🌹محفل شهدا🌹
606 subscribers
47K photos
39.3K videos
659 files
1.87K links
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل الفرجهم اینجا محفل شهداست به محفل شهدا خوش آمدید
Download Telegram
به روایت از همسر #شهید :
من و #مجید بیشتر از آنکه همسر باشیم، #رفیق بودیم. خیلی‌ها به رابطه عاطفی ما غبطه می‌خوردند. تمام مشکلات‌مان را به کمک هم حل می‌کردیم. راز مخفی بینمان وجود نداشت.
🍃🌷🍃
حس می‌کردم در دنیا مشکلی نیست که او نتواند زود حل کند. برایم مثل یک #تکیه‌گاه محکم بود. با وجود #مجید خوشبخت‌ترین آدم روی زمین بودم و او هم چنین احساسی داشت.😭
🍃🌷🍃
اما برای #همسرم داشتن یک زندگی آرام و بدون دغدغه چیزی نبود که همه خواسته‌هایش را تأمین کند. او #دغدغه‌های دیگری هم داشت. نمی‌خواست تنها #آرامش و #امنیت برای #خودش باشد،😭
🍃🌷🍃
می‌خواست از #خودش، از #جوانی‌اش، #استعداد‌ها و ت#وانایی‌هایش برای #رفع #مشکلات دیگران استفاده کند. برای همین #خدمت در #نیروی انتظامی را #انتخاب کرده بود.😭
🍃🌷🍃
دنیا در نظر #مجید بی‌ارزش‌تر از آن بود که از چیزی ناراحت شود. #همسرم چندین ماه قبل از #شهادتش #فرمی پر کرده بود تا از طریق #محل کارش به #سوریه برود.
🍃🌷🍃
#آرزویش این بود که #مدافع #حرم
#حضرت زینب (س)🌷 باشد. به من نگفته بود فرم پر کرده است. یک روز به خانه آمد و پرسید: «راضی هستی من #سوریه بروم؟»😭
🍃🌷🍃
حدود ۱۰#سال پیش ازدواج کرد و مبینا حاصل ازدواجش شد. دو سال پیش خواهرزاده‌اش در سانحه تصادف جان باخت. مدتی پس از داغ خواهرزاده‌اش، همسرش مریض شد😔

روزها را با مریضی همسر به سختی از پس هم گذراند تا اینکه همسرش به دلیل سرطان از دنیا رفت. #سیاه همسر را پوشید اما #دم نزد تا اینکه این اتفاق تلخ افتاد.»😔

مبینا تا قبل از این حادثه به خاطر #دغدغه‌های #شغلی #پدر بیشتر اوقات نزد عمه بزرگش در لاهیجان سپری می‌کرد.#امید هم تمام وقت‌هایی را که بیکار بود، صرف تنها دخترش می‌کرد.
🍃🌷🍃
#دختری که تنها #یادگار همسرش بود. حالا مبینا هم #داغدار #مادر است و هم #پدر. 😔#نهم تیر مراسم خاکسپاری #امید بود.😔
🍃🌷🍃
روز قبل از اینکه #مهدی به #سوریه برود، یک بار سفرش لغو شد، همسرشون گفتند:حالا که قسمت نشده عید را پیش‌مان بمان. #مهدی گفته بود  من دیگه  #دلم #کنده شده چرا درک نمی‌کنید که دیگر نمی‌توانم #بمانم.😭😭
🍃🌷🍃
#مهدی #اعتقاداتی داشت که باعث شده بود از همه #علایق و #دغدغه‌های #خانوادگی‌اش #دل بکند و برود وگرنه که #آدمی #فوق‌العاده #خانواده‌دوست بود.😭
🍃🌷🍃
#مهدی #طور دیگری #بچه‌هاش رو#دوست داشت. وقتی به خانه ما می‌آمدند، من از دخترش فاطمه می‌خواستم پیشم بنشیند. می‌گفت: می‌خواهم کنار #بابا باشم. یک مدت #کوتاه هم نمی‌خواست از #پدرش #دور باشد.
🍃🌷🍃
#نماز اول وقتش #ترک نمی‌شد.#مهدی #دو تا خ#صلت بارز داشت؛ #یکی #نماز اول وقت، #دومی #احترام به #دیگران و #خوش‌خلقی.
🍃🌷🍃
در روستای‌مان یزدل #امامزاده #بی‌بی زینب🌷 داریم که #مهدی #علاقه زیادی به آنجا داشت. در حریم #امامزاده #سه #شهید #گمنام💔 دفن هستند. #مهدی مرتب به #زیارت‌شان می‌رفت.😭
🍃🌷🍃
#زیارت #شهدای گمنام #امامزاده و گلزار #شهدای یزدل از #کارهای همیشگی #مهدی بود. به خانمش گفته بود اگر #شهید شد دوست دارد در #امامزاده دفن بشم.😭😭
🍃🌷🍃