نقلست که پیرزنی پیش جنید آمد و گفت: پسرم غایب است دعائی کن تا بازآید
گفت: صبر کن
پیرزن برفت و روزی چند صبر کرد و بازآمد
شیخ گفت: صبر کن
تا چند نوبت صبر فرمود
روزی پیرزن بیامد و گفت: هیچ صبرم نمانده است خدای را دعا کن
جنید گفت: اگر راست میگوئی پسرت بازآمده است که حق تعالی فرموده است:
امن یجیب المضطر اذا دعا، پس دعا کرد پیرزن چون بازخانه شد پسر آمده بود.
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
گفت: صبر کن
پیرزن برفت و روزی چند صبر کرد و بازآمد
شیخ گفت: صبر کن
تا چند نوبت صبر فرمود
روزی پیرزن بیامد و گفت: هیچ صبرم نمانده است خدای را دعا کن
جنید گفت: اگر راست میگوئی پسرت بازآمده است که حق تعالی فرموده است:
امن یجیب المضطر اذا دعا، پس دعا کرد پیرزن چون بازخانه شد پسر آمده بود.
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
نقلست که پیرزنی پیش جنید آمد و گفت: پسرم غایب است دعائی کن تا بازآید
گفت: صبر کن
پیرزن برفت و روزی چند صبر کرد و بازآمد
شیخ گفت: صبر کن
تا چند نوبت صبر فرمود
روزی پیرزن بیامد و گفت: هیچ صبرم نمانده است خدای را دعا کن
جنید گفت: اگر راست میگوئی پسرت بازآمده است که حق تعالی فرموده است:
امن یجیب المضطر اذا دعا، پس دعا کرد پیرزن چون بازخانه شد پسر آمده بود.
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
گفت: صبر کن
پیرزن برفت و روزی چند صبر کرد و بازآمد
شیخ گفت: صبر کن
تا چند نوبت صبر فرمود
روزی پیرزن بیامد و گفت: هیچ صبرم نمانده است خدای را دعا کن
جنید گفت: اگر راست میگوئی پسرت بازآمده است که حق تعالی فرموده است:
امن یجیب المضطر اذا دعا، پس دعا کرد پیرزن چون بازخانه شد پسر آمده بود.
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
نقلست که پیرزنی پیش جنید آمد و گفت: پسرم غایب است دعائی کن تا بازآید
گفت: صبر کن
پیرزن برفت و روزی چند صبر کرد و بازآمد
شیخ گفت: صبر کن
تا چند نوبت صبر فرمود
روزی پیرزن بیامد و گفت: هیچ صبرم نمانده است خدای را دعا کن
جنید گفت: اگر راست میگوئی پسرت بازآمده است که حق تعالی فرموده است:
امن یجیب المضطر اذا دعا، پس دعا کرد پیرزن چون بازخانه شد پسر آمده بود.
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
گفت: صبر کن
پیرزن برفت و روزی چند صبر کرد و بازآمد
شیخ گفت: صبر کن
تا چند نوبت صبر فرمود
روزی پیرزن بیامد و گفت: هیچ صبرم نمانده است خدای را دعا کن
جنید گفت: اگر راست میگوئی پسرت بازآمده است که حق تعالی فرموده است:
امن یجیب المضطر اذا دعا، پس دعا کرد پیرزن چون بازخانه شد پسر آمده بود.
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
گفتند: (( فرق میان دل مومن و منافق چیست؟ ))
گفت : (( دل مومن در ساعتی هفتاد بار بگردد
و دل منافق هفتاد سال بر یک حال بماند. ))
#عطار
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
گفت : (( دل مومن در ساعتی هفتاد بار بگردد
و دل منافق هفتاد سال بر یک حال بماند. ))
#عطار
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
گفتند: (( فرق میان دل مومن و منافق چیست؟ ))
گفت : (( دل مومن در ساعتی هفتاد بار بگردد
و دل منافق هفتاد سال بر یک حال بماند. ))
#عطار
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
گفت : (( دل مومن در ساعتی هفتاد بار بگردد
و دل منافق هفتاد سال بر یک حال بماند. ))
#عطار
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
تفاوت "تعالی قلب" و "جمود قلب"
و گفتند: "فرق میان دل مؤمن و منافق چیست؟"
گفت: "دل مؤمن در ساعتی هفتاد بار بگردد ،
و دل منافق هفتاد سال بر یک حال بماند."
#تذکرة_الأولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
و گفتند: "فرق میان دل مؤمن و منافق چیست؟"
گفت: "دل مؤمن در ساعتی هفتاد بار بگردد ،
و دل منافق هفتاد سال بر یک حال بماند."
#تذکرة_الأولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
دلم از کار جهان گرفته است.
آمدهام تا مرا بخواهی.
که دلم بر هیچکس قرار نمیگیرد اِلّا به تو.
#ذکر جنید بغدادی
آمدهام تا مرا بخواهی.
که دلم بر هیچکس قرار نمیگیرد اِلّا به تو.
#ذکر جنید بغدادی
نقلست که گفت:
یک روز دلم گم شده بود
گفتم الهی دل من باز ده
ندائی شنیدم که یا جنید ما دل بدان ربودهایم تا با ما بمانی
تو بازمیخواهی که با غیر مابمانی.
#عطار
#تذکرة_الاولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
یک روز دلم گم شده بود
گفتم الهی دل من باز ده
ندائی شنیدم که یا جنید ما دل بدان ربودهایم تا با ما بمانی
تو بازمیخواهی که با غیر مابمانی.
#عطار
#تذکرة_الاولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
نقلست که گفت:
یک روز دلم گم شده بود
گفتم الهی دل من باز ده
ندائی شنیدم که یا جنید ما دل بدان ربودهایم تا با ما بمانی
تو بازمیخواهی که با غیر مابمانی.
#عطار
#تذکرة_الاولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
یک روز دلم گم شده بود
گفتم الهی دل من باز ده
ندائی شنیدم که یا جنید ما دل بدان ربودهایم تا با ما بمانی
تو بازمیخواهی که با غیر مابمانی.
#عطار
#تذکرة_الاولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
نقلست که گفت:
یک روز دلم گم شده بود
گفتم الهی دل من باز ده
ندائی شنیدم که یا جنید ما دل بدان ربودهایم تا با ما بمانی
تو بازمیخواهی که با غیر مابمانی.
#عطار
#تذکرة_الاولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
یک روز دلم گم شده بود
گفتم الهی دل من باز ده
ندائی شنیدم که یا جنید ما دل بدان ربودهایم تا با ما بمانی
تو بازمیخواهی که با غیر مابمانی.
#عطار
#تذکرة_الاولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
نقلست که گفت: یک روز دلم گم شده بود
گفتم الهی دل من باز ده ندائی شنیدم که
یا جنید ما دل بدان ربودهایم تا با ما بمانی
تو بازمیخواهی که با غیر مابمانی.
#عطار
#تذکرة_الاولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
گفتم الهی دل من باز ده ندائی شنیدم که
یا جنید ما دل بدان ربودهایم تا با ما بمانی
تو بازمیخواهی که با غیر مابمانی.
#عطار
#تذکرة_الاولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
هو
و گفت:
خواطر چهار است
خاطری است از حق که بنده را
دعـوت کـنـد بـه "انتباه".
و خاطری است از فرشته که
بنده را دعوت کند به طاعت.
و خـاطری است از نفس که دعوت کند
به آرایش و تنعّمِ در دنیا
و خاطری است از شیطان که دعوت کند
به حقد و حسد و عداوت.
#تذکرةالاولیاءعطارنیشابوری
#ذکر جنید بغدادی
و گفت:
خواطر چهار است
خاطری است از حق که بنده را
دعـوت کـنـد بـه "انتباه".
و خاطری است از فرشته که
بنده را دعوت کند به طاعت.
و خـاطری است از نفس که دعوت کند
به آرایش و تنعّمِ در دنیا
و خاطری است از شیطان که دعوت کند
به حقد و حسد و عداوت.
#تذکرةالاولیاءعطارنیشابوری
#ذکر جنید بغدادی
نقلست که گفت:
یک روز دلم گم شده بود
گفتم الهی دل من باز ده
ندائی شنیدم که یا جنید ما دل بدان ربودهایم تا با ما بمانی
تو بازمیخواهی که با غیر مابمانی.
#عطار
#تذکرة_الاولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
یک روز دلم گم شده بود
گفتم الهی دل من باز ده
ندائی شنیدم که یا جنید ما دل بدان ربودهایم تا با ما بمانی
تو بازمیخواهی که با غیر مابمانی.
#عطار
#تذکرة_الاولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
نقل است که سيدی بود که او را ناصری گفتندی . قصد حج کرد.
چون به بغداد رسيد، به زيارت جنيد رفت و سلام کرد،
جنيد پرسيد که : «سيد از کجاست؟».
گفت: «از گيلان ».
گفت: «از فرزندان کيستی؟».
گفت: «از فرزندان اميرالمؤمنين علی ».
گفت: «پدر تو دو شمشير می زد، يکی با کافران و يکی با نفس، ای سيد که فرزند اويی از اين دو کدام را کار فرمايی؟».
سيد چون اين بشنيد، بسيار بگريست و پيش جنيد می غلطيد. گفت: «ای شيخ! حج من اينجا بود. مرا به خدای ره نمای ».
گفت: «اين سينه تو حرم خاص خدا است. تا توانی هيچ نامحرم را در حرم خاص راه مده »
#ذکر_جنید_بغدادی
#عطار
چون به بغداد رسيد، به زيارت جنيد رفت و سلام کرد،
جنيد پرسيد که : «سيد از کجاست؟».
گفت: «از گيلان ».
گفت: «از فرزندان کيستی؟».
گفت: «از فرزندان اميرالمؤمنين علی ».
گفت: «پدر تو دو شمشير می زد، يکی با کافران و يکی با نفس، ای سيد که فرزند اويی از اين دو کدام را کار فرمايی؟».
سيد چون اين بشنيد، بسيار بگريست و پيش جنيد می غلطيد. گفت: «ای شيخ! حج من اينجا بود. مرا به خدای ره نمای ».
گفت: «اين سينه تو حرم خاص خدا است. تا توانی هيچ نامحرم را در حرم خاص راه مده »
#ذکر_جنید_بغدادی
#عطار
نقلست که گفت:
یک روز دلم گم شده بود
گفتم الهی دل من باز ده
ندائی شنیدم که یا جنید ما دل بدان ربودهایم تا با ما بمانی
تو بازمیخواهی که با غیر مابمانی.
#عطار
#تذکرة_الاولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی
یک روز دلم گم شده بود
گفتم الهی دل من باز ده
ندائی شنیدم که یا جنید ما دل بدان ربودهایم تا با ما بمانی
تو بازمیخواهی که با غیر مابمانی.
#عطار
#تذکرة_الاولیاء
#ذکر_جنید_بغدادی