#یک_روز_خوش_برای_موزماهی
سیمور، سیمورِ پژمرده و خالقش جری، جریِ نازنین را با این داستان شناختم. آغازی با یک پایان، سیمور گلس که در پی گفتوگویی از سر مهر و اندوه با دخترکی معصوم بر روی ماسههای کرانه، به اتاقش برمیگردد و بالای سر زن جوانش لولهی هفتتیر را به شقیقهی راست خود میچسباند...
من داستاننویسی نوقلم بودم و محو #سلینجر شدم که داستاننویسی فحل بود و شیفتهی سیمور گلس که او هم داستاننویسی بود مخلوق سلینجر، شیفته مثل خواهر و برادرهای سیمور گلس که آنها هم زیر سایهی سنگین او بودند: فرنی، زویی، بادی، بوبو ...
و پایانِ زندگی این مخلوق هنرمند همیشه مرا ترسانده... #سلینجر
#جروم_دیوید_سلینجر
#aperfectdayforbananafish
#jdsalinger
#Undíaperfectoparaelpezbanana
#ElPezPlátano
#shortstory
#litrature
#
https://www.instagram.com/p/B-gD_5fJ0WC/?igshid=ge93whrszlc3
سیمور، سیمورِ پژمرده و خالقش جری، جریِ نازنین را با این داستان شناختم. آغازی با یک پایان، سیمور گلس که در پی گفتوگویی از سر مهر و اندوه با دخترکی معصوم بر روی ماسههای کرانه، به اتاقش برمیگردد و بالای سر زن جوانش لولهی هفتتیر را به شقیقهی راست خود میچسباند...
من داستاننویسی نوقلم بودم و محو #سلینجر شدم که داستاننویسی فحل بود و شیفتهی سیمور گلس که او هم داستاننویسی بود مخلوق سلینجر، شیفته مثل خواهر و برادرهای سیمور گلس که آنها هم زیر سایهی سنگین او بودند: فرنی، زویی، بادی، بوبو ...
و پایانِ زندگی این مخلوق هنرمند همیشه مرا ترسانده... #سلینجر
#جروم_دیوید_سلینجر
#aperfectdayforbananafish
#jdsalinger
#Undíaperfectoparaelpezbanana
#ElPezPlátano
#shortstory
#litrature
#
https://www.instagram.com/p/B-gD_5fJ0WC/?igshid=ge93whrszlc3
Instagram
وحید حسینی ایرانی
#یک_روز_خوش_برای_موزماهی سیمور، سیمورِ پژمرده و خالقش جری، جریِ نازنین را با این داستان شناختم. آغازی با یک پایان، سیمور گلس که در پی گفتوگویی از سر مهر و اندوه با دخترکی معصوم بر روی ماسههای کرانه، به اتاقش برمیگردد و بالای سر زن جوانش لولهی هفتتیر…
#شناگر
در خانه قفل بود، و او فکر کرد آشپز احمق یا خدمتکار احمق همهی درها را قفل کرده، تا اینکه یادش آمد مدتی از آخرین باری که آشپز یا خدمتکار استخدام کردهاند گذشته است. فریاد کشید، بر در کوبید، سعی کرد با شانههایش آن را باز کند، و بعد، از پنجره نگاه کرد و دید که خانه خالی است...
این داستانِ خاصِ جان چیور را نمیتوان از یاد برد؛ روایتی تکاندهنده از وقوف به ویرانی. ندی در یک مهمانی در حومهی شهر به سرش میزند که مسیر طولانی خانهاش را شناکنان و استخربهاستخر و خانهبهخانه بپیماید و در طول این مسیر، آگاهیِ ویرانگری از ویرانی به مرور ذهن خوانندهی داستان و او را میخراشد و بلکه زیر و زبر میکند.
#شناگر
#جان_چیور
مجموعهداستان #آواز_عاشقانه
برگردانِ فارسیِ #میلاد_زکریا
#نشر_مرکز
#داستان_کوتاه
#هالیوود
#فرانک_پری
#برت_لنکستر
#theswimmer
#johncheever
#shortstory
#hollywood
#frankperry
#burtlancaster
#movie
#1968
https://www.instagram.com/p/B-xKDxIJZ_J/?igshid=1nxkrkwgtaux2
در خانه قفل بود، و او فکر کرد آشپز احمق یا خدمتکار احمق همهی درها را قفل کرده، تا اینکه یادش آمد مدتی از آخرین باری که آشپز یا خدمتکار استخدام کردهاند گذشته است. فریاد کشید، بر در کوبید، سعی کرد با شانههایش آن را باز کند، و بعد، از پنجره نگاه کرد و دید که خانه خالی است...
این داستانِ خاصِ جان چیور را نمیتوان از یاد برد؛ روایتی تکاندهنده از وقوف به ویرانی. ندی در یک مهمانی در حومهی شهر به سرش میزند که مسیر طولانی خانهاش را شناکنان و استخربهاستخر و خانهبهخانه بپیماید و در طول این مسیر، آگاهیِ ویرانگری از ویرانی به مرور ذهن خوانندهی داستان و او را میخراشد و بلکه زیر و زبر میکند.
#شناگر
#جان_چیور
مجموعهداستان #آواز_عاشقانه
برگردانِ فارسیِ #میلاد_زکریا
#نشر_مرکز
#داستان_کوتاه
#هالیوود
#فرانک_پری
#برت_لنکستر
#theswimmer
#johncheever
#shortstory
#hollywood
#frankperry
#burtlancaster
#movie
#1968
https://www.instagram.com/p/B-xKDxIJZ_J/?igshid=1nxkrkwgtaux2
Instagram
وحید حسینی ایرانی
#شناگر در خانه قفل بود، و او فکر کرد آشپز احمق یا خدمتکار احمق همهی درها را قفل کرده، تا اینکه یادش آمد مدتی از آخرین باری که آشپز یا خدمتکار استخدام کردهاند گذشته است. فریاد کشید، بر در کوبید، سعی کرد با شانههایش آن را باز کند، و بعد، از پنجره نگاه کرد…