در #رفراندوم ٢٥ سپتامبر ٢٠١٧، #مردم_کرد_باشور [با ٩٣٪ رای مثبت] به #استقلال_کردستان رای دادند. مسئولان و سران اقلیم اما در ٢٠ اکتبر همان سال با به حالت تعلیق در آوردن نتیجەی رفراندوم و واگذاری نیمی از سرزمین باشور همراه با جمعیت آن به دولت عراق، دستاوردها و فرصتهای در دسترس مردم کرد را از دست دادند.
این توئیت چند سطری که در سالگرد همەپرسی #اقلیم_کردستان مورد انتقاد برخی هم قرار گرفت نه مضمونی بغض آلود و کینەآمیز نسبت به حزب و یا خانوادەای خاص داشت و نه ابزار مخالفت با رفراندوم کردستان بود، بلکه تنها گزارەای یادآوری کننده و تا حدودی انتقادی بود، انتقاد از عملکرد مسئولان اقلیم کردستان و بس.
٭٭٭٭٭٭
رفراندوم مدنی ترین شکل ابراز رای و نظر جمعی و دموکراتیک ترین و مسالمت آمیز ترین شیوەی بیان خواستەها و طرح مطالبات و طریقەی مطالبەی حقوق است در جوامع متمدن انسانی.
همانگونه که در منشور بین الملل حقوق بشر آمده است؛ کلیەی ملل دارای #حق_تعیین_سرنوشت هستند و به موجب این حق، ملتها میتوانند برای تعیین سرنوشت خویش اقدام و از جمله وضع سیاسی خود را آزادانه تعیین و توسعەی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعەی خود را تعیین و تامین کنند.
آزادی و مختاریت در انجام رفراندوم برای تعیین سرنوشت خود از حقوق بنیادی مردم، خلقها و ملتهاست.
مردم و #ملت_کرد در باشور [ اقلیم کردستان] در چارچوب این چنین حقوقی در سپتامبر ٢٠١٧ اقدام به برگزاری رفراندوم کردند.
نتیجه رفراندوم بیان آرای دموکراتیک مردم و گویای مطالبەی بنیادی ترین حقوق انسانی و در واقع تجلی رای ملت کرد باشور به استقلال بود.
پروسەی رفراندوم مردم کرد و نتیجەی آن اما با مخالفت عراق و ایران و ترکیه و سوریه و دولتهای مدعی حقوق بشر و دموکراسی روبرو گردید و اقلیم کردستان از زمین و آسمان مورد محاصرەی همه جانبه سیاسی، نظامی، امنیتی و اقتصادی قرار گرفت.
اما این تمام ماجرا نبود، در درون نیز دمل سرطانی رقابتهای حزبی و گروهی و خانوادگی سر باز کرد، ترجیحات منافع شخصی و حزبی و خانوادگی، دگربار و در بزنگاه حساسترین لحظات تاریخی، ملت کرد باشور را به مسلخ و قربانگاه فرستاد و امید و آرزو، حقوق و سرنوشت و آینده مردم کرد یک بار دیگر با خیانت افراد سرسپرده و وابستگان به بیگانه به کما برده شد.
از دگرسو هم رهبران اقلیم که درخواستهای برخی دولتهای در ظاهر دوست، در به تعویق انداختن برگزاری رفراندوم را نادیده گرفته بودند و با وجود هشدارهای تهدیدآمیز برخی از دولتهای مخالف، هیچگونه برنامە و آمادگی و یا تمهیداتی برای مقابله با واکنشها، تهدیدات، حملات و یا محاصرەی سیاسی، نظامی و اقتصادی احتمالی لحاظ نکرده و نیاندیشیدە بودند. نه خود حکومت اقلیم و نه مردم از نظر مادی و معنوی فکری و روحی برای مقابله با حملات و یا مقاومت در برابر تحریمهای مختلف از هیچگونه آمادگی برخوردار نبودند. نیروی مقاومت متشکل از نیروهای دو حزب اصلی [در واقع پاشنە آشیل باشور] هیچگونه اتحاد و انسجام درونی و فرماندهی با هم نداشتند.
در کمتر از یک ماه از اعلام نتیجەی رفراندوم، با شکاف در نیروی نامتحد مقاومت و با فرار نیروی حزبی و تسلیم شهر کرکوک و دیگر شهرها، بیش از نیمی از سرزمینهای اقلیم [ تمامی مناطق مورد اختلاف] به دست نیروهای عراق عربی افتاد.
سرانجام سران و رهبران اقلیم با بی برنامگی و دستپاچگی، ناتوانی خود در پاسداری از رای ملت را با اعلام بە تعلیق درآوردن نتیجەی رفراندوم به نمایش گذاشتند.
پس از مسکوت گذاشتن رای ملت توسط حکومت اقلیم و بعد از تصرف ٥١ ٪ از سرزمینهای تحت حاکمیت اقلیم از سوی دولت بغداد، ادارە و مدیریت تمامی گمرکات، فرودگاهها، دروازەهای مرزی، معادن نفت و پالایش، سدها، نیروگاهها، آب، برق، محیط زیست، جنگلها، آثار باستانی، ادارات و مراکز سرشماری و آمار، ادارات ثبت احوال و گذرنامه و.... به دولت عراقی عربی واگذار گردید.
حکومت اقلیم قبل از رفراندوم بصورت دیفاکتو و دولتی نیمه مستقل با اختیاراتی وسیع در زمینه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، هم منابع نفتی و مالی و اقتصادی عظیمی در اختیار گرفته بود و هم اینکه بصورت قدرت و وزنه ای در صحنه عراق و منطقه ظهور یافته و مطرح بود.
امروز اما در گذر از حدود سه دهه از حاکمیت کردی و سه سال پس از رفراندوم استقلال، چشم انداز وضعیت باشور کردستان از هر لحاظ ناامید کننده است [حداقل برای #کرد_روژهلات]. در اقلیم نه از اتحاد سیاسی و وفاق ملی و نه از انسجام نیروی مقاومت و نظامی کردی خبری است، نه پایانی بر دعواها و رقابتهای حزبی و گروهی و خانوادگی متصور است، نه فسادهای گستردەی اداری و سازمانی پایانی دارد و نه اهرم و یا کارت نسوخته ای در دست است برای چانه زنی با دولت عراق. چانه زنی و مذکره برای باز پس گیری حداقلی از حقوق مصادره شدەی مردم کرد، ملتی کە دەهاست قربانی میدهد و انفال میشود، مردمی که قربانی ژنوساید دولتهای عراق عربی
این توئیت چند سطری که در سالگرد همەپرسی #اقلیم_کردستان مورد انتقاد برخی هم قرار گرفت نه مضمونی بغض آلود و کینەآمیز نسبت به حزب و یا خانوادەای خاص داشت و نه ابزار مخالفت با رفراندوم کردستان بود، بلکه تنها گزارەای یادآوری کننده و تا حدودی انتقادی بود، انتقاد از عملکرد مسئولان اقلیم کردستان و بس.
٭٭٭٭٭٭
رفراندوم مدنی ترین شکل ابراز رای و نظر جمعی و دموکراتیک ترین و مسالمت آمیز ترین شیوەی بیان خواستەها و طرح مطالبات و طریقەی مطالبەی حقوق است در جوامع متمدن انسانی.
همانگونه که در منشور بین الملل حقوق بشر آمده است؛ کلیەی ملل دارای #حق_تعیین_سرنوشت هستند و به موجب این حق، ملتها میتوانند برای تعیین سرنوشت خویش اقدام و از جمله وضع سیاسی خود را آزادانه تعیین و توسعەی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعەی خود را تعیین و تامین کنند.
آزادی و مختاریت در انجام رفراندوم برای تعیین سرنوشت خود از حقوق بنیادی مردم، خلقها و ملتهاست.
مردم و #ملت_کرد در باشور [ اقلیم کردستان] در چارچوب این چنین حقوقی در سپتامبر ٢٠١٧ اقدام به برگزاری رفراندوم کردند.
نتیجه رفراندوم بیان آرای دموکراتیک مردم و گویای مطالبەی بنیادی ترین حقوق انسانی و در واقع تجلی رای ملت کرد باشور به استقلال بود.
پروسەی رفراندوم مردم کرد و نتیجەی آن اما با مخالفت عراق و ایران و ترکیه و سوریه و دولتهای مدعی حقوق بشر و دموکراسی روبرو گردید و اقلیم کردستان از زمین و آسمان مورد محاصرەی همه جانبه سیاسی، نظامی، امنیتی و اقتصادی قرار گرفت.
اما این تمام ماجرا نبود، در درون نیز دمل سرطانی رقابتهای حزبی و گروهی و خانوادگی سر باز کرد، ترجیحات منافع شخصی و حزبی و خانوادگی، دگربار و در بزنگاه حساسترین لحظات تاریخی، ملت کرد باشور را به مسلخ و قربانگاه فرستاد و امید و آرزو، حقوق و سرنوشت و آینده مردم کرد یک بار دیگر با خیانت افراد سرسپرده و وابستگان به بیگانه به کما برده شد.
از دگرسو هم رهبران اقلیم که درخواستهای برخی دولتهای در ظاهر دوست، در به تعویق انداختن برگزاری رفراندوم را نادیده گرفته بودند و با وجود هشدارهای تهدیدآمیز برخی از دولتهای مخالف، هیچگونه برنامە و آمادگی و یا تمهیداتی برای مقابله با واکنشها، تهدیدات، حملات و یا محاصرەی سیاسی، نظامی و اقتصادی احتمالی لحاظ نکرده و نیاندیشیدە بودند. نه خود حکومت اقلیم و نه مردم از نظر مادی و معنوی فکری و روحی برای مقابله با حملات و یا مقاومت در برابر تحریمهای مختلف از هیچگونه آمادگی برخوردار نبودند. نیروی مقاومت متشکل از نیروهای دو حزب اصلی [در واقع پاشنە آشیل باشور] هیچگونه اتحاد و انسجام درونی و فرماندهی با هم نداشتند.
در کمتر از یک ماه از اعلام نتیجەی رفراندوم، با شکاف در نیروی نامتحد مقاومت و با فرار نیروی حزبی و تسلیم شهر کرکوک و دیگر شهرها، بیش از نیمی از سرزمینهای اقلیم [ تمامی مناطق مورد اختلاف] به دست نیروهای عراق عربی افتاد.
سرانجام سران و رهبران اقلیم با بی برنامگی و دستپاچگی، ناتوانی خود در پاسداری از رای ملت را با اعلام بە تعلیق درآوردن نتیجەی رفراندوم به نمایش گذاشتند.
پس از مسکوت گذاشتن رای ملت توسط حکومت اقلیم و بعد از تصرف ٥١ ٪ از سرزمینهای تحت حاکمیت اقلیم از سوی دولت بغداد، ادارە و مدیریت تمامی گمرکات، فرودگاهها، دروازەهای مرزی، معادن نفت و پالایش، سدها، نیروگاهها، آب، برق، محیط زیست، جنگلها، آثار باستانی، ادارات و مراکز سرشماری و آمار، ادارات ثبت احوال و گذرنامه و.... به دولت عراقی عربی واگذار گردید.
حکومت اقلیم قبل از رفراندوم بصورت دیفاکتو و دولتی نیمه مستقل با اختیاراتی وسیع در زمینه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، هم منابع نفتی و مالی و اقتصادی عظیمی در اختیار گرفته بود و هم اینکه بصورت قدرت و وزنه ای در صحنه عراق و منطقه ظهور یافته و مطرح بود.
امروز اما در گذر از حدود سه دهه از حاکمیت کردی و سه سال پس از رفراندوم استقلال، چشم انداز وضعیت باشور کردستان از هر لحاظ ناامید کننده است [حداقل برای #کرد_روژهلات]. در اقلیم نه از اتحاد سیاسی و وفاق ملی و نه از انسجام نیروی مقاومت و نظامی کردی خبری است، نه پایانی بر دعواها و رقابتهای حزبی و گروهی و خانوادگی متصور است، نه فسادهای گستردەی اداری و سازمانی پایانی دارد و نه اهرم و یا کارت نسوخته ای در دست است برای چانه زنی با دولت عراق. چانه زنی و مذکره برای باز پس گیری حداقلی از حقوق مصادره شدەی مردم کرد، ملتی کە دەهاست قربانی میدهد و انفال میشود، مردمی که قربانی ژنوساید دولتهای عراق عربی