خبرگزاری مهر تابنده
13.5K subscribers
12.4K photos
1.01K videos
782 files
15.3K links
خبرگزاری رسمی سلسله جلیله نعمت اللهی سلطانعلیشاهی

صفحه اینستاگرام:

http://Instagram.com/Mehrtabandeh

ارسال اخبار و نظرات و ارتباط با ادمین👇
mehrtabandeh@yahoo.com

ارتباط با مسعود رخشان مدیر مسئول در مواقع ضروری
@Masoud_rakhshan
Download Telegram
MehrTabandeh-00338228-1401-06-03.jpg
11.9 MB
#تمثال

💠 حضرت آقای حاج مهندس معمار سید علیرضا جذبی «ثابتعلیشاه» ارواحنافداه

🔹💠🔹💠🔹💠🔹

🔹 خبرگزاری #مهرتابنده

🔗 t.me/MehrTabandeh

🖨 کیفیت بالا
.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
منشأ قبض و بسط - غذای حلال و حرام - خانمها
حضرت آقای مجذوبعلیشاه طاب ثراه
🎧 فایل صوتی

💠 فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوب‌علیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

🔹 صبح شنبه ۱ آذر ۱۳۹۳ شمسی (جلسه خواهران ایمانی)

🔸 موضوع: منشأ قبض و بسط - غذای حلال و حرام

🔗 حجم: ۶.۷ مگابایت
زمان: ۷ دقیقه

🔹💠🔹💠🔹💠🔹

🔹 خبرگزاری #مهرتابنده

🔗 t.me/MehrTabandeh

🔗 instagram.com/MehrTabandeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هـو
‏۱۲۱

🔸 #خلاصه_صفات_مؤمنین از رساله شریفه #پندصالح

💠 او را که خواندند بپذیرد، بر دوستان به دیدار سلام کند...

🔹💠🔹💠🔹💠🔹

🔹 خبرگزاری #مهرتابنده

🔗 t.me/MehrTabandeh

🔗 instagram.com/MehrTabandeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هــو
‏۱۲۱

💠 #گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

🔹 جلد سوم - قسمت ۲۱ (صفحه ۱)

🔸 موضوع: خداوند کافر و پوشاننده است ولی نه هر عیبی و نه هر شخصی - اصرار بر گناه و اهمیت ندادن به گناه - چهارتکبیر و نماز میّت - عشق و لذّات حضور - معنای عشق در علوم مختلف - حُبّ خداوند در کنار حُبّ دیگر و یا حُبّ انحصارطلب که هر چه غیر از اوست برود

▫️ صبح چهارشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۸۷ شمسی

بسم‌الله الرّحمن الرّحيم

گاهی در درک معنای بعضی لغات انسان دچار اشتباه می‌شود؛ مثلاً سؤالی نوشته‌اند که آیا خداوند کافر است؟ نفهمیدم منظور او چیست؟ اگر کافر به معنای متداول باشد که خودِ عبارت کفر است. به معنای دیگر کافر یعنی پوشاننده، خداوند نه تنها به این معنا پوشاننده و کافر است بلکه کَفّار است: وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا. (سوره آل‌عمران، آیه ۱۹۳: بدی‌هایمان را پوشیده‏دار.) در آیاتی است که از خدا می‌خواهیم گناهان ما را بپوشان. برای اینکه می‌گویند روز قیامت (البته کدام قیامت، صغری یا کبری؟ بعضی می‌گویند از همان اوّل که انسان رحلت کرد قیامت او بر پا می‌شود؛ مَنْ مَاتَ فَقَدْ قَامَتْ قِیَامَتُه‏ (بحارالانوار، ج ۵۸، ص ۷)) همۀ زشتی‌های انسان ظاهر می‌شود. همان‌طوری‌که همۀ خوبی‌های او به صورت زیبا و حُسن ظاهر می‌شود؛ همان‌طور تمام بدی‌های او به صورت قیافه‌های منحوس ظاهر می‌شود. می‌گوید: خدایا بپوشان بدی‌های مرا (مجازات به جای خود، خجالت از دیگران خود جداگانه یک مجازات است). به این معنا خداوند خود کافر و پوشاننده است؛ ولی نه هر عیبی و نه هر شخصی إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَرِیماً (سوره نساء، آیه ۳۱)، اگر آن امور عمده‌ای که گفتیم اجتناب کنید، گناهان شما را می‌پوشاند. یکی از آن امور عمده اصرار بر گناه است و اهمّیت ندادن به گناه است، این از اصول کلی است که اگر رعایت کنیم، نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ، سیّئات یعنی بدی و زشتی (مثلاً کسی غذا می‌خورد زشت غذا می‌خورد قیافۀ او منحوس است) این‌ها را از بین می‌بریم و می‌پوشانیم. این معنای کفر و کافر است.
و سؤال دیگری هست که اصطلاحاتی در ادبیات عرب و ادبیات فارسی مأخوذ از دستورات یا احکام شرعی، وارد شده است. مثلاً در نماز میّت (آخر به هر مناسبتی در شرع نماز معیّن شده، یکی از آنها نماز میّت که بر میّت می‌خوانند، مقرّراتی دارد که می‌دانید) چهارتکبیر و بعضی مواقع هم پنج‌تکبیر دارد. بنابراین از این عبارت در زبان فارسی استفاده شده و می‌گویند بر او چهار تکبیر بگو، یعنی آن مسئله را مرده حساب کن، ول کن که برود. منظور از چهارتکبیر، چهارتکبیر میّت است. از خدا و بعد از پیغمبران و پیغمبر خودمان بعد از مؤمنین در رأس آنها پیغمبر و علی و بعد این مؤمن که می‌گوید: این کسی که الآن پیش تو آمده و جنازۀ او پیش ماست او بندۀ توست پدرش بندۀ تو بود، مادرش بندۀ تو بود، خودش بندۀ تو بود، هر چه می‌خواهی و می‌توانی با او رفتار کن، ما چه کاره‌ایم؟ أَللّهُمَّ إِنَّا لانَعْلَمُ مِنْهُ إِلّاخَیْراً (کافی، کلینی، تهران، دارالکتب اسلامیه، ۱۳۶۵ ش، ج ۳، ص ۱۹۶)، از او جز خوبی خبری و اطّلاعی نداریم. شهادتی که در واقع شهادت به دروغ است شاید همین عبارت باشد. به هر حال، آنهایی که به عنوان تشریفات در نماز شرکت می‌کنند می‌گویند جز خیر از او نمی‌دانیم. منظور از چهار تکبیر این است.
و این سؤال را کرده‌اند که در قرآن گفته‌اند هر الله‌اکبر به منزلۀ یک بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم است؟ آیا هر آش سماق که بخوری به منزلۀ یک آبگوشت بُزباش است؟ هر کدام برای خود یک چیز است. این مثال‌ها را می‌زنم که دیگر خیلی محسوس باشد. الله‌اکبر مربوط به مواقع خاصّی است؛ بخصوص در مواقعی که می‌خواهند حرف گذشته را قطع کنند و یک حرف جدید از نو بگویند، می‌گویند الله‌اکبر.

🔹💠🔹💠🔹💠🔹

🔹 خبرگزاری #مهرتابنده

🔗 t.me/MehrTabandeh

🔗 instagram.com/MehrTabandeh
💠 #گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

🔹 جلد سوم - قسمت ۲۱ (صفحه ۲)

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم یک آیه است. در مورد بسم‌الله که اوّل سوره‌ها هست، مفسّرین و متکلّمین شیعه می‌گویند بسم‌الله یک آیه است. به دلیل اینکه در سورۀ حمد که نام دیگرش سبع‌المثانی است یعنی «هفت آیه‌ای» که دوبار نازل شد در آن سوره بسم‌الله را باید بشماریم تا هفت آیه شود؛ بنابراین بسم‌الله مسلماً جزء سورۀ حمد است، یک آیه است. در این تقریباً همه متّفق‌القول هستند؛ تا آنجا که می‌دانم (همۀ علما را که نخوانده‌ام) حتّی شیعه و سُنّی. امّا در غیر از حمد فقط شیعه آن را یک آیه می‌داند؛ بنابراین لازم نیست هر وقت قرآن می‌خوانید یک بسم‌الله بگویید. اهل سُنّت می‌گویند: این بسم‌الله مثل این است که در هر کاری بسم‌الله می‌گوییم، در زندگی و کارهای عادی هم بسم‌الله می‌گوییم. این‌جا هم بسم‌الله آن‌طور است و جزء قرآن نیست. ۱۱۴ سوره در قرآن هست در همۀ سوره‌ها اوّلش بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم هست، جز یک سوره و آن سورۀ برائت است (که ان‌شاءالله شرح می‌دهیم که چرا بسم‌الله ندارد). خلاصه بعضی می‌گویند بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم توسّل به خداوند رحمان و رحیم است و حال آنکه این سوره، سورۀ غضب است. یک سوره‌ای است که در وسط آن بسم‌الله هست. وقتی هدهد نامۀ حضرت سلیمان را می‌گیرد و به پایتخت بلقیس می‌برد و روی تخت بلقیس رها می‌کند، ملکۀ سبا می‌گوید: إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ‌اللهِ‌الرَّحْمنِ‌الرَّحیمِ (سوره نمل، آیه ۳۰)، این نامه‌ای است از سلیمان و نامه‌ای است به نام خداوند رحمان و رحیم است. در وسط سوره این آیه آمده است؛ پس کُلّاً قرآن ۱۱۴ بار بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم را گفته است. به قول نظامی می‌گوید:

بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید در گنج حکیم

آن زمانی که تاریخی از آن نداریم زیرا برای تاریخ باید اوّل زبان داشته باشند، حرف بزنند، تا از آن ملّت تاریخ بماند. در دورانی که هنوز زبان رایج نشده بود (زبان عربی، فارسی، ترکی و...) انتقال معنا برای بشر مشکل بود. معانی را انتقال نمی‌دادند. فقط معانی ظاهری مثلاً میوه‌ای می‌خوردند می‌دیدند ترش است، لغت ترش که نبود، اخمی می‌کردند، مخاطب می‌فهمید ترش است. (در مختصری این را گفتم، در حالی که کتاب‌ها در مورد آن نوشته‌اند، نه درباره حرف من، حرف من خلاصه‌ای از آن است.)
در آن تاریخ، آدم، چه در وقتی که در بهشت بود و چه هنگامی که به قولی بیرونش آمدیم (نمی‌گوییم بیرونش کردند بیرونش آمدیم) آدم حسرت بهشت را داشت، توأم با حسرت بهشت و بلکه اوّل، حسرت دیدار با خداوند دیدار رودررو بود. آدم قبل از اینکه اینجا بیاید آن چشم را داشت که خدا را می‌دید. وقتی اینجا آمد تا مدّتی، بعد از قبولی توبه (قبل از قبولی توبه را نمی‌دانم همان‌طوری‌که خدا نگفته ما هم نمی‌دانیم) باز هم خدا آن چشم را نگرفته بود. گاهی می‌دید. در ایّام این حسرت که توأم با آن چشمی که خدا را می‌دید، بود این‌ها توأم شد و خداوند این چشم را از نوع بشر گرفت، فقط به بعضی‌ها، به پیغمبران و اولیا و ائمّه داد. مابقی وقتی شرح این دیدارهای آدم را با خدا می‌شنیدند و یا از بعضی بزرگان خود می‌دیدند، این حسرت به جوش می‌آمد. به جوش آمدن این حسرت و کوشش در راه اینکه دو مرتبه آن لذّات حضور را درک کند، اسم آن در نوع بشر عشق شد. ولی همین لغت که یک لغت ساده از عربی است، در فارسی معادلش لغتی نداریم، داریم ولی درست منطبق نیست مثل دلدادگی و...

🔹💠🔹💠🔹💠🔹

🔹 خبرگزاری #مهرتابنده

🔗 t.me/MehrTabandeh

🔗 instagram.com/MehrTabandeh
💠 #گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

🔹 جلد سوم - قسمت ۲۱ (صفحه ۳)

وقتی یک لغت جدیدی پیدا می‌شود فرض کنید میوۀ جدیدی که در ایران نیست بیاورند. مثلاً خربزه‌ای یا هندوانه‌ای همه می‌خواهند یک خُرده از آن بچشند ببینند چیست؟ لغت عشق هم که به دور آمد و متداول شد همۀ علوم که بیان خودشان با لغت و حرف بود، آمدند از این بچشند و معنی کنند. هر علمی یک طور معنی کرد، علم الکترومانیتیسم گفت که یک نوع جاذبۀ برق است. علم شیمی آمد و گفت: یک نوع جاذبه‌ای مثلاً بین اکسیژن و هیدروژن است که به هم عشق می‌ورزند برای اینکه اگر پهلوی هم باشند تبدیل به آب می‌شوند. در علم تاریخ و جامعه‌شناسی، چه غوغاها در عالم به راه انداخته است. چیزی فتنه‌انگیز است، کلئوپاترا چنان کرد و ملکه آنتوانت چنین کرد و.... نوبت عرفان و روانشناسی شد. اوّل بگوییم روان‌شناسی چه گفت؟ روان‌شناسی حالات انسانی، نفسانیت را تقسیم به حس و ادراک و عاطفه می‌کند. حس یعنی همین که چشم ما می‌بیند، ادراک این است که می‌داند این چیست. مثلاً مایع قرمزی است که قبلاً خورده‌ایم می‌دانیم این چای شیرین است و.... بعد تبدیل به عاطفه می‌شود. یعنی بعد از اینکه دیدیم و فهمیدیم چیست، یا خوشمان می‌آید برمی‌داریم می‌خوریم یا خوشمان نمی‌آید می‌گوییم ببرید. لغت عشق که در روان‌شناسی وارد شد از اوّل هست، در حس هم هست، در ادراک هم هست بعد جزء عواطف می‌شود. در کدام قسمت عواطف جای می‌گیرد؟ در حُب. این ایرادی که می‌گیرند به کار بردن لغت عشق برای خداوند جایز نیست، این لغت است، برای هر چیز به کار بردن لغت اشکالی ندارد، در هیچ مورد منع ندارد. آیۀ قرآن می‌گوید: قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ الله‏ (سوره آل‌عمران، آیه ۳۱)، ای کسانی که حُبّ خدا دارید پیروی من کنید تا خدا شما را دوست داشته باشد. یعنی شما او را دوست دارید اگر این کار را بکنید او شما را دوست دارد. به معنای حُب به کار رفته. روان‌شناسی هم این را گفته. حالا بعداً از آیه این استنباط را کردند یا نه، شخصی نیست ولی می‌گوید عشق عبارت از حُبّی است که همۀ حُب‌های دیگر را یا در برمی‌گیرد یا رد می‌کند و فقط خودش هست. اوّل حافظ می‌گوید:

أَلا یا أَیّها السّاقی أَدر کأساً و ناولها
که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها

یعنی گفت حبّ خدا دارم، حبّ فلان چیز را هم دارم اشکال ندارد. حافظ از اینجا شروع کرد که هیچ حبّی را رد نکرد و حبّ خدا را به آن اضافه کرد. همین حبّ خدا را حافظ به عنوان عشق می‌گیرد که عشق آسان نمود اوّل، بله آسان بود، هر چه داری این هم پهلوی آن. ولی مولوی می‌گوید:

عشق از اوّل سرکش و خونی بود
تا گریزد هر که بیرونی بود

(مثنوی معنوی، دفتر سوّم، بیت ۴۷۵۲) تمام حب‌هایی که داشته گذاشته زیرا آنهای دیگر حب نیست، اسباب‌بازی و بازیچه است. تا حبّ الهی رسیده، آن را دیده، پس می‌گوید همه چیز این است، بقیه از همان اوّل پخش‌وپلا شده. «عشق از اوّل سرکش و خونی بود» یعنی انحصارطلب است «تا گریزد هر که بیرونی بود»، هر چه غیر از این است برود و فقط این باشد. منتها بعداً در دوران جدید، به قولی ادبیات جدید و... این لغت یک‌طور دیگر به کار رفته است که هیچ ربطی به این معنا ندارد. البته همان‌طوری‌که غالباً مثال می‌زنیم از خوراکی‌ها، از خورش‌قیمه و... این نیست، برای این است که بفهمیم. آن لغت عشق الهی ممکن است به وجود بیاورد.

🔹💠🔹💠🔹💠🔹

🔹 خبرگزاری #مهرتابنده

🔗 t.me/MehrTabandeh

🔗 instagram.com/MehrTabandeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هــو
‏۱۲۱

🔹 بخشی از کتاب شریف #تجلی_حقیقت_در_اسرار_فاجعه_کربلاء

💠 تألیف حضرت آقای حاج سلطانحسین تابنده «#رضاعلیشاه» طاب‌ثراه

🔸 حسین (ع) زنده است، اهمیت قضیه نزد غیرشیعه (قسمت ۳)

▫️ توجّه ارواح بزرگان به ارواح مادون:
ارواح بزرگان چون جامعیت دارند و در دنیا مأمور تکمیل بوده اتّصالاً در حال گرفتن فیض از حق و رساندن به خلق بوده‌اند، چنان‌که عارف بزرگوار محی‌الدین عربی دربارۀ حضرت رسول (ص) گوید: اَبُو الاَکوانِ بِفاعِلیَّتِه وَ اُمُّ الاِمکانِ بِقابِلیَّتِه. (یعنی پدر عالم خلقت است از وجهۀ فاعلیت که دارد، و مادر عالم امکان است از جهت قابلیت که نسبت به فیض حق دارد.) بعد از رحلت هم با بودن در مقامات عالیه و عدم تجافی از عالم مافوق، توجّه به محلّ بدن و مدفن خود و پیروان برحسب اختلاف در قرب و بعد، بلکه به مخالفین نیز دارند. ازاین‌جهت پس از مرگشان نیز آثار حیاتیّه از آنها ظاهر و به‌توسط مقابر خود یا به اقسام دیگر ظهوراتی از آنها می‌شود، یا بلاواسطۀ تأثیراتی در اشخاص در موقع التجا می‌کنند؛ چون روحشان زنده و مؤثّر در مادون است. ازاین‌رو نام بزرگان باقی است و از بین نمی‌رود و آثار حیاتیّۀ هرکدام که به‌ظاهر بیشتر و امور فوق‌العاده از او زیادتر از دیگران صادر می‌شده نام او بیشتر در زبان‌ها جاری است، و آن اثر نیز بدو منتسب می‌شود هرچند از دیگران نیز ظهور یافته باشد.
چنان‌که حکایت حضرت ایّوب (ع) و صبر او، حضرت یعقوب (ع) و محنت او، حال عیسی (ع) و دوری او از خلق، و احوال ابراهیم (ع) و استغنای او بیشتر از سایر انبیا معروف شده است.
همچنین شفقت، رحمت و رأفت و خُلق کریم حضرت محمّد بن عبدالله (ص) و قانون‌گذاری او و سایر آثار ناشیه چون فوق‌العاده است مهم‌تر از دیگران و اثر آن باقی است.

▫️ آثار حیاتی حسین (ع):
ولی قضیۀ حسین بن علی (ع) که به‌موجب فصول گذشته سرآمد قضایای تاریخی و سرمشق عملی برای دوره‌های بعد و دارای مزایای فوق‌العاده و جامع تمام خصوصیّات سابقین است، آثار مترتّبۀ بعد از شهادتش از سر مقدّسش، یا مرقد منوّرش در همان زمان و ازمنۀ بعد بسیار است.
اگرچه خرافات و موهومات و یا خلاف واقع نیز زیاد افزوده شده، حتّی بعضی به خیال ازدیاد توجّه عامّه و بعضی دیگر به ساده‌لوحی و راست دانستن هر مسموعی یا به خیالات دیگر دروغ‌هایی را افزوده و حقایق را به‌توسط آنها پوشانیده‌اند. بعضی موارد هم لفظ رؤیت که دیدن در خواب را هم شامل است حمل بر دیدن به چشم شده، درصورتی‌که مراد دیدن در خواب بوده. امور دیگر نیز داخل شده که از حیثیّت حقایق کاسته شده است؛ مع‌ذلک واقعات متواترۀ غیرقابل‌انکار در این زمان و ازمنۀ سابقه بسیار است. همانچه در کتب مخالفین شیعه بلکه در کتب غیرمسلمین است برای اثبات این امر کافی است و ذکر آنها را کتابی علی‌حدّه خواهد.

🔹💠🔹💠🔹💠🔹

🔹 خبرگزاری #مهرتابنده

🔗 t.me/MehrTabandeh

🔗 instagram.com/MehrTabandeh
هــو
‏۱۲۱

🔹 بخشی از کتاب #گنجینة_الاسرار (قسمت ۶)

💠 تألیف #عمان_سامانی

🔸 در بیان اینکه از هر کس مقتضیات طینت به‌ظهور آید و بازگشت هر شیء به اصل خود است و این سعادت و آن شقاوت را ظاهرالصلاح بودن به اخراج از قانون فلاح شرط نیست. بلکه جنسیت و سنخیت مراد است و همان است که سعید را به اوج علیین کشاند. «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» و شقی را در حضیض سجین نشاند «وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ». لهذا با این‌همه احتجاج از روی لجاج روی از حق برتافتند:

چون چشم خدای‌بین نداری، باری
خورشیدپرست شو، نه گوساله‌پرست

و به‌هوای جام شقاوت که کفر مطلق است آمدند و دم از مخالفت ولی کامل که پنجه در پنجه حق است زدند.

پس برآمد جام بر کف دست غیب
سر برآوردند مشتاقان ز جیب

چون مگس کردند غوغا بر سرش
می‌ربودند از کف یکدیگرش

اول آن می قسمت ابلیس شد
که وجودش مصدر تلبیس شد

جرعه‌ای هم ز آن قدح هابیل خورد
ز آن سبب خون دل قابیل خورد

گشت قسمت جرعه‌ای شداد را
جرعه‌ای نمرود بد بنیاد را

جرعه‌ای طالوت بداندیش را
جرعه‌ای فرعون کافرکیش را

همچنان بر هر گروه، از هر قبیل
آن شراب عقل‌کش بودی سبیل

باز آن می در قدح سیال بود
هرچه می‌خوردند مالامال بود

باز ساقی لب به استهزا گشود
گفت رسم باده‌خواری این نبود

آن معربد خوی دردآشام کو؟
بادۀ ما را، حریف جام کو؟

گفت هان در احتیاط باده باش
جام را آمد حریف، آماده باش

این شقاوت را ز سرداران منم
دوزخت را از خریداران منم

با حسینت هم‌ترازویی کنم
در هلاکش سخت‌بازویی کنم

خانه‌اش را سیل بنیان‌کن منم
دانه‌اش را آتش خرمن منم

خشک کرد آن چشمۀ سیال را
درکشید آن جام مالامال را

پاک‌بینان چون که چشم انداختند
دست و صاحب‌دست را بشناختند

دست ساقی نخستین جام بود
کز نخستین جام، دردآشام بود

ذکر سرمستان سرم را کرد مست
عشق پای افشرد و مطلب شد ز دست

🔹💠🔹💠🔹💠🔹

🔹 خبرگزاری #مهرتابنده

🔗 t.me/MehrTabandeh

🔗 instagram.com/MehrTabandeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تمثال

💠 حضرت آقای حاج مهندس معمار سید علیرضا جذبی «ثابتعلیشاه» ارواحنافداه

🔹💠🔹💠🔹💠🔹

🔹 خبرگزاری #مهرتابنده

🔗 t.me/MehrTabandeh

🔗 instagram.com/MehrTabandeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
MehrTabandeh-00338229-1401-06-03.JPG
9.5 MB
#تمثال

💠 حضرت آقای حاج مهندس معمار سید علیرضا جذبی «ثابتعلیشاه» ارواحنافداه

🔹💠🔹💠🔹💠🔹

🔹 خبرگزاری #مهرتابنده

🔗 t.me/MehrTabandeh

🖨 کیفیت بالا
.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلامتی روح و جسم - آقایان
حضرت آقای مجذوبعلیشاه طاب ثراه
🎧 فایل صوتی

💠 فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوب‌علیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

🔹 صبح شنبه ۸ آذر ۱۳۹۳ شمسی (جلسه برادران ایمانی)

🔸 موضوع: سلامتی روح و جسم

🔗 حجم: ۳.۸ مگابایت
زمان: ۴ دقیقه

🔹💠🔹💠🔹💠🔹

🔹 خبرگزاری #مهرتابنده

🔗 t.me/MehrTabandeh

🔗 instagram.com/MehrTabandeh