🔘 #داعی_الله
▪️ هر چند همه امامان(ع) دعوت کنندگان به خدا بوده اند، امّا در زیارات هیچیک از آنها «لبیک داعی الله» نیامده است.
▪️ در زیارت #امام_حسین_ع می خوانیم: «لبیک داعی الله؛ دعوت تو را به سوی خدا اجابت می کنم.»
▪️ امام حسین(ع) پیام ویژ ه ای داشت و این دعوت را با خون خود به مردم رساند، پس هر کس این دعوت را شنید، باید لبیک گوید و اهداف حضرت را استمرار بخشد.
▪️ در این زیارت به هفت بار لبیک گفتن توصیه شده است. مرحوم شیخ جعفر #شوشتری بیان لطیفی در باب حکمت تکرار دارد: «یک وجه آن ملاحظه حالات مُجیب است و وجه دیگر اینکه هفت بار لبیک گفتن برابر کمک خواهی های هفت گانه آن حضرت در کربلاست.»
#القاب_حسینی
#صفر
@mouood_org
▪️ هر چند همه امامان(ع) دعوت کنندگان به خدا بوده اند، امّا در زیارات هیچیک از آنها «لبیک داعی الله» نیامده است.
▪️ در زیارت #امام_حسین_ع می خوانیم: «لبیک داعی الله؛ دعوت تو را به سوی خدا اجابت می کنم.»
▪️ امام حسین(ع) پیام ویژ ه ای داشت و این دعوت را با خون خود به مردم رساند، پس هر کس این دعوت را شنید، باید لبیک گوید و اهداف حضرت را استمرار بخشد.
▪️ در این زیارت به هفت بار لبیک گفتن توصیه شده است. مرحوم شیخ جعفر #شوشتری بیان لطیفی در باب حکمت تکرار دارد: «یک وجه آن ملاحظه حالات مُجیب است و وجه دیگر اینکه هفت بار لبیک گفتن برابر کمک خواهی های هفت گانه آن حضرت در کربلاست.»
#القاب_حسینی
#صفر
@mouood_org
🔘 #قتیل_الکفرة
▪️ قتیل الکفره به معنای شهید به دست کفر است. در زمانی که کفر بر حق و عدل حکومت می کند، #امام_حسین_ع خود را ملزم بر #قیام علیه کفر دانست.
▪️ همچنین این لقب می تواند اشاره ای به روایت امام حسن مجتبی(ع) در آخرین لحظات عمرشان داشته باشد که فرمودند: «#لا_یوم_کیومک_یا_ابا_عبدالله!»
▪️ ایشان در ادامه فرمودند: « روزی خواهد رسید که سی هزار نفر از مردم مسلمان نما که ادّعا دارند از امّت جدّ ما، محمّد(ص) هستند، تو را محاصره کرده و برای کشتن تو و جسارت به اهل بیت تو و #اسارت خاندان تو و #غارت اموال آنها اقدام می کنند. در این هنگام است که خداوند #لعن خود را بر خاندان #امیه فرو فرستد و از آسمان خون و خاکستر فرو ریزد و همه مخلوقات حتی حیوانات درنده در بیابان ها و ماهیان در دریاها بر مصیبت تو گریه کنند.»
#القاب_حسینی
#صفر
@mouood_org
▪️ قتیل الکفره به معنای شهید به دست کفر است. در زمانی که کفر بر حق و عدل حکومت می کند، #امام_حسین_ع خود را ملزم بر #قیام علیه کفر دانست.
▪️ همچنین این لقب می تواند اشاره ای به روایت امام حسن مجتبی(ع) در آخرین لحظات عمرشان داشته باشد که فرمودند: «#لا_یوم_کیومک_یا_ابا_عبدالله!»
▪️ ایشان در ادامه فرمودند: « روزی خواهد رسید که سی هزار نفر از مردم مسلمان نما که ادّعا دارند از امّت جدّ ما، محمّد(ص) هستند، تو را محاصره کرده و برای کشتن تو و جسارت به اهل بیت تو و #اسارت خاندان تو و #غارت اموال آنها اقدام می کنند. در این هنگام است که خداوند #لعن خود را بر خاندان #امیه فرو فرستد و از آسمان خون و خاکستر فرو ریزد و همه مخلوقات حتی حیوانات درنده در بیابان ها و ماهیان در دریاها بر مصیبت تو گریه کنند.»
#القاب_حسینی
#صفر
@mouood_org
🔘 #نور_الله
▪️ #امام_حسین_ع #نور خداوند هستند.
▪️ امام صادق(ع) فرمودند: «تو نوری در صلب های بلند مرتبه هستی و نوری در تاریکی های زمین و نوری در هوا و نوری در آسمان های بلند و نوری که هرگز خاموش نخوهد شد.»
▪️ امام حسین(ع) حتّی به لحاظ ظاهری هم درخشان و تابنده بودند؛ تا جایی که رسول اکرم(ص) در هنگام بارداری حضرت زهرا(س) به ایشان فرمودند: « دخترم! در پیشانی تو درخشندگی ویژه ای می بینم که بیانگر آن است به زودی #حجت_خدا بر مردم را به دنیا خواهی آورد.»
▪️ سپاهیان یزید روایت کرده اند: تاکنون هیچ کشته به خاک و خون غلتیده ای را به نورانیت چهره او ندیده ام.
▪️ دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت
آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
#القاب_حسینی
#صفر
@mouood_org
▪️ #امام_حسین_ع #نور خداوند هستند.
▪️ امام صادق(ع) فرمودند: «تو نوری در صلب های بلند مرتبه هستی و نوری در تاریکی های زمین و نوری در هوا و نوری در آسمان های بلند و نوری که هرگز خاموش نخوهد شد.»
▪️ امام حسین(ع) حتّی به لحاظ ظاهری هم درخشان و تابنده بودند؛ تا جایی که رسول اکرم(ص) در هنگام بارداری حضرت زهرا(س) به ایشان فرمودند: « دخترم! در پیشانی تو درخشندگی ویژه ای می بینم که بیانگر آن است به زودی #حجت_خدا بر مردم را به دنیا خواهی آورد.»
▪️ سپاهیان یزید روایت کرده اند: تاکنون هیچ کشته به خاک و خون غلتیده ای را به نورانیت چهره او ندیده ام.
▪️ دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت
آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
#القاب_حسینی
#صفر
@mouood_org
▪️ #اربعین یعنی:
وقتی زنگ کاروان عشق بر میخیزد، برخیزی؛
بهانه نشناسی
و با حسین تا حسین سفر کنی؛
عاشقانه از کربلا بگذری
تا عاشقانه کربلا در تو بگذرد...
▪️ فرارسیدن اربعین سیّد و سالار شهیدان، حضرت #امام_حسین_ع را به محضر مقدّس صاحبالزمان(عج) و تمامی عاشقان آن حضرت تسلیت عرض میکنیم.
#مناسبتی
#صفر
@mouood_org
وقتی زنگ کاروان عشق بر میخیزد، برخیزی؛
بهانه نشناسی
و با حسین تا حسین سفر کنی؛
عاشقانه از کربلا بگذری
تا عاشقانه کربلا در تو بگذرد...
▪️ فرارسیدن اربعین سیّد و سالار شهیدان، حضرت #امام_حسین_ع را به محضر مقدّس صاحبالزمان(عج) و تمامی عاشقان آن حضرت تسلیت عرض میکنیم.
#مناسبتی
#صفر
@mouood_org
🔘 نام نخست: ستوده
▪️ رسول گرامی اسلام (ص)، در حدیثی مفصل به #جابر_بن_عبدالله_انصاری، چنین فرمودند:
«من شبيه ترين مردم به #آدم هستم و #ابراهيم شبيه ترين مردم از نظر خلقت و اخلاق به من است و خداوند از بالاى #عرش خود مرا با ده #نام ناميده است...»
▪️ نام نخست: #محمد.
▪️ حضرت رسول(ص) فرمودند: «... [خداوند] نام مرا از نام خود مشتق ساخته و مرا محمّد ناميده و او خود، #محمود است و مرا در بهترين نسل از امتم مبعوث كرده است...»
▪️ و «...مرا در #قرآن محمّد ناميده و من در #قيامت در داورى محمود هستم و كسى جز من #شفاعت نمىكند.»
▪️ و فرمودند: «مرا محمد نامیدند؛ زیرا که در زمین مورد #ستایش قرار گرفتم...»
📚 شیخ صدوق، «الخصال»، ترجمه جعفرى، ج ۲، ص ۱۴۱.
#نام_های_پیامبر_ص
#صفر
#سخن_روز
@mouood_org
▪️ رسول گرامی اسلام (ص)، در حدیثی مفصل به #جابر_بن_عبدالله_انصاری، چنین فرمودند:
«من شبيه ترين مردم به #آدم هستم و #ابراهيم شبيه ترين مردم از نظر خلقت و اخلاق به من است و خداوند از بالاى #عرش خود مرا با ده #نام ناميده است...»
▪️ نام نخست: #محمد.
▪️ حضرت رسول(ص) فرمودند: «... [خداوند] نام مرا از نام خود مشتق ساخته و مرا محمّد ناميده و او خود، #محمود است و مرا در بهترين نسل از امتم مبعوث كرده است...»
▪️ و «...مرا در #قرآن محمّد ناميده و من در #قيامت در داورى محمود هستم و كسى جز من #شفاعت نمىكند.»
▪️ و فرمودند: «مرا محمد نامیدند؛ زیرا که در زمین مورد #ستایش قرار گرفتم...»
📚 شیخ صدوق، «الخصال»، ترجمه جعفرى، ج ۲، ص ۱۴۱.
#نام_های_پیامبر_ص
#صفر
#سخن_روز
@mouood_org
🔘 نام دوم: حقیقت توحید
▪️ رسول گرامی اسلام (ص)، در حدیثی مفصل به #جابر_بن_عبدالله_انصاری، چنین فرمودند:
«من شبيه ترين مردم به #آدم هستم و #ابراهيم شبيه ترين مردم از نظر خلقت و اخلاق به من است و خداوند از بالاى #عرش خود مرا با ده #نام ناميده است...»
▪️ نام دوم: #احید.
▪️ رسول خدا فرمودند: «خداوند در #تورات مرا احيد ناميده كه از #توحيد است و با توحيد، بدن هاى امّت مرا بر آتش حرام كرده...»
📚 شیخ صدوق، «الخصال»، ترجمه جعفرى، ج ۲، ص ۱۴۱.
#نام_های_پیامبر_ص
#صفر
#سخن_روز
@mouood_org
▪️ رسول گرامی اسلام (ص)، در حدیثی مفصل به #جابر_بن_عبدالله_انصاری، چنین فرمودند:
«من شبيه ترين مردم به #آدم هستم و #ابراهيم شبيه ترين مردم از نظر خلقت و اخلاق به من است و خداوند از بالاى #عرش خود مرا با ده #نام ناميده است...»
▪️ نام دوم: #احید.
▪️ رسول خدا فرمودند: «خداوند در #تورات مرا احيد ناميده كه از #توحيد است و با توحيد، بدن هاى امّت مرا بر آتش حرام كرده...»
📚 شیخ صدوق، «الخصال»، ترجمه جعفرى، ج ۲، ص ۱۴۱.
#نام_های_پیامبر_ص
#صفر
#سخن_روز
@mouood_org
🔘 نام سوم: ستایشگر
▪️ رسول گرامی اسلام (ص)، در حدیثی مفصل به #جابر_بن_عبدالله_انصاری، چنین فرمودند:
«من شبيه ترين مردم به #آدم هستم و #ابراهيم شبيه ترين مردم از نظر خلقت و اخلاق به من است و خداوند از بالاى #عرش خود مرا با ده #نام ناميده است...»
▪️ نام سوم: #احمد.
▪️ «...خداوند در انجيل مرا «احمد» ناميده است. پس من در ميان اهل آسمان محمود هستم و امّت مرا حامدين (ستايشگران) قرار داده...»
▪️ و فرمودند: «مرا احمد نامیدند برای آنکه مرا در آسمان ستایش می کنند...»
▪️ مرحوم #علامه_شعرانى در كتاب اثبات نبوّت، ص ۲۴۱ مى گوید:
«حضرت مسيح (ع) بشارت به آمدن #فارقليط داد و اين لغت #يونانى است و در اصل پِرِكليتوس است كه چون وارد زبان #عربی گشت، تبدیل به فارقليط شد و پركليتوس به معنای كسى است كه نام او بر سر زبان ها است و همه او را ستايش می كنند و معنى «احمد» همين است...»
📚 شیخ صدوق، «الخصال»، ترجمه جعفرى، ج ۲، ص ۱۴۱.
#نام_های_پیامبر_ص
#صفر
#سخن_روز
@mouood_org
▪️ رسول گرامی اسلام (ص)، در حدیثی مفصل به #جابر_بن_عبدالله_انصاری، چنین فرمودند:
«من شبيه ترين مردم به #آدم هستم و #ابراهيم شبيه ترين مردم از نظر خلقت و اخلاق به من است و خداوند از بالاى #عرش خود مرا با ده #نام ناميده است...»
▪️ نام سوم: #احمد.
▪️ «...خداوند در انجيل مرا «احمد» ناميده است. پس من در ميان اهل آسمان محمود هستم و امّت مرا حامدين (ستايشگران) قرار داده...»
▪️ و فرمودند: «مرا احمد نامیدند برای آنکه مرا در آسمان ستایش می کنند...»
▪️ مرحوم #علامه_شعرانى در كتاب اثبات نبوّت، ص ۲۴۱ مى گوید:
«حضرت مسيح (ع) بشارت به آمدن #فارقليط داد و اين لغت #يونانى است و در اصل پِرِكليتوس است كه چون وارد زبان #عربی گشت، تبدیل به فارقليط شد و پركليتوس به معنای كسى است كه نام او بر سر زبان ها است و همه او را ستايش می كنند و معنى «احمد» همين است...»
📚 شیخ صدوق، «الخصال»، ترجمه جعفرى، ج ۲، ص ۱۴۱.
#نام_های_پیامبر_ص
#صفر
#سخن_روز
@mouood_org
🔘 نام چهارم: نابودگر
▪️ رسول گرامی اسلام (ص)، در حدیثی مفصل به #جابر_بن_عبدالله_انصاری، چنین فرمودند:
«من شبيه ترين مردم به #آدم هستم و #ابراهيم شبيه ترين مردم از نظر خلقت و اخلاق به من است و خداوند از بالاى #عرش خود مرا با ده #نام ناميده است...»
▪️ نام چهارم: #ماح
▪️ رسول خدا فرمودند: «و مرا در #زبور ماح ناميده؛ چرا كه به وسيله من خداوند بت ها را از زمين محو كرده است...»
📚 شیخ صدوق، «الخصال»، ترجمه جعفرى، ج ۲، ص ۱۴۱.
#نام_های_پیامبر_ص
#صفر
#سخن_روز
@mouood_org
▪️ رسول گرامی اسلام (ص)، در حدیثی مفصل به #جابر_بن_عبدالله_انصاری، چنین فرمودند:
«من شبيه ترين مردم به #آدم هستم و #ابراهيم شبيه ترين مردم از نظر خلقت و اخلاق به من است و خداوند از بالاى #عرش خود مرا با ده #نام ناميده است...»
▪️ نام چهارم: #ماح
▪️ رسول خدا فرمودند: «و مرا در #زبور ماح ناميده؛ چرا كه به وسيله من خداوند بت ها را از زمين محو كرده است...»
📚 شیخ صدوق، «الخصال»، ترجمه جعفرى، ج ۲، ص ۱۴۱.
#نام_های_پیامبر_ص
#صفر
#سخن_روز
@mouood_org
🔘 نام پنجم: آغازگر قیامت
▪️ رسول گرامی اسلام (ص)، در حدیثی مفصل به #جابر_بن_عبدالله_انصاری، چنین فرمودند:
«من شبيه ترين مردم به #آدم هستم و #ابراهيم شبيه ترين مردم از نظر خلقت و اخلاق به من است و خداوند از بالاى #عرش خود مرا با ده #نام ناميده است...»
▪️ نام پنجم: #حاشر.
▪️ حضرت در توضیح این نام فرمودند: «... در #قيامت مرا حاشر ناميده اند؛ چرا كه مردم بر قدم من محشور می شوند...»
یعنی در محشر، مردم پس از رسول خدا (ص) محشور می شوند.
📚 شیخ صدوق، «الخصال»، ترجمه جعفرى، ج ۲، ص ۱۴۱.
#نام_های_پیامبر_ص
#صفر
#سخن_روز
@mouood_org
▪️ رسول گرامی اسلام (ص)، در حدیثی مفصل به #جابر_بن_عبدالله_انصاری، چنین فرمودند:
«من شبيه ترين مردم به #آدم هستم و #ابراهيم شبيه ترين مردم از نظر خلقت و اخلاق به من است و خداوند از بالاى #عرش خود مرا با ده #نام ناميده است...»
▪️ نام پنجم: #حاشر.
▪️ حضرت در توضیح این نام فرمودند: «... در #قيامت مرا حاشر ناميده اند؛ چرا كه مردم بر قدم من محشور می شوند...»
یعنی در محشر، مردم پس از رسول خدا (ص) محشور می شوند.
📚 شیخ صدوق، «الخصال»، ترجمه جعفرى، ج ۲، ص ۱۴۱.
#نام_های_پیامبر_ص
#صفر
#سخن_روز
@mouood_org
🔘 نام ششم: فرمان ده
▪️ رسول گرامی اسلام (ص)، در حدیثی مفصل به #جابر_بن_عبدالله_انصاری، چنین فرمودند:
«من شبيه ترين مردم به #آدم هستم و #ابراهيم شبيه ترين مردم از نظر خلقت و اخلاق به من است و خداوند از بالاى #عرش خود مرا با ده #نام ناميده است...»
▪️ نام ششم: #موقف.
▪️ حضرت رسول اکرم(ص) در توضیح این نام شریف فرمودند: «و نيز مرا #موقف ناميده اند؛ چرا كه مردم را در برابر خدا برای #حساب نگه می دارم...»
📚 شیخ صدوق، «الخصال»، ترجمه جعفرى، ج ۲، ص ۱۴۱.
#نام_های_پیامبر_ص
#صفر
#سخن_روز
@mouood_org
▪️ رسول گرامی اسلام (ص)، در حدیثی مفصل به #جابر_بن_عبدالله_انصاری، چنین فرمودند:
«من شبيه ترين مردم به #آدم هستم و #ابراهيم شبيه ترين مردم از نظر خلقت و اخلاق به من است و خداوند از بالاى #عرش خود مرا با ده #نام ناميده است...»
▪️ نام ششم: #موقف.
▪️ حضرت رسول اکرم(ص) در توضیح این نام شریف فرمودند: «و نيز مرا #موقف ناميده اند؛ چرا كه مردم را در برابر خدا برای #حساب نگه می دارم...»
📚 شیخ صدوق، «الخصال»، ترجمه جعفرى، ج ۲، ص ۱۴۱.
#نام_های_پیامبر_ص
#صفر
#سخن_روز
@mouood_org
🔘 انّک لعلی خُلُقٍ عظیم
🔹 «من پسر زنی هستم که با دستهایش از بزها شیر می دوشید.»
🔹 این را به عرب بیابانی گفت. عرب بیابانی از هیبت پیامبری که به او ایمان آورده بودند، لکنت گرفته بود. آمده بود، جمله ای بگوید و نتوانسته بود و کلماتش بریده بریده شده بودند. رسول الله (ص) از جایش بلند شده بود. نزدیک آمده و ناگهان او را در آغوش گرفته بود؛ تنگ تنگ.
آن طور که تنشان تن هم را لمس کرد. در گوشش گفته بود:
«من برادر توام؛ انا اخوک.»
🔹 گفته بود:
«فکر می کنی من کی ام؟ فکر می کنی پادشاهم؟ نه! من از آن سلطانها که خیال می کنی نیستم.»
«من اصلاً پادشاه نیستم. لیس بمَلِک»
🔹 «من محمدم؛ پسر همان بیابان هایی هستم که تو از آن آمده ای. من پسر زنی هستم که با دستهایش از بزها شیر می دوشید.
حتی نگفته بود که پسر عبدالله و آمنه است.
🔹 حرف دایه ی صحرانشینش را پیش کشیده بود که مرد راحت باشد. آخرش هم دست گذاشته بود روی شانه ی او و گفته بود:
«هونٌ علیک؛ آسان بگیر، من برادرتم.»
🔹 مرد بیابانی خندید و صورت او را بوسید. «عجب برادری دارم!»
📚 موعود نوجوان، شماره 28، بازنویسی: #فاطمه_شهیدی
#رسول_الله صلوات الله علیه و آله
#صفر
@mouood_org
🔹 «من پسر زنی هستم که با دستهایش از بزها شیر می دوشید.»
🔹 این را به عرب بیابانی گفت. عرب بیابانی از هیبت پیامبری که به او ایمان آورده بودند، لکنت گرفته بود. آمده بود، جمله ای بگوید و نتوانسته بود و کلماتش بریده بریده شده بودند. رسول الله (ص) از جایش بلند شده بود. نزدیک آمده و ناگهان او را در آغوش گرفته بود؛ تنگ تنگ.
آن طور که تنشان تن هم را لمس کرد. در گوشش گفته بود:
«من برادر توام؛ انا اخوک.»
🔹 گفته بود:
«فکر می کنی من کی ام؟ فکر می کنی پادشاهم؟ نه! من از آن سلطانها که خیال می کنی نیستم.»
«من اصلاً پادشاه نیستم. لیس بمَلِک»
🔹 «من محمدم؛ پسر همان بیابان هایی هستم که تو از آن آمده ای. من پسر زنی هستم که با دستهایش از بزها شیر می دوشید.
حتی نگفته بود که پسر عبدالله و آمنه است.
🔹 حرف دایه ی صحرانشینش را پیش کشیده بود که مرد راحت باشد. آخرش هم دست گذاشته بود روی شانه ی او و گفته بود:
«هونٌ علیک؛ آسان بگیر، من برادرتم.»
🔹 مرد بیابانی خندید و صورت او را بوسید. «عجب برادری دارم!»
📚 موعود نوجوان، شماره 28، بازنویسی: #فاطمه_شهیدی
#رسول_الله صلوات الله علیه و آله
#صفر
@mouood_org
🔘 نام هفتم: در منتها الیه کمال
▪️ رسول گرامی اسلام (ص)، در حدیثی مفصل به #جابر_بن_عبدالله_انصاری، چنین فرمودند:
«من شبيه ترين مردم به #آدم هستم و #ابراهيم شبيه ترين مردم از نظر خلقت و اخلاق به من است و خداوند از بالاى #عرش خود مرا با ده #نام ناميده است...»
▪️ نام هفتم: #عاقب.
▪️ حضرت رسول اکرم(ص) در توضیح این نام شریف فرمودند: «و مرا عاقب ناميده اند؛ چرا كه پس از همه پيامبران آمده ام و پس از من پيامبرى نخواهد بود و مرا پيامبر #رحمت و پيامبر #توبه و پيامبر #محبّت قرار داده...»
📚 شیخ صدوق، «الخصال»، ترجمه جعفرى، ج ۲، ص ۱۴۱.
#نام_های_پیامبر_ص
#صفر
#سخن_روز
@mouood_org
▪️ رسول گرامی اسلام (ص)، در حدیثی مفصل به #جابر_بن_عبدالله_انصاری، چنین فرمودند:
«من شبيه ترين مردم به #آدم هستم و #ابراهيم شبيه ترين مردم از نظر خلقت و اخلاق به من است و خداوند از بالاى #عرش خود مرا با ده #نام ناميده است...»
▪️ نام هفتم: #عاقب.
▪️ حضرت رسول اکرم(ص) در توضیح این نام شریف فرمودند: «و مرا عاقب ناميده اند؛ چرا كه پس از همه پيامبران آمده ام و پس از من پيامبرى نخواهد بود و مرا پيامبر #رحمت و پيامبر #توبه و پيامبر #محبّت قرار داده...»
📚 شیخ صدوق، «الخصال»، ترجمه جعفرى، ج ۲، ص ۱۴۱.
#نام_های_پیامبر_ص
#صفر
#سخن_روز
@mouood_org
🔘 اخلاق مجسّم
🔹 پیرزن دستش را بالا برده بود و دیوار را لمس می کرد. سالها بود در این محله زیسته بود و می دانست راه مسجد کدام است؛ چه سنگهایی و چه چاله هایی سر راهش هست؛ حتی می دانست تعداد آجرهای گلی از خانه اش تا مسجد چقدر است.
🔹 رایحه ای به مشامش رسید. بینی اش را جمع کرد و باعث شد چروک های صورتش بیشتر پیدا شود. بو را می شناخت! حتماً رسول خدا بود.
🔹 با عجله دستش را از دیوار جدا و کرد و لنگان لنگان به طرفش رفت. عصایش در دستش تاب می خورد. می ترسید پیامبر رد شود و نتواند سوالش را بپرسد بی خبر از آنکه همان زمان رسول رحمت با رویی گشاده و لبخندی بر لب پیش به سوی او در حرکت بود.
🔹 پیرزن فهمید پیامبر رو به رویش ایستاده. با صدای لرزان سلام کرد و عصایش را محکم کرد. شروع کرد به پرسیدن سوالش... از فرزندانش شروع کرد...
🔹 صحابه پس از نماز اندکی ماندند تا مباحثه کنند. از مسجد که بیرون آمدند صحنه ای را دیدند که بی کفش و بی عمامه دویدند طرف پیامبر...
🔹 او آرامشان کرد و با چشم و لب اشاره کرد که این پیرزن، نابیناست. مبادا بفهمد و خودش را سرزنش کند...! هیچ مگویید!
پیرزن بی خبر از شلوغی اطرافش مشغول درد و دل بود...
🔹 پیرزن که رفت، پای پیامبر آغشته به خون بود. آنجایی که عصا فرو رفته بود، مثل چشمی خیره مانده بود به اینهمه صبر و محبت!
#رسول_الله صلوات الله علیه و آله
#صفر
@mouood_org
🔹 پیرزن دستش را بالا برده بود و دیوار را لمس می کرد. سالها بود در این محله زیسته بود و می دانست راه مسجد کدام است؛ چه سنگهایی و چه چاله هایی سر راهش هست؛ حتی می دانست تعداد آجرهای گلی از خانه اش تا مسجد چقدر است.
🔹 رایحه ای به مشامش رسید. بینی اش را جمع کرد و باعث شد چروک های صورتش بیشتر پیدا شود. بو را می شناخت! حتماً رسول خدا بود.
🔹 با عجله دستش را از دیوار جدا و کرد و لنگان لنگان به طرفش رفت. عصایش در دستش تاب می خورد. می ترسید پیامبر رد شود و نتواند سوالش را بپرسد بی خبر از آنکه همان زمان رسول رحمت با رویی گشاده و لبخندی بر لب پیش به سوی او در حرکت بود.
🔹 پیرزن فهمید پیامبر رو به رویش ایستاده. با صدای لرزان سلام کرد و عصایش را محکم کرد. شروع کرد به پرسیدن سوالش... از فرزندانش شروع کرد...
🔹 صحابه پس از نماز اندکی ماندند تا مباحثه کنند. از مسجد که بیرون آمدند صحنه ای را دیدند که بی کفش و بی عمامه دویدند طرف پیامبر...
🔹 او آرامشان کرد و با چشم و لب اشاره کرد که این پیرزن، نابیناست. مبادا بفهمد و خودش را سرزنش کند...! هیچ مگویید!
پیرزن بی خبر از شلوغی اطرافش مشغول درد و دل بود...
🔹 پیرزن که رفت، پای پیامبر آغشته به خون بود. آنجایی که عصا فرو رفته بود، مثل چشمی خیره مانده بود به اینهمه صبر و محبت!
#رسول_الله صلوات الله علیه و آله
#صفر
@mouood_org
Audio
🔘 لحظات شهادت حضرت حسن بن علی علیه السلام
▪️ نام اثر: #اسم_رمز
🎙 گوینده: محمد جواد موحدی
🖋 نویسنده: محمد پویا قاسمی
▪️ زمانی که لحظه شهادت حسن بن علی علیه السلام نزدیک شد، آن حضرت برادر خود را طلب کرد...
🌐 فایل کامل اسم رمز
https://fa.mouood.com/94429/
#امام_حسن_ع
#صفر
#پادکست
#اختصاصی_موسسه_موعود_عصر
@mouood_org
@mouood_multimedia
▪️ نام اثر: #اسم_رمز
🎙 گوینده: محمد جواد موحدی
🖋 نویسنده: محمد پویا قاسمی
▪️ زمانی که لحظه شهادت حسن بن علی علیه السلام نزدیک شد، آن حضرت برادر خود را طلب کرد...
🌐 فایل کامل اسم رمز
https://fa.mouood.com/94429/
#امام_حسن_ع
#صفر
#پادکست
#اختصاصی_موسسه_موعود_عصر
@mouood_org
@mouood_multimedia
🔘 سبط نبی(ص)
🔹 نزدیک بود از سرعت دویدن پیراهن عربی در پایش بپیچد. راهی نبود از مسجد تا خانه، ولی چنان می دوید که هر که از دور می دید، لبخندی بر لب می نشاند... #حسن بود... خبر می برد برای مادرش!
🔹 به در خانه رسید و یک نفس صدا زد: مادر! مادر!
فاطمه (س) از درون خانه سرش را بیرون آورد و منتظر شد تا نفس های حسن یکنواخت شود. دست بر موهای مجعد و زیبایش کشید و گفت:
«امروز از پدربزرگ چه شنیدی؟»
🔹 حسن نیاز به تشویق و ترغیب نداشت! شروع کرد به گفتن! سر را بالا گرفت و مثل یک سخنران کارکشته شروع به سخنرانی کرد: «مادر جان امروز جدم فرمود...»
✳️
🔹 نماز تمام شده بود. امیرمؤمنان(ع) دست در دست پسرش حسین(ع) به خانه بازگشت و شروع کرد به بازگویی سخنان رسول خدا(س) پس از نماز.
🔹 از لبخند فاطمه(س) معلوم بود مو به مو از سخنرانی با خبر است.
پرسید: «از کجا می دانی رسول الله امروز چه گفت؟»
لبخندی بر لب فاطمه شکفت: «از پسرت، حسن!»
✳️
🔹 امیر خیبر شکن، قد رشید خود را پیش از آمدن حسن(ع)، پشت پرده ای پنهان کرد. می خواست به سخنرانی پسرش گوش بسپارد. می دانست پیش روی او هرگز لب به سخن باز نمی کند.
🔹 حسن مجتبی(ع) مثل هر روز نفس زنان آمد. شروع کرد به سخنرانی... فاطمه(س) می دید امروز با روزهای دیگر فرق می کند، لکنت به جان زبان حسن(ع) افتاده و جمله ها را اشتباه می گفت! با تعجب پرسید: «چه شده میوه دلم؟! چرا امروز اینگونه سخن می گویی؟»
🔹 سبط نبی فرمود: « تعجب نکن مادر! زیرا بزرگی دارد به سخنان من گوش می دهد و همین باعث شده تا نتوانم حرفهایم را به خوبی بیان کنم!»
🔹 علی بن ابیطالب(ع) دیگر تاب نیاورد. از پشت پرده بیرون آمد و لبهای شیرین حسن(ع) را بوسید. حسن چه عجیب بوی پیامبر می داد...
📚 مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 7.
#امام_حسن علیه السلام
#صفر
@mouood_org
🔹 نزدیک بود از سرعت دویدن پیراهن عربی در پایش بپیچد. راهی نبود از مسجد تا خانه، ولی چنان می دوید که هر که از دور می دید، لبخندی بر لب می نشاند... #حسن بود... خبر می برد برای مادرش!
🔹 به در خانه رسید و یک نفس صدا زد: مادر! مادر!
فاطمه (س) از درون خانه سرش را بیرون آورد و منتظر شد تا نفس های حسن یکنواخت شود. دست بر موهای مجعد و زیبایش کشید و گفت:
«امروز از پدربزرگ چه شنیدی؟»
🔹 حسن نیاز به تشویق و ترغیب نداشت! شروع کرد به گفتن! سر را بالا گرفت و مثل یک سخنران کارکشته شروع به سخنرانی کرد: «مادر جان امروز جدم فرمود...»
✳️
🔹 نماز تمام شده بود. امیرمؤمنان(ع) دست در دست پسرش حسین(ع) به خانه بازگشت و شروع کرد به بازگویی سخنان رسول خدا(س) پس از نماز.
🔹 از لبخند فاطمه(س) معلوم بود مو به مو از سخنرانی با خبر است.
پرسید: «از کجا می دانی رسول الله امروز چه گفت؟»
لبخندی بر لب فاطمه شکفت: «از پسرت، حسن!»
✳️
🔹 امیر خیبر شکن، قد رشید خود را پیش از آمدن حسن(ع)، پشت پرده ای پنهان کرد. می خواست به سخنرانی پسرش گوش بسپارد. می دانست پیش روی او هرگز لب به سخن باز نمی کند.
🔹 حسن مجتبی(ع) مثل هر روز نفس زنان آمد. شروع کرد به سخنرانی... فاطمه(س) می دید امروز با روزهای دیگر فرق می کند، لکنت به جان زبان حسن(ع) افتاده و جمله ها را اشتباه می گفت! با تعجب پرسید: «چه شده میوه دلم؟! چرا امروز اینگونه سخن می گویی؟»
🔹 سبط نبی فرمود: « تعجب نکن مادر! زیرا بزرگی دارد به سخنان من گوش می دهد و همین باعث شده تا نتوانم حرفهایم را به خوبی بیان کنم!»
🔹 علی بن ابیطالب(ع) دیگر تاب نیاورد. از پشت پرده بیرون آمد و لبهای شیرین حسن(ع) را بوسید. حسن چه عجیب بوی پیامبر می داد...
📚 مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 7.
#امام_حسن علیه السلام
#صفر
@mouood_org
🔘 نام هشتم: پایان بخش
▪️ رسول گرامی اسلام (ص)، در حدیثی مفصل به #جابر_بن_عبدالله_انصاری، چنین فرمودند:
«من شبيه ترين مردم به #آدم هستم و #ابراهيم شبيه ترين مردم از نظر خلقت و اخلاق به من است و خداوند از بالاى #عرش خود مرا با ده #نام ناميده است...»
▪️ نام هفتم: #مقفّا.
▪️ حضرت رسول اکرم(ص) در توضیح این نام شریف فرمودند: «و نيز [خداوند را] مقفّى (مُقفّا) ناميده است؛ چرا كه پس از همه پيامبران آمده ام...»
▪️ ایشان در ادامه فرمودند: «و من #سرپرست و #كامل و #جامع هستم و خداوند بر من منّت نهاده و گفته است: يا محمّد! خداوند بر تو درود می فرستد
📚 شیخ صدوق، «الخصال»، ترجمه جعفرى، ج ۲، ص ۱۴۱.
#نام_های_پیامبر_ص
#صفر
#سخن_روز
@mouood_org
▪️ رسول گرامی اسلام (ص)، در حدیثی مفصل به #جابر_بن_عبدالله_انصاری، چنین فرمودند:
«من شبيه ترين مردم به #آدم هستم و #ابراهيم شبيه ترين مردم از نظر خلقت و اخلاق به من است و خداوند از بالاى #عرش خود مرا با ده #نام ناميده است...»
▪️ نام هفتم: #مقفّا.
▪️ حضرت رسول اکرم(ص) در توضیح این نام شریف فرمودند: «و نيز [خداوند را] مقفّى (مُقفّا) ناميده است؛ چرا كه پس از همه پيامبران آمده ام...»
▪️ ایشان در ادامه فرمودند: «و من #سرپرست و #كامل و #جامع هستم و خداوند بر من منّت نهاده و گفته است: يا محمّد! خداوند بر تو درود می فرستد
📚 شیخ صدوق، «الخصال»، ترجمه جعفرى، ج ۲، ص ۱۴۱.
#نام_های_پیامبر_ص
#صفر
#سخن_روز
@mouood_org
🔘 امام جبرئیل، پیشوای میکائیل
🔹 رسول اکرم(ص) روزی همراه با اصحاب خود نشسته بودند و فرمودند:
🔹 «این حسن فرزند و نفس پاک و یکى از بازوان توانمند من است. این حسن، فرزند بزرگ زاده و نور چشم من است. پدرم به فداى این حسن باد!»
🔹 سپس پیغمبر خدا(ص) بر خاستند و یاران هم همراه ایشان برخاستند. آن حضرت به امام حسین(ع)، که در آنجا حضور داشت، می فرمودند: «تو میوه ی (قلب) و حبیب و روحیه ی قلب من هستى.»
🔹 سپس رسول خدا(ص) دست امام حسن(ع) را گرفتند و به راه افتادند. همانطور که یاران پشت سر حضرت می آمدند، می دیدند که رسول خدا(ص) چشم از امام حسن(ع) برنمی دارند.
🔹 سپس حضرت رسول الله(ص) فرمودند:
«این حسن بعد از من راهنماى مسلمین و هدایت شده خواهد بود. این حسن هدیه پروردگار عالم برای من است. این حسن از من خبر می دهد، آثار و دین مرا به مردم معرفى می نماید، سنّت مرا زنده می کند، در رفتار خود متصدّى امور من خواهد شد، خدا به وى نظر رحمت مى افکند.
🔹 خدا رحمت کند کسى را که این مقام را براى او بشناسد و براى خاطر من به او نیکویى و احترام نماید.»
📚 بحار الانوار، ج 43، ص 312.
#امام_حسن علیه السلام
#صفر
@mouood_org
🔹 رسول اکرم(ص) روزی همراه با اصحاب خود نشسته بودند و فرمودند:
🔹 «این حسن فرزند و نفس پاک و یکى از بازوان توانمند من است. این حسن، فرزند بزرگ زاده و نور چشم من است. پدرم به فداى این حسن باد!»
🔹 سپس پیغمبر خدا(ص) بر خاستند و یاران هم همراه ایشان برخاستند. آن حضرت به امام حسین(ع)، که در آنجا حضور داشت، می فرمودند: «تو میوه ی (قلب) و حبیب و روحیه ی قلب من هستى.»
🔹 سپس رسول خدا(ص) دست امام حسن(ع) را گرفتند و به راه افتادند. همانطور که یاران پشت سر حضرت می آمدند، می دیدند که رسول خدا(ص) چشم از امام حسن(ع) برنمی دارند.
🔹 سپس حضرت رسول الله(ص) فرمودند:
«این حسن بعد از من راهنماى مسلمین و هدایت شده خواهد بود. این حسن هدیه پروردگار عالم برای من است. این حسن از من خبر می دهد، آثار و دین مرا به مردم معرفى می نماید، سنّت مرا زنده می کند، در رفتار خود متصدّى امور من خواهد شد، خدا به وى نظر رحمت مى افکند.
🔹 خدا رحمت کند کسى را که این مقام را براى او بشناسد و براى خاطر من به او نیکویى و احترام نماید.»
📚 بحار الانوار، ج 43، ص 312.
#امام_حسن علیه السلام
#صفر
@mouood_org
Forwarded from چندرسانه ای موسسه موعود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔘 ای کریم! الوعده، وفا!
▪️ #آقا_مجتبی_تهرانی : ای امام هشتم(ع)! شما وعده دستگیری دادید، امشب عنایت خاصّی بفرمایید.
▪️ یا امام #علی_بن_موسی_الرضا_ع ! #توسل ما امشب به شماست. رجا و امید این جمع هم به شماست. شما ملقّب با القابی هستید که ما نسبت به ائمّه(ع) دیگر نداریم. شما ملقّب به #رأفت و #محبّت...
#امام_رضا_ع
#صفر
#کلیپ
@mouood_org
@mouood_multimedia
▪️ #آقا_مجتبی_تهرانی : ای امام هشتم(ع)! شما وعده دستگیری دادید، امشب عنایت خاصّی بفرمایید.
▪️ یا امام #علی_بن_موسی_الرضا_ع ! #توسل ما امشب به شماست. رجا و امید این جمع هم به شماست. شما ملقّب با القابی هستید که ما نسبت به ائمّه(ع) دیگر نداریم. شما ملقّب به #رأفت و #محبّت...
#امام_رضا_ع
#صفر
#کلیپ
@mouood_org
@mouood_multimedia
🔘 لبخند امام برای تو کافی است...
🔹 در خدمت امام رضا (علیه السلام) نشسته بود و مشغول گفت و گو با حضرت بود که جمعی از اهل «بصره» برای ورود و دیدار ایشان اذن خواستند.
🔹 امام به #یونس_بن_عبدالرحمن دستور دادند که به پستوی خانه برود و تا به او اجازه نداده اند، بیرون نیاید.
🔹 دقایقی از حضور میهمانان گذشت و صحبت به یونس و فعالیت های او رسید. هر کدام تا توانستند از یونس بدگویی و گلایه کردند که او بر ضدّ شما فعّالیت دارد و افکارش انحرافی است و...
🔹 در پاسخ آنها امام تنها سر به زیر انداختند و سکوت نمودند... یونس همه را می شنید؛ امّا اجازه نداشت تا بیرون بیاید. قطرات اشک بر صورتش نشست و زانوانش را در بغل گرفت. چه باید می کرد؟
🔹 مدتی گذشت و میهمانان مرخص شدند. امام(ع)، یونس را صدا زدند تا بیرون بیاید. یونس با چشمانی قرمز و صورتی اشک آلود وارد شد. بغض گلویش را گرفته بود.
🔹 امام نگاه پر رأفتشان را بر چهره ی غمزده یونس دوختند. نگاهی که انگار آب بود بر دل آتش زده اش؛ در همان حال فرمودند: «برای چه گریه می کنی؟»
🔹 سؤال امام(ع)، یونس را به هق هق انداخت: «آقا دیدید چه ها پشت سرم گفتند و مرا بی جهت متّهم ساختند؟ من... من هر چه کرده ام به نیّت دفاع از حریم شما بوده است.»
🔹 امام فرمودند: «یونس! اگر در یک دست مقداری گِل باشد و در دست دیگر مرواریدی سپید و همه بگویند آن قطعه گِل، مروارید است، آیا تو سخنشان را می پذیری؟»
🔹 یونس گفت: «نه آقا. من به چشم خود مروارید را می بینم. چگونه چنین حرفی را باور کنم؟»
🔹 فرمودند: «یونس! تو را چه باک که همه ی عالم مذمتت کنند و بدگویی ات را نمایند، هنگامی که ولیّ خدا از تو خرسند و راضی است؟»
لبخند رضایت امام برای تو کافی است...
📚 «بحار الانوار»، بیروت، دار إحياء التراث العربی، ج 2، ص 66.
#امام_رضا علیه السلام
#صفر
@mouood_org
🔹 در خدمت امام رضا (علیه السلام) نشسته بود و مشغول گفت و گو با حضرت بود که جمعی از اهل «بصره» برای ورود و دیدار ایشان اذن خواستند.
🔹 امام به #یونس_بن_عبدالرحمن دستور دادند که به پستوی خانه برود و تا به او اجازه نداده اند، بیرون نیاید.
🔹 دقایقی از حضور میهمانان گذشت و صحبت به یونس و فعالیت های او رسید. هر کدام تا توانستند از یونس بدگویی و گلایه کردند که او بر ضدّ شما فعّالیت دارد و افکارش انحرافی است و...
🔹 در پاسخ آنها امام تنها سر به زیر انداختند و سکوت نمودند... یونس همه را می شنید؛ امّا اجازه نداشت تا بیرون بیاید. قطرات اشک بر صورتش نشست و زانوانش را در بغل گرفت. چه باید می کرد؟
🔹 مدتی گذشت و میهمانان مرخص شدند. امام(ع)، یونس را صدا زدند تا بیرون بیاید. یونس با چشمانی قرمز و صورتی اشک آلود وارد شد. بغض گلویش را گرفته بود.
🔹 امام نگاه پر رأفتشان را بر چهره ی غمزده یونس دوختند. نگاهی که انگار آب بود بر دل آتش زده اش؛ در همان حال فرمودند: «برای چه گریه می کنی؟»
🔹 سؤال امام(ع)، یونس را به هق هق انداخت: «آقا دیدید چه ها پشت سرم گفتند و مرا بی جهت متّهم ساختند؟ من... من هر چه کرده ام به نیّت دفاع از حریم شما بوده است.»
🔹 امام فرمودند: «یونس! اگر در یک دست مقداری گِل باشد و در دست دیگر مرواریدی سپید و همه بگویند آن قطعه گِل، مروارید است، آیا تو سخنشان را می پذیری؟»
🔹 یونس گفت: «نه آقا. من به چشم خود مروارید را می بینم. چگونه چنین حرفی را باور کنم؟»
🔹 فرمودند: «یونس! تو را چه باک که همه ی عالم مذمتت کنند و بدگویی ات را نمایند، هنگامی که ولیّ خدا از تو خرسند و راضی است؟»
لبخند رضایت امام برای تو کافی است...
📚 «بحار الانوار»، بیروت، دار إحياء التراث العربی، ج 2، ص 66.
#امام_رضا علیه السلام
#صفر
@mouood_org