🌹محفل شهدا🌹
605 subscribers
46.9K photos
39.3K videos
659 files
1.87K links
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل الفرجهم اینجا محفل شهداست به محفل شهدا خوش آمدید
Download Telegram
#چگونگی #جانباز شدنشون :
#تیر دوشکا از #شکمش رد شده و از #پشتش در آمده بود. این کار باعث #سوختن #نخاع و #خرد شدن #مهره ها شده بود.# نصف روده هم از #بین رفته بود.
🍃🌷🍃
#مرتب #نفس تنگی داشت و هر چند وقت یک بار #ریه هایش آب برمی داشت و باید می رفت #بیمارستان تا آب های اضافه تخلیه بشه.
🍃🌷🍃
#وضعیت #کلیه ها بیشتر از همه چیز #نگران کننده بود. باید مرتب #دیالیز می شد با #درد #بسیار بسیار زیاد.😭😭
🍃🌷🍃
اگر #مهدی #اهل آه و ناله بود و با داد و فریاد دردش را نشان می داد خیلی به من #سخت نمی گذشت ولی #مهدی آدم #داد و #فریاد #نبود.😭
🍃🌷🍃
همه می گفتند خیلی #روحیه داره و فقط #بگو و #بخند می کنه ولی آنها نبودند تا ببینند که چگونه وقتی #هیچ #دارویی #اثر ندارد چطور #مهدی #رختخوابش را از #درد توی #دست هایش #مچاله می کرد 😭و #صدایش در نمی آمد تا من #ناراحت نشوم😭😭.
🍃🌷🍃
همیشه #حفظ ظاهر می کرد ولی آن صورت #سرخ و #چشمان قرمز و #رگ های متورم گردنش دیگر نمی توانست چیزی را #پنهان کند.😭 آنقدر #دست هایش را از #درد به هم #فشار می داد که دست ها #ورم می کردند.😭😭.
🍃🌷🍃
#پاسدار #شهید مدافع حرم مهدی دهقان
🍃🌷🍃
درتاریخ 1358/2/31# در شهر آران و بیدگل در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
۴ فرزند بودند و ایشان فرزند #دوم خانواده.
🍃🌷🍃
مادر ایشان بعد از خواهرش، در روز نیمه شعبان نذر می کند که اگر فرزند دومش پسر باشد اسمش را #مهدی بگذارند چهار ساله بود که به فلج اطفال دچار شد ،دکترها از معالجه اش نا امید شدند.😔
🍃🌷🍃
ولی پدر و مادر ایشان به #اهل بیت🌷، #مخصوصا #امام رضا (ع)🌷 متوسل شدندو شفای ایشان را گرفتند یکبار هم انگشت دستش لای درب اتاق موند و قطع شد.😔
🍃🌷🍃
در بیمارستان انگشت ایشان را پیوند زدند،  در همان کودکی هنگام بازی با ماشین یکی از همسایه ها تصادف کرد و زیر ماشین رفت 24 ساعت در بیمارستان بستری بود که در این حادثه آسیب جزئی دید.

دوران دبستان و راهنمایی را گذراند و  دیپلم خود را از دبیرستان #امام زمان (عج)♡کاشان گرفت.
🍃🌷🍃
در کنکور سراسری با رتبه ی 2000 قبول شد وبرای ادامه تحصیل درتاریخ1377/7/1#وارد دانشگاه
#امام حسین (ع)🌷تهران شد.
🍃🌷🍃
#فردای همان روز حادثه، از طرف ستاد با من تماس گرفتند و خبر #شهادت را به من دادند. #پسرم در #شب میلاد #امام زمان (عج) به #شهادت رسید. او #همنام #امام زمانش بود و #ارادت خاصی به #اهل بیت (ع)🌷 داشت، #شهادتش در این #روز عزیز هم #موهبتی بود که #خداوند🤍 نصیب #پسرم و #خانواده ما کرد.
😭
🍃🌷🍃
شاید کمی #باورش برای #خوانندگان و #کسانی که این مطالب را می‌خوانند #سخت باشد، اما به من #الهام شده بود که #پسرم #شهید خواهد شد. خود #محمد‌مهدی هم #بی‌تاب و #طاقت شده بود.😭
🍃🌷🍃
#پسرم خیلی #نورانی شده بود. قرار بود که روز جمعه خدمت #پسرم از استان ایلام به کرمانشاه منتقل شود، اما به خاطر یکسری #ملاحظات و #مسائل نظامی این اتفاق نیفتاد و در نهایت #محمد‌مهدی در #همان روز به #شهادت رسید.😭
🍃🌷🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
 🌷صلواتی عالی برای #اهل_قبور

از امام رضا علیه السلام روایت شده:

🔹هر کس داخل قبرستان مسلمین شود و این صلوات را بخواند، خداوند متعال تا ده سال عذاب از اهل آن بردارد و اگر دو بار بخواند تا چهل سال واگر سه بار بخواند هرگز خداوند آن قبرستان را عذاب نکند و هر کس بر سر قبر پدر و مادر بخواند چنان باشد که حقوق ایشان را ادا کرده باشد.

🌸اَللّهَّم َصَّل عَلی مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ ما دامَتِ الصَلَواتِ وَ  َصَّل عَلی مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ ما دامَتِ البَرَکاتِ وَ َصَّل عَلی مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ ما دامَتِ الرَّحَمهِ ، اَللّهَّم َصَّل عَلی رُوحِ مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ فِی الاَرواحِ وَ َصَّل عَلی جَسَدِ مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ فِی الاَجسادِ وَ َصَّل عَلی قَبرِ مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ فِی القُبُورِ وَ  َصَّل عَلی صُورَۃِ  مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ فِی الصُّوَرِ وَ  َصَّل عَلی تُربَهِ مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ فِی التُّرابِ وَ َصَّل عَلی نُورِ مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ فِی الاَنوارِ  بِرَحمَتِکَ یا اَرَحمَ الرّاحِمینْ

 📚 مصباح الهدی ص ۲۷۹

🌷خدایا ! رفتگان ما را ببخشا و بیامرز. آمین
_جمعه و #اموات چشم به راه....

🍀برای تمام اموات مومنین و مومنات،مسلمین و مسلمات،محبین #اهل_بیت علیه السلام و...
#صلوات و #فاتحه بفرستید

مطمئن باشید بدون اینکه از ثواب و اجرش کم بشه به تمام اموات به یکسان میرسه و از دعای خیرشون بهره مند میشید...

@ale_yaasin
💛پیامبر خدا (ص):

💙مؤمنان امّت من #اهل_بیت مرا كه
امانت من [در ميان ايشان] هستند تا روز
قيامت پاس مى دارند.🌹

📚الكافی: 2/46/3💫
زمان‌ سربازی‌اش‌ که‌ فرا رسید به‌ خدمت‌ رفت‌ و در همین‌ زمان‌ شریک‌ زندگیش‌ رانیز برگزید و همسرش‌ را به‌ عقد خود درآورد. دوره‌ سربازی‌ را که‌ طی‌ نمود، جشن‌ ازدواج‌گرفتند و زندگی‌ مشترک‌ با همسرش‌ (خانم‌ زهرا بهاری‌) را آغاز نمود.
رستمی‌ به‌ خاطر عشقی‌ که‌ به‌ #اهل‌ بیت‌ داشت‌ در کنار کار و فعالیت‌ هایی‌ که‌ برای‌امرار معاش‌ خانواده‌اش‌ انجام‌ می‌داد، #خادمی‌ مسجد امام‌ حسین‌(ع) در مشهد را به‌عهده‌ گرفت‌ و همچنین‌ در مراسم‌ عزاداری‌ سرور و سالار شهیدان‌ به‌ عنوان‌ هیئت‌ گردان‌شرکت‌ فعال‌ داشت‌.
علاوه‌ بر اینها #شهید رستمی‌ به‌ پیروی‌ از مولایش‌ #امیر مؤمنان‌ علی‌(ع)⚘، #خدمت‌به‌ محرومین‌، فقرا و نیازمندان‌ و یتیمان‌ را سرلوحه‌ کار خویش‌ قرار داد و با فعالیت‌ درانجمن‌های‌ خیریه‌، به‌ این‌ امور خداپسندانه‌ اشتغال‌ داشت‌.
همزمان‌ با شروع‌ انقلاب‌ مردم‌ ایران‌ به‌ رهبری‌ امام‌ خمینی‌(ره)، علیه‌ رژیم‌ ستم‌شاهی‌ به‌ جمع‌ انقلابیون‌ پیوست‌ و در مبارزات‌ مردمی‌ علیه‌ رژیم‌ دست‌نشانده‌ آمریکایی‌شاه‌ مشارکت‌ فعّال‌ داشت‌.
زمان عقد و هنگامی که یکی از دوستانش در سوریه #شهید شد حرف رفتن به سوریه را پیش کشید و گاهی با هم در مورد این موضوع صحبت‌ می‌ کردیم.

اما به‌ طور جدی در پائیز و زمستان سال ٩۵ بود که قرار شد چند نیروی بسیجی رو معرفی کنه و خودش رو به‌ عنوان #نیروی پاسدار. در زمان عقد نمی‌ تونستم رضایتم رو نسبت به این موضوع اعلام کنم.😔

ولی بعد از عروسی ، روزها که همسرم سرکار می‌ رفت یا ماموریت بود برنامه ی مصاحبه با #همسران شهدا را نگاه می‌ کردم تا ببینم این بزرگواران چگونه با سختی‌ ها مواجه می‌ شوند.😔

کلیپ‌ هایی در مورد #مظلومیت شیعیان سوریه نگاه می‌کردم و این فکر در ذهنم همیشه جرقه می‌ زد که اگر مانع رفتن #یدالله بشم چگونه جواب #اهل بیت (ع) را در روز محشر بدم.😔🍃🍃

تا اینکه وقتی موضوع رفتنش جدی شد و در زمستان سال ٩۵ در موردش با هم صحبت کردیم مخالفت نکردم و حتی تصمیم گرفتم که تا لحظه ی رفتنش بی‌ تابی نکنم.😔

شبی که می‌ خواست اعزام بشه با هم سمت مسجد رفتیم و بعد از نماز به رستورانی برای صرف شام رفتیم. لحظه ی رفتن وقتی از درب منزل کاسه ی آبی پشت سرش ریختم😔
#محمد علی قبل جنگ در زمان انقلاب فعالیت داشت. برادرم سرباز بود که با فرمان امام خمینی (ره) از محل خدمتش فرار کرد. به ما هم سفارش کرده بود اگر دنبال من آمدند بگویید نمی‌ دانیم کجا رفته است و اطلاعی ازش نداریم.😔

می‌ ترسیدیم نکنه بیایند و پیداش کنند و اتفاقی برایش بیفتد.#محمد علی ۲۷ سال داشت که راهی جبهه شد. متأهل بود و #دو فرزند پنج ساله و سه ساله هم داشت. دو سال بعد از حضور در جبهه به #شهادت رسید.😔

#محمد علی ۳۰ دی ماه ۱۳۶۵ در #عملیات کربلای ۵ شهید شد.😔 ترکش به شقیقه‌اش خورده بود.#پدرم همزمان با محمد علی در #جبهه بود.

#همرزمان پدر که متوجه #شهادت برادرمان شده بودند از ایشان خواستند چند روزی مرخصی بگیرد و به خانه برگردد. فردای روزی که پدر به خانه رسید چند نفر از اهالی مسجد به دیدار پدر آمدند و خبر #شهادت محمد علی را دادند.😔

محمد علی #اهل گذشت بود. می‌گفت : اگر از کسی دلگیرید #گذشت کنید. هر زمانی که می‌ خواست به منطقه برود همه ی خواهر‌ها و برادر‌ها را دور هم جمع می‌کرد و یک ولیمه برای خداحافظی می‌ داد و از همه حلالیت می‌ طلبید.😔
#نماز_شهدا؛ نماز در ترکیه🕌


🌷شهید مدافع حرم #ایوب_رحیم_زاده

چندماه قبل از شهادتش، برا سفر کاری رفته بود #ترکیه.#نماز هاش رو تو #هتل نمی خوند. میگفت معلوم نیست اینجا چه کارهایی کردن. شاید نجس باشه. هتل دار بهش گفته بود اولین ایرانی هستی که میبینم برا نماز صبح هم میری #مسجد

یه #مسجد پیدا کرده بود. نماز هاش رو میرفت اونجا میخوند. با اینکه مسجد #اهل_تسنن بود. با چند نفر رفیق شده بود و هدایتشون کرده بود.با یه نفر از کشور هلند دوست شده بود و دعوتش کرده بود به سمت شیعه. بهش گفته بود برو سرچ کن #نهج_البلاغه رو پیدا کن بخون ببین علی چی گفته. بهش دعای #کمیل رو نشون داده بود....
🌷شادی روحش صلوات 🌷

🌹🌹🌹🌹🌹
#نماز
#شهدا
#مسجد
#مرکز_تخصصی_نماز
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽

📌#به_خودت_بیا
#شهادت
معطل من و تو نمی ماند .....
تو اگر #سرباز_خدا نشوی٬ دیگری می شود ....👌
🌹 #شهادت را می دهند ٬ اما به #اهل_درد 🔥 نه بی خیال ها
فقط دم زدن از #شهدا افتخار نیست
باید زندگیمان٬حرفمان٬نگاهمان٬لقمه هایمان٬رفاقتمان٬
#بوی_شهدا_رابدهد....
عطر بندگی خالص برای
#خدا...🖐

ـ ـ# شادی روح شهدا #صلوات

#سـلام_بر_شـــهدا

#سلام_بر_مردان_بی_ادعا

پنج شنبه ها یادی کنیم از شهدا
🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫 ‏اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم

🦋🦋🦋
زمان عقد و هنگامی که یکی از دوستانش در سوریه #شهید شد حرف رفتن به سوریه را پیش کشید و گاهی با هم در مورد این موضوع صحبت‌ می‌ کردیم.

اما به‌ طور جدی در پائیز و زمستان سال ٩۵ بود که قرار شد چند نیروی بسیجی رو معرفی کنه و خودش رو به‌ عنوان #نیروی پاسدار. در زمان عقد نمی‌ تونستم رضایتم رو نسبت به این موضوع اعلام کنم.😔

ولی بعد از عروسی ، روزها که همسرم سرکار می‌ رفت یا ماموریت بود برنامه ی مصاحبه با #همسران شهدا را نگاه می‌ کردم تا ببینم این بزرگواران چگونه با سختی‌ ها مواجه می‌ شوند.😔

کلیپ‌ هایی در مورد #مظلومیت شیعیان سوریه نگاه می‌کردم و این فکر در ذهنم همیشه جرقه می‌ زد که اگر مانع رفتن #یدالله بشم چگونه جواب #اهل بیت (ع) را در روز محشر بدم.😔🍃🍃

تا اینکه وقتی موضوع رفتنش جدی شد و در زمستان سال ٩۵ در موردش با هم صحبت کردیم مخالفت نکردم و حتی تصمیم گرفتم که تا لحظه ی رفتنش بی‌ تابی نکنم.😔

شبی که می‌ خواست اعزام بشه با هم سمت مسجد رفتیم و بعد از نماز به رستورانی برای صرف شام رفتیم. لحظه ی رفتن وقتی از درب منزل کاسه ی آبی پشت سرش ریختم😔