آنکہ مست آمد و دستی بہ دل مازدورفت
در این خانــہ ندانم ز چہ سودا زد و رفت
خواست تنهایی مــا را بـچہ رخ ما بکشد
تنه اے بر در این خانہ ے تـنـها زد و رفت
#هوشنگ_ابتهاج
در این خانــہ ندانم ز چہ سودا زد و رفت
خواست تنهایی مــا را بـچہ رخ ما بکشد
تنه اے بر در این خانہ ے تـنـها زد و رفت
#هوشنگ_ابتهاج
من همان عشقم که در فرهاد بود
او نمیدانست و خود را میستود
من همی کندم نه تیشه، کوه را
عشق شیرین میکند اندوه را
#هوشنگ_ابتهاج
او نمیدانست و خود را میستود
من همی کندم نه تیشه، کوه را
عشق شیرین میکند اندوه را
#هوشنگ_ابتهاج
با تو یک شب بنشینیم و شرابی بخوریم
آتش آلود و جگر سوخته آبی بخوریم
در کنار تو بیفتیم چو گیسوی تو مست
دست در گردنت آویخته تابی بخوریم
بوسه با وسوسهٔ وصل دلارام خوشست
باده با زمزمهی چنگ و ربابی بخوریم
#هوشنگ_ابتهاج
شبتون سرشار از آرامش**
آتش آلود و جگر سوخته آبی بخوریم
در کنار تو بیفتیم چو گیسوی تو مست
دست در گردنت آویخته تابی بخوریم
بوسه با وسوسهٔ وصل دلارام خوشست
باده با زمزمهی چنگ و ربابی بخوریم
#هوشنگ_ابتهاج
شبتون سرشار از آرامش**
با تو یک شب بنشینیم و شرابی بخوریم
آتش آلود و جگر سوخته آبی بخوریم
در کنار تو بیفتیم چو گیسوی تو مست
دست در گردنت آویخته تابی بخوریم
بوسه با وسوسهٔ وصل دلارام خوشست
باده با زمزمهی چنگ و ربابی بخوریم
#هوشنگ_ابتهاج
آتش آلود و جگر سوخته آبی بخوریم
در کنار تو بیفتیم چو گیسوی تو مست
دست در گردنت آویخته تابی بخوریم
بوسه با وسوسهٔ وصل دلارام خوشست
باده با زمزمهی چنگ و ربابی بخوریم
#هوشنگ_ابتهاج
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست ..
#هوشنگ_ابتهاج
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست ..
#هوشنگ_ابتهاج
نگاهت می کنم خامـــٖوش و
خامــوشی زبان دارد...
زبانِ عاشقان چَشم است و
چَشم از دل نشان دارد...
#هوشنگ_ابتهاج
خامــوشی زبان دارد...
زبانِ عاشقان چَشم است و
چَشم از دل نشان دارد...
#هوشنگ_ابتهاج
غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری
همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد
دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری
#هوشنگ_ابتهاج
که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری
همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد
دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری
#هوشنگ_ابتهاج
ای دیده تو را به روی او خواهم داد
از گریه ی شوقت آبرو خواهم داد
می خند چو ایینه که در حجله ی بخت
دست تو به دست آرزو خواهم داد...
#هوشنگ_ابتهاج
از گریه ی شوقت آبرو خواهم داد
می خند چو ایینه که در حجله ی بخت
دست تو به دست آرزو خواهم داد...
#هوشنگ_ابتهاج
برخيز دلا که دل به دلدار دهيم
جان را به جمال آن خريدار دهيم
اين جان و دل و ديده پي ديدن اوست
جان و دل و ديده را به ديدار دهيم
#هوشنگ_ابتهاج❣
جان را به جمال آن خريدار دهيم
اين جان و دل و ديده پي ديدن اوست
جان و دل و ديده را به ديدار دهيم
#هوشنگ_ابتهاج❣
بُوَد که بار دگر بشنوم صدای تو را ؟
ببینم آن رخ زیبای دلگشای تو را ؟
بگیرم آن سر زلف و به روی دیده نهم
ببوسم آن سر و چشمان دل ربای تو را...
#هوشنگ_ابتهاج
ببینم آن رخ زیبای دلگشای تو را ؟
بگیرم آن سر زلف و به روی دیده نهم
ببوسم آن سر و چشمان دل ربای تو را...
#هوشنگ_ابتهاج
خلوت خاطر ما را به شکایت مشکـن
که من از وی شدم ایدل به خیالی خرسند
من دیوانه که صد سلسله بگسیختهام
تا سرِ زلف تو باشد، نکشم سر ز کمند
#هوشنگ_ابتهاج
که من از وی شدم ایدل به خیالی خرسند
من دیوانه که صد سلسله بگسیختهام
تا سرِ زلف تو باشد، نکشم سر ز کمند
#هوشنگ_ابتهاج
من همان عشقم که در فرهاد بود
او نمی دانست و خود را می ستود
در رخ لیـــلی نــمودم خویش را
سوختم مجنـــون خام اندیش را
#هوشنگ_ابتهاج
او نمی دانست و خود را می ستود
در رخ لیـــلی نــمودم خویش را
سوختم مجنـــون خام اندیش را
#هوشنگ_ابتهاج
.
🌷رفتم و زحمت بیگانگی از کوی تو بردم
آشنای تو دلم بود و به دست تو سپردم
اشک دامان مرا گیرد و در پای من افتد
که دل خون شده را هم ز چه همراه نبردم
#هوشنگ_ابتهاج
🌷رفتم و زحمت بیگانگی از کوی تو بردم
آشنای تو دلم بود و به دست تو سپردم
اشک دامان مرا گیرد و در پای من افتد
که دل خون شده را هم ز چه همراه نبردم
#هوشنگ_ابتهاج
در کنج قفس میکُشدم حسرت پرواز
با بال و پر سوخته پرواز چه سازم
گفتم که دل از مهر تو برگیرم و هیهات
با این همه افسونگری و ناز چه سازم
#هوشنگ_ابتهاج
با بال و پر سوخته پرواز چه سازم
گفتم که دل از مهر تو برگیرم و هیهات
با این همه افسونگری و ناز چه سازم
#هوشنگ_ابتهاج
:
شکفتی چون گل و پژمردی از من
خزانم دیدی و آزردی از من
بد آوردی وگرنه با چنین ناز
اگر دل داشتم می بردی از من
#هوشنگ_ابتهاج
شکفتی چون گل و پژمردی از من
خزانم دیدی و آزردی از من
بد آوردی وگرنه با چنین ناز
اگر دل داشتم می بردی از من
#هوشنگ_ابتهاج
گر خون دلی بیهوده خوردم، خوردم
چندان که شب و روز شمردم ، مردم
آری، همه باخت بود سر تا سر عمر
دستی که به گیسوی تو بردم، بردم
#هوشنگ_ابتهاج
چندان که شب و روز شمردم ، مردم
آری، همه باخت بود سر تا سر عمر
دستی که به گیسوی تو بردم، بردم
#هوشنگ_ابتهاج
منم و شمع دل سوخته ، یارب مددی
که دگرباره شب آشفته شد و باد گرفت
شعرم از ناله ی عشّاق غم انگیزتر است
داد از آن زخمه که دیگر ره بیداد گرفت
#هوشنگ_ابتهاج
که دگرباره شب آشفته شد و باد گرفت
شعرم از ناله ی عشّاق غم انگیزتر است
داد از آن زخمه که دیگر ره بیداد گرفت
#هوشنگ_ابتهاج