معرفی عارفان
1.08K subscribers
32.6K photos
11.7K videos
3.17K files
2.66K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
مستی را دیدم در میان وَحَل می رفت، افتان و خیزان
گفتم: قدم ثابت دار تا نیفتی!
گفت: تو قدم ثابت کرده ای با اینهمه دعوی؟
اگر من بیفتم مستی باشم به گِل، آلوده
برخیزم و بشویم؛ این سهل باشد
اما از افتادن خود بترس!

وَحَل:گِل و لای

#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_حسن_بصری
پرسیدند که: تو را هرگز وقتْ خوش بوده است؟ گفت:
روزی بر بام بودم ، زن همسایه با شوهر می گفت که: قُرب پنجاه سال است که در خانهٔ تواَم ، اگر بود و اگر نبود ، صبر کردم در سرما و گرما ، و زیادتی نطلبیدم ، و نام و ننگ تو نگاه داشتم ، و از تو به کس گله نکردم ، اما بدین یک چیز تن در ندهم که بر سرِ من دیگری گزینی! ، این همه برای آن کردم تا تو مرا بینی همه ، نه آن که تو دیگری را بینی. امروز به دیگری التفات می کنی ، اینک به تشنیع ، دامن امام مسلمانان گیرم!
حسن گفت: مرا وقتْ خوش گشت و آب از چشمم روان گشت. طلب کردم تا آن را در قرآن نظیر یابم ، این آیت یافتم: "إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَنْ يَشَآءُ" ، همهٔ گناهت عفو گردانم اما اگر به گوشهٔ خاطر به دیگری میل کنی و با خدای شریک کنی هرگزت نیامرزم!


#تذکرة_الاولیاء
#ذکر_حسن_بصری
.
‏پرسید چگونه ای؟
گفت: چگونه بُوَد حال قومی که در دریا باشند و کشتی بشکند و هر یک بر تخته ای بمانند؟
گفتند: صعب باشد!
گفت: حال من هم چنین است!


#تذکرة_الأولیاء
#ذکر_حسن_بصری
نقل است که روزی بر درِ صومعه ی او کسی نشسته بود .
حسن بر بامِ صومعه نماز می کرد .
در سجده چندان بگریست که آب از ناودان فروچکیدن گرفت و بر جامه ی این مرد افتاد .
آن مرد در بِزد . گفت : این آب پاک هست یآ نه؟ تا بشویم.
حسن گفت : بشوی که با آن نماز روا نَبْوَد که آب چشم عاصیان است .


#شیخ_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_حسن_بصری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کودکی، چراغی می بُرد،  گفتم از کجا آورده ای این روشنایی؟
بادی در چراغ دمید و گفت:
بگوی تا به کجا رفت این روشنایی تا من بگوییم که از کجا آورده ام

#تذکره_الاولیاء_عطاز_نیشابوری
#ذکر_حسن_بصری
و سئوال کردند که: يا شيخ! دلهای ما خفته است که سخن تو در دلهای ما اثر نمی کند. چه کنيم؟
گفت: کاشکی خفته بودی که خفته را بجنبانی بيدار گردد ، دلهای شما مرده است که هرچند می جنبانی بيدار نمی گردد.


#تذکرة_الأولیاء
#ذکر_حسن_بصری
نقل است که روزی بر درِ صومعه ی او کسی نشسته بود . حسن بر بامِ صومعه نماز می کرد . در سجده چندان بگریست که آب از ناودان فروچکیدن گرفت وبر جامه ی این مرد افتاد . آن مرد در بِزد . گفت :این آب پاک هست یآ نه؟ تا بشویم.
حسن گفت :بشوی که با آن نماز روا نَبْوَد که آب چشم عاصیان است .


#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_حسن_بصری
مستی را دیدم در میان وَحَل می رفت، افتان و خیزان
گفتم: قدم ثابت دار تا نیفتی!
گفت: تو قدم ثابت کرده ای با اینهمه دعوی؟
اگر من بیفتم مستی باشم به گِل، آلوده
برخیزم و بشویم؛ این سهل باشد
اما از افتادن خود بترس!

وَحَل:گِل و لای

#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_حسن_بصری
مستی را دیدم در میان وَحَل می رفت، افتان و خیزان
گفتم: قدم ثابت دار تا نیفتی!
گفت: تو قدم ثابت کرده ای با اینهمه دعوی؟
اگر من بیفتم مستی باشم به گِل، آلوده
برخیزم و بشویم؛ این سهل باشد
اما از افتادن خود بترس!

وَحَل:گِل و لای

#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_حسن_بصری