🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
✨✨🎆 نور درون 🎆✨✨
⚜️قسمت سوم:
ما در بیرون دو چیز را میبینیم؛ یکی اشیاء روشن شده و دیگری روشنایی؛ نوری را که بین این دو قرار دارد نمی توانیم هرگز ببینیم؛ خورشید لامپ الکتریکی دیده می شوند، اشیاء روشن شده دیده می شوند؛ اما روشنایی مابین آن دو مشهود نیست؛ وقتی نور در درون دیده می شوند، اشیاء یا منبع نوری در آن نیست؛ نور بدون منبع است؛ خورشیدی نیست که از آن نور بتابد، لامپی نیست که نور داشته باشد؛ فقط نور بدون منبع است؛ اندام های حسی سد بزرگی در راه طالب حق نیست؛ او بر آن ها غلبه می کند؛ افکار نیز موانع بزرگی نیستند؛ فرد می تواند بزرگ تر از آن ها باشد؛ اما پاهای ما از حرکت امتناع می کند؛ مشکل بزرگ تر این است که ذهن ما همیشه تمایل به این اندیشه دارد که به آخر راه رسیده ایم یا من به سرنوشت خود رسیده ام؛ اراده و تصمیم می تواند به ما در فراتر رفتن از تاریکی کمک کند؛ اما فقط تسلیم است که به ما کمک می کند که به ورای نور حرکت کنیم؛ ما باید در نبرد برای رفتن به آن سوی تاریکی بایستی به سختی بجنگیم و مبارزه کنیم؛ انسان قدرت کامل برای نبرد با تاریکی را دارد؛ تنها چیزی که کار ساز اصلی است تسلیم است؛ حق چه شکلی دارد و زمانی که نور به کنار برود، خدا چه شکلی است؟ بسیار مشکل و عمیق است، اما ضروری است که آن را کمی درک کنیم به شما گفتم که در دنیای خارج اشیا روشن و منبع نور دیده می شود؛ در دنیای بیرون تجربه ای از نور نیست... بلکه تجربه آن فقط تجربه درونی است.
جایی که نه شئ وجود دارد و نه منبع نور؛ و سپس در نهایت نور نیز ناپدید خواهد شد؛ همه ما فکر می کنیم که وقتی نور کنار زده شود تاریکی خواهد آمد؛ این تجربه ی ما است؛ به یاد داشته باشید که زمانی نور ناپدید می شود، تاریکی هم آنجا نخواهد بود؛ تاریکی خیلی قبل ناپدید شده است؛ وقتی نور خورشید غروب می کند، شب هنوز نیامده، زمانی است که منبع نور ناپدید شده؛ تاریکی هنوز نازل نشده؛ شفق یعنی بین روز و شب؛ با نگاه کردن به شفق انگار که وقت دعا است و باید دعا کرد؛ یکی قبل از طلوع خورشید و دیگری پس از غروب خورشید که هر دو نقطه ی میانی اند؛ روز تمام می شود، اما هنوز شب نیامده و یا شب تمام شده ولی هنوز روز نیامده، شکافت میان شب و روز (ساندهیا ) نام دارد و آن زمان را خاص دعا و نیایش قرار می دهیم اما ساندهیا یک نماد از آن نماز درونی است؛ وقتی هر دو تاریکی و نور ناپدید می شود.
تذکر : جایی که نه نور باشد نه تاریکی «ساندهيا يا اَلوک» نامیده می شود.
به هنگام طلوع خورشید، خورشید بالا نیامده، یا شب تقریبا رفته، لحظه ی الوک در طلوع نامیده می شود؛ این را مثال می زنیم، شاید که فهمیده شود که آن جا نه نور است و نه تاریکی، فقط الوک اتفاق افتاده؛ هر دو اشیاء و نور در هنگام سفر درونی از بین می رود؛ در هنگام الوک هر دو عالم و معلوم از بین می روند؛ بیننده و موضوع دیدن از بین می رود؛ در آن حال و هوا کسی که به حق رسیده، خودش حق خواهد شد؛ در آن لامکان جوینده ی حق در پی و انتظار رسیدن و لقاء با خدا تنها چیزی که آیدش می شود این است که خودش حق شود؛ او با خدا یکی و خدا با او یکی خواهد بود؛ آنجا دیگر نه عالمی وجود دارد و نه طلوعی و نه تاریکی وجود دارد و نه نوری؛ آنجا فقط حق حضور دارد؛ حق یعنی غیر قابل تفکیک؛ نه تجربه کننده ای و نه مورد تجربه؛ چیزی که باقی خواهد ماند تجربه (آگاهى) است؛ اختلافات و تمایزات به کلی از بین می رود؛ عاشق و معشوق به کلی از بین می روند؛ نه به این معنی که در آن لحظه چیزی را می فهمیم و یا پیدا می کنیم، به عکس آنجا می فهمیم که وجود نداریم و آن جا از همه مهم تر می فهمیم که چیزی برای دانستن وجود ندارد؛ آنجا همان جایی است که لاموجود و لامکان...
«موکتى»
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
#نور_درون #حجاب_نورانى #تعاليم_معنوى #ساندهيا #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 نور درون 🎆✨✨
⚜️قسمت سوم:
ما در بیرون دو چیز را میبینیم؛ یکی اشیاء روشن شده و دیگری روشنایی؛ نوری را که بین این دو قرار دارد نمی توانیم هرگز ببینیم؛ خورشید لامپ الکتریکی دیده می شوند، اشیاء روشن شده دیده می شوند؛ اما روشنایی مابین آن دو مشهود نیست؛ وقتی نور در درون دیده می شوند، اشیاء یا منبع نوری در آن نیست؛ نور بدون منبع است؛ خورشیدی نیست که از آن نور بتابد، لامپی نیست که نور داشته باشد؛ فقط نور بدون منبع است؛ اندام های حسی سد بزرگی در راه طالب حق نیست؛ او بر آن ها غلبه می کند؛ افکار نیز موانع بزرگی نیستند؛ فرد می تواند بزرگ تر از آن ها باشد؛ اما پاهای ما از حرکت امتناع می کند؛ مشکل بزرگ تر این است که ذهن ما همیشه تمایل به این اندیشه دارد که به آخر راه رسیده ایم یا من به سرنوشت خود رسیده ام؛ اراده و تصمیم می تواند به ما در فراتر رفتن از تاریکی کمک کند؛ اما فقط تسلیم است که به ما کمک می کند که به ورای نور حرکت کنیم؛ ما باید در نبرد برای رفتن به آن سوی تاریکی بایستی به سختی بجنگیم و مبارزه کنیم؛ انسان قدرت کامل برای نبرد با تاریکی را دارد؛ تنها چیزی که کار ساز اصلی است تسلیم است؛ حق چه شکلی دارد و زمانی که نور به کنار برود، خدا چه شکلی است؟ بسیار مشکل و عمیق است، اما ضروری است که آن را کمی درک کنیم به شما گفتم که در دنیای خارج اشیا روشن و منبع نور دیده می شود؛ در دنیای بیرون تجربه ای از نور نیست... بلکه تجربه آن فقط تجربه درونی است.
جایی که نه شئ وجود دارد و نه منبع نور؛ و سپس در نهایت نور نیز ناپدید خواهد شد؛ همه ما فکر می کنیم که وقتی نور کنار زده شود تاریکی خواهد آمد؛ این تجربه ی ما است؛ به یاد داشته باشید که زمانی نور ناپدید می شود، تاریکی هم آنجا نخواهد بود؛ تاریکی خیلی قبل ناپدید شده است؛ وقتی نور خورشید غروب می کند، شب هنوز نیامده، زمانی است که منبع نور ناپدید شده؛ تاریکی هنوز نازل نشده؛ شفق یعنی بین روز و شب؛ با نگاه کردن به شفق انگار که وقت دعا است و باید دعا کرد؛ یکی قبل از طلوع خورشید و دیگری پس از غروب خورشید که هر دو نقطه ی میانی اند؛ روز تمام می شود، اما هنوز شب نیامده و یا شب تمام شده ولی هنوز روز نیامده، شکافت میان شب و روز (ساندهیا ) نام دارد و آن زمان را خاص دعا و نیایش قرار می دهیم اما ساندهیا یک نماد از آن نماز درونی است؛ وقتی هر دو تاریکی و نور ناپدید می شود.
تذکر : جایی که نه نور باشد نه تاریکی «ساندهيا يا اَلوک» نامیده می شود.
به هنگام طلوع خورشید، خورشید بالا نیامده، یا شب تقریبا رفته، لحظه ی الوک در طلوع نامیده می شود؛ این را مثال می زنیم، شاید که فهمیده شود که آن جا نه نور است و نه تاریکی، فقط الوک اتفاق افتاده؛ هر دو اشیاء و نور در هنگام سفر درونی از بین می رود؛ در هنگام الوک هر دو عالم و معلوم از بین می روند؛ بیننده و موضوع دیدن از بین می رود؛ در آن حال و هوا کسی که به حق رسیده، خودش حق خواهد شد؛ در آن لامکان جوینده ی حق در پی و انتظار رسیدن و لقاء با خدا تنها چیزی که آیدش می شود این است که خودش حق شود؛ او با خدا یکی و خدا با او یکی خواهد بود؛ آنجا دیگر نه عالمی وجود دارد و نه طلوعی و نه تاریکی وجود دارد و نه نوری؛ آنجا فقط حق حضور دارد؛ حق یعنی غیر قابل تفکیک؛ نه تجربه کننده ای و نه مورد تجربه؛ چیزی که باقی خواهد ماند تجربه (آگاهى) است؛ اختلافات و تمایزات به کلی از بین می رود؛ عاشق و معشوق به کلی از بین می روند؛ نه به این معنی که در آن لحظه چیزی را می فهمیم و یا پیدا می کنیم، به عکس آنجا می فهمیم که وجود نداریم و آن جا از همه مهم تر می فهمیم که چیزی برای دانستن وجود ندارد؛ آنجا همان جایی است که لاموجود و لامکان...
«موکتى»
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
#نور_درون #حجاب_نورانى #تعاليم_معنوى #ساندهيا #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot