هیچ وقت در زندگی احساس #کمبود چیزی را #نداشتم. همه زندگی ما در یک اتاق خلاصه می شد که در خانه عموی ایشان ساکن بودیم. از هر وسیله ای که داشتم استفاده بهینه می کردم مثلاً از چمدان به عنوان میز.
🍃🌷🍃
همکارانش می گفتند در محل کار زودتر از همه می آمد و دیرتر از همه می رفت و در هفته چند ساعت برای خود "کسر کار" می زد. وقتی از او سوال می شد شما از همه زودتر می آید و از همه دیرتر می روید، چرا کسر کار؟
🍃🌷🍃
در جواب می گفت: در #حین #کار #احتمال می رود یک لحظه #ذهنم به سمت خانه، همسر و یا فرزندم رفته باشد، وقت کار من #متعلق به #بیت المال هستم و حق استفاده #شخصی ندارم.
🍃🌷🍃
همیشه در مقابل #پدر و#مادر #دو زانو می نشست و هر وقت به دیدن آنها می رفت #دستشان را #می بوسید و وقتی هم #خداحافظی می کرد باز #دست آنها را #می بوسید.😭
🍃🌷🍃
🍃🌷🍃
همکارانش می گفتند در محل کار زودتر از همه می آمد و دیرتر از همه می رفت و در هفته چند ساعت برای خود "کسر کار" می زد. وقتی از او سوال می شد شما از همه زودتر می آید و از همه دیرتر می روید، چرا کسر کار؟
🍃🌷🍃
در جواب می گفت: در #حین #کار #احتمال می رود یک لحظه #ذهنم به سمت خانه، همسر و یا فرزندم رفته باشد، وقت کار من #متعلق به #بیت المال هستم و حق استفاده #شخصی ندارم.
🍃🌷🍃
همیشه در مقابل #پدر و#مادر #دو زانو می نشست و هر وقت به دیدن آنها می رفت #دستشان را #می بوسید و وقتی هم #خداحافظی می کرد باز #دست آنها را #می بوسید.😭
🍃🌷🍃
#کمبود_کت_و_شلوار!
🌷در مرداد و شهریور سال ۱۳۶۹ وقتی اسرای عراقی را آزاد کردیم، با کمبود کت و شلوار روبرو شدیم؛ به گونهای که مردم عادی کت و شلوار گیرشان نمیآمد. یکی از مسئولان اسرای عراقی میگفت: پسر یکی از صاحبان تولیدی کت و شلوار سرباز ما بود.از هاکوپیان، جامکو، ناصرخسرو، استانهای بزرگ و هرجایی که میشد، برای مبادله اسرای عراقی کت و شلوار جمع میکردیم.
🌷در نظر بگیرید؛ تن اسرا کت و شلوار هاکوپیان بود، اما برخیهایشان بعد از مرز کتشان را درمیآوردند و به سمت ما پرت میکردند! همچنین به اسرای عراقی بستههایی داده بودیم که یک جلد قرآن، گز، باقلوا و چیزهای دیگر داشت که آنها را هم پرت میکردند تا به ما توهین کنند. برخی هم میگفتند ما میرویم و در عراق، جمهوری اسلامی درست میکنیم!
#راوی: آقای مرتضی سرهنگی، نویسنده، روزنامهنگار و پژوهشگر با سبک نوشتاری دفاع مقدس
منبع: سایت: بصیرت
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
🌷در مرداد و شهریور سال ۱۳۶۹ وقتی اسرای عراقی را آزاد کردیم، با کمبود کت و شلوار روبرو شدیم؛ به گونهای که مردم عادی کت و شلوار گیرشان نمیآمد. یکی از مسئولان اسرای عراقی میگفت: پسر یکی از صاحبان تولیدی کت و شلوار سرباز ما بود.از هاکوپیان، جامکو، ناصرخسرو، استانهای بزرگ و هرجایی که میشد، برای مبادله اسرای عراقی کت و شلوار جمع میکردیم.
🌷در نظر بگیرید؛ تن اسرا کت و شلوار هاکوپیان بود، اما برخیهایشان بعد از مرز کتشان را درمیآوردند و به سمت ما پرت میکردند! همچنین به اسرای عراقی بستههایی داده بودیم که یک جلد قرآن، گز، باقلوا و چیزهای دیگر داشت که آنها را هم پرت میکردند تا به ما توهین کنند. برخی هم میگفتند ما میرویم و در عراق، جمهوری اسلامی درست میکنیم!
#راوی: آقای مرتضی سرهنگی، نویسنده، روزنامهنگار و پژوهشگر با سبک نوشتاری دفاع مقدس
منبع: سایت: بصیرت
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️