معرفی عارفان
1.22K subscribers
33.8K photos
12.2K videos
3.21K files
2.75K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
ابلیس آنگونه که در تصور توست، نیست.
او زخم‌خوردهٔ عشق است.
به‌خاطر عشقی که به حق داشت، از سجدهٔ غیر سر پیچید.
در عشق ثبات‌قدم از آن بیشتر ممکن نیست.
به آدم سجده نکرد و خود را راندهٔ درگاه ساخت.
چرا که عشق به او اجازه نمی‌داد به هیچ درگاه دیگر سر فرود آورد.
ابلیس پیشوای عاشقان بود.
سرآهنگ موحدان بود...

#حسین_منصور_حلاج
#عشاق وفا پیشه اگر محرم مائید

#از خود به در آئید و در این بزم در آئید

#در بزم احد غیر یکی راه ندارد

#با کثرت موهوم در این بزم میائید

#تا نقش رخ دوست در آیینه ببینید

#زنگار خود از آیینه دل بزدائید

#چون صاف شد آیینه ز اغیار بدانید

#کایینه و هم ناظر و منظور شمائید

#کونین چه جسم است و شما جان مقدس

#عالم چو طلسم است و شما گنج بقائید

#مستور شد اندر صدف آن گوهر کمیاب

#گوهر بنماید چو صدف را بگشائید

#در کعبه دل عید تجلی جمالت

#ای قوم به حج رفته کجائید کجائید

#سرگشته در آن بادیه تا چند بپوئید

#معشوق همین جاست بیائید بیائید

#چون مقصد اصلی ز حرم کعبه وصل است

#غافل ز چنین کعبه مقصود چرائید

#گفتار حسین است ز اسرارخدائی

#دانیدش اگر واقف اسرار خدائید

#حسین منصور حلاج
عارف کیست؟

عارف کسی است که بتواند با موت ارادی بر بدن مسلّط بشود. وقتی که این چنین شد ، مرگ طبیعی را تجربه کرده است . وقتی که مرگ طبیعی برایش تجربه شد ، آن وقت آن سخن بلند مرحوم بوعلی در نمط نهم اشارات خوب روشن می شود که عارف حشّ است و بشّ است و شجاع است ،‌ کَیْفَ وَ هُوَ بِمُعزلِ عَنْ تَقیّهِ المَوت . مرحوم آقای شعرانی (رضوان الله تعالی علیه) می فرمودند : عبارت های مرحوم ابن سینا شبیه نصوص است ، روایت است ؛ مخصوصاً آن نمط نهم و دهم اشارات . بعد معلوم شد این سخن مرحوم خواجه نصیر است در اوّل منطقیّاتِ اشارات که ابن سینا عباراتی دارد ، جواهری دارد ، فصوصی دارد ، و نصوصی ؛ که عبارات ایشان مثل نگین است ، مثل گوهری است که شبیه روایات است . این سخن خواجه نصیر در وصف عبارات مرحوم بو علی است . او در مقامات العارفین اشارات در مورد عارف می گوید : حشٌ بشٌ بسّامٌ وَ هُوَ شُجاع وَ کَیفَ لا وَ هُوَ بِمُعزلِ عَنْ تَقیَّهِ المَوت . عارف از موت تقیّه ای ندارد .
وصیّت بارز عارف این است که از مرگ نمی ترسد ؛ چون مرگ ارادی را تجربه کرده است . وقتی مرگ ارادی را تجربه کرده باشی، وقتی که ترس از مرگ نباشد ، انسان چیزی کم نمی آورد و بقیه مسائل برای او حلّ است. کسی که از مرگ نترسد ، چنین آثاری دارد :اَلْعارِفُ شُجاعٌ‌ کَیفَ لا وَ هُوَ بِمُعزِلٍ عَنْ تَقیَّهِ المَوت . و کسی از مرگ طبیعی نمی ترسد ، که بالاتر اش را تجربه کرده باشد ، و آن مرگ ارادی است .

انسان وقتی امیال اش را اِماته کند ، متحرّک بِالهَواء نباشد ، متحرّک بِالهَوس نباشد ، متحرّک بِالمِیل نباشد ، بلکه متحرّک بِالولایه باشد ، از مرگ هراسی ندارد . وقتی که از مرگ هراسی نداشت ، چنین می شود . در انجام وظیفه آن چه که جلوی دیگران را می گرفت و می گیرد ، همان ترس از مرگ است .

عارف در بخشی از معارف اسلامی جزء یُؤمِنونَ بِالغِیب نیست، جزء یُؤمِنونَ بِالشَهاده است. ما نوعاً جزء مؤمنان بِالغیب هستیم ؛ یعنی به جهنّم ایمان داریم ، به بهشت ایمان داریم و به جمیع مَا جآءَ بِهِ الوَحی ایمان داریم. امّا همه اینها برای ما ایمان به غیب است . جهنّم را که ندیده ایم ، به ما گفتند: جهنّمی هست، گفتیم: آمَنَّا وَ سَلَّمْنَا ؛ بهشتی هست ، گفتیم : اعتَقَدَنَا وَ صَدَّقَنَا. ایمان ما، ایمان به غیب است و این ضعیف ترین مرحله ایمان است که خدای ناکرده انسان اگر از این مرحله سقوط کند ، دیگر مؤمن نیست .

این که قرآن فرمود: « یُؤمِنُونَ بِالغِیب »، این بیان حداقل است ، نه معیار کمال ؛ یعنی از این حداقل نگذرید . وگرنه آن که فرمود : « لُو کُشِفَ الغِطاء مَا ازددتُ یَقیناً » که ایمان به شهادت دارد . ایمان به غیب ندارد . او با بهشت همراه است ، او جهنّم را از نزدیک می بیند ؛ چون خودش قَسیمُ الجَنَّهِ وَالنّار است‌.

عارف جزء مراحل نازله یُؤمِنُونَ بِالشَهاده است. بنابراین از مرگ هراسی ندارد. اغلب ما عاقلانه سخن می گوئیم و توهّامانه کار می کنیم . الآن اگر یک مُرده را در یک اتاق تاریک بگذارند و به کسی بگویند: شب پیش او بخواب ، برهان عقلی خوب اقامه می کند ، در آن زمینه ممکن است مقاله ای بنویسد که مُرده ، مُرده است و دیگر کاری با آدم ندارد . استدلال که می کند ، می بیند بله همراه است ، امّا اگر بگوئید : خوب حالا شب پیش اش بخواب ، شاید بترسد .

این توهّمانه عمل کردن و عاقلانه سخن گفتن دَأب خیلی از ماهاست. امّا عارف عاقلانه عمل می کرد و عقلی که ذات أقدس إله به او داده است به حول و قوّه عقل الهی ، کَأنَّ یَقُومُ وَ یَقعُد ، نه
مثل ما که با عقل حرف می زنیم . امّا فِی الوَهمِ أقُومُ وَ أقْعُد می گوئیم ؛ چون او بِمعزل عِنْ تَقیَّه المُوت بود ، هراسی ندارد. ایشان وقتی هراس نداشته باشد‌ ، شرح صدر دارد ؛ چون انسانی که می ترسد ، غمگین می شود . غم را که غم گفته اند ، برای این است که مثل ابر ، مثل غمام ، فضای دل را می بندد و نمی گذارد آن شمس اندیشه های فضای ذهن را روشن کند . آدم غمگین ، غمام زده است .

بنابراین وجود او را آفتاب نمی گیرد . یک انسان هراسناک ، غمگین است . یک انسان غمگین زیر غمام و ابر به سر می برد و دیگر شمس عقل و عرفان و … شرح صدر به او نمی دهد ؛ چون بر او نمی تابد ، لذا در اندیشه هایش لرزان است .

عارف، شفاف است، با شرح صدر این کار را می کند. وجود مبارک موسی و هارون (سلام الله علیهما) که درخواست شرح صدر می کردند ، « رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدرِی وَ یَسِّرْلِی اَمرِی »، به همین مناسبت بوده . 

#حسین_منصور_حلاج
جمله بر قتل او اتفاق کردند. گفتند: مگوی أناالحق، بگوی هوالحق!
گفت: بلی همه اوست، اما شما می‌گویید: بگو او گم شده است، من می‌گویم حسین گم شده است.


#مجالس_العشاق
در باره #حسین_منصور_حلاج
پسرش گفت:
"مرا وصیّتی کن."

گفت:
"چون جهانیان در اَعمال کوشند،
تو در چیزی کوش که ذرّه‌یی از آن
بِه (بهتر) از مَدارِ اَعمالِ جن و انس بُوَد؛
و آن نیست اِلّا عِلمِ حقیقت."


#تذکرة_الاولیاء
#حسین_منصور_حلاج
عشق این است که تو در برابر محبوب خویش، ایستاده بمانی ،در آن حال که از صفات خود مبری شده ای و آنگاه وصف از  وصف او بیاید.

#حسین_منصور_حلاج
ای پاک خدای من، تمامی وجود ترا با تمامی وجودم در برگرفتم، و تو آنچنان برمن نمایان شده ای که گویی تنها این تویی که درنفس و وجود منی

#حسین_منصور_حلاج
#شهید_عشق_الهی

#اخبار_حلاج
ابلیس آنگونه که در تصور تست. نیست. او زخم خورده عشق است.

به خاطر عشقی که به حق داشت. از سجده غیر سر پیچید.

در عشق ثبات قدم از آن بیشتر ممکن نیست. به آدم سجده نکرد و خود را رانده درگاه ساخت.

چرا که عشق به او اجازه نمی داد به هیچ درگاه دیگر سر فرود آورد.

ابلیس پیشوای عاشقان بود. سرآهنگ موحدان بود

#حسین_منصور_حلاج #شهید_عشق_الهی
ای پاک خدای من، تمامی وجود ترا با تمامی وجودم در برگرفتم، و تو آنچنان برمن نمایان شده ای که گویی تنها این تویی که درنفس و وجود منی

#حسین_منصور_حلاج
#شهید_عشق_الهی

#اخبار_حلاج
چون به زیر دارش بردند بوسه ای بر دار زد
و پا بر نردبان نهاد. گفتند: این چیست ؟
گفت معراج مردان سَرِ دار است

#حسین_منصور_حلاج
ابلیس آنگونه که در تصور توست، نیست.
او زخم‌خوردهٔ عشق است.
به‌خاطر عشقی که به حق داشت، از سجدهٔ غیر سر پیچید.
در عشق ثبات‌قدم از آن بیشتر ممکن نیست.
به آدم سجده نکرد و خود را راندهٔ درگاه ساخت.
چرا که عشق به او اجازه نمی‌داد به هیچ درگاه دیگر سر فرود آورد.
ابلیس پیشوای عاشقان بود.
سرآهنگ موحدان بود...

#حسین_منصور_حلاج
صوفی عاشق فقط آن کسی است که جان خود را فدای خدای خود کند و بر بلایا و مصائب او در دنیا بردبار و بر امتحانات او در راه عشق و اعتقاد پا بر جا و استوار باشد


#حسین منصور حلاج
من آن جویبار کوچکی هستم که از سرچشمه وَ نَفَختُ فيه مِن روحی میجوشد و در اقیانوس "انا الیه راجعون" که در دوردستها برایش آغوش گشاده است محو میشود و در پایان آنچه میماند اقیانوس است


#حسین_منصور_حلاج
در مقابل کعبه در مکه نشسته بودم ناله ای شنیدم که از آنجا به گوش می رسید و می گفت :
((ای دیوار از سر راه کسانی که من دوست دارم دور شو! هرکس تو را به خاطر تو زیارت کند،توراطواف می کند و آن کو مرا به خاطر من زیارت کند درون مرا طواف کرده است ))


#حسین_منصور_حلاج
#شهید_عشق_الهی
#مصایب_حلاج
#لویی_ماسینیون

کتاب مصایب حلاج
صفحه ۸۷ سطر ۹
لویی ماسینیون
ترجمه ضیاءالدین دهشیری


ابلیس آنگونه که در تصور تست. نیست. او زخم خورده عشق است.

به خاطر عشقی که به حق داشت. از سجده غیر سر پیچید.

در عشق ثبات قدم از آن بیشتر ممکن نیست. به آدم سجده نکرد و خود را رانده درگاه ساخت.

چرا که عشق به او اجازه نمی داد به هیچ درگاه دیگر سر فرود آورد.

ابلیس پیشوای عاشقان بود. سرآهنگ موحدان بود

#حسین_منصور_حلاج

خداوندا ...
کدام نقطه‌‌ی زمین از تو خالیست
که خلق تو را در آسمان می‌جویند ؟!


#شهید_عشق_الهی
#حسین_منصور_حلاج

خداوندا ...
کدام نقطه‌‌ی زمین از تو خالیست
که خلق تو را در آسمان می‌جویند ؟!


#شهید_عشق_الهی
#حسین_منصور_حلاج
حسین بن منصور حلاج را در ظهر روز صیام،

گذر به کوی جذامیان افتاد!

جذامیان به نهار مشغول بودند و به حلاج

تعارف کردند…!

حلاج بر سر سفره آنها نشست

و چند لقمه بر دهان برد…!

جذامیان گفتند :

دیگران بر سر سفره ما نمی نشینند

و از ما می ترسند…!

حلاج گفت آنها روزه اند و برخاست…!

غروب ، هنگام افطار حلاج گفت :

خدایا روزه مرا قبول بفرما!!

شاگردان گفتند :

استاد ما دیدیم که روزه شکستی…!

حلاج گفت :

ما مهمان خدا بودیم.

روزه شکستیم ولی دل نشکستیم….!

✔️آنجا که دلی بود به میخانه نشستیم

آن توبه صد ساله به پیمانه شکستیم

از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب

ما توبه شکستیم ولی دل نشكستيم

#شهید_عشق_الهی
#حسین_منصور_حلاج
در مقابل کعبه در مکه نشسته بودم ناله ای شنیدم که از آنجا به گوش می رسید و می گفت :
((ای دیوار از سر راه کسانی که من دوست دارم دور شو! هرکس تو را به خاطر تو زیارت کند،توراطواف می کند و آن کو مرا به خاطر من زیارت کند درون مرا طواف کرده است ))


#حسین_منصور_حلاج
#شهید_عشق_الهی
#مصایب_حلاج
#لویی_ماسینیون

کتاب مصایب حلاج
صفحه ۸۷ سطر ۹
لویی ماسینیون
ترجمه ضیاءالدین دهشیری
چاپ نخست