معرفی عارفان
1.05K subscribers
32.4K photos
11.6K videos
3.17K files
2.65K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
در زدم و گفت کیست ؟ «گفتمش ای دوست ، دوست»
گفت در آن دوست چیست ؟ «گفتمش ای دوست ، دوست»

گفت اگر دوستی ! از چه در این پوستی ؟
«دوست که در پوست نیست! گفتمش ای دوست ، دوست»

گفت در آن آب و گل دیده ام از دور دل
او به چه امید زیست ؟ «گفتمش ای دوست ، دوست»

«گفتمش اینهم دمیست» ، گفت عجب عالمیست
ساقی بزم تو کیست ؟ ؛گفتمش ای دوست ، دوست»

در چو به رویم گشود ، جمله بود و نبود
دیدم و دیدم یکیست ، «گفتمش ای دوست ، دوست»

#رحیم_معینی_کرمانشاهی
Ey Bikhabaran
Hayedeh
"ای بی خبران"

بانو #هایده
آهنگ: #همایون_خرم

در عهد ما ای بی خبران
عیش و نوش عمر گذران
شور و حال آشفته سران
عزم گرم صاحب نظران
کو کو

در جمع ما ای همسفران
داغ و درد صاحب هنران
راه و رسم روشن بصران
آه و اشک خونین جگران
کو کو....

#رحیم_معینی_کرمانشاهی
آنكس كه ندارد هنر عشق و محبت
زو رحـــــــم مجوييد كه اين نيز ندارد

آلوده ام اما همه شب غرق مناجات
با دوست سخن اينهمه پرهيز ندارد

گيتي همه اويست و هم او هيچ بجز لطف
از وســـع نظـــر با مــــن ناچيز ندارد

عاشق ز سر مستي اگر كرد خطايي
معشــــــوق كه بحث گله آميز ندارد

سر گرمي بازار جهان داد و ستد هاست
آن وام خداييست كـــــــه واريز ندارد

#رحیم_معینی_کرمانشاهی


ای چراغ دل تاریکم! از این خانه مرو!
آشنای تو منم، بر در بیگانه مرو!

شمع من باش و بمان! نور ز تو، اشک ز من
جان فشانِ تو منم، در بر پروانه مرو!

سوختی جان مرا، آه مکن ! اشک مریز!
از بر عاشق دلداده، غریبانه مرو!

قصه خواهی شد و از یاد جهان خواهی رفت
قهر بیهوده مکن! در دل افسانه مرو!

در کلبه ی من، مهر تویی! ماه تویی!
ای چراغ شب تاریکم، از این خانه مرو!

#رحیم_معینی_کرمانشاهی
ما وقار کوه را گاهی به کاهی دیده‌ایم
ما ورای آنچه می‌بینید، گاهی دیده‌ایم
 
سالکِ روشن‌دلیم، از گم‌شدن تشویش نیست
جای پای دوست را در کوره‌راهی دیده‌ایم
 
عاشق بی پا و سر شو، چون که بسیار از فلک
کجروی‌ها در بساط کج‌کلاهی دیده‌ایم
 
ای کواکب! خیره‌چشمی بس، که در گَردان‌سپهر
چون شما، ما هم گذشتِ سال و ماهی دیده‌ایم
 
رنگ و رو، ای گل! دلیل لطف باطن نیست نیست
این کرامت را گَهی هم در گیاهی دیده‌ایم
 
ای به دست آورده قدرت! کار خلق آسان مگیر
عالمی در خون کشیدن زاشتباهی دیده‌ایم
 
از نوای بینوایان اینقدَر غافل مباش
بارها تأثیر صد آتش به آهی دیده‌ایم...

#رحیم_معینی_کرمانشاهی
.
تا به کِی شعر، که هیچش نخرند؟
تا به کِی ذوق، که تحقیر کنند؟
تا به کِی عشق، که حسرت بکشیم؟
تا به کِی مهر، که تزویر کنند؟

تا به کِی رنج، که پنهان مانَد؟
تا به کِی درد، که بی‌درمان است؟
تا به کِی سوز، که ایمان سوزد؟
تا به کِی عمر، که بی‌پایان است؟

تا به کِی نام، که بار است به دوش؟
تا به کِی دانه، که دامش از پی؟
تا به کِی، این‌همه تا کِی گفتن؟
تا به کِی، این‌همه تا کِی تا کِی؟

تا تو -ای عمر!- گریبانگیری
نازم این قیدِ تو را، من چه کسم؟
روحِ آزادگی‌ام کشته ز توست
شیرم... افسوس اسیرِ قفسم!



#رحیم_معینی_کرمانشاهی
كس كه ندارد هنر عشق و محبت
زو رحم مجوييد كه اين نيز ندارد !

#رحیم‌_معینی‌_کرمانشاهی
Safar Kardeh, Moeini Kermanshahi, Delkash
Archieve of H Moeini Kermanshahi
سفر کرده

شاعر: #رحیم_معینی_کرمانشاهی
آهنگ در دستگاه چهارگاه
آهنگساز: #علی_تجویدی
خواننده: #دلکش

#سخنسالار_معینی_کرمانشاهی
#معینی_کرمانشاهی


سفر کرده

کجا سفر رفتی
که بی خبر رفتی

اشکم را چرا ندیدی
از من دل چرا بریدی

پا1 از من چرا کشیدی
که پیش چشمم
ره 2 دگر رفتی

بیا  به  بالینم
که جان مسکینم

تاب غم دگر ندارد
جز بر تو نظر ندارد

جان  بی  تو  ثمر ندارد
مگر چه کردم
که  بی خبر رفتی

چه قصه ها تو از وفا گفتی بامن
تو  بی محبتی  کنون  جانا یا من

تو چنان شرر
به خدا خبر
ز خدا نداری

رود آتش از
سر آن سرا
که تو پا گذاری

سوز دلم را تو ندانی
آتش جانم ننشانی

با غمت درآمیزم
از  بلا  نپرهیزم

پیش از آن برم بنشین
کز  میانه  برخیزم
رو به تو کردم , به خدا خو به تو کردم
که هم آغوش3 تو باشم

دل به بستم , به امیدت بنشستم
که قدح نوش3 تو باشم

چه شود اگر
نفس  سحر
خبری ز تو آرد

به کس دگر
نکنم  نظر
که دلم نگذارد

رفتی و صبر و قرار مرا بردی
بردی
طاقت این دل زار مرا بردی
بردی
 
( سال 1336 خورشیدی برابر 1376 هجری قمری و 1957 میلادی )
آهنگ در دستگاه چهارگاه از علی تجویدی ,
خواننده دلکش
Track 1
Unknown Artist
بازگشته

شاعر: #رحیم_معینی_کرمانشاهی
آهنگ در نغمه اصفهان
آهنگساز: #علی_تجویدی
خواننده: #دلکش


امید جانم
ز سفر باز آمد

شکر دهانم
ز سفر باز آمد

عزیز آن که بی خبر
به ناگهان رود سفر

چو ندارد دیگر دلبندی
به لبش ننشیند لبخندی

چو غنچه ی سپیده دم
شکفته شد لبم زهم

که شنیدم یارم باز آمد
ز سفر غمخوارم باز آمد

همچنان
که عاقبت

پس از همه شب بدمد سحر
ناگهان

نگار من
چنان  مه  نو   آمد  از  سفر

همچنان
که عاقبت

پس از همه شب بدمد سحر
ناگهان
نگار من
چنان   مه  نو  آمد  از  سفر

من هم

پس از آن دوری

بعد از

غم مهجهوری

یک شاخه ی گل
بردم به برش

وای
از آن گلی که  دست من بود
خموش و یک جهان سخن بود

خموش و یک جهان سخن بود
گل
که شهره شد به بی وفایی

ز دیدن چنین جدایی
ز غصه پاره پیرهن بود

( سال 1337 خورشیدی برابر 1377 هجری قمری و 1958 میلادی )

آهنگ در نغمه اصفهان از علی تجویدی ,

( سفر کرده و بازگشته , مکمل یک سر گذشت در دو ترانه جداگانه )
Audio
🎵 نگران 🎵

شاعر: #رحیم_معینی_کرمانشاهی
آهنگ در نغمه ی بیات زند
آهنگساز: #علی_تجویدی
خواننده: #دلکش


🎵نگران🎵

کامِ جهان از تو و این سوزِ نهان از من
عیشِ مُدام از تو و این اشکِ روان از من
ناله‌ی شب ها ز من و بزم طرب از تو
بختِ جوان از تو و غم های جهان از من

#سخنسالار_معینی_کرمانشاهی
Salaam Beh Piri, Bitaa,Moeini Kermanshahi
t.me/moeinikermanshahi
سلام به پیری
ترانه سرا: #رحیم_معینی_کرمانشاهی
آهنگ در #دستگاه_ماهور
آهنگساز: #فضل_الله_توکل
تنظیم کننده: #واروژان
خواننده: #بیتا
سال ۱۳۵۲

آئینه‌ی من شکسته چرا
به چهره غبارم نشسته چرا
مرا ای دل من دعا کن
مرا ای دل من دعا کن

آمد زمانِ اسیریِ من
که گوید سلامی به پیری من
مرا ای جوانی صدا کن
مرا ای جوانی صدا کن

زمان لحظه لحظه
شود ماه و سالی
زمانی به خوابی
دمی با خیالی
به آسوده بودن
ولی کو محالی
مگر عمر نوحی
که باشد محالی

من آن بید پیرم
که میترسم اکنون
شکسته شوم
ز نوازش بادی
من آن مرغ عشقم
که لب نگشودم
میان چمن
به ترانه‌ی شادی

تو ای نشاط
زندگی کجایی
مگر بخوابم
تا به خوابم آیی

زمان لحظه لحظه
شود ماه و سالی
زمانی به خوابی
دمی با خیالی
به آسوده بودن
ولی کو مجالی
مگر عمر نوحی
که باشد محالی

آئینه‌ی من شکسته چرا
به چهره غبارم نشسته چرا
مرا ای دل من دعا کن
مرا ای دل من دعا کن

آمد زمان اسیری من
که گوید سلامی به پیری من

مرا ای جوانی صدا کن
مرا ای جوانی صدا کن

از کتاب حکایت نگفته

#سخنسالار_معینی_کرمانشاهی
Safar Kardeh, Moeini Kermanshahi, Delkash
Archieve of H Moeini Kermanshahi
سفر کرده

شاعر: #رحیم_معینی_کرمانشاهی
آهنگ در دستگاه چهارگاه
آهنگساز: #علی_تجویدی
خواننده : #دلکش

سفر کرده

کجا سفر رفتی
که بی خبر رفتی

اشکم را چرا ندیدی
از من دل چرا بریدی

پا از من چرا کشیدی
که پیش چشمم
ره دگر رفتی

بیا  به  بالینم
که جان مسکینم

تاب غم دگر ندارد
جز بر تو نظر ندارد

جان  بی  تو  ثمر ندارد
مگر چه کردم
که  بی خبر رفتی

چه قصه ها تو از وفا گفتی بامن
تو  بی محبتی  کنون  جانا یا من

تو چنان شرر
به خدا خبر
ز خدا نداری

رود آتش از
سر آن سرا
که تو پا گذاری

سوز دلم را تو ندانی
آتش جانم ننشانی

با غمت درآمیزم
از  بلا  نپرهیزم

پیش از آن برم بنشین
کز  میانه  برخیزم
رو به تو کردم , به خدا خو به تو کردم
که هم آغوش تو باشم

دل به بستم , به امیدت بنشستم
که قدح نوش تو باشم

چه شود اگر
نفس  سحر
خبری ز تو آرد

به کس دگر
نکنم  نظر
که دلم نگذارد

رفتی و صبر و قرار مرا بردی
بردی
طاقت این دل زار مرا بردی
بردی
 
💠سال 1336 خورشیدی
آهنگ در دستگاه چهارگاه از علی تجویدی , خواننده دلکش
(#سفر_کرده و #بازگشته , مکمل یک سرگذشت در دو ترانه ی جداگانه اند)
Track 1
Unknown Artist
بازگشته

شاعر: #رحیم_معینی_کرمانشاهی
آهنگ در نغمه اصفهان
آهنگساز: #علی_تجویدی
خواننده: #دلکش

امید جانم
ز سفر باز آمد

شکر دهانم
ز سفر باز آمد

عزیز آن که بی خبر
به ناگهان رود سفر

چو ندارد دیگر دلبندی
به لبش ننشیند لبخندی

چو غنچه ی سپیده دم
شکفته شد لبم زهم

که شنیدم یارم باز آمد
ز سفر غمخوارم باز آمد

همچنان
که عاقبت

پس از همه شب بدمد سحر
ناگهان

نگار من
چنان  مه  نو   آمد  از  سفر

همچنان
که عاقبت

پس از همه شب بدمد سحر
ناگهان
نگار من
چنان   مه  نو  آمد  از  سفر

من هم

پس از آن دوری

بعد از

غم مهجهوری

یک شاخه ی گل
بردم به برش

( دیدم
که نگار من

سر خوش
ز کنار من

بگذشت و به بر
یار دگرش )

وای
از آن گلی که  دست من بود
خموش و یک جهان سخن بود

خموش و یک جهان سخن بود
گل
که شهره شد به بی وفایی

ز دیدن چنین جدایی
ز غصه پاره پیرهن بود

💠سال 1337 خورشیدی
آهنگ در نغمه اصفهان از علی تجویدی , خواننده دلکش

( سفر کرده و بازگشته , مکمل یک سر گذشت در دو ترانه جداگانه اند.)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM


من نگویــــم، که به درد دل من گــــوش کنید 
بهتــــــر آن است که این قصــه فراموش کنید

عــــــاشقان را بگـــــــذارید بنالنــــــد همــــه
مصلحت نیست که این زمزمه خاموش کنید

خــــون دل بـــــود نصیبم، به سر تربـــت من   
لاله افشــــان به طرب آمده، می نوش کنید

بعــــد من سوگ مگیــــرید، نیــرزد به خــــدا 
بهر هــر زرد رخی، خویش سیه پوش کنید!

غیــر غم دار و ندارم به جهان چیست مگـر؟ 
رشک کمتــــر به منِ هستـی بر دوش کنیـد

خـــط بطلان به ســــر نامه هستی بکشیـد
پـــاره این لــوح سبک پایه ی مخدوش کنیـد

سخن سوختگان طـــــرح جنــــون می ریـزد
عـــاقلان، گفتــــــه ی عشاق فراموش کنیـد

#رحیم_معینی_کرمانشاهی
من در آن كوشش كه چون بندم دهان خویش را ؟
دل در این جوشش كه بفزاید فغان خویش را !

شكوه‌ها هم مرهمی بر سینه‌ی مجروح نیست
در دهان باید بسوزانم زبان خویش را

رنج‌ها با نقشِ نو ، هر لحظه بر حیرت فزود
از كدامین رنگ بشناسم زمان خویش را ؟

جز غباری زین بیابان هیچ سو چشمم ندید
زآنكه گم كردم از اول كاروان خویش را ...

#رحیم_معینی_کرمانشاهی
مرغ محبتم من , کی آب و دانه خواهم

با من یگانگی کن , یار یگانه خواهم


شمعی فسرده هستم,بی عشق مرده هستم

روشن گرم بخواهی , سوز شبانه خواهم


افسانه ی محبت , هرچند کس نخواند

من سرگذشت خود را , پر زین فسانه خواهم


بام و دری نبینم , تا از قفس گریزم

بال و پری ندارم , تا آشیانه خواهم


تا هر زمان بشکلی , رنگی بخود نگیرم

جان و تنی رها از , قید زمانه خواهم


می آنقدر بنوشم , تا در رهت چو بینم

مستی بهانه سازم , گم کرده خانه خواهم


گر شاخه ی امیدم بشکسته , ریشه دارم

باران رحمتی کو , کز نو جوانه خواهم


#رحیم معینی کرمانشاهی
# کتاب ای شمع ها بسوزید
Audio
🎵 نگران 🎵

شاعر: #رحیم_معینی_کرمانشاهی
آهنگ در نغمه ی بیات زند
آهنگساز: #علی_تجویدی
خواننده: #دلکش


🎵نگران🎵

کامِ جهان از تو و این سوزِ نهان از من
عیشِ مُدام از تو و این اشکِ روان از من
ناله‌ی شب ها ز من و بزم طرب از تو
بختِ جوان از تو و غم های جهان از من

#سخنسالار_معینی_کرمانشاهی
آستان جانان
عماد رام_بهار من گذشته شاید...
"بهار من"
آهنگ ساز و خواننده: استاد #عماد_رام
ترانه سرا: استاد #رحیم_معینی_کرمانشاهی
در دستگاه شور

چرا تو جلوه سازِ این بهار من نمی‌شوی
چه بوده آن گناه من که یار من نمی‌شوی
بهار من گذشته شاید...

#سالمرگ
#عماد_رام (عمادالدین رام)
(۱۱ اسفند ۱۳۰۹، ساری - ۳ خرداد ۱۳۸۲، آلمان)
خواننده، آهنگساز، نوازنده