بسی گفتند: دل از عشق برگیر!
که نیرنگ است و افسون است و جادوست
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم،
که این زهر است، اما! نوشداروست.
#فریدون_مشیری
که نیرنگ است و افسون است و جادوست
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم،
که این زهر است، اما! نوشداروست.
#فریدون_مشیری
...
عصر جمعه می توانـد
روز خوبی باشد ...
فقط کافی ست تو باشی و
با نوازشهای دستانت
حواسم را
پرتِ تمام دوستت دارمهایی
کنی ...
که در آغوش تو
عاشقانه خلاصه می شود ...
عصر جمعه می توانـد
روز خوبی باشد ...
فقط کافی ست تو باشی و
با نوازشهای دستانت
حواسم را
پرتِ تمام دوستت دارمهایی
کنی ...
که در آغوش تو
عاشقانه خلاصه می شود ...
.
جمعه...
دختر دل نازکی ست با موهای بلند ....
عصرها می آید و می نشیند لب حوض...
و دل می دهد به دلِ ماهی تنهای عاشقی که...
هیچ کس چشم های خیسش را...
نمی فهمد...
#سوسن_درفش
.
جمعه...
دختر دل نازکی ست با موهای بلند ....
عصرها می آید و می نشیند لب حوض...
و دل می دهد به دلِ ماهی تنهای عاشقی که...
هیچ کس چشم های خیسش را...
نمی فهمد...
#سوسن_درفش
.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عصر
بہ گَرد ِچشمهاے تو نمے رسد
لامروت مے تازد،
مے تابد،
مے نازَد،
مست مے ڪند
مے رَوَد...
عصرت بخیر عشقم🥰❤️🐬👩❤️👨🐠
بہ گَرد ِچشمهاے تو نمے رسد
لامروت مے تازد،
مے تابد،
مے نازَد،
مست مے ڪند
مے رَوَد...
عصرت بخیر عشقم🥰❤️🐬👩❤️👨🐠
Khabam Namibareh
Moein Z [ TakMelody.ir ]
🎧 معین زد - خوابم نمیبره
♡♡♡
♡♡♡
Asheghtarin
MohammadJavad Rezaei [ TakMelody.ir ]
🎧 محمدجواد رضایی - عاشقترین
♡♡♡
♡♡♡
از می عشقت چنان مستم که نیست
تا قیامت روی هشیاری مرا
گر به غارت میبری دل باکنیست
دل تو را باد و جگرخواری مرا
#عطار
تا قیامت روی هشیاری مرا
گر به غارت میبری دل باکنیست
دل تو را باد و جگرخواری مرا
#عطار
هرگز نشدم ساده پذیرای کسی
دلخوش نشدم به شاید امّای کسی
یک عمر گذشت و افتخارم این است:
لـی لـی نگذاشتم به لالای کسی
#کاظم_بهمنی
دلخوش نشدم به شاید امّای کسی
یک عمر گذشت و افتخارم این است:
لـی لـی نگذاشتم به لالای کسی
#کاظم_بهمنی
جانا بجز از عشق تو دیگر هوَسم نیست
سوگند خورَم من ، که بجای تو کَسم نیست
امروز منم عاشق بی مونس و بییار
فریاد همی خواهم و فریاد رسَم نیست
در عشق نمیدانم درمانِ دلِ خویش
خواهم که کنم صبر ولی دست رسَم نیست
خواهم که به شادی نفسی با تو برآرم
از تنگ دلی جانا ، جای نفسم نیست...
#سنایی
سوگند خورَم من ، که بجای تو کَسم نیست
امروز منم عاشق بی مونس و بییار
فریاد همی خواهم و فریاد رسَم نیست
در عشق نمیدانم درمانِ دلِ خویش
خواهم که کنم صبر ولی دست رسَم نیست
خواهم که به شادی نفسی با تو برآرم
از تنگ دلی جانا ، جای نفسم نیست...
#سنایی
گفتم ای یار مکُن با دلِ عاشق بازی
گفت حق است که با آتشِ ما دَمسازی
🏳
گفتم این عدل نباشد که دلم ریش شود
گفت این سادگیِ توست که دل می بازی
...
#مولانا
گفت حق است که با آتشِ ما دَمسازی
🏳
گفتم این عدل نباشد که دلم ریش شود
گفت این سادگیِ توست که دل می بازی
...
#مولانا
منم و شمع دل سوخته ، یارب مددی
که دگرباره شب آشفته شد و باد گرفت
شعرم از ناله ی عشّاق غم انگیزتر است
داد از آن زخمه که دیگر ره بیداد گرفت
#هوشنگ_ابتهاج
که دگرباره شب آشفته شد و باد گرفت
شعرم از ناله ی عشّاق غم انگیزتر است
داد از آن زخمه که دیگر ره بیداد گرفت
#هوشنگ_ابتهاج
تو به بوی غزل و قافیه ، آمیخته ای !
به خدا حال مرا ،خوب به هم ریخته ای !
آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری !
بی سبب نیست ، که در کنج دلم جا داری !
#فریدون_مشیری
به خدا حال مرا ،خوب به هم ریخته ای !
آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری !
بی سبب نیست ، که در کنج دلم جا داری !
#فریدون_مشیری
خوشا جانی که با او بر لب آید
خوشا دردی که با او پُر تب آید
خوشا زین درد و هم زین حالِ نابم
خوشا خوابی که با او هر شب آید
#مسلم_خزایی_ژاکاو
خوشا دردی که با او پُر تب آید
خوشا زین درد و هم زین حالِ نابم
خوشا خوابی که با او هر شب آید
#مسلم_خزایی_ژاکاو
مست آمدم ای پیر که مستانه بمیرم
مستانه در این گوشه میخانه بمیرم
درویشم و بگذار قلندر منشانه
کاکل همه افشان به سر شانه بمیرم
#شهریار
مستانه در این گوشه میخانه بمیرم
درویشم و بگذار قلندر منشانه
کاکل همه افشان به سر شانه بمیرم
#شهریار
ما به درگاه تو با بخت سیاه آمده ایم
شکر وصد شکر ز بیراهه به راه آمده ایم
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
#عماد_خراسانی
شکر وصد شکر ز بیراهه به راه آمده ایم
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
#عماد_خراسانی
♡
زمن جدا شده یے همچو بوے گل از گل
منـــــے کہ داده ام از دست " اختیار " ترا
شدے شرابو شدم مست بوسہ توشبے
کنون چہ چاره کنم محنت " خمار" ترا
#سیمین_بهبهانے
زمن جدا شده یے همچو بوے گل از گل
منـــــے کہ داده ام از دست " اختیار " ترا
شدے شرابو شدم مست بوسہ توشبے
کنون چہ چاره کنم محنت " خمار" ترا
#سیمین_بهبهانے
کاش می توانستم، شاعر نباشم
آن وقت عاقل تر بودم
دوست داشتنت،
حواسِ لحظه هايم را
پرت نمی کرد
دستانم،
دستِ انگشت هایِ دلتنگی را
فشار نمی داد
روی افکاری،
که مدام در آن ها
عبور و مرور می کنی
#عرفان_یزدانی
آن وقت عاقل تر بودم
دوست داشتنت،
حواسِ لحظه هايم را
پرت نمی کرد
دستانم،
دستِ انگشت هایِ دلتنگی را
فشار نمی داد
روی افکاری،
که مدام در آن ها
عبور و مرور می کنی
#عرفان_یزدانی