✨ سی سال به جستجوی خدا رفتم و در پایان که چشم گشودم، دریافتم که براستی این او بوده که در جستجوی من بوده، نه من!!!
#سخن_بزرگان #بایزید_بسطامی
#راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
#سخن_بزرگان #بایزید_بسطامی
#راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
✨✨📜 حکایتی از بایزید بسطامی 📜✨✨
شیخ بایزید بسطامی زمانی به سیبی که دستش بود نگاه می کرد. سیبی بود که نیمه ای سرخ و نیمه ای زرد بود.
شیخ گفت : لطیف سیبی است ! بعد از آن 40 شبانه روز نتوانست نام خدای تعالی را بر زبان راند، هرگاه خواست نام ایزد منان را به زبان راند و ذکر گوید، ملک تعالی گره ای بر زبانش پدید می آورد ! بعد از 40 شبانه روز ، سحرگاهی بنالید و گفت:
الهی ! چه کردم ؟ ملک تعالی فرمود : ای بایزید از هزار و یک نام من که خداوندم یکی لطیف است و تو آن نام بر سیبی نهادی؟! بایزید در خاک افتاد و بنالید و استغفار کرد.
پس شیخ گفت : راه بدین غایت باریک است. زینهار که در این بساط ، خود را به هیچ ننمایی و به هر وقت که خدای تعالی تو را توفیق دهد و طاعتی از تو در وجود آید از فضل خدای تعالی دانی نه از عمل خود . زینهار که زبان نگه داری و در قوت احتیاطی تمام داری که گر طعام و لباس تو پاک بودی و حلال ، بسیار چیزها بر تو کشف گردد که این ساعت از آن محجوبی .
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
#بایزید_بسطامی #سیب #لطیف #حکایتهای_پندآمیز #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨📜 حکایتی از بایزید بسطامی 📜✨✨
شیخ بایزید بسطامی زمانی به سیبی که دستش بود نگاه می کرد. سیبی بود که نیمه ای سرخ و نیمه ای زرد بود.
شیخ گفت : لطیف سیبی است ! بعد از آن 40 شبانه روز نتوانست نام خدای تعالی را بر زبان راند، هرگاه خواست نام ایزد منان را به زبان راند و ذکر گوید، ملک تعالی گره ای بر زبانش پدید می آورد ! بعد از 40 شبانه روز ، سحرگاهی بنالید و گفت:
الهی ! چه کردم ؟ ملک تعالی فرمود : ای بایزید از هزار و یک نام من که خداوندم یکی لطیف است و تو آن نام بر سیبی نهادی؟! بایزید در خاک افتاد و بنالید و استغفار کرد.
پس شیخ گفت : راه بدین غایت باریک است. زینهار که در این بساط ، خود را به هیچ ننمایی و به هر وقت که خدای تعالی تو را توفیق دهد و طاعتی از تو در وجود آید از فضل خدای تعالی دانی نه از عمل خود . زینهار که زبان نگه داری و در قوت احتیاطی تمام داری که گر طعام و لباس تو پاک بودی و حلال ، بسیار چیزها بر تو کشف گردد که این ساعت از آن محجوبی .
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
#بایزید_بسطامی #سیب #لطیف #حکایتهای_پندآمیز #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌸✨🌿✨🔮✨🌿✨🌸
✨✨🍥 نرمي و ملايمت 🍥✨✨
نرمی و ملايمت است كه تو را نفوذپذير، باز و پذيرا و نسبت به اسرار هستي حساس مي سازد. كسانيكه نرم و ملايم نيستند و چون صخره سفت و سخت اند، زندگي را از كف مي دهند. زندگي مي گذرد بدون اينكه در آنان نفوذ كند و جاري شود. آنان نفوذناپذير هستند. زندگي براي آناني كه نرم، ملايم، عاشق، دلسوز و حساس اند سراسر خوشي است. خود زندگي مدرك اثبات خداست. با هزار يك مدرك ثابت مي كند كه خدا هست. اما براي انسانهاي سفت و سخت، براي انسانهاي صخره مانند، هيچ مدركي براي اثبات خدا وجود ندارد. خدا براي آنان قابل اثبات نيست، زيرا آنان هيچ حساسيتي ندارند تا خدا را احساس كنند. تمام احساسشان را از دست داده اند و فقط با فكر زندگي مي كنند. قلبشان را از دست داده اند. فقط يك سر هستند و سر زباله اي بيش نيست. قلب باش! حتي اگر مجبور شوي سر را از دست دهي، از دست بده. ارزشش را دارد. بي سر بودن زيباست اما با سر بودن زشت.
قرب حالتی است که تو به سکوت میرسی، حالتی که در آن صداهای سرت از بین رفته و بخار شده اند، وقتی که افکار تو را ترک کرده اند و تو کاملآ تنها هستی، حتی سایه ای از دیگران نیز در تو حضور ندارد، زمانیکه تو در حال از بین رفتن هستی.
وقتی بایزید به این قرارگاه رسید، ندایی را شنید که دستور می داد: «چیزی بخواه»
او پاسخ داد: «من خواسته ای ندارم»
ولی ندا اصرار داشت و گفت: «تو چیزی را بخواه»
بایزید باز هم پاسخ داد: «ولی چیزی برای خواستن نیست، زیرا من آرزویی ندارم»
ولی آن ندا بار دیگر تکرار کرد «بایزید چیزی بخواه»
بایزید پاسخ داد «پس من فقط تو را می خواهم»
آن ندا پاسخ داد: «تا زمانیکه حتی ذره ای از بایزید باقی است این امکان ندارد.»
بایزید فرصت را از دست داد. او درست در مرز بود. ولی شروع به خواستن کرده بود. او بازگشته بود تو با خواسته باز خواهی گشت، ذهن بازمی گردد. حتی اگر خواسته، خداوند باشد، مهم نیست. شاید تو فکر کنی چیزی که بایزید خواست قشنگ بوده: او خدا را خواسته بود. ولی خواسته، خواسته است. خواسته ذهن آرزومند را بازمی گرداند. بایزید بار دیگر وارد بازار شده بود، قرارگاه قرب از بین رفته بود. لحظه ای که او گفت «من فقط تو را می خواهم» بار دیگر «من» بازگشته بود و وقتی که من آنجا باشد، تولید «تو» می کند. وقتی من وجود داشته باشد تولید دوگانگی می کند و همه چیز در دوگانگی از دست می رود…
🌸✨🌿✨🔮✨🌿✨🌸
#دوگانگی #بایزید_بسطامی #نرمی_ملايمت #تعالیم_معنوی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🍥 نرمي و ملايمت 🍥✨✨
نرمی و ملايمت است كه تو را نفوذپذير، باز و پذيرا و نسبت به اسرار هستي حساس مي سازد. كسانيكه نرم و ملايم نيستند و چون صخره سفت و سخت اند، زندگي را از كف مي دهند. زندگي مي گذرد بدون اينكه در آنان نفوذ كند و جاري شود. آنان نفوذناپذير هستند. زندگي براي آناني كه نرم، ملايم، عاشق، دلسوز و حساس اند سراسر خوشي است. خود زندگي مدرك اثبات خداست. با هزار يك مدرك ثابت مي كند كه خدا هست. اما براي انسانهاي سفت و سخت، براي انسانهاي صخره مانند، هيچ مدركي براي اثبات خدا وجود ندارد. خدا براي آنان قابل اثبات نيست، زيرا آنان هيچ حساسيتي ندارند تا خدا را احساس كنند. تمام احساسشان را از دست داده اند و فقط با فكر زندگي مي كنند. قلبشان را از دست داده اند. فقط يك سر هستند و سر زباله اي بيش نيست. قلب باش! حتي اگر مجبور شوي سر را از دست دهي، از دست بده. ارزشش را دارد. بي سر بودن زيباست اما با سر بودن زشت.
قرب حالتی است که تو به سکوت میرسی، حالتی که در آن صداهای سرت از بین رفته و بخار شده اند، وقتی که افکار تو را ترک کرده اند و تو کاملآ تنها هستی، حتی سایه ای از دیگران نیز در تو حضور ندارد، زمانیکه تو در حال از بین رفتن هستی.
وقتی بایزید به این قرارگاه رسید، ندایی را شنید که دستور می داد: «چیزی بخواه»
او پاسخ داد: «من خواسته ای ندارم»
ولی ندا اصرار داشت و گفت: «تو چیزی را بخواه»
بایزید باز هم پاسخ داد: «ولی چیزی برای خواستن نیست، زیرا من آرزویی ندارم»
ولی آن ندا بار دیگر تکرار کرد «بایزید چیزی بخواه»
بایزید پاسخ داد «پس من فقط تو را می خواهم»
آن ندا پاسخ داد: «تا زمانیکه حتی ذره ای از بایزید باقی است این امکان ندارد.»
بایزید فرصت را از دست داد. او درست در مرز بود. ولی شروع به خواستن کرده بود. او بازگشته بود تو با خواسته باز خواهی گشت، ذهن بازمی گردد. حتی اگر خواسته، خداوند باشد، مهم نیست. شاید تو فکر کنی چیزی که بایزید خواست قشنگ بوده: او خدا را خواسته بود. ولی خواسته، خواسته است. خواسته ذهن آرزومند را بازمی گرداند. بایزید بار دیگر وارد بازار شده بود، قرارگاه قرب از بین رفته بود. لحظه ای که او گفت «من فقط تو را می خواهم» بار دیگر «من» بازگشته بود و وقتی که من آنجا باشد، تولید «تو» می کند. وقتی من وجود داشته باشد تولید دوگانگی می کند و همه چیز در دوگانگی از دست می رود…
🌸✨🌿✨🔮✨🌿✨🌸
#دوگانگی #بایزید_بسطامی #نرمی_ملايمت #تعالیم_معنوی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot