مجید حمیدا
Photo
#روانشناسی
آشنایی با واژهٔ #تکنوفرنس
تکنوفرنس: #نفوذ (#اختلال) #تکنولوژی در #ارتباط بین زوجها و پیامدهای این اختلال در #سلامت #شخصی و #ارتباطی #زنان.
این #واژه عمر زیادی نداره و به تازگی به فهرست واژگان روانشناسی اضافه شده. تکنوفرنس (Technoference) که از ترکیب واژههای تکنولوژی (Technology) و اینترفیرنس (Interference) به وجود اومده، نتیجهٔ تحقیقاتیه که روانشناسان روی زوجهای مختلفی که مشکل ارتباطی داشتن بهش رسیدن و وقتی استفاده میشه که به نظر میرسه شریک عاطفیتون به #تلفن، #تبلت یا #کامپیوتر، بیش از شما توجه میکنه. همون طور که در توضیح این واژه نوشته شده، تکنوفرنس اغلب در خانومها دیده میشه و خانومها باید حواسشون به تأثیر مخربی که استفادهٔ نادرست از تکنولوژی ممکنه روی ارتباطشون بذاره، باشه. اما این نفوذ یا اختلال چه طور به وجود مییاد؟ تکنوفرنس ممکنه همون وقتی پیش بیاد که با یه تلفن ساده خلوت دونفرهمون رو از بین میبریم، شاید هم همون وقتی که از یک غذای #دونفره #استوری میذاریم و دیگران رو وارد #حریم خصوصیمون میکنیم، شاید هم وقتی که وسط #گفت_و_گو با #همسر، #نامزد، #شریک_عاطفی یا دوستمون پیامی رو جواب میدیم و روح ارتباط رو میکشیم یا شاید هم زمانی که تا دیروقت سرگرم #شبکههای_اجتماعی هستیم و با این کار هم #سلامت #جسمانی و #روانی خودمون رو به خطر میندازیم و هم رابطهٔ زناشوییمون رو #مختل و در نهایت به بنبست میرسونیم.
پینوشت: داشتم با یکی از همکاران در مورد معادل مناسب فارسی برای این کلمهٔ ترکیبی صحبت میکردم که جز «تدالوژی» و «تکنوخل» چیز دیگهای به ذهنم نرسید؛)
#مجید_حمیدا
#خانم #رابطه #زناشویی #حریم_خصوصی
آشنایی با واژهٔ #تکنوفرنس
تکنوفرنس: #نفوذ (#اختلال) #تکنولوژی در #ارتباط بین زوجها و پیامدهای این اختلال در #سلامت #شخصی و #ارتباطی #زنان.
این #واژه عمر زیادی نداره و به تازگی به فهرست واژگان روانشناسی اضافه شده. تکنوفرنس (Technoference) که از ترکیب واژههای تکنولوژی (Technology) و اینترفیرنس (Interference) به وجود اومده، نتیجهٔ تحقیقاتیه که روانشناسان روی زوجهای مختلفی که مشکل ارتباطی داشتن بهش رسیدن و وقتی استفاده میشه که به نظر میرسه شریک عاطفیتون به #تلفن، #تبلت یا #کامپیوتر، بیش از شما توجه میکنه. همون طور که در توضیح این واژه نوشته شده، تکنوفرنس اغلب در خانومها دیده میشه و خانومها باید حواسشون به تأثیر مخربی که استفادهٔ نادرست از تکنولوژی ممکنه روی ارتباطشون بذاره، باشه. اما این نفوذ یا اختلال چه طور به وجود مییاد؟ تکنوفرنس ممکنه همون وقتی پیش بیاد که با یه تلفن ساده خلوت دونفرهمون رو از بین میبریم، شاید هم همون وقتی که از یک غذای #دونفره #استوری میذاریم و دیگران رو وارد #حریم خصوصیمون میکنیم، شاید هم وقتی که وسط #گفت_و_گو با #همسر، #نامزد، #شریک_عاطفی یا دوستمون پیامی رو جواب میدیم و روح ارتباط رو میکشیم یا شاید هم زمانی که تا دیروقت سرگرم #شبکههای_اجتماعی هستیم و با این کار هم #سلامت #جسمانی و #روانی خودمون رو به خطر میندازیم و هم رابطهٔ زناشوییمون رو #مختل و در نهایت به بنبست میرسونیم.
پینوشت: داشتم با یکی از همکاران در مورد معادل مناسب فارسی برای این کلمهٔ ترکیبی صحبت میکردم که جز «تدالوژی» و «تکنوخل» چیز دیگهای به ذهنم نرسید؛)
#مجید_حمیدا
#خانم #رابطه #زناشویی #حریم_خصوصی
مجید حمیدا
Photo
#معنویت یک میز گرد است.
هیچ کس نمیتواند بالای آن بنشیند.
#خودشناسی و معنویت
من همیشه اول هر #دوره، سه نکته رو به دوستان جدید یادآوری میکنم: ۱) از همه میخوام منو با القابی مثل #استاد صدا نکنن. ۲) حواسشون باشه که این یه دورهٔ خودشناسیه و نه #دیگرشناسی، ۳) اگر در آینده دورهای برگزار کردن، در مورد #مسایل_مالی کاملاً شفاف عمل کنن.
برگردیم سراغ مورد اول. این روزها کلاسها و دورههای مختلفی در زمینهٔ خودشناسی، روانشناسی، موفقیت، کتابخوانی یا مسایلی از این دست زیاد برگزار میشه و معمولاً یک یا شاید هم دو نفر، راهنمایی دوره رو به عهده میگیرن. میدونم که خیلی از افرادی که توی دورهها شرکت میکنن از روی #احترام و بعضی از روی #عادت یا #فرهنگ رایج، راهنمای دوره رو با القاب مختلفی از جمله استاد صدا میکنن. من مشکلی با عناوین درستی مثل #خانم و #آقا یا عناوینی مثل #دکتر، #مهندس یا #معلم و #مربی در جای درست و مناسبش ندارم، اما فکر میکنم که باید حواسمون به این فرایند نرم و ظریف بتسازی از شخصیتها باشه. با این شیوه ممکنه هم خودمون توی این روند گم بشیم و تفکر جاش رو به دنبالهروی کورکورانه بده و هم کسی که نقش #راهنما رو داره، خودش رو گم کنه. پس خواهش میکنم، در مسیر #معنوی مراقب روان خودمون و جان راهنمامون باشیم تا هیچ کدوم گمراه نشیم.
#مجید_حمیدا
پینوشت ۱: نمیدونم چرا با خوندن این دو جمله به جای شاه #آرتور و شوالیههای میز گرد بیشتر یاد این شعر #مولانا افتادم:
نردبان این جهان ما و منیست
عاقبت این نردبان افتادنیست
ابله است آن کس که بالاتر نشست
استخوانش سختتر خواهد شکست
پینوشت ۲: نوشتهٔ بالا رو به خیلیها نسبت دادن، از جمله #لارا_لی ولی من نتونستم نویسندهٔ اصلی این جمله رو پیدا کنم. لطفاً اگر گویندهٔ اصلی رو میشناسید، زیر این پست برای من بنویسید.
هیچ کس نمیتواند بالای آن بنشیند.
#خودشناسی و معنویت
من همیشه اول هر #دوره، سه نکته رو به دوستان جدید یادآوری میکنم: ۱) از همه میخوام منو با القابی مثل #استاد صدا نکنن. ۲) حواسشون باشه که این یه دورهٔ خودشناسیه و نه #دیگرشناسی، ۳) اگر در آینده دورهای برگزار کردن، در مورد #مسایل_مالی کاملاً شفاف عمل کنن.
برگردیم سراغ مورد اول. این روزها کلاسها و دورههای مختلفی در زمینهٔ خودشناسی، روانشناسی، موفقیت، کتابخوانی یا مسایلی از این دست زیاد برگزار میشه و معمولاً یک یا شاید هم دو نفر، راهنمایی دوره رو به عهده میگیرن. میدونم که خیلی از افرادی که توی دورهها شرکت میکنن از روی #احترام و بعضی از روی #عادت یا #فرهنگ رایج، راهنمای دوره رو با القاب مختلفی از جمله استاد صدا میکنن. من مشکلی با عناوین درستی مثل #خانم و #آقا یا عناوینی مثل #دکتر، #مهندس یا #معلم و #مربی در جای درست و مناسبش ندارم، اما فکر میکنم که باید حواسمون به این فرایند نرم و ظریف بتسازی از شخصیتها باشه. با این شیوه ممکنه هم خودمون توی این روند گم بشیم و تفکر جاش رو به دنبالهروی کورکورانه بده و هم کسی که نقش #راهنما رو داره، خودش رو گم کنه. پس خواهش میکنم، در مسیر #معنوی مراقب روان خودمون و جان راهنمامون باشیم تا هیچ کدوم گمراه نشیم.
#مجید_حمیدا
پینوشت ۱: نمیدونم چرا با خوندن این دو جمله به جای شاه #آرتور و شوالیههای میز گرد بیشتر یاد این شعر #مولانا افتادم:
نردبان این جهان ما و منیست
عاقبت این نردبان افتادنیست
ابله است آن کس که بالاتر نشست
استخوانش سختتر خواهد شکست
پینوشت ۲: نوشتهٔ بالا رو به خیلیها نسبت دادن، از جمله #لارا_لی ولی من نتونستم نویسندهٔ اصلی این جمله رو پیدا کنم. لطفاً اگر گویندهٔ اصلی رو میشناسید، زیر این پست برای من بنویسید.
مجید حمیدا
Photo
فلسفه و خودشناسی
بذارید این نوشته رو با دوتا داستان ادامه بدیم:
فرض کنید که یه آقاپسر چهار ساله داریم که از همون بچگی بهش گفتن «مرد که گریه نمیکنه». این پسر کوچولو با ذهن کودکانهش که هنوز قوهٔ تشخیص یا قدرت تجزیه و تحلیل نداره، این حرف رو باور میکنه. پسر قصهٔ ما وقتی توی مدرسه زمین میخوره و دردش مییاد یا وقتی که تو نوجوانی برای اولین بار دلش میشکنه، باز هم گریه نمیکنه و به جای تجربه کردن غم، با خشم که با باور مردونهش بیشتر جوره، زندگی رو ادامه میده. این داستان این قدر ادامه پیدا میکنه تا...
حالا فرض کنیم که شخصیت داستان ما یه خانم سی و چند سالهست که به خاطر حرفایی که از بچگی توی گوشش خوندن، مثل «زن با لباس سفید میره خونهٔ بخت و با لباس سفید برمیگرده» یا «زن مطلقه یه آدم شکست خورده و بیارزشه» توی ازدواجی مونده که مرد، او رو مورد ضرب و شتم و انواع آزارهای روحی و جسمی قرار میده و فقط چون حرفهایی که در کودکی و نوجوانی شنیده رو باور کرده، به زندگی تو چنین شرایطی ادامه میده، بچهدار میشه و این داستان همین طور ادامه پیدا میکنه تا...
من مثالهای به روز اما ناآشنای زیادی در مورد باورهای نادرست و رفتار نادرستی که از اون باورها سرچشمه میگیره میتونم بزنم، اما نکتهٔ اصلی اینجاست که اگر در پی رشد هستیم باید باورهای غلطی که در سنین مختلف به خصوص سنین رشدمون پذیرفتیم رو بازبینی کنیم و با اصلاح این باورها، رفتارمون رو تغییر بدیم؛ ما دیگه اون کودک سه-چهار سالهای که هر چیزی رو میشنید باور میکرد، نیستیم.
#فلسفه_و_خودشناسی #زن #مرد #خانم #آقا #غم #خشم #افسردگی #خستگی_#بی_میلی #بی_انگیزگی #بی_حوصلگی #ناتوانی #توانمندی #راهگشا #ازدواج #طلاق #شکست #پیروزی #تلتک #دن_میگل_روییز #میگل_روییز #دن_میگل #حمیدا #مجید_حمیدا
بذارید این نوشته رو با دوتا داستان ادامه بدیم:
فرض کنید که یه آقاپسر چهار ساله داریم که از همون بچگی بهش گفتن «مرد که گریه نمیکنه». این پسر کوچولو با ذهن کودکانهش که هنوز قوهٔ تشخیص یا قدرت تجزیه و تحلیل نداره، این حرف رو باور میکنه. پسر قصهٔ ما وقتی توی مدرسه زمین میخوره و دردش مییاد یا وقتی که تو نوجوانی برای اولین بار دلش میشکنه، باز هم گریه نمیکنه و به جای تجربه کردن غم، با خشم که با باور مردونهش بیشتر جوره، زندگی رو ادامه میده. این داستان این قدر ادامه پیدا میکنه تا...
حالا فرض کنیم که شخصیت داستان ما یه خانم سی و چند سالهست که به خاطر حرفایی که از بچگی توی گوشش خوندن، مثل «زن با لباس سفید میره خونهٔ بخت و با لباس سفید برمیگرده» یا «زن مطلقه یه آدم شکست خورده و بیارزشه» توی ازدواجی مونده که مرد، او رو مورد ضرب و شتم و انواع آزارهای روحی و جسمی قرار میده و فقط چون حرفهایی که در کودکی و نوجوانی شنیده رو باور کرده، به زندگی تو چنین شرایطی ادامه میده، بچهدار میشه و این داستان همین طور ادامه پیدا میکنه تا...
من مثالهای به روز اما ناآشنای زیادی در مورد باورهای نادرست و رفتار نادرستی که از اون باورها سرچشمه میگیره میتونم بزنم، اما نکتهٔ اصلی اینجاست که اگر در پی رشد هستیم باید باورهای غلطی که در سنین مختلف به خصوص سنین رشدمون پذیرفتیم رو بازبینی کنیم و با اصلاح این باورها، رفتارمون رو تغییر بدیم؛ ما دیگه اون کودک سه-چهار سالهای که هر چیزی رو میشنید باور میکرد، نیستیم.
#فلسفه_و_خودشناسی #زن #مرد #خانم #آقا #غم #خشم #افسردگی #خستگی_#بی_میلی #بی_انگیزگی #بی_حوصلگی #ناتوانی #توانمندی #راهگشا #ازدواج #طلاق #شکست #پیروزی #تلتک #دن_میگل_روییز #میگل_روییز #دن_میگل #حمیدا #مجید_حمیدا
مجید حمیدا
Photo
ادبیات و خودشناسی
یکی از سؤالهای پرتکراری که معمولاً خارج از کلاس و به صورت خصوصی از من میشه اینه که «چرا این طوری شد؟». «من نمیخواستم وارد زندگی یه آدم متأهل بشم» یا «من نمیخواستم به همسرم خیانت کنم»، «چرا این طوری شد؟»
ما این مسأله رو توی دورههای خودشناسی به خصوص دورهٔ «رهایی از خودویرانگری» مفصل بررسی میکنیم، اما اون چه که میخوام توی این نوشته بهش اشاره کنم، مربوط به شعر قاب شده در تصویره.
متأسفانه خیلی از ماها چشممون رو روی نشونههای اولیه میبنیدم یا به حد و مزرهای درست شخصی اعتنا نمیکنیم و کار به جایی میرسه که نباید و یک مرتبه میبینیم که تو یه رابطهٔ ناسالم گرفتار شدیم و توصیههای دوستان و راهنماییهای مشاور هم، راه به جایی نمیبره.
پس اگر توی یه رابطهٔ متعهدانه هستید یا اگر نمیخواید وارد زندگی یا رابطهٔ متعهدانهٔ کسی بشید، حواستون به نشانهها باشه. حواستون به دلبریها و لوندیهایی که ممکنه از خودتون سر بزنه یا از طرف یکی از بستگان، دوستان یا همکاران ببینید، باشه. حواستون به اولین تماس خارج از چارچوب، اولین پیامهای خارج از قاعده یا هدایای خارج از عرف باشه و سرِ چشمه رو همون موقع ببندید که دیرتر، از این سیلاب با فیل هم نمیشه گذشت.
پینوشت: لطفاً توجه کنید که من توی این نوشته به دلایل پنهان و همین طور راهکارهای خروج از این وضعیت نپرداختم و فقط یه اشارهٔ کوچیک به یکی از دلایل تقریباً آشکار آغاز رابطهٔ ناسالم کردم.
#ادبیات_و_خودشناسی #ادبیات #خودشناسی #زن #مرد #خانم #آقا #دلبری #لوندی #تأهل #خیانت #تعهد #مسؤولیت #همسر #نامزد #دوست #همکار #حد_و_مرز #نشانه #پیروزی #فریبنده #افسونگر #دوره #کلاس #رهایی_از_خودویرانگری #چرا_آدمهای_خوب_کارهای_بد_میکنند #حمیدا #مجید_حمیدا
یکی از سؤالهای پرتکراری که معمولاً خارج از کلاس و به صورت خصوصی از من میشه اینه که «چرا این طوری شد؟». «من نمیخواستم وارد زندگی یه آدم متأهل بشم» یا «من نمیخواستم به همسرم خیانت کنم»، «چرا این طوری شد؟»
ما این مسأله رو توی دورههای خودشناسی به خصوص دورهٔ «رهایی از خودویرانگری» مفصل بررسی میکنیم، اما اون چه که میخوام توی این نوشته بهش اشاره کنم، مربوط به شعر قاب شده در تصویره.
متأسفانه خیلی از ماها چشممون رو روی نشونههای اولیه میبنیدم یا به حد و مزرهای درست شخصی اعتنا نمیکنیم و کار به جایی میرسه که نباید و یک مرتبه میبینیم که تو یه رابطهٔ ناسالم گرفتار شدیم و توصیههای دوستان و راهنماییهای مشاور هم، راه به جایی نمیبره.
پس اگر توی یه رابطهٔ متعهدانه هستید یا اگر نمیخواید وارد زندگی یا رابطهٔ متعهدانهٔ کسی بشید، حواستون به نشانهها باشه. حواستون به دلبریها و لوندیهایی که ممکنه از خودتون سر بزنه یا از طرف یکی از بستگان، دوستان یا همکاران ببینید، باشه. حواستون به اولین تماس خارج از چارچوب، اولین پیامهای خارج از قاعده یا هدایای خارج از عرف باشه و سرِ چشمه رو همون موقع ببندید که دیرتر، از این سیلاب با فیل هم نمیشه گذشت.
پینوشت: لطفاً توجه کنید که من توی این نوشته به دلایل پنهان و همین طور راهکارهای خروج از این وضعیت نپرداختم و فقط یه اشارهٔ کوچیک به یکی از دلایل تقریباً آشکار آغاز رابطهٔ ناسالم کردم.
#ادبیات_و_خودشناسی #ادبیات #خودشناسی #زن #مرد #خانم #آقا #دلبری #لوندی #تأهل #خیانت #تعهد #مسؤولیت #همسر #نامزد #دوست #همکار #حد_و_مرز #نشانه #پیروزی #فریبنده #افسونگر #دوره #کلاس #رهایی_از_خودویرانگری #چرا_آدمهای_خوب_کارهای_بد_میکنند #حمیدا #مجید_حمیدا