#مساجد_نایین
#مشاهیر_نایین
.
مسجد شیخ مغربی
در وسط بازار بزرگ نایین مسجدی است که روزگاری وسعتی داشته و ظاهرا اهالی محله های چهل دختران و کوی سنگ و سرای نو جهت اقامه نماز جماعت وسایر امور دینی به ان وسعت داده اند . اکنون بخش کوچکی که شامل صحن و مزار عارف مشهور شیخ مغربی از ان باقی مانده است.
.
شیخ مغربی
محمد شیرین از جمله عرفا است که در سنه ۸۱۰ یا ۸۰۹ هجری قمری وفات یافته و محل دفن او بازار نایبن و در مسجدی با همین نام( شیخ مغربی) است.
مرحوم بقایی در کتاب بزم سخن او را اهل نایین و معاصر شاهرخ بن تیمور و کمال خجندی دانسته است. شیخ شعر به عربی و فارسی می سروده و دیوان اشعارش چاپ شده است.
بر بالای درب ورودی مسجد شیخ مغربی ابیات زیر نوشته شده است:
همین شیخی که در اینجاست مدفون
بود چون بحر لوء لوء دُرٌ مکنون
گذر کن گاه گاهی بر مزارش
بکن الحمد و اخلاصی نثارش
که شیخ مغربی از عارفین است
مقام و مدفنش نایین زمین است
@naein_nameh
#مشاهیر_نایین
.
مسجد شیخ مغربی
در وسط بازار بزرگ نایین مسجدی است که روزگاری وسعتی داشته و ظاهرا اهالی محله های چهل دختران و کوی سنگ و سرای نو جهت اقامه نماز جماعت وسایر امور دینی به ان وسعت داده اند . اکنون بخش کوچکی که شامل صحن و مزار عارف مشهور شیخ مغربی از ان باقی مانده است.
.
شیخ مغربی
محمد شیرین از جمله عرفا است که در سنه ۸۱۰ یا ۸۰۹ هجری قمری وفات یافته و محل دفن او بازار نایبن و در مسجدی با همین نام( شیخ مغربی) است.
مرحوم بقایی در کتاب بزم سخن او را اهل نایین و معاصر شاهرخ بن تیمور و کمال خجندی دانسته است. شیخ شعر به عربی و فارسی می سروده و دیوان اشعارش چاپ شده است.
بر بالای درب ورودی مسجد شیخ مغربی ابیات زیر نوشته شده است:
همین شیخی که در اینجاست مدفون
بود چون بحر لوء لوء دُرٌ مکنون
گذر کن گاه گاهی بر مزارش
بکن الحمد و اخلاصی نثارش
که شیخ مغربی از عارفین است
مقام و مدفنش نایین زمین است
@naein_nameh
Audio
#آموزش_گویش_نایینی
.
بند سیزدهم از مسمط زیبای "یادش بخیر" سروده جناب اقا سید رضا مرتضوی
شِوی چَلّه و بساطی مِهمُنی/
شِوچَرَه و کرسی و اَلُوْ گُنی/
قُرون(قرآن) و فردوسی و حافظ خُنی/
کیفُمی کوک بی ، گُ هرگز نازُنی/
پَسی چَلّه ، چَلَّچو یادُش بخیر/
شِوی = شبِ
چَلّه = چلّه ، یلدا که یک واژهٔ سریانی و بهمعنای زایش است
واژهٔ چلّه برگرفته از چهل و مخفف «چهله» و صرفاً نشاندهندهٔ گذشت یک دورهٔ زمانی معین (و نه الزاماً چهل روزه) است.
بساطی = بساطِ ، سفرَه ی
مِهمُنی = مهمانی
شِوچَرَه = شب چره ، آجیل ،میوه و خشکبار و تنقلاتی که در شب مهمانی می خورند
اَلُوْگُنی = آتش افروزی برای جشن و عیش و نوش ، از ملزومات علم کردن کرسی و سماور زغالی
قُرون = قرآن ، برای تیمّن و تبرک قبل از شاهنامه خوانی و فال حافظ قرآن خوانی بود
فردوسی = هدف شاهنامه خوانی
حافظ = هدف فال حافظ
خُنی = خوانی ، خواندن ، خوانش کِیفُمی = کیف مان
کيف = شادی، مسرت
بی = بود
گُ = که
نازُنی = نمی دانی
گُ هرگز نازُنی = کنایه از غیر قابل وصف بودن است
پَسی = بعد از
چَلَّچو ، چَلّی کَس = چله کوچک
#سید_رضا_مرتضوی
@naein_nameh
.
بند سیزدهم از مسمط زیبای "یادش بخیر" سروده جناب اقا سید رضا مرتضوی
شِوی چَلّه و بساطی مِهمُنی/
شِوچَرَه و کرسی و اَلُوْ گُنی/
قُرون(قرآن) و فردوسی و حافظ خُنی/
کیفُمی کوک بی ، گُ هرگز نازُنی/
پَسی چَلّه ، چَلَّچو یادُش بخیر/
شِوی = شبِ
چَلّه = چلّه ، یلدا که یک واژهٔ سریانی و بهمعنای زایش است
واژهٔ چلّه برگرفته از چهل و مخفف «چهله» و صرفاً نشاندهندهٔ گذشت یک دورهٔ زمانی معین (و نه الزاماً چهل روزه) است.
بساطی = بساطِ ، سفرَه ی
مِهمُنی = مهمانی
شِوچَرَه = شب چره ، آجیل ،میوه و خشکبار و تنقلاتی که در شب مهمانی می خورند
اَلُوْگُنی = آتش افروزی برای جشن و عیش و نوش ، از ملزومات علم کردن کرسی و سماور زغالی
قُرون = قرآن ، برای تیمّن و تبرک قبل از شاهنامه خوانی و فال حافظ قرآن خوانی بود
فردوسی = هدف شاهنامه خوانی
حافظ = هدف فال حافظ
خُنی = خوانی ، خواندن ، خوانش کِیفُمی = کیف مان
کيف = شادی، مسرت
بی = بود
گُ = که
نازُنی = نمی دانی
گُ هرگز نازُنی = کنایه از غیر قابل وصف بودن است
پَسی = بعد از
چَلَّچو ، چَلّی کَس = چله کوچک
#سید_رضا_مرتضوی
@naein_nameh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#در_استقبال_پاییز
.
صبح است
گنجشک محض
می خواند
پاییز، روی وحدت دیوار
اوراق می شود
( سپهری،
هشت کتاب، هم سطر هم سپید، ص۳۲۶ )
@naein_nameh
.
صبح است
گنجشک محض
می خواند
پاییز، روی وحدت دیوار
اوراق می شود
( سپهری،
هشت کتاب، هم سطر هم سپید، ص۳۲۶ )
@naein_nameh
#مثل_حکم_نایینی
.
غولا از وختی وَچه دار گِرتایه ، یه تِل سیر ناشَخا
کلاع بعد از جوجه دارشدن یک شکم سیر نخورده
امان از دل مادر
.
غولا غولا کیره
یک کلاغ چهل کلاغ می کند
نمایش و خود نمایی
.
غولا وِ قلعه شش مِسّه
کلاع به قلعه اش فضله انداخته
کنایه از چیز اندک به کسی دادن
.
غولا وِ کولوش نَنیگیشته
کلاغ به کلوخش ننشسته
تهیدست و فقیری که مورد توجه نیست، به حساب نیامدن
امثال و حکم نایینی
@naein_nameh
.
غولا از وختی وَچه دار گِرتایه ، یه تِل سیر ناشَخا
کلاع بعد از جوجه دارشدن یک شکم سیر نخورده
امان از دل مادر
.
غولا غولا کیره
یک کلاغ چهل کلاغ می کند
نمایش و خود نمایی
.
غولا وِ قلعه شش مِسّه
کلاع به قلعه اش فضله انداخته
کنایه از چیز اندک به کسی دادن
.
غولا وِ کولوش نَنیگیشته
کلاغ به کلوخش ننشسته
تهیدست و فقیری که مورد توجه نیست، به حساب نیامدن
امثال و حکم نایینی
@naein_nameh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دستور_زبان_نایینی
.
اسم
اسم معرفه:نشانه معرفه"َ َ"یا"ه"
کِلَه= ان کلید
مشکوَ، مشکوه=ان مشک
اسم اشاره: اشاره به نزدیک "دی، این" و اشاره به دور "ایی، ای"
دی رَه =این سو، این راه،
ای، ایی رَه=آن سو، ان طرف
اسم مصغر:اشاره به خردی و کوچکی چیزی یا کسی، علامت تصغیر که "پسوند چو" به اسم افزوده می شود.
پُرَچو= پسر کوچک
دُتَچو=دختر کوچک
@naein_nameh
.
اسم
اسم معرفه:نشانه معرفه"َ َ"یا"ه"
کِلَه= ان کلید
مشکوَ، مشکوه=ان مشک
اسم اشاره: اشاره به نزدیک "دی، این" و اشاره به دور "ایی، ای"
دی رَه =این سو، این راه،
ای، ایی رَه=آن سو، ان طرف
اسم مصغر:اشاره به خردی و کوچکی چیزی یا کسی، علامت تصغیر که "پسوند چو" به اسم افزوده می شود.
پُرَچو= پسر کوچک
دُتَچو=دختر کوچک
@naein_nameh
پاییز آمد_علیقلی
🍁صبح زیبای پاییزی بخیر🍁
#پاییز
#جمعه_بازار
پاییز آمد در میان درختان
لانه کرده کبوتر، از تراوش باران می گریزد
خورشید از غم، با تمام غرورش
پشت ابر سیاهی، عاشقانه به گریه می نشیند
من با قلبی به سپیدی صبح
با امید بهاران میروم به گلستان
همچو عطر اقاقی ،لابه لای درختان می نشینم
باشد روزی به امید بهاران
روی دامن صحرا لاله روید
شعر هستی بر زبانم جاری
پر توانم آری…. !
میروم در کوه و دشت و صحرا
ره پیمای قله ها هستم من
راه خود در توفان، در کنار یاران مینوردم
دارم امید که دهد روزی
سختی کوهستان بر روان و جانم
پاکی این کوه و دشت و صحرا
باشد روزی برسد به جهان
شعر هستی بر لب
جان نهاده بر کف راه انسان ها را در نوردم
ره پیمای قله ها هستم من
راه خود در طوفان
در کنار یاران می نوردم
در کوهستان یا کویر تشنه یا که در جنگل ها
رهنوردی شاد و پر امیدم
شعر هستی بودن و کوشیدن رفتن و پیوستن
از کژی بگسستن جان فدا کردن در راه حق است
شعر هستی بودن و کوشیدن رفتن و پیوستن
از کژی بگسستن جان فدا کردن در راه حق است
«دوستان جان ،پاییز مبارک»
@naein_nameh
#جمعه_بازار
پاییز آمد در میان درختان
لانه کرده کبوتر، از تراوش باران می گریزد
خورشید از غم، با تمام غرورش
پشت ابر سیاهی، عاشقانه به گریه می نشیند
من با قلبی به سپیدی صبح
با امید بهاران میروم به گلستان
همچو عطر اقاقی ،لابه لای درختان می نشینم
باشد روزی به امید بهاران
روی دامن صحرا لاله روید
شعر هستی بر زبانم جاری
پر توانم آری…. !
میروم در کوه و دشت و صحرا
ره پیمای قله ها هستم من
راه خود در توفان، در کنار یاران مینوردم
دارم امید که دهد روزی
سختی کوهستان بر روان و جانم
پاکی این کوه و دشت و صحرا
باشد روزی برسد به جهان
شعر هستی بر لب
جان نهاده بر کف راه انسان ها را در نوردم
ره پیمای قله ها هستم من
راه خود در طوفان
در کنار یاران می نوردم
در کوهستان یا کویر تشنه یا که در جنگل ها
رهنوردی شاد و پر امیدم
شعر هستی بودن و کوشیدن رفتن و پیوستن
از کژی بگسستن جان فدا کردن در راه حق است
شعر هستی بودن و کوشیدن رفتن و پیوستن
از کژی بگسستن جان فدا کردن در راه حق است
«دوستان جان ،پاییز مبارک»
@naein_nameh
#سخن_روز
#حکایت
.
در باب حجاب اجباری
📻 بشنوید | چیکارش داری آقا!
عبدالله انوار:
«من با آقای طباطبایی ( علامه) صحبت میکردم و آشنا بودم. او مرد شریفی بود و خیلی زحمت کشیده بود. پنجشنبهها میآمد مؤسسۀ حکمت و فلسفه، من هم میرفتم و از آنجا با هم آشنا بودیم. چون ایشان به مطهری خیلی علاقه داشت و مطهری هم با من خیلی آشنا بود ما آنجا با علامه صحبت میکردیم.
یکبار دو دخترخانمی آمده بودند آنجا و آن زمان حجاب خیلی مطرح نبود، زمان شاه بود. یکی از آن دخترها که آمریکایی بود، لیسانس فلسفه را در کلمبیا گرفته بود، فوقلیسانس را در سوربن گرفته بود و دکترایش را هم در فریبورگ (Freiburg) آلمان گرفته بود. او دربارۀ مقولات فلسفی سوالاتی داشت. علامه هم که انگلیسی نمیدانست من آنجا مترجم بودم. خانم بیچاره که خب فرهنگ ایران را نمیدانست، لباسش باز بود و مدام دستش را هم تکان میداد. من [یکدفعه کُتَم را دادم] گفتم این را تنت کن، این [شخص] یک قدیس است. این دختر هول شد و گفت Excuse me ببخشید و... علامه گفت: «چیکارش داری آقا! باید خودمان آدم باشیم!» خیلی مرد اخلاقی و والایی بود.»
@naein_nameh
#حکایت
.
در باب حجاب اجباری
📻 بشنوید | چیکارش داری آقا!
عبدالله انوار:
«من با آقای طباطبایی ( علامه) صحبت میکردم و آشنا بودم. او مرد شریفی بود و خیلی زحمت کشیده بود. پنجشنبهها میآمد مؤسسۀ حکمت و فلسفه، من هم میرفتم و از آنجا با هم آشنا بودیم. چون ایشان به مطهری خیلی علاقه داشت و مطهری هم با من خیلی آشنا بود ما آنجا با علامه صحبت میکردیم.
یکبار دو دخترخانمی آمده بودند آنجا و آن زمان حجاب خیلی مطرح نبود، زمان شاه بود. یکی از آن دخترها که آمریکایی بود، لیسانس فلسفه را در کلمبیا گرفته بود، فوقلیسانس را در سوربن گرفته بود و دکترایش را هم در فریبورگ (Freiburg) آلمان گرفته بود. او دربارۀ مقولات فلسفی سوالاتی داشت. علامه هم که انگلیسی نمیدانست من آنجا مترجم بودم. خانم بیچاره که خب فرهنگ ایران را نمیدانست، لباسش باز بود و مدام دستش را هم تکان میداد. من [یکدفعه کُتَم را دادم] گفتم این را تنت کن، این [شخص] یک قدیس است. این دختر هول شد و گفت Excuse me ببخشید و... علامه گفت: «چیکارش داری آقا! باید خودمان آدم باشیم!» خیلی مرد اخلاقی و والایی بود.»
@naein_nameh
#فرهنگیان_نایین
#دبستان_بامداد_آرند
.
مرحوم استاد فخارزاده (حاج صمد) که در سال ۱۳۴۰ تازه معلمی و اموزش کودکان را آغاز کرده بودند، نگارنده در کلاس اول دبستان بامداد آرند دانش آموز ایشان بودم. استاد بسیار جدی و پر کار بودند و با کمک هنر کوزه گری که در آن هنر استاد بودند، جسم و جان دانش اموزان را پرداخت می کردند.
خدای بزرگ روحشان را در جوار رحمت واسعه خود آرمش عطا فرماید.
@naein_nameh
#دبستان_بامداد_آرند
.
مرحوم استاد فخارزاده (حاج صمد) که در سال ۱۳۴۰ تازه معلمی و اموزش کودکان را آغاز کرده بودند، نگارنده در کلاس اول دبستان بامداد آرند دانش آموز ایشان بودم. استاد بسیار جدی و پر کار بودند و با کمک هنر کوزه گری که در آن هنر استاد بودند، جسم و جان دانش اموزان را پرداخت می کردند.
خدای بزرگ روحشان را در جوار رحمت واسعه خود آرمش عطا فرماید.
@naein_nameh
Forwarded from زبان نایینی (Abas Emaml)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#در_استقبال_پاییز
.
⏳اگر باشی، محبت روزگاری تازه خواهد یافت /
زمین در گردشش با تو مداری تازه خواهد یافت
دل من نیز با تو بعد از آن پاییز طولانی /
دوباره چون گذشته نوبهاری تازه خواهد یافت. . .
@naein_nameh
.
⏳اگر باشی، محبت روزگاری تازه خواهد یافت /
زمین در گردشش با تو مداری تازه خواهد یافت
دل من نیز با تو بعد از آن پاییز طولانی /
دوباره چون گذشته نوبهاری تازه خواهد یافت. . .
@naein_nameh
Forwarded from زبان نایینی (Abas Emaml)
اولین روز دبستان بر نو آموزان مبارک باد
اولین روز دبستان بازگرد
کودکی ها شاد و خرم بازگرد
درس های اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار ودزدچاپلوس
تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود
همکلاسی های درد و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار
کاش می شد باز کوچک می شدیم
لا اقل یک روز کودک میشدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچ ها که بودش روی دوش
ای معلم یاد و هم نامت بخیر
یاد درس آب و بابایت بخیر
ای دبستانی ترین احساس من
باز گرد ، این مشق ها را خط بزن
شاعر (محمد علی حریری جهرمی)
تصویر ارسالی همراه ارجمند
@naein_nameh
اولین روز دبستان بازگرد
کودکی ها شاد و خرم بازگرد
درس های اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار ودزدچاپلوس
تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود
همکلاسی های درد و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار
کاش می شد باز کوچک می شدیم
لا اقل یک روز کودک میشدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچ ها که بودش روی دوش
ای معلم یاد و هم نامت بخیر
یاد درس آب و بابایت بخیر
ای دبستانی ترین احساس من
باز گرد ، این مشق ها را خط بزن
شاعر (محمد علی حریری جهرمی)
تصویر ارسالی همراه ارجمند
@naein_nameh
👌وحدت
شعر: سیاوش کسرایی
آهنگساز: اسفندیار منفردزاده
آواز: فرهاد مهراد
.
متن آهنگ:
والا پیام دار محمد
گفتی که یک دیار
هرگز به ظلم و جور
نمی ماندبر پا و استوار
آن گاه تمثیل وار
کشیدی عبای وحدت
بر سر پاکان روزگار
در تنگ پرتبرک آن نازنین عبا
دیرینه، ای محمد
جا هست بیش و کم آزاده را
که تیغ کشیده است بر ستم
@naein_nameh
شعر: سیاوش کسرایی
آهنگساز: اسفندیار منفردزاده
آواز: فرهاد مهراد
.
متن آهنگ:
والا پیام دار محمد
گفتی که یک دیار
هرگز به ظلم و جور
نمی ماندبر پا و استوار
آن گاه تمثیل وار
کشیدی عبای وحدت
بر سر پاکان روزگار
در تنگ پرتبرک آن نازنین عبا
دیرینه، ای محمد
جا هست بیش و کم آزاده را
که تیغ کشیده است بر ستم
@naein_nameh
Forwarded from ■ کانال اصفهانی ها ■
قابل توجه مدرسه ای ها:
امسال ۱ مهر جمعه است😀
دوم میرید مدرسه
سوم تعطیل
چهارم میرید مدرسه
پنجم تعطیل
ششم میرید مدرسه
میشه پنجشنبه جمعه تعطیل😀
تا بعدش هم خدا کریمه...
@isf031 کانال اصفهانی ها 📣
امسال ۱ مهر جمعه است😀
دوم میرید مدرسه
سوم تعطیل
چهارم میرید مدرسه
پنجم تعطیل
ششم میرید مدرسه
میشه پنجشنبه جمعه تعطیل😀
تا بعدش هم خدا کریمه...
@isf031 کانال اصفهانی ها 📣
#تاریخچه_نایین
.
ماهی حلقه لُنجُو
یُور تا ایشم تو گُمبُو
دییندی حلقه لُنجو
ماهی حلقه لنجو که گفته شده از اعقاب ماهی حضرت یونس است و در بینی خود حلقه ای از طلا دارد و ظهور او به چند روایت توصیف شده است ،عده ای میگفتند عصر روز سیزده نوروز سری به اطاق کُنجو و دهانه قنات ورزگان میزند اما بعضی ها عقیده
داشتند ماهی در اَژ چپ (شاخه چپ قنات ) مخفی است و عصر سیزدهم خودی نشان میدهد و بعضی گفته اند ماهی فوق الذکر
مرده و محل مرگش کُنج گُمبو است.
عقیده به آمدن ماهی به مظهر قنات باعث میشد که مقداری نان در آب قنات میریختند و چون قنات دارای ماهیهای فراوانی بود نصیب آنها میشد.
@naein_nameh
.
ماهی حلقه لُنجُو
یُور تا ایشم تو گُمبُو
دییندی حلقه لُنجو
ماهی حلقه لنجو که گفته شده از اعقاب ماهی حضرت یونس است و در بینی خود حلقه ای از طلا دارد و ظهور او به چند روایت توصیف شده است ،عده ای میگفتند عصر روز سیزده نوروز سری به اطاق کُنجو و دهانه قنات ورزگان میزند اما بعضی ها عقیده
داشتند ماهی در اَژ چپ (شاخه چپ قنات ) مخفی است و عصر سیزدهم خودی نشان میدهد و بعضی گفته اند ماهی فوق الذکر
مرده و محل مرگش کُنج گُمبو است.
عقیده به آمدن ماهی به مظهر قنات باعث میشد که مقداری نان در آب قنات میریختند و چون قنات دارای ماهیهای فراوانی بود نصیب آنها میشد.
@naein_nameh
#کلمه_ترکیبهای_نایینی
.
شی=او را ، انرا
این پیشوند بر سر بن مضارع بعضی از فعل های متعدی می آید و مفعول فعل می شود، مانند:
شی نیی=او را ببر
شی پَک= انرا بزن
کاربرد دیگر واژه
شی=رویکرد به شوهر، (شی کَرت=شوهر کردن)
.
شی بیش=شپش
.
شداد=چوبی که برای بستن دو جوال به یکدیگر بر روی چارپا بکار آید
.
شیر جِی= آغوز، شیر چند روز اول وضع حمل
.
شیگیجَه=شقیقه، گیجگاه
.
شیگیل=،چوبی که مانند میخ در دیوار طویله کار می گذاشتند تا پای بند گوسفندان چموش را با آن ببندند.
@naein_nameh
.
شی=او را ، انرا
این پیشوند بر سر بن مضارع بعضی از فعل های متعدی می آید و مفعول فعل می شود، مانند:
شی نیی=او را ببر
شی پَک= انرا بزن
کاربرد دیگر واژه
شی=رویکرد به شوهر، (شی کَرت=شوهر کردن)
.
شی بیش=شپش
.
شداد=چوبی که برای بستن دو جوال به یکدیگر بر روی چارپا بکار آید
.
شیر جِی= آغوز، شیر چند روز اول وضع حمل
.
شیگیجَه=شقیقه، گیجگاه
.
شیگیل=،چوبی که مانند میخ در دیوار طویله کار می گذاشتند تا پای بند گوسفندان چموش را با آن ببندند.
@naein_nameh
Forwarded from زبان نایینی (Abas Emaml)
#در_استقبال_پاییز
برای بزرگداشت شادروان استاد محمد تقی شریف نایینی متخلص به «غریب»
.
برگها از شاخه میریزند پاییز است! نه؟
این که برگ از شاخه میریزد غم انگیز است!نه؟
این که فرهاد از غم شیرین حکایت می کند
خون بهای عشق شورانگیز پرویز است!نه؟
این که مجنونی بیابانی شد از فتوی عشق
لیلی بیچاره ای در بند پرهیز است !نه؟
این که برقی می جهد رعدی خروشان میشود
سینه ی این اسمان از کینه لبریز است!نه؟
این که افتاده کسی از اسبی و از اصل نه
گوشه ای از این تغافل کار شبدیز است!نه؟
این که میگویند پاییز است و فصل برگ ریز
فصل خش خش های ناب عاشقی خیز است !نه؟
این صمیمی فصل بی چون و چرای عشق خیز
برگهای کهنه را مأمور تعویض است!نه؟
(سروده استاد شریف نایینی)
@naein_nameh
برای بزرگداشت شادروان استاد محمد تقی شریف نایینی متخلص به «غریب»
.
برگها از شاخه میریزند پاییز است! نه؟
این که برگ از شاخه میریزد غم انگیز است!نه؟
این که فرهاد از غم شیرین حکایت می کند
خون بهای عشق شورانگیز پرویز است!نه؟
این که مجنونی بیابانی شد از فتوی عشق
لیلی بیچاره ای در بند پرهیز است !نه؟
این که برقی می جهد رعدی خروشان میشود
سینه ی این اسمان از کینه لبریز است!نه؟
این که افتاده کسی از اسبی و از اصل نه
گوشه ای از این تغافل کار شبدیز است!نه؟
این که میگویند پاییز است و فصل برگ ریز
فصل خش خش های ناب عاشقی خیز است !نه؟
این صمیمی فصل بی چون و چرای عشق خیز
برگهای کهنه را مأمور تعویض است!نه؟
(سروده استاد شریف نایینی)
@naein_nameh
#تاریخچه_نایین
.
نایین در متون قدیم
اصطخری جغرافیدان قرن چهارم هجری در مسالک و ممالک (مجموعه جغرافیای عربی) چنین مینویسید : یکی از معروف ترین شهرهای کوره اصطخر در مجاورت خراسان کِثِه است. کِثِه شهر عمده یزد و ابرقو است. سپس چنین ادامه میدهد: کِثِه شهر عمده یزد در کنار بیابان واقع است و هوایش خوب و سالم است.
یزد در زمان قدیم کِثه نام داشت و چون نام یزد به شهر گذارده شد نام کِثه را به ولایت یزد اطلاق کردند و به آن حومه یزد گفتند
اصطخری در خصوص ذکر نواحی ایالت اصطخر اضافه میکند: ناحیه یزد بزرگترین ناحیه این ایالت است و سه مسجد جامع دارد، که یزد و میبُد و نایین باشد. در قرون اول اسلام هر قصبه و شهری با تایید حکومت مرکزی دارای مسجد جامع می شد.
*مجموعه کتابهای جغرافیای عربی= کتابهای اصطخری و ابن حوقل و مقدسی سه جلد از یک دوره کتاب است که با نام خزانه جغرافیای عربی در سالهای ۱۸۷۰ تا۱۸۷۷ در لندن چاپ شده است.عمده مطالب جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی و سفرنامه جکسون از آن اقتباس شده است.
@naein_nameh
.
نایین در متون قدیم
اصطخری جغرافیدان قرن چهارم هجری در مسالک و ممالک (مجموعه جغرافیای عربی) چنین مینویسید : یکی از معروف ترین شهرهای کوره اصطخر در مجاورت خراسان کِثِه است. کِثِه شهر عمده یزد و ابرقو است. سپس چنین ادامه میدهد: کِثِه شهر عمده یزد در کنار بیابان واقع است و هوایش خوب و سالم است.
یزد در زمان قدیم کِثه نام داشت و چون نام یزد به شهر گذارده شد نام کِثه را به ولایت یزد اطلاق کردند و به آن حومه یزد گفتند
اصطخری در خصوص ذکر نواحی ایالت اصطخر اضافه میکند: ناحیه یزد بزرگترین ناحیه این ایالت است و سه مسجد جامع دارد، که یزد و میبُد و نایین باشد. در قرون اول اسلام هر قصبه و شهری با تایید حکومت مرکزی دارای مسجد جامع می شد.
*مجموعه کتابهای جغرافیای عربی= کتابهای اصطخری و ابن حوقل و مقدسی سه جلد از یک دوره کتاب است که با نام خزانه جغرافیای عربی در سالهای ۱۸۷۰ تا۱۸۷۷ در لندن چاپ شده است.عمده مطالب جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی و سفرنامه جکسون از آن اقتباس شده است.
@naein_nameh
#مشاغل_فراموش_شده
.
آسیاب ابی
در گذشته نه چندان دور گندم بوسیله اسیاب دستی یا اسیاب ابی به ارد تبدیل می شد. در نوع دستی که در اغلب خانه ها وجود داشت تهیه ارد با زحمت بسیار همراه و زمان بر بود، مضافا ارد کیفیت مطلوب نداشت .
در آسیاب ابی اگر چه از نیروی انسانی برای چرخش سنگ اسیا استفاده نمی شد ، همچنان کند و زمان بر بود . با پیشرفت تکنولوژی از موتورهای دیزلی و سپس موتورهای برقی برای تهیه ارد کمگ گرفته شد. سرعت کار بالا و نوع آرد بسیار نرم و با کیفیت بود.
گذشته از ان آسیاب از هر نوع ان تا این اواخر جایگاه مهم و ویژه ای در زندگی مردم داشت.
در نایین تعدادی اسیاب ابی وجود داشت و معروفترین انها "اسیاب ریگاره " در محمدیه که ساخت ان به قبل از اسلام بر می گردد. تصویر مطلب مربوط به ان اسیاب می باشد.
@naein_nameh
.
آسیاب ابی
در گذشته نه چندان دور گندم بوسیله اسیاب دستی یا اسیاب ابی به ارد تبدیل می شد. در نوع دستی که در اغلب خانه ها وجود داشت تهیه ارد با زحمت بسیار همراه و زمان بر بود، مضافا ارد کیفیت مطلوب نداشت .
در آسیاب ابی اگر چه از نیروی انسانی برای چرخش سنگ اسیا استفاده نمی شد ، همچنان کند و زمان بر بود . با پیشرفت تکنولوژی از موتورهای دیزلی و سپس موتورهای برقی برای تهیه ارد کمگ گرفته شد. سرعت کار بالا و نوع آرد بسیار نرم و با کیفیت بود.
گذشته از ان آسیاب از هر نوع ان تا این اواخر جایگاه مهم و ویژه ای در زندگی مردم داشت.
در نایین تعدادی اسیاب ابی وجود داشت و معروفترین انها "اسیاب ریگاره " در محمدیه که ساخت ان به قبل از اسلام بر می گردد. تصویر مطلب مربوط به ان اسیاب می باشد.
@naein_nameh