاه تعلیم و تربیت» ادامه مییابد. بخش دوم، از ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۳، اولین دورهی مقاومت و ایستادگی فعالان صنفی و کارگری را پاس میدارد؛ دورهای که نوزایش سازمان معلمان را به پایان میبرد. این بخش به مقطعی از جنبش کارگری ورود میکند که با فعالشدن اَپهای اینترنتی، شیوهی سازماندهی اعتراضات در حال تغییر و تحول است و معلمان از فعالان این تحول هستند.
🔸 در نیمهی دوم دههی هشتاد دو مانع اساسی در فرایند سازماندهی معلمان بهوجود آمده بود: فضای امنیتی و تمرکز سازمانی. تمرکزگرایی در مواجهه با سد امنیتی خود را توجیه و بازتولید میکرد. به موازات تشدید فضای امنیتی، انفعال این تشکلها ناشی از محدودیت یا عدمارتباط آنها با بدنه و نیز عدم امکان برگزاری مجامع عمومی، افزایش یافته بود تا حدیکه در پایان دههی هشتاد تقریباً به توقفِ فعالیتِ برخی کانونها انجامید. این امر مختص به معلمان نبود. در فضاهای دیگر کارگری، سایر سندیکاها نیز همین مسیر را، منتها دیرتر، پیموده بودند، با این تفاوت که سایر اعتراضات کارگری، چه آنها که سندیکا نداشتند، چه آنها که سندیکا داشتند و غیرقانونی شده بودند، بنا به ضرورت استقرار در مکان جمعی با گردهمآمدن و اتخاذ تصمیمات جمعی، شرایط مساعدتری برای غلبه بر ترس و رعب این سالها داشتند. در فضاهای بستهی کارگری، مانند کارگاه یا کارخانه، کارگران از این امکان برخوردار بودند و میتوانستند در ساعات معینی در محیط کار دورهم جمع شوند و دربارهی مشکلات مشورت، نمایندگانشان را با رأیگیری مستقیم انتخاب کنند و برای روش اعتراض تصمیم بگیرند. در غیابِ تشکلهای مستقل کارگری یا ممنوعیت و عقبنشینی اجباری سندیکاهای فعالشده، بههم پیوستنِ خودجوش در چنین مجامعی، مخصوصاً برای دریافت مطالبات معوقه، راهحلی ناگزیر بود. این مجامع امکانی برای راهبری اعتراضات و ظرفیتی خودگستر در مقابل بوروکراتیسم ساختار متمرکز هیئتمدیرهای فراهم آورده بودند. طبعاً معلمان که به صورت مجزا در کلاس حضور مییابند، یا تعدادشان در هر مؤسسهی آموزشی محدود است، از امکان تجمیع و تشکیل مجمع عمومی فوری محروم بودند.
🔸 با گسترش سرکوب و عقبنشینی کانونها، معلمان بیشتر از کارگران کلاسیک به یک آلترناتیو برای پیشبرد اعتراضاتشان نیاز داشتند. آنها به تجربه آموخته بودند که هزینهی سازمانیابی رسمی و متمرکز بسیار بالاست. هر بار که تشکلهای آنها فراخوان صادر میکردند، قبل و بعد از تجمع، برخی از اعضای هیئتمدیرهی تشکلها احضار میشدند و مورد بازجویی قرار میگرفتند. در نتیجهی تهاجمات پیدرپی نیروهای امنیتی و به منظور کاهش آسیبهای مستمر سرکوب، و نیز توانایی ذهنی ـ تحلیلی، معلمان زودتر و گستردهتر به هماهنگی و ارتباطگیری از طریق فضای مجازی و شبکههای اجتماعی روی آوردند...
🔹 بخش سوم سلسلهمقالههای فرایندِ سازمانیابی معلمان را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1Dg
#فرنگیس_بختیاری #جنبش_معلمان #جنبش_کارگری
#سازمانیابی #رسانه
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
کنشگریِ شبکهای، همبسته، غیرمتمرکز
فرایندِ سازمانیابی معلمان: 1396-1393– بخش سوم نوشتهی: فرنگیس بختیاری نمود عینی و ملموس مطالبات هر جنبش را میتوان در قالب شعارهای مطرحشده توسط آن جنبش ارزیابی کرد. هر جنبشی برای پویایی خود بای…
🔹 نوشته های دریافتی 🔹
▫️ خواستههای مشترک، نقطهی پیوند اجتماعی
▫️ فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش چهارم (پایانی)- 1396–1399
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
6 اوت 2020
🔸 فرآیند سازمانیابی معلمان پس از دهه۶۰ تاکنون ۳ دوره را پشت سر گذاشته است. بخش نخستِ این فرآیند، دورهی اول نوزایش سازمانیابی آنهاست که از ۱۳۷۷ تا اسفند ۱۳۸۵ در «روز سیاه تعلیم و تربیت» ادامه مییابد. بخش دوم از ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۳، دورهی سرکوب فعالان صنفی و کارگری و گزارش مقاومت و ایستادگی آنها در غیاب حضور مردم است؛ دورهای که نوزایش سازمان معلمان را به پایان میبرد. بخش سوم که از تجمعات سکوت در ۱۳۹۳ شروع میشود و جنبش دی در ۱۳۹۶ را پشتِ سر میگذارد، دورهای از جنبش کارگری است که با فعال شدن اَپهای اینترنتی، شکل مبارزهی طبقاتی در حال تغییر و تحول است و معلمان طلایهدار این تحول در تشکلگرایی نوین هستند.
🔸 این بخش، دورهی جاری است و تداوم فعالیت معلمان را از سال ۱۳۹۷ شروع میکند؛ سالی که جنبش کارگران کلاسیک چون غولی برخاست و ظرفیت ضدسرمایهدارانهی غیرقابل انکار آن، کشور را ماهها در تبوتابِ امکان گذار از این رژیم فرو برد؛ امکانی که کوتاهمدتی بعد در خیزش انسان آبان تکرار شد. در این دوره امواج رادیکالیزمِ بیکاران دیماه ۹۶، کارگران کلاسیک و بهحاشیهرانده شدگانِ آبان، وارد جنبش معلمان میشود و ظرفیت ضدسرمایهدارانهی آن، چنان تکانی به جنبش معلمان میدهد که برخی نهادهای اتحادیهای آن، از جمله کانونها، فرای ماهیت خود ـ و نه هنوز شکلِ خود ـ رفتند و در کشاکش مبارزهی طبقاتی برای رسیدن به توانِ لحظهی انقلاب، آبدیدهتر شدند. در این بخش با مستندکردن رادیکالیزمِ خودگستر در جنبش معلمان نشان خواهیم داد که: «خیزشهای اجتماعی این دوره نه تنها میتوانند بر بستر خودزایندگیِ پراتیک چنان دامنگستر شوند که توان لحظهی انقلابی را بهدست آورند و به این لحظه فرا روند، بلکه، و عمدتاً، کمنظیرترین اوضاع و احوال اجتماعی برای آموختن، تجربهکردن و فراهمآوردن نهادهایی هستند که ویژگیهای توانِ لحظهی انقلابیاند». وظیفهی این تحقیق، شناختِ ظرفیت سیاسی و سازمانی ضدسرمایهدارانهی جنبش معلمان و امکان دگردیسی تشکلهای آنها از کارکردِ چانهزنی به توان گذار از مناسبات سیاسی موجود است. شاید بتوان گام کوچکی در ذخیره، ارزیابی و نقد تجربهها و دستاوردهای این جنبش برداشت. نگارنده باور دارد جنبش کارگری در بخش معلمان، با سازمانیابی رشدیابندهی غیرمتمرکز، با تشکلهای متمرکزِ مورد اعتمادِ بدنه و با نقد مدام فعالان صنفی خود، در برداشتن برخی از گامهای تعیینکننده در تغییر سازوکار زندگی اجتماعی، از توانی پویا و خودگستر برخوردار است.
🔹 بخش چهارم و پایانی سلسلهمقالههای فرایندِ سازمانیابی معلمان را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1E3
#فرنگیس_بختیاری #جنبش_معلمان #جنبش_کارگری
#سازمانیابی #جنبش_اجتماعی #خیزش_آبان
▪️بخشهای پیشین این مقالات در لینکهای زیر در دسترس است:
فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش اول 1377–1385
فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش دوم 1386–1393
فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش سوم 1393–1396
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ خواستههای مشترک، نقطهی پیوند اجتماعی
▫️ فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش چهارم (پایانی)- 1396–1399
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
6 اوت 2020
🔸 فرآیند سازمانیابی معلمان پس از دهه۶۰ تاکنون ۳ دوره را پشت سر گذاشته است. بخش نخستِ این فرآیند، دورهی اول نوزایش سازمانیابی آنهاست که از ۱۳۷۷ تا اسفند ۱۳۸۵ در «روز سیاه تعلیم و تربیت» ادامه مییابد. بخش دوم از ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۳، دورهی سرکوب فعالان صنفی و کارگری و گزارش مقاومت و ایستادگی آنها در غیاب حضور مردم است؛ دورهای که نوزایش سازمان معلمان را به پایان میبرد. بخش سوم که از تجمعات سکوت در ۱۳۹۳ شروع میشود و جنبش دی در ۱۳۹۶ را پشتِ سر میگذارد، دورهای از جنبش کارگری است که با فعال شدن اَپهای اینترنتی، شکل مبارزهی طبقاتی در حال تغییر و تحول است و معلمان طلایهدار این تحول در تشکلگرایی نوین هستند.
🔸 این بخش، دورهی جاری است و تداوم فعالیت معلمان را از سال ۱۳۹۷ شروع میکند؛ سالی که جنبش کارگران کلاسیک چون غولی برخاست و ظرفیت ضدسرمایهدارانهی غیرقابل انکار آن، کشور را ماهها در تبوتابِ امکان گذار از این رژیم فرو برد؛ امکانی که کوتاهمدتی بعد در خیزش انسان آبان تکرار شد. در این دوره امواج رادیکالیزمِ بیکاران دیماه ۹۶، کارگران کلاسیک و بهحاشیهرانده شدگانِ آبان، وارد جنبش معلمان میشود و ظرفیت ضدسرمایهدارانهی آن، چنان تکانی به جنبش معلمان میدهد که برخی نهادهای اتحادیهای آن، از جمله کانونها، فرای ماهیت خود ـ و نه هنوز شکلِ خود ـ رفتند و در کشاکش مبارزهی طبقاتی برای رسیدن به توانِ لحظهی انقلاب، آبدیدهتر شدند. در این بخش با مستندکردن رادیکالیزمِ خودگستر در جنبش معلمان نشان خواهیم داد که: «خیزشهای اجتماعی این دوره نه تنها میتوانند بر بستر خودزایندگیِ پراتیک چنان دامنگستر شوند که توان لحظهی انقلابی را بهدست آورند و به این لحظه فرا روند، بلکه، و عمدتاً، کمنظیرترین اوضاع و احوال اجتماعی برای آموختن، تجربهکردن و فراهمآوردن نهادهایی هستند که ویژگیهای توانِ لحظهی انقلابیاند». وظیفهی این تحقیق، شناختِ ظرفیت سیاسی و سازمانی ضدسرمایهدارانهی جنبش معلمان و امکان دگردیسی تشکلهای آنها از کارکردِ چانهزنی به توان گذار از مناسبات سیاسی موجود است. شاید بتوان گام کوچکی در ذخیره، ارزیابی و نقد تجربهها و دستاوردهای این جنبش برداشت. نگارنده باور دارد جنبش کارگری در بخش معلمان، با سازمانیابی رشدیابندهی غیرمتمرکز، با تشکلهای متمرکزِ مورد اعتمادِ بدنه و با نقد مدام فعالان صنفی خود، در برداشتن برخی از گامهای تعیینکننده در تغییر سازوکار زندگی اجتماعی، از توانی پویا و خودگستر برخوردار است.
🔹 بخش چهارم و پایانی سلسلهمقالههای فرایندِ سازمانیابی معلمان را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1E3
#فرنگیس_بختیاری #جنبش_معلمان #جنبش_کارگری
#سازمانیابی #جنبش_اجتماعی #خیزش_آبان
▪️بخشهای پیشین این مقالات در لینکهای زیر در دسترس است:
فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش اول 1377–1385
فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش دوم 1386–1393
فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش سوم 1393–1396
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
خواستههای مشترک، نقطهی پیوند اجتماعی
فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش چهارم (پایانی) نوشتهی: فرنگیس بختیاری با بروز و شیوع کرونا، بیشترین خطر متوجه زندانها میشود. تشکلهای صنفی نیز روی آزادی و مرخصی آنها تمرکز میکنند و مینویسند…
🔹 نوشته های دریافتی 🔹
▫️ تعلیم و تربیت نقادانه
▫️ در پاسداشت روز جهانی معلم
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
4 اکتبر 2020
🔸 در جنبش کارگری ایران، قشر معلمین رادیکال در نقدِ جنبش خود از تواناترین کارگران هستند. چنانکه در بخش سوم سلسله مقالات سازمانیابی معلمان گفته شد، در اواخر دهه ۷۰، در دانشگاههای مرتبط به امر تعلیم و تربیت، معلمینی فارغالتحصیل و وارد مدارس شهرستانها و حاشیه شهرهای بزرگ شدند که تجربهزیسته تشکلگرایی، انتشار نشریه، بحث و جدل، نقد، مقالهنویسی و«اصلاحات» را در جنبش دانشجویی پرتلاطم آن دوره آموخته و آبدیده شده بودند. حاصل تجربهزیسته در فضای پس از ۱۸ تیر ۷۸، معلمان جوانی بودند که با عبور از خاتمی در دهه ۸۰ وارد فضای آموزشی کشور بهخصوص در حاشیه شهرها شدند و با شرکت در تجمعات و تحصنهای معلمان در نیمه اول دهه ۸۰ و نگاه انتقادی بهراهبری آن، تجربه غنی کسب کردند. این معلمین تازهوارد و معدودی از قدیمیترها در درون و بیرون تشکلها، با نگرش انتقادی متمایز و رادیکال یا عدالتخواه نامیده میشدند.
🔸 با عقبنشینی تشکلها در برابر سرکوب، آنها از اوایل دهه ۹۰ برای سازماندهی غیرمتمرکز معلمان وارد دنیای مجازی شدند و با نقد مقولههای مختلفِ این جنبش و فراخوانهای مستقل، بهتدریج نگرش خود را وارد کانونهای صنفی معلمان و حتی شورای هماهنگکننده آنها نمودند. دنبال کردن نقد آنها در اینترنت مؤید آن است که پراتیک در جنبش معلمان با کارگران آگاهی مواجه است که بهتبعت از صمد بهرنگی و راه او، با چشمان هوشیار سلطه فرهنگی را تبیین و بلافاصله زیر ذرهبین روشنگری میبرند. در این قشر از کارگران بهعلت تولید کالای ذهنی، گسیختگی کردار و اندیشه کمتر از سایر اقشار است. اما اندیشه برای تعقیب کردار هنوز توسن قوی ندارد. رهروانِ صمد در قشر معلم گرچه سویه نقادی وی را عمده و گرایش به سویه مبارزه فردی ماهی سیاه کوچولو را تندروی میدانند. اما نقد اکثریت آنها کمتر انقلابی و هنوز بیشتر سنتی است. نقد آنها، بهمانند صمد بهرنگی بهواسطه روشنگریاش، حاکمان وقت، ثروتمندان، سرمایهداران، اختلاسگران و شکافهای طبقاتی را زیر سؤال میبرد و ماحصلش البته خشم و ستیزهگری است که به تقابل طبقاتی، زندان، اخراج و تبعید منجر میشود. اما هنوز محتوای این روشنگری، توأمان، ستیزهجویی با مناسبات تولید و بازتولید سرمایهدارانه را القاء نمیکند. بلکه عموماً ستیزهجویی نتیجه خشم حاصل از روشنگری است که متوجه حاکمیت وقت و سیاستهای آن منجمله ریاضت اقتصادی میگردد. این نوع نقد را به صورت مدون و مشروح در نگرش اندیشمندان حوزه تعلیم و تربیت نقادانه نیمه دوم قرن بیستم جهان نیز میتوان دید.
🔸 موضوع این مقاله، در پاسداشت روز جهانی معلم، جایگاه و شیوه نقد در جنبش معلمان در جهان و ایران است. ابتدا برای نشاندادن سویههای نقد در جنبش معلمان ایران، نقل مستقیمِ بخشهایی از برخی متون انتقادی معلمان ـ و البته رادیکالترین آنهاـ در مقولههای مختلف که عمدتا به سازمانیابی در جنبش معلمان مرتبط است، در حوزه نقدِ مثبت، نقدِ منفی قرار میگیرد. سپس بهپیشینه نظری تعلیم و تربیت نقادانه در جهان و بازتاب آن در فضای آکادمیک تعلیم و تربیت ایران پرداخته میشود.
🔹 متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1L8
#فرنگیس_بختیاری #مبارزه_طبقاتی #جنبش_معلمان #سازمانیابی #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ تعلیم و تربیت نقادانه
▫️ در پاسداشت روز جهانی معلم
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
4 اکتبر 2020
🔸 در جنبش کارگری ایران، قشر معلمین رادیکال در نقدِ جنبش خود از تواناترین کارگران هستند. چنانکه در بخش سوم سلسله مقالات سازمانیابی معلمان گفته شد، در اواخر دهه ۷۰، در دانشگاههای مرتبط به امر تعلیم و تربیت، معلمینی فارغالتحصیل و وارد مدارس شهرستانها و حاشیه شهرهای بزرگ شدند که تجربهزیسته تشکلگرایی، انتشار نشریه، بحث و جدل، نقد، مقالهنویسی و«اصلاحات» را در جنبش دانشجویی پرتلاطم آن دوره آموخته و آبدیده شده بودند. حاصل تجربهزیسته در فضای پس از ۱۸ تیر ۷۸، معلمان جوانی بودند که با عبور از خاتمی در دهه ۸۰ وارد فضای آموزشی کشور بهخصوص در حاشیه شهرها شدند و با شرکت در تجمعات و تحصنهای معلمان در نیمه اول دهه ۸۰ و نگاه انتقادی بهراهبری آن، تجربه غنی کسب کردند. این معلمین تازهوارد و معدودی از قدیمیترها در درون و بیرون تشکلها، با نگرش انتقادی متمایز و رادیکال یا عدالتخواه نامیده میشدند.
🔸 با عقبنشینی تشکلها در برابر سرکوب، آنها از اوایل دهه ۹۰ برای سازماندهی غیرمتمرکز معلمان وارد دنیای مجازی شدند و با نقد مقولههای مختلفِ این جنبش و فراخوانهای مستقل، بهتدریج نگرش خود را وارد کانونهای صنفی معلمان و حتی شورای هماهنگکننده آنها نمودند. دنبال کردن نقد آنها در اینترنت مؤید آن است که پراتیک در جنبش معلمان با کارگران آگاهی مواجه است که بهتبعت از صمد بهرنگی و راه او، با چشمان هوشیار سلطه فرهنگی را تبیین و بلافاصله زیر ذرهبین روشنگری میبرند. در این قشر از کارگران بهعلت تولید کالای ذهنی، گسیختگی کردار و اندیشه کمتر از سایر اقشار است. اما اندیشه برای تعقیب کردار هنوز توسن قوی ندارد. رهروانِ صمد در قشر معلم گرچه سویه نقادی وی را عمده و گرایش به سویه مبارزه فردی ماهی سیاه کوچولو را تندروی میدانند. اما نقد اکثریت آنها کمتر انقلابی و هنوز بیشتر سنتی است. نقد آنها، بهمانند صمد بهرنگی بهواسطه روشنگریاش، حاکمان وقت، ثروتمندان، سرمایهداران، اختلاسگران و شکافهای طبقاتی را زیر سؤال میبرد و ماحصلش البته خشم و ستیزهگری است که به تقابل طبقاتی، زندان، اخراج و تبعید منجر میشود. اما هنوز محتوای این روشنگری، توأمان، ستیزهجویی با مناسبات تولید و بازتولید سرمایهدارانه را القاء نمیکند. بلکه عموماً ستیزهجویی نتیجه خشم حاصل از روشنگری است که متوجه حاکمیت وقت و سیاستهای آن منجمله ریاضت اقتصادی میگردد. این نوع نقد را به صورت مدون و مشروح در نگرش اندیشمندان حوزه تعلیم و تربیت نقادانه نیمه دوم قرن بیستم جهان نیز میتوان دید.
🔸 موضوع این مقاله، در پاسداشت روز جهانی معلم، جایگاه و شیوه نقد در جنبش معلمان در جهان و ایران است. ابتدا برای نشاندادن سویههای نقد در جنبش معلمان ایران، نقل مستقیمِ بخشهایی از برخی متون انتقادی معلمان ـ و البته رادیکالترین آنهاـ در مقولههای مختلف که عمدتا به سازمانیابی در جنبش معلمان مرتبط است، در حوزه نقدِ مثبت، نقدِ منفی قرار میگیرد. سپس بهپیشینه نظری تعلیم و تربیت نقادانه در جهان و بازتاب آن در فضای آکادمیک تعلیم و تربیت ایران پرداخته میشود.
🔹 متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1L8
#فرنگیس_بختیاری #مبارزه_طبقاتی #جنبش_معلمان #سازمانیابی #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com