#امام_سجاد
#شعبانیه
🔻 زینت عابدان🔻
❇️ خداوند در حدیث لوح فرموده است «اولین آن ها، علی، سید عابدان و زینت اولیای گذشته ی من است.» (1)
❇️ حضرت علی بن حسین (ع) در سجاده مشغول عبادت بودند که شیطان در قالب ماری مزاحم شد تا ایشان را از نماز غافل کند. تا جایی که پای امام را گزید و امام با اینکه رنجیده شدند باز به نماز خویش ادامه دادند.
پس از نماز، امام به صورت مار زد و فرمود: «دور شو ای ملعون» و دوباره به نماز ایستادند.
در همین هنگام صدایی آمد که سه بار فریاد زد: «تو #زین_العابدین هستى.» و بدین ترتیب این لقب در میان مردم مشهور شد.
❇️ در روایتی نیز آمده است که کسی از زهری که یار نزدیک امام بود پرسید چرا به امام زین العابدین می گویی؟
گفت: چرا که از ابن عباس شنیده ام که در قیامت، حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: «منادی ندا می دهد: کجاست زینت عابدان؟ و فرزندم علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (ع) در آن هنگام با تمام وقار و سکون صفوف اهل محشر را می شکافد و بیرون می آید» (3)
📚📚منابع:
عیون أخبار الرضا علیه السلام، ترجمه آقا نجفى، ج1، ص: 30.
2. زندگانى حضرت سجاد و امام محمد باقر عليهما السلام (ترجمه جلد 46 بحار الأنوار)، ص5.
3. علل الشرایع، شیخ صدوق، ج1، ص 269.
@mouood_org
#شعبانیه
🔻 زینت عابدان🔻
❇️ خداوند در حدیث لوح فرموده است «اولین آن ها، علی، سید عابدان و زینت اولیای گذشته ی من است.» (1)
❇️ حضرت علی بن حسین (ع) در سجاده مشغول عبادت بودند که شیطان در قالب ماری مزاحم شد تا ایشان را از نماز غافل کند. تا جایی که پای امام را گزید و امام با اینکه رنجیده شدند باز به نماز خویش ادامه دادند.
پس از نماز، امام به صورت مار زد و فرمود: «دور شو ای ملعون» و دوباره به نماز ایستادند.
در همین هنگام صدایی آمد که سه بار فریاد زد: «تو #زین_العابدین هستى.» و بدین ترتیب این لقب در میان مردم مشهور شد.
❇️ در روایتی نیز آمده است که کسی از زهری که یار نزدیک امام بود پرسید چرا به امام زین العابدین می گویی؟
گفت: چرا که از ابن عباس شنیده ام که در قیامت، حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: «منادی ندا می دهد: کجاست زینت عابدان؟ و فرزندم علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (ع) در آن هنگام با تمام وقار و سکون صفوف اهل محشر را می شکافد و بیرون می آید» (3)
📚📚منابع:
عیون أخبار الرضا علیه السلام، ترجمه آقا نجفى، ج1، ص: 30.
2. زندگانى حضرت سجاد و امام محمد باقر عليهما السلام (ترجمه جلد 46 بحار الأنوار)، ص5.
3. علل الشرایع، شیخ صدوق، ج1، ص 269.
@mouood_org
🔘 خدا بیدار است!
🔹 شتران با بیتابی، عقب عقب می رفتند و نزدیک بود،صاحبان خود را بیندازند. صدای زنگ و خرناس وحشت زده ی شتران، بیابان را پر کرده بود. کاروان سکوت کرده و با ترس به دسته ی راهزنانی که شمشیرها را برهنه کرده بود، نگاه می کردند.
🔹 #امام_سجاد علیه السلام سردسته ی دزدان را که خنجری را رو به امام گرفت بود، مخاطب قرار داد: «چه می خواهی؟» مرد نقاب صورتش را برداشت و دندانهای سیاهش را به نمایش گذاشت و عربده کشید: «می خواهم تو را بکشم و اموالت را غارت کنم.»
🔹 امام با خونسردی فرمود: «من حاضرم که اموالم را با تو تقسیم کنم، با رضایت خودم نصف آنها را به تو می دهم.»
راهزن فریادزنان مخالفت خود را ابراز کرد.
🔹 #زین_العابدین دوباره با آرامش فرمود: «من حاضرم از آنچه دارم، خرج سفرم را بردارم و باقی را به تو بدهم.» راهزن چاقویش را بالاتر برد.
🔹 امام، اینبار با تحکم پرسید: «خدای تو کجاست؟» راهزن خنده ی زشتی کرد و گفت: «خواب است!»
🔹 علی بن حسین (ع)، حیدر وار اخمی کرد و زیر لب چیزی گفت. ناگهان دو شیر درنده آشکار شدند و از انتهای کاروان به سمت راهزن هجوم بردند. دزدان دیگر که تکه پاره شدن رئیس شان را به چشم دیدند و پا به فرار گذاشتند.
🔹 امام فرمود: «گمان کردی خدا غافل است و خوابیده؟» و بعد افسار شتر را کج کرد و به سوی مکه حرکت کرد.
📚 منبع: امالی شیخ طوسی، ص 605؛ بحارالانوار، ج 46، ص 41.
#شهادت_امام_سجاد علیه السلام
#معرفت_امام
@mouood_org
🔹 شتران با بیتابی، عقب عقب می رفتند و نزدیک بود،صاحبان خود را بیندازند. صدای زنگ و خرناس وحشت زده ی شتران، بیابان را پر کرده بود. کاروان سکوت کرده و با ترس به دسته ی راهزنانی که شمشیرها را برهنه کرده بود، نگاه می کردند.
🔹 #امام_سجاد علیه السلام سردسته ی دزدان را که خنجری را رو به امام گرفت بود، مخاطب قرار داد: «چه می خواهی؟» مرد نقاب صورتش را برداشت و دندانهای سیاهش را به نمایش گذاشت و عربده کشید: «می خواهم تو را بکشم و اموالت را غارت کنم.»
🔹 امام با خونسردی فرمود: «من حاضرم که اموالم را با تو تقسیم کنم، با رضایت خودم نصف آنها را به تو می دهم.»
راهزن فریادزنان مخالفت خود را ابراز کرد.
🔹 #زین_العابدین دوباره با آرامش فرمود: «من حاضرم از آنچه دارم، خرج سفرم را بردارم و باقی را به تو بدهم.» راهزن چاقویش را بالاتر برد.
🔹 امام، اینبار با تحکم پرسید: «خدای تو کجاست؟» راهزن خنده ی زشتی کرد و گفت: «خواب است!»
🔹 علی بن حسین (ع)، حیدر وار اخمی کرد و زیر لب چیزی گفت. ناگهان دو شیر درنده آشکار شدند و از انتهای کاروان به سمت راهزن هجوم بردند. دزدان دیگر که تکه پاره شدن رئیس شان را به چشم دیدند و پا به فرار گذاشتند.
🔹 امام فرمود: «گمان کردی خدا غافل است و خوابیده؟» و بعد افسار شتر را کج کرد و به سوی مکه حرکت کرد.
📚 منبع: امالی شیخ طوسی، ص 605؛ بحارالانوار، ج 46، ص 41.
#شهادت_امام_سجاد علیه السلام
#معرفت_امام
@mouood_org