معرفی عارفان
1.04K subscribers
32.4K photos
11.6K videos
3.17K files
2.65K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
این چنین زیر و زِبَر عالم
نمی ماند مدام

می نشاند چرخ هر کس را
به جای خویشتن

#صائب_تبریزی
نیست درمان مردم کج‌بحث را جز خامُشی
ماهیِ لب‌بسته خون در دل کند قلّاب را


#صائب_تبریزی
بهار آفرینش را نگاری نیست غیر از تو
نگار این گلستان را بهاری نیست غیر از تو

بهاری هست در هر سال مرغان گلستان را
مرا در چار موسم نوبهاری نیست
غیر از تو


#صائب_تبریزی
غمگین مکن، اگر نکنی شاد خاطری
گر مرهم دلی نشوی نیشتر مباش


#صائب‌_تبریزی
صبح امیدی که پنهان است در دلهای شب
می شود طالع از آن چاک گریبان غم مخور


#صائب‌_تبریزی
گنه به ارث رسیده است از پدر ما را
خطا ز صبح ازل، رزق آدمیزادست


#صائب_تبریزی
خاکی به لب گور فشاندیم و گذشتیم
ما مرکب ازین رخنه جهاندیم و گذشتیم

چون ابر بهار آنچه ازین بحر گرفتیم
در جیب صدف پاک فشاندیم و گذشتیم

چون سایهٔ مرغان هوا در سفر خاک
آزار به موری نرساندیم و گذشتیم

گر قسمت ما باده، و گر خون جگر بود
ما نوبت خود را گذراندیم و گذشتیم

کردیم عنانداری دل تا دم آخر
گلگون هوس را ندواندیم و گذشتیم

هر چند که در دیدهٔ ما خار شکستند
خاری به دل کس نخلاندیم و گذشتیم

فریاد که از کوتهی بازوی اقبال
دستی به دو عالم نفشاندیم و گذشتیم

صد تلخ چشیدیم زهر بی مزه صائب
تلخی به حریفان نچشاندیم و گذشتیم

#صائب_تبریزی
ترک یاران کرده ای ای بیوفا ، یار این کند ؟
دل ز پیمان برگرفتی ، هیچ دلدار این کند ؟

ترک ما کردی و کردی دشمنی با دوستان
شرم بادت زین عملها ، یار با یار این کند ؟

#صائب_تبریزی
یاد آن جلوه مستانه کی از دل برود؟

این نه موجی است که از خاطر ساحل برود

#صائب_تبریزی
بیگانه پروری چو تو در کاینات نیست

بیچاره عاشقی که شود آشنای تو

شادم به مرگ خود که هلاک تو می شوم

با زندگی خوشم که بمیرم برای تو

#صائب_تبریزی
به مستی می توان
بر خود گوارا کرد هستی را

درین میخانه به هر کس
که شد هشیار می لرزم

#صائب_تبریزی
.
چگونه جلوه کند
آفتاب ِ یکرنگی

درین زمانه که
آیینه پشت و رو دارد!!!

#صائب_تبریزی
خاکی به لب گور فشاندیم و گذشتیم
ما مرکب ازین رخنه جهاندیم و گذشتیم

چون ابر بهار آنچه ازین بحر گرفتیم
در جیب صدف پاک فشاندیم و گذشتیم

چون سایهٔ مرغان هوا در سفر خاک
آزار به موری نرساندیم و گذشتیم

گر قسمت ما باده، و گر خون جگر بود
ما نوبت خود را گذراندیم و گذشتیم

کردیم عنانداری دل تا دم آخر
گلگون هوس را ندواندیم و گذشتیم

هر چند که در دیدهٔ ما خار شکستند
خاری به دل کس نخلاندیم و گذشتیم

فریاد که از کوتهی بازوی اقبال
دستی به دو عالم نفشاندیم و گذشتیم

صد تلخ چشیدیم زهر بی مزه صائب
تلخی به حریفان نچشاندیم و گذشتیم

#صائب_تبریزی
هر که دولت یافت، شست از لوح خاطر نام ما
اوج دولت، طاق نسیان است در ایام ما

می‌خورد چون خون دل هر کس به قدر دستگاه
باش کوچکتر ز جام دیگران، گو جام ما

#صائب_تبریزی
سبحه ذکر ملایک
از نظام افتاده است

بس که پیچیده است
در گوش فلک غوغای ما


#صائب_تبریزی
من و یک لحظه جدایی ز تو، آن گاه حیات؟
اینقدر صبر به عاشق نسپرده است کسی

لب نهادم به لب یار و سپردم جان را
تا به امروز به این مرگ نمرده است کسی

#صائب_تبریزی
دَوامِ عشق اگر خواهی، مَکُن با وصل، آمیزِش
که آبِ زندگی هم، می‌کُنَد خاموش، آتش را
 
#صائب_تبریزی
#بزرگداشت
این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت
هر کجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت
دوزخ از تیرگی بخت درون تو بوَد
گر درون تیره نباشد همه دنیاست بهشت

#صائب_تبریزی
عمری است حلقهٔ در میخانه‌ایم ما
در حلقهٔ تصرف پیمانه‌ایم ما

از نورسیدگان خرابات نیستیم
چون خشت، پا شکستهٔ میخانه‌ایم ما

مقصود ما ز خوردن می نیست بی غمی
از تشنگان گریهٔ مستانه‌ایم ما

در مشورت اگر چه گشاد جهان ز ماست
سرگشته‌تر ز سبحهٔ صد دانه‌ایم ما

گر از ستاره سوختگان عمارتیم
چون جغد، خال گوشهٔ ویرانه‌ایم ما

از ما زبان خامهٔ تکلیف کوته است
این شکر چون کنیم که دیوانه‌ایم ما؟

چون خواب اگر چه رخت اقامت فکنده‌ایم
تا چشم می‌زنی به هم، افسانه‌ایم ما

مهر بتان در آب و گل ما سرشته‌اند
صائب خمیرمایهٔ بتخانه‌ایم ما

#صائب_تبریزی
نیست ممکن که دلِ ما ز وفا برگردد

ما همانیم اگر یار همان است که بود..

#صائب_تبریزی