مدیریار | Modiryar
✍ همراستایی استراتژیک فرآیندها با استراتژی اصلی کسب و کار سازمان #مدیریت_استراتژیک #پایگاه_جامع_مدیریار www.modiryar.com @modiryar
✍ همراستایی استراتژیک فرآیندها با استراتژی اصلی کسب و کار سازمان
🔴 همراستایی استراتژیک در سازمان
✅ #همراستایی_استراتژیک_فرآیندها با استراتژی اصلی کسب و کار در سازمان بخش مهمی از مباحث حوزه مدیریت استراتژیک را شامل می شود. چه در مرحله برنامه ریزی استراتژیک و تدوین استراتژی ها یا هنگامی که استراتژی اصلی کسب و کار، تدوین و برنامه ریزی گردیده و سعی داریم که استراتژیهای کارکردی – Functional را زیر آن تعریف کنیم، یا حتی زمانی که در حال اجراء و پیاده سازی برنامه های راهبردی و ارزیابی و کنترل آنها هستیم، همراستایی استراتژیک، اهمیت داشته و باید به طور جدی به آن پرداخته شود.
✅ بدیهی است که در یک حالت منطقی، استراتژی های کارکردی شرکت – Functional (کارکردها را فرآیندها یا با قدری چشم پوشی، واحدهای سازمانی در نظر بگیرید) بایستی در راستا و جهت استراتژی کسب و کار – Business Strategy باشند. یعنی اگر سازمان استراتژی #رهبری هزینه را در کسب و کار خود تشخیص داده و برنامه ریزی نموده که در پیش بگیرد، بدیهی است که فرآیندهای مدیریت منابع انسانی، مهندسی، تولید و عملیات، مدیریت دانش، مالی و بازرگانی و . . . نمی توانند و نباید هدفگذاری ها، برنامهریزیها و انجام فعالیتها و عملیات خود را با نگاه و اقبال به یک راهبرد دیگر به جز استراتژی رهبری هزینه تعیین و اجراء نمایند. (و مثلا فعالیت های خود را طوری تنظیم نمایند که انگار استراتژی برگزیده سازمان، استراتژی تمایز می باشد)
✅ در سطح واحدهای سازمان، مثال دیگری را بررسی کنیم؛ اگر رویکرد #مدیریت_ارشد سازمان، استفاده و به کارگیری از خدمات شرکت های حرفه ای و متخصص بیرونی جهت برونسپاری کردن فرآیندهای پشتیبانی یا حتی عملیاتی شرکت می باشد، مدیران میانی واحدهای مختلف بایستی این رویه را درک کرده و در مدیریت بخشی خود، این مسئله را مد نظر قرار دهند و از برنامه ها و اقداماتی در جهت تأمین منابع و امکانات (خرید تجهیزات، جذب نیرو و . . . ) جهت انجام این فرآیندها درون سازمان بپرهیزند. بدیهی است که درست بودن یا اقتصادی نبودن این رویکرد، مدنظر نیست و هدف، تشریح مفهوم همراستایی استراتژیک و الزام منطقی بودن آن در سازمان می باشد.
🔴 همراستایی عمودی
✅ این همراستایی که هر یک از بخش ها / کارکردها و فرآیندها، برنامه های کلان و بلندمدت خود را با توجه به استراتژی اصلی کسب و کار که یک سطح بالاتر از آن قرار دارد، برنامه ریزی و اجرا نماید را همراستایی عمودی می نامیم. در کنار این همراستایی، همراستایی افقی نیز وجود دارد که توضیح خواهم داد. زیر همراستایی عمودی، یک همراستایی عمودی دیگر هم وجود دارد و آن همراستایی مابین اهداف و جهت گیری فعالیتهای اصلی زیرمجموعه یک #فرآیند با فرآیند اصلی و مادر می باشد.
✅ به عنوان مثال زیرسیستم های فرآیند اصلی مدیریت منابع انسانی شامل طراحی #ساختار سازمانی، استخدام، آموزش، رویه جبران خدمات، انگیزش و . . . بایستی در سمت و جهتی باشند که استراتژی اصلی منابع انسانی سازمان به آن سمت و سو می باشد. کدام سمت و جهت؟ بله، همراستا با استراتژی اصلی کسب و کار سازمان یا همان همراستایی استراتژیک عمودی.
🔴 همراستایی افقی
✅ نوع دیگر همراستایی، همراستایی افقی می باشد که مابین خود فرآیندها و واحدهای سیستم مدیریت سازمان می باشد. به این معنا که فرآیندها و کارکردهای سیستم #مدیریت سازمان بایستی همدیگر را پشتیبانی و تقویت نمایند و البته فعالیت های داخلی خود را طوری برنامه ریزی و پیادهسازی ننمایند که احیاناً زمینه تضعیف برنامه های یکدیگر را فراهم آورند.
✅ به عنوان مثال اگر در فرآیند #بازاریابی و فروش سازمان، بنا به عوامل محیطی و ضرورت های راهبردی، استراتژی نفوذ در بازار، توسعه بازار یا بهبود محصول، هدفگذاری شده است، فرآیند مدیریت منابع انسانی هم باید در نیازسنجی و برنامه ریزی آموزشی، مهارت ها، آموزش ها و شایستگیهای مورد نیاز کارکنان را برای اجرای این استراتژی ها لحاظ نماید.
#مدیریت_استراتژیک
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar
🔴 همراستایی استراتژیک در سازمان
✅ #همراستایی_استراتژیک_فرآیندها با استراتژی اصلی کسب و کار در سازمان بخش مهمی از مباحث حوزه مدیریت استراتژیک را شامل می شود. چه در مرحله برنامه ریزی استراتژیک و تدوین استراتژی ها یا هنگامی که استراتژی اصلی کسب و کار، تدوین و برنامه ریزی گردیده و سعی داریم که استراتژیهای کارکردی – Functional را زیر آن تعریف کنیم، یا حتی زمانی که در حال اجراء و پیاده سازی برنامه های راهبردی و ارزیابی و کنترل آنها هستیم، همراستایی استراتژیک، اهمیت داشته و باید به طور جدی به آن پرداخته شود.
✅ بدیهی است که در یک حالت منطقی، استراتژی های کارکردی شرکت – Functional (کارکردها را فرآیندها یا با قدری چشم پوشی، واحدهای سازمانی در نظر بگیرید) بایستی در راستا و جهت استراتژی کسب و کار – Business Strategy باشند. یعنی اگر سازمان استراتژی #رهبری هزینه را در کسب و کار خود تشخیص داده و برنامه ریزی نموده که در پیش بگیرد، بدیهی است که فرآیندهای مدیریت منابع انسانی، مهندسی، تولید و عملیات، مدیریت دانش، مالی و بازرگانی و . . . نمی توانند و نباید هدفگذاری ها، برنامهریزیها و انجام فعالیتها و عملیات خود را با نگاه و اقبال به یک راهبرد دیگر به جز استراتژی رهبری هزینه تعیین و اجراء نمایند. (و مثلا فعالیت های خود را طوری تنظیم نمایند که انگار استراتژی برگزیده سازمان، استراتژی تمایز می باشد)
✅ در سطح واحدهای سازمان، مثال دیگری را بررسی کنیم؛ اگر رویکرد #مدیریت_ارشد سازمان، استفاده و به کارگیری از خدمات شرکت های حرفه ای و متخصص بیرونی جهت برونسپاری کردن فرآیندهای پشتیبانی یا حتی عملیاتی شرکت می باشد، مدیران میانی واحدهای مختلف بایستی این رویه را درک کرده و در مدیریت بخشی خود، این مسئله را مد نظر قرار دهند و از برنامه ها و اقداماتی در جهت تأمین منابع و امکانات (خرید تجهیزات، جذب نیرو و . . . ) جهت انجام این فرآیندها درون سازمان بپرهیزند. بدیهی است که درست بودن یا اقتصادی نبودن این رویکرد، مدنظر نیست و هدف، تشریح مفهوم همراستایی استراتژیک و الزام منطقی بودن آن در سازمان می باشد.
🔴 همراستایی عمودی
✅ این همراستایی که هر یک از بخش ها / کارکردها و فرآیندها، برنامه های کلان و بلندمدت خود را با توجه به استراتژی اصلی کسب و کار که یک سطح بالاتر از آن قرار دارد، برنامه ریزی و اجرا نماید را همراستایی عمودی می نامیم. در کنار این همراستایی، همراستایی افقی نیز وجود دارد که توضیح خواهم داد. زیر همراستایی عمودی، یک همراستایی عمودی دیگر هم وجود دارد و آن همراستایی مابین اهداف و جهت گیری فعالیتهای اصلی زیرمجموعه یک #فرآیند با فرآیند اصلی و مادر می باشد.
✅ به عنوان مثال زیرسیستم های فرآیند اصلی مدیریت منابع انسانی شامل طراحی #ساختار سازمانی، استخدام، آموزش، رویه جبران خدمات، انگیزش و . . . بایستی در سمت و جهتی باشند که استراتژی اصلی منابع انسانی سازمان به آن سمت و سو می باشد. کدام سمت و جهت؟ بله، همراستا با استراتژی اصلی کسب و کار سازمان یا همان همراستایی استراتژیک عمودی.
🔴 همراستایی افقی
✅ نوع دیگر همراستایی، همراستایی افقی می باشد که مابین خود فرآیندها و واحدهای سیستم مدیریت سازمان می باشد. به این معنا که فرآیندها و کارکردهای سیستم #مدیریت سازمان بایستی همدیگر را پشتیبانی و تقویت نمایند و البته فعالیت های داخلی خود را طوری برنامه ریزی و پیادهسازی ننمایند که احیاناً زمینه تضعیف برنامه های یکدیگر را فراهم آورند.
✅ به عنوان مثال اگر در فرآیند #بازاریابی و فروش سازمان، بنا به عوامل محیطی و ضرورت های راهبردی، استراتژی نفوذ در بازار، توسعه بازار یا بهبود محصول، هدفگذاری شده است، فرآیند مدیریت منابع انسانی هم باید در نیازسنجی و برنامه ریزی آموزشی، مهارت ها، آموزش ها و شایستگیهای مورد نیاز کارکنان را برای اجرای این استراتژی ها لحاظ نماید.
#مدیریت_استراتژیک
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar
مدیریار | Modiryar
✍ سطوح نگرانی در مدیریت فرایند کسب و کار #پایگاه_جامع_مدیریار www.modiryar.com @modiryar
✍ سطوح نگرانی در مدیریت فرایند کسب و کار
✅ در کتاب «تغییر فرایند کسب و کار»، #پل_هارمون به این میپردازد که تمایز بین «سطوح مختلف نگرانی» در اجرای مدیریت فرایند کسب و کار امری مفید است.
✅ سطوح مختلفی از نگرانی که او آنها را به نگرانیهای سطح شرکت، #سطح_فرایند و اجرا یا سطح منابع دستهبندی میکند و مینویسد:
🔴 «پروژهها یا فعالیتها در سطوح مختلف، نیازمند مشارکتکنندگان مختلف، روشهای متفاوت و انواع متفاوتی از حمایت هستند.»
✅ #هارمون در کتاب خود نمونهای از پروژه BPM را ارائه میکند که بر فرایند مدیریت زنجیره تامین یک شرکت متمرکز بود.
✅ این پروژه احتمالاً توسط گروه #مدیریت_فرایندی در سطح سازمانی راهاندازی شود، که فکر میکند زنجیره تامین شرکت مؤثر عمل نمیکند و طراحی مجدد فرایند را آغاز میکند.
✅ تیم طراحی مجدد مطالعهای را انجام میدهد و تغییرات خاصی را توصیه میکند که باید توسط #مدیریت_ارشد تایید شود.
✅ در این مثال، طراحی مجدد شامل استقرار یک سیستم ERP جدید است؛ که واحد #فناوری_اطلاعات را وارد ماجرا میکند.
✅ همچنین نقشهای شغلی جدیدی ایجاد میکند که نیازمند دورههای آموزشی جدیدی است و همین موضوع واحد #منابع_انسانی را وارد بازی میکند.
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar
✅ در کتاب «تغییر فرایند کسب و کار»، #پل_هارمون به این میپردازد که تمایز بین «سطوح مختلف نگرانی» در اجرای مدیریت فرایند کسب و کار امری مفید است.
✅ سطوح مختلفی از نگرانی که او آنها را به نگرانیهای سطح شرکت، #سطح_فرایند و اجرا یا سطح منابع دستهبندی میکند و مینویسد:
🔴 «پروژهها یا فعالیتها در سطوح مختلف، نیازمند مشارکتکنندگان مختلف، روشهای متفاوت و انواع متفاوتی از حمایت هستند.»
✅ #هارمون در کتاب خود نمونهای از پروژه BPM را ارائه میکند که بر فرایند مدیریت زنجیره تامین یک شرکت متمرکز بود.
✅ این پروژه احتمالاً توسط گروه #مدیریت_فرایندی در سطح سازمانی راهاندازی شود، که فکر میکند زنجیره تامین شرکت مؤثر عمل نمیکند و طراحی مجدد فرایند را آغاز میکند.
✅ تیم طراحی مجدد مطالعهای را انجام میدهد و تغییرات خاصی را توصیه میکند که باید توسط #مدیریت_ارشد تایید شود.
✅ در این مثال، طراحی مجدد شامل استقرار یک سیستم ERP جدید است؛ که واحد #فناوری_اطلاعات را وارد ماجرا میکند.
✅ همچنین نقشهای شغلی جدیدی ایجاد میکند که نیازمند دورههای آموزشی جدیدی است و همین موضوع واحد #منابع_انسانی را وارد بازی میکند.
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar
مدیریار | Modiryar
✍ هرم جریان تصمیم گیری در سازمان های سنتی و مدرن #پایگاه_جامع_مدیریار www.modiryar.com @modiryar
✍ هرم جریان تصمیم گیری در سازمان های سنتی و مدرن
▪بسیاری از #مدیران میگویند که در تلاش هستند که به جای مدیر، نقش رهبر را برای تیم خود داشته باشند اما این درحالی است که گفته میشود تنها ۲۰ الی ۲۵ درصد از مدیران، صفت “مدیر شایسته” را از کارمندان خود دریافت میکنند!
▪واقعیت این است که نجوایِ «اعضای تیم میبایست در راستای اهدافی که مدیریت تنظیم کرده است حرکت کنند.» در سر #مدیران_سنتی طنینانداز میشود و نا امیدکنندهتر آنکه بسیاری از مدیران امروزی در راستای وزش نسیمی قرار گرفتهاند که این نجوا را به سوی آنها میآورد.
▪گوش سپردن به این طنین دلنشین اعتماد به نفس را به طرز نامتناسبی در افراد بالا میبرد و نهایتا منجر به این خواهد شد که تصمیمات نادرستی از سوی #مدیریت گرفته شود و شاهد افول نمودار پیشرفت سازمان باشیم، به ویژه اگر سازمان شما به خلاقیت و نوآوری افراد تکیه دارد.
🔴 هرم جریان تفکری سازمانهای سنتی:
✅ تفکر سازمان سنتی
▪همان طور که در تصویر فوق نیز مشهود است جریان #تصمیم_گیری در سازمانهای سنتی از بالا به سمت پایین است. در عین حال اعضای اجرایی به عنوان ارکان حمایتی سازمان در نظر گرفته میشوند.
حال بیایید این هرم را برعکس کنیم؛
🔴 هرم جریان تفکری در سازمانهای مدرن:
✅ تفکر سازمان مدرن
▪همانطور که در تصویر دیده میشود این بار این مدیران هستند که در نقش پشتیبان ظاهر میشوند و اعضای تیم حکم مغز سازمان راه خواهند داشت و بنا بر همین نمودار، اکنون دیگر #تصمیمات از سوی شما نمیآید (حداقل نه به طور کامل!).
▪اگر مه تعصبات اطراف را اندکی کنار بزنیم، خواهیم دید که خیلی دور از منطق هم نخواهد بود؛ چه کسی مشتریان و محصولات را بیشتر میشناسد؟ مدیرعامل؟ اگر سازمانهای کوچک را جدا کنیم واقعا این امکان برای سازمانها با سایز متوسط و بزرگ وجود ندارد که مدیرعامل بتواند در عین حال که بر #محصول تسلط کافی دارد، نبض مخاطب و مشتری خود را نیز حس کند.
▪تیم #مدیریت_ارشد چطور؟ اگر همین پرسش و پاسخها را ادامه دهید نهایتا به گروهی خواهید رسید که به صورت مستقیم با مشتری و تولید محصول در ارتباط است و کل سازمان و شما (مدیریت) برای حمایت از آن تیم وجود دارید. و این همان ساختاری است که سازمانها با ساختار مدرن به سمت آن حرکت میکنند.
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar
▪بسیاری از #مدیران میگویند که در تلاش هستند که به جای مدیر، نقش رهبر را برای تیم خود داشته باشند اما این درحالی است که گفته میشود تنها ۲۰ الی ۲۵ درصد از مدیران، صفت “مدیر شایسته” را از کارمندان خود دریافت میکنند!
▪واقعیت این است که نجوایِ «اعضای تیم میبایست در راستای اهدافی که مدیریت تنظیم کرده است حرکت کنند.» در سر #مدیران_سنتی طنینانداز میشود و نا امیدکنندهتر آنکه بسیاری از مدیران امروزی در راستای وزش نسیمی قرار گرفتهاند که این نجوا را به سوی آنها میآورد.
▪گوش سپردن به این طنین دلنشین اعتماد به نفس را به طرز نامتناسبی در افراد بالا میبرد و نهایتا منجر به این خواهد شد که تصمیمات نادرستی از سوی #مدیریت گرفته شود و شاهد افول نمودار پیشرفت سازمان باشیم، به ویژه اگر سازمان شما به خلاقیت و نوآوری افراد تکیه دارد.
🔴 هرم جریان تفکری سازمانهای سنتی:
✅ تفکر سازمان سنتی
▪همان طور که در تصویر فوق نیز مشهود است جریان #تصمیم_گیری در سازمانهای سنتی از بالا به سمت پایین است. در عین حال اعضای اجرایی به عنوان ارکان حمایتی سازمان در نظر گرفته میشوند.
حال بیایید این هرم را برعکس کنیم؛
🔴 هرم جریان تفکری در سازمانهای مدرن:
✅ تفکر سازمان مدرن
▪همانطور که در تصویر دیده میشود این بار این مدیران هستند که در نقش پشتیبان ظاهر میشوند و اعضای تیم حکم مغز سازمان راه خواهند داشت و بنا بر همین نمودار، اکنون دیگر #تصمیمات از سوی شما نمیآید (حداقل نه به طور کامل!).
▪اگر مه تعصبات اطراف را اندکی کنار بزنیم، خواهیم دید که خیلی دور از منطق هم نخواهد بود؛ چه کسی مشتریان و محصولات را بیشتر میشناسد؟ مدیرعامل؟ اگر سازمانهای کوچک را جدا کنیم واقعا این امکان برای سازمانها با سایز متوسط و بزرگ وجود ندارد که مدیرعامل بتواند در عین حال که بر #محصول تسلط کافی دارد، نبض مخاطب و مشتری خود را نیز حس کند.
▪تیم #مدیریت_ارشد چطور؟ اگر همین پرسش و پاسخها را ادامه دهید نهایتا به گروهی خواهید رسید که به صورت مستقیم با مشتری و تولید محصول در ارتباط است و کل سازمان و شما (مدیریت) برای حمایت از آن تیم وجود دارید. و این همان ساختاری است که سازمانها با ساختار مدرن به سمت آن حرکت میکنند.
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar
مدیریار | Modiryar
✍ چهارچوب رویکردهای تغییر #پایگاه_جامع_مدیریار www.modiryar.com @modiryar
✍ چهارچوب رویکردهای تغییر
✅ #چهارچوب_تغییر پیشنهادی ما، متشکل از چهار رویکرد متمایز تغییر است که رهبران سازمان را در گزینش هر یک از آنها راهنمایی میکند و به آنها کمک میکند مدلی را که در حال حاضر استفاده میکنند، ارزیابی کرده و در مورد آن تصمیم بهینه بگیرند که البته تحقق آن نیازمند تغییر در نگرش و مهارت رهبری سازمانی است.
1⃣ #تغییر_مستقیم
مجموعهای از دستورالعملها و مراحل تحت کنترل، توسط مدیریت ارشد درباره جهت تغییر و راه حصول به آن ابلاغ میشود. در این حالت، نظارت دقیق بر کارها صورت میگیرد و از طریق مافوق، برنامهریزیها صورت گرفته و تصمیمات نیازمند تایید هستند. ظرفیتسازی مینیمال (ظرفیتسازی در سطح منطقهای/ محلی) و ارتباطات یکطرفه است. چارچوب ذهنی #رهبر_سازمان این است که «او قادر به مدیریت تغییرات است.»
2⃣ #تغییر_خودساز
در این حالت #مدیریت_ارشد تعریف شفافی از جهت تغییر دارد، اما اجرای تغییر تا حد زیادی به مدیران محلی تفویض شده است. در این رویکرد شما شاهد تولید ابزار، الگوها و کارگاههایی برای اجرای تغییر هستید. در اینجا فعالیتها به دقت ردیابی میشوند، اما از پیگیری نتایج و جزئیات صرف نظر میشود. ممکن است حداقلی از ظرفیتسازی وجود داشته باشد که توسط ارائهدهندگان ابزارها و طرحهای ابتکاری، هدایت میشوند (مثل یک دفتر مدیریت برنامهریزی مرکزی). چارچوب ذهنی رهبران سازمان این است که «کارها را به اندازه کافی کلید بزنید؛ چیزی رخ خواهد داد.»
3⃣ #تغییر_استادانه
جهت تغییر توسط مدیر ارشد #هدایت و در سراسر سازمان جاری میشود. رهبران سازمانی برای اصلاحات لازم در برنامه تغییر، زمان و انرژی زیادی را صرف تعامل و گفتوگو با ذینفعان میکنند. چارچوب کار به روشنی تعریف شده است ولی مدیریت ارشد به کارکنان اختیار عمل برای تصمیمگیری، بر حسب صلاحدیدش داده است و از آنها با امکان ظرفیتسازی و ایفای شایستگی حمایت میکند. شبکههای رسمی و هماهنگشده، برای گسترش یادگیری شکل گرفتهاند. ذهنیت غالب رهبر سازمان این است که: «من به کارکنانم برای حل مساله اعتماد دارم.»
4⃣ #تغییر_فوری (نوپدید)
رهبران سازمان عزمی جزم، ولی جهتدهی بیقاعده دارند. در این رویکرد، تعداد انگشتشماری ضوابط سفت و سخت بر کارکنانی که درگیر فرآیند تغییر هستند، حاکم است. رهبران سازمان به جای برنامهریزی ثابت و مفصل، روی چند نقطه حساس تمرکز میکنند و فضای عمل را برای آزمون و یادگیری سریع از طریق «حلقههای بازخورد» باز میگذارند. تغییر، گام به گام جلو میرود و رهبران سازمانی نسبت به تغییرات دینامیک در محیط، هوشیار و پاسخگو هستند. ذهنیت غالب #رهبر_سازمان این است که «من فقط میتوانم شرایط تغییر را فراهم کنم.»
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar
✅ #چهارچوب_تغییر پیشنهادی ما، متشکل از چهار رویکرد متمایز تغییر است که رهبران سازمان را در گزینش هر یک از آنها راهنمایی میکند و به آنها کمک میکند مدلی را که در حال حاضر استفاده میکنند، ارزیابی کرده و در مورد آن تصمیم بهینه بگیرند که البته تحقق آن نیازمند تغییر در نگرش و مهارت رهبری سازمانی است.
1⃣ #تغییر_مستقیم
مجموعهای از دستورالعملها و مراحل تحت کنترل، توسط مدیریت ارشد درباره جهت تغییر و راه حصول به آن ابلاغ میشود. در این حالت، نظارت دقیق بر کارها صورت میگیرد و از طریق مافوق، برنامهریزیها صورت گرفته و تصمیمات نیازمند تایید هستند. ظرفیتسازی مینیمال (ظرفیتسازی در سطح منطقهای/ محلی) و ارتباطات یکطرفه است. چارچوب ذهنی #رهبر_سازمان این است که «او قادر به مدیریت تغییرات است.»
2⃣ #تغییر_خودساز
در این حالت #مدیریت_ارشد تعریف شفافی از جهت تغییر دارد، اما اجرای تغییر تا حد زیادی به مدیران محلی تفویض شده است. در این رویکرد شما شاهد تولید ابزار، الگوها و کارگاههایی برای اجرای تغییر هستید. در اینجا فعالیتها به دقت ردیابی میشوند، اما از پیگیری نتایج و جزئیات صرف نظر میشود. ممکن است حداقلی از ظرفیتسازی وجود داشته باشد که توسط ارائهدهندگان ابزارها و طرحهای ابتکاری، هدایت میشوند (مثل یک دفتر مدیریت برنامهریزی مرکزی). چارچوب ذهنی رهبران سازمان این است که «کارها را به اندازه کافی کلید بزنید؛ چیزی رخ خواهد داد.»
3⃣ #تغییر_استادانه
جهت تغییر توسط مدیر ارشد #هدایت و در سراسر سازمان جاری میشود. رهبران سازمانی برای اصلاحات لازم در برنامه تغییر، زمان و انرژی زیادی را صرف تعامل و گفتوگو با ذینفعان میکنند. چارچوب کار به روشنی تعریف شده است ولی مدیریت ارشد به کارکنان اختیار عمل برای تصمیمگیری، بر حسب صلاحدیدش داده است و از آنها با امکان ظرفیتسازی و ایفای شایستگی حمایت میکند. شبکههای رسمی و هماهنگشده، برای گسترش یادگیری شکل گرفتهاند. ذهنیت غالب رهبر سازمان این است که: «من به کارکنانم برای حل مساله اعتماد دارم.»
4⃣ #تغییر_فوری (نوپدید)
رهبران سازمان عزمی جزم، ولی جهتدهی بیقاعده دارند. در این رویکرد، تعداد انگشتشماری ضوابط سفت و سخت بر کارکنانی که درگیر فرآیند تغییر هستند، حاکم است. رهبران سازمان به جای برنامهریزی ثابت و مفصل، روی چند نقطه حساس تمرکز میکنند و فضای عمل را برای آزمون و یادگیری سریع از طریق «حلقههای بازخورد» باز میگذارند. تغییر، گام به گام جلو میرود و رهبران سازمانی نسبت به تغییرات دینامیک در محیط، هوشیار و پاسخگو هستند. ذهنیت غالب #رهبر_سازمان این است که «من فقط میتوانم شرایط تغییر را فراهم کنم.»
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar