معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.5K photos
13.2K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
Forwarded from Deleted Account
ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم
تو را ای کهن پیر جاوید برنا
تو را دوست دارم، اگر دوست دارم
تو را ای گرانمایه، دیرینه ایران
تو را ای گرامی گهر دوست دارم
تو را ای کهان زاد‌ْبوم‌ِ بزرگان
بزرگ آفرین نامور دوست دارم
هنروار اندیشه‌ات رخشد و من
هم اندیشه‌ات، هم هنر دوست دارم
اگر قول افسانه، یا متن تاریخ
وگر نقل و نقد سیر دوست دارم
اگر خامه تیشه‌ست و خط نقر در سنگ
بر اوراق کوه و کمر دوست دارم
وگر ضبط دفتر ز مشکین مرکب
نئین خامه، یا کلک‌ِ پر دوست دارم
گمان‌های تو چون یقین می‌ستایم
عیان‌های تو چون خبر دوست دارم
هم اُرمَزد و هم ایزدانت پرستم
هم آن فرّه و فَرْوَهَر دوست دارم
بجان، پاک پیغمبر باستانت
که پیری‌ست روشن‌نگر دوست دارم
گرانمایه زردشت را من فزونتر
ز هر پیر و پیغامبر دوست دارم
بشر بهتر از او ندید و نبیند
من آن بهترین از بشر دوست دارم
سه نیکش بهین رهنمای جهان است
مفیدی چنین مختصر دوست دارم
ابرمرد ایرانیی راهبر بود
من ایرانی راهبر دوست دارم
نه کُشت و نه دستور‌ِ کُشتن به کس داد
از اینروش هم معتبر دوست دارم
من آن راستین پیر را گرچه رفته‌است
از افسانه آن سوی‌تر دوست دارم
هم آن پور‌ِ بیداردل بامدادت
نشابوری‌ِ هورفر دوست دارم
فری مزدک، آن هوش جاوید اعصار
که‌ش از هر نگاه و نظر دوست دارم
دلیرانه جان باخت در جنگ بیداد
من آن شیردل‌ْ دادگر دوست دارم
جهانگیر و دادآفرین فکرتی داشت
فزونتَر‌ْش زین رهگذر دوست دارم
ستایش کنان مانی‌ِ ارجمندت
چو نقاش و پیغامور دوست دارم
‌هم آن نقش پرداز‌ِ ارواحِ برتر
هم ارژنگِ آن نقشگر دوست دارم
همه کشتزارانَت، از دیم و فاراب
همه دشت و در، جوی و جر دوست دارم
کویرت چو دریا و کوهت چو جنگل
همه بوم و بر، خشک و تر دوست دارم
شهیدان جانباز و فرزانه‌ات را
که بودند فخر‌ِ بشر دوست دارم
به لطف نسیم سحر روحشان را
چنان چون ز آهن جگر دوست دارم
هم افکار پر شورشان را که اعصار
از آن گشته زیر و زبر دوست دارم
هم آثارشان را، چه پند و چه پیغام
وگر چند سطری خبر دوست دارم
من آن جاودانیاد‌ْ مردان که بودند
به هر قرن چندین نفر دوست دارم
همه شاعران‌ِ تو، وآثارشان را
بپاکی نسیم‌ِ سحر دوست دارم
ز فردوسی، آن کاخ‌ِ افسانه کافراخت
در آفاق فخر و ظفر دوست دارم
ز خیام، خشم و خروشی که جاوید
کند در دل و جان اثر دوست دارم
ز عطار، آن سوز و سودای پر درد
که انگیزد از جان شرر دوست دارم
وز آن شیفته شمس، شور و شراری
که جان را کند شعله‌ور دوست دارم
ز سعدی و از حافظ و از نظامی
همه شور و شعر و سمر دوست دارم
خوشا رشت و گرگان و مازندرانت
که‌شان همچو بحر خزر دوست دارم
خوشا حوزهٔ شرب کارون و اهواز
که شیرینتَرَش از شکر دوست دارم
فری آذرآبادگان‌ِ بزرگت
من آن پیشگام‌ِ خطر دوست دارم
صفاهان‌ِ نصف‌ِ جهان‌ِ تو را من
فزونتر ز‌ِ نصف‌ِ دگر دوست دارم
خوشا خطّهٔ نُخبه‌زای‌ِ خراسان‌
ز جان و دل آن پهنه‌ور دوست دارم
زهی شهر‌ِ شیراز‌ِ جنت طرازت
من آن مهد‌ِ ذوق و هنر دوست دارم
بر و بوم‌ِ کُرد و بلوچ‌ِ تو را چون
درخت‌ِ نجابت ثمر دوست دارم
خوشا طَرف‌ِ کرمان و مرز‌ِ جنوبت
که‌شان خشک و تر، بحر و بر دوست دارم
من افغان‌ِ همریشه‌مان را که باغی‌ست
به چنگ‌‌ِ بَتَر از تَتَر دوست دارم
کهن سُغد و خوارزم را با کویرش
که‌شان باخت دودهٔ قَجَر دوست دارم
عراق و خلیج‌ِ تو را چون وَرازرود
که دیوار‌ِ چین راست در دوست دارم
هم ارّان و قفقاز‌ِ دیرینه‌مان را
چو پوری سرای پدر دوست دارم
چو دیروز‌ِ افسانه، فردای‌ِ رویات
به جان این یک و آن دگر دوست دارم
هم افسانه‌ات را که خوش‌تر ز طفلان
بِرویانَدَم بال و پَر دوست دارم
هم آفاق‌ِ رویائیت را که جاوید
در آفاق‌ِ رویا سفر دوست دارم
چو رویا و افسانه، دیروز و فردات
به جای‌ِ خود این هر دو سر دوست دارم
تو در اوج بودی، به معنا و صورت
من آن اوج‌ِ قدر و خطر دوست دارم
دگر باره برشو به اوج‌ِ معانی
که‌ت این تازه رنگ و صُوَر دوست دارم
نه شرقی، نه غربی، نه تازی شدن را
برای تو، ای بوم و بر دوست دارم
جهان تا جهان است، پیروز باشی
برومند و بیدار و بهروز باشی

#مهدی_اخوان_ثالث
#تو_را_ای_کهن_بوم_و_بر_دوست_دارم
#تو_را_ای_کهن_بوم_و_بر_دوست_دارم
#انتشارات_زمستان
ای شیراز

گرچه عمری‌ست ثناخوانِ توام ای شیراز
چند روزی‌ست که مهمـانِ توام ای شیراز

پیـرِ پروردهٔ فـــردوسی و خیــامم، لیـــک
شیــرها خورده ز پستانِ توام ای شیـــراز

چو دو همسایه پسر، شیر ز یک دایه‌خوران
محــــرمِ حــرمتِ دامــانِ توام ای شیــراز

...حافظ آموخت به من راهِ مسلمانی را
چاکـــرِ حـــافظِ قـــرآنِ توام ای شیـــراز

گرچه پیمانه کش و رند و حریفِ فلکم
باز هم بر ســرِ پیمـــان توام ای شیــراز

...خاکبوسِ قدمِ سعدیِ شیرین سخنت
خارِ بستـــان و گلستــانِ توام ای شیراز

دلم از خامُشیِ مقبرهٔ سعدی سوخت
آن‌که گفت: اخترِ تابانِ توام ای شیراز

بر سر تربت او شام غریبان شوم است
من نه از غیر و غریبانِ توام ای شیراز

خجلتـــم سخت گـریبـــان تأثّر بگـــرفت
بین که من سر به گریبانِ توام ای شیراز

هر بزرگی پَسِ مردن سر و سامانی یافت
من چـرا بی‌سرو‌سامان تــوام ای شیـــراز

کاش بودم چو کبوتر به سرش بال زنان
لیک پرورده، نه پـرّانِ توام ای شیـــراز...

#مهدی_اخوان_ثالث
کتاب: #تو_را_ای_کهن_بوم_و_بر_دوست_دارم
برگرفته از کتاب: #متن_کامل_ده_کتاب_شعر_مهدی_اخوان_ثالث
چاپ اول،۱۳۹۵
#انتشارات_زمستان
صفحه ۱۲۸۴-۱۲۸۳
ای #شیراز

گرچه عمری‌ست ثناخوانِ توام ای شیراز
چند روزی‌ست که مهمـانِ توام ای شیراز

پیـرِ پروردهٔ فـــردوسی و خیــامم، لیـــک
شیــرها خورده ز پستانِ توام ای شیـــراز

چو دو همسایه پسر، شیر ز یک دایه‌خوران
محــــرمِ حــرمتِ دامــانِ توام ای شیــراز

...حافظ آموخت به من راهِ مسلمانی را
چاکـــرِ حـــافظِ قـــرآنِ توام ای شیـــراز

گرچه پیمانه کش و رند و حریفِ فلکم
باز هم بر ســرِ پیمـــان توام ای شیــراز

...خاکبوسِ قدمِ سعدیِ شیرین سخنت
خارِ بستـــان و گلستــانِ توام ای شیراز

دلم از خامُشیِ مقبرهٔ سعدی سوخت
آن‌که گفت: اخترِ تابانِ توام ای شیراز

بر سر تربت او شام غریبان شوم است
من نه از غیر و غریبانِ توام ای شیراز

خجلتـــم سخت گـریبـــان تأثّر بگـــرفت
بین که من سر به گریبانِ توام ای شیراز

هر بزرگی پَسِ مردن سر و سامانی یافت
من چـرا بی‌سرو‌سامان تــوام ای شیـــراز

کاش بودم چو کبوتر به سرش بال زنان
لیک پرورده، نه پـرّانِ توام ای شیـــراز...

#مهدی_اخوان_ثالث
📙 #تو_را_ای_کهن_بوم_و_بر_دوست_دارم

#عـطر_نرگس_شیراز_دل_آرای_زندگیتان