🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
✨✨📜 حکایتی از بایزید بسطامی 📜✨✨
شیخ بایزید بسطامی زمانی به سیبی که دستش بود نگاه می کرد. سیبی بود که نیمه ای سرخ و نیمه ای زرد بود.
شیخ گفت : لطیف سیبی است ! بعد از آن 40 شبانه روز نتوانست نام خدای تعالی را بر زبان راند، هرگاه خواست نام ایزد منان را به زبان راند و ذکر گوید، ملک تعالی گره ای بر زبانش پدید می آورد ! بعد از 40 شبانه روز ، سحرگاهی بنالید و گفت:
الهی ! چه کردم ؟ ملک تعالی فرمود : ای بایزید از هزار و یک نام من که خداوندم یکی لطیف است و تو آن نام بر سیبی نهادی؟! بایزید در خاک افتاد و بنالید و استغفار کرد.
پس شیخ گفت : راه بدین غایت باریک است. زینهار که در این بساط ، خود را به هیچ ننمایی و به هر وقت که خدای تعالی تو را توفیق دهد و طاعتی از تو در وجود آید از فضل خدای تعالی دانی نه از عمل خود . زینهار که زبان نگه داری و در قوت احتیاطی تمام داری که گر طعام و لباس تو پاک بودی و حلال ، بسیار چیزها بر تو کشف گردد که این ساعت از آن محجوبی .
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
#بایزید_بسطامی #سیب #لطیف #حکایتهای_پندآمیز #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨📜 حکایتی از بایزید بسطامی 📜✨✨
شیخ بایزید بسطامی زمانی به سیبی که دستش بود نگاه می کرد. سیبی بود که نیمه ای سرخ و نیمه ای زرد بود.
شیخ گفت : لطیف سیبی است ! بعد از آن 40 شبانه روز نتوانست نام خدای تعالی را بر زبان راند، هرگاه خواست نام ایزد منان را به زبان راند و ذکر گوید، ملک تعالی گره ای بر زبانش پدید می آورد ! بعد از 40 شبانه روز ، سحرگاهی بنالید و گفت:
الهی ! چه کردم ؟ ملک تعالی فرمود : ای بایزید از هزار و یک نام من که خداوندم یکی لطیف است و تو آن نام بر سیبی نهادی؟! بایزید در خاک افتاد و بنالید و استغفار کرد.
پس شیخ گفت : راه بدین غایت باریک است. زینهار که در این بساط ، خود را به هیچ ننمایی و به هر وقت که خدای تعالی تو را توفیق دهد و طاعتی از تو در وجود آید از فضل خدای تعالی دانی نه از عمل خود . زینهار که زبان نگه داری و در قوت احتیاطی تمام داری که گر طعام و لباس تو پاک بودی و حلال ، بسیار چیزها بر تو کشف گردد که این ساعت از آن محجوبی .
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
#بایزید_بسطامی #سیب #لطیف #حکایتهای_پندآمیز #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot