از شیخ ابوالحسن خرقانی پرسیدند: غریب کیست؟
فرمودند : غریب نه آنست که تنش در این جهان غریب است،
بلکه غریب آنست
که دلش در تن غریب بود و
سرّش در دل غریب بود
#تذکرةالاولیاء
#شیخ_ابوالحسن_خرقانی
فرمودند : غریب نه آنست که تنش در این جهان غریب است،
بلکه غریب آنست
که دلش در تن غریب بود و
سرّش در دل غریب بود
#تذکرةالاولیاء
#شیخ_ابوالحسن_خرقانی
نقل است که در بلخ قحطی عظیم بود، چنانکه یکدیگر میخوردند،شقیق بلخی غلامی دید در بازار شادمان و خندان. گفت: ای غلام، چه جای خرمی است؟ نبینی که خلق از گرسنگی چون اند؟
غلام گفت هم: مرا چه باک که من بنده کسی ام که وی را دهی است خاصه و چندین غله دارد. مرا گرسنه نگذارد.
شقیق آن جایگاه از دست برفت. گفت: الهی این غلام به خواجه ای که انبار داشته باشد چنین شاد باشد. تومالک الملوکی و روزی پذیرفته ما چرا اندوه خوریم؟
درحال از شغل دنیا رجوع کرد و توبة نصوح کرد و روی به راه حق نهاد و در توکل به حد کمال رسید. پیوسته گفتی: من شاگرد غلامی ام.
#تذکرةالاولیاء
#عطارنیشابوری
غلام گفت هم: مرا چه باک که من بنده کسی ام که وی را دهی است خاصه و چندین غله دارد. مرا گرسنه نگذارد.
شقیق آن جایگاه از دست برفت. گفت: الهی این غلام به خواجه ای که انبار داشته باشد چنین شاد باشد. تومالک الملوکی و روزی پذیرفته ما چرا اندوه خوریم؟
درحال از شغل دنیا رجوع کرد و توبة نصوح کرد و روی به راه حق نهاد و در توکل به حد کمال رسید. پیوسته گفتی: من شاگرد غلامی ام.
#تذکرةالاولیاء
#عطارنیشابوری
از شیخ ابوالحسن خرقانی پرسیدند: غریب کیست؟
فرمودند : غریب نه آنست که تنش در این جهان غریب است،
بلکه غریب آنست
که دلش در تن غریب بود و
سرّش در دل غریب بود
#تذکرةالاولیاء
#شیخ_ابوالحسن_خرقانی
فرمودند : غریب نه آنست که تنش در این جهان غریب است،
بلکه غریب آنست
که دلش در تن غریب بود و
سرّش در دل غریب بود
#تذکرةالاولیاء
#شیخ_ابوالحسن_خرقانی
فضیل بن عیاض در ابتدا به زنی عاشق بود. هر چه از راه زدن به دست آوردی بر او بردی و گاه و بیگاه بر دیوارها بودی در هوس عشق آن زن، و میگریستی. یک شب کاروانی میگذشت. در میان کاروان کسی قرآن میخواند. این آیت به گوش فضیل رسید
«أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ»(حدید/۱۶) آیا وقت نیامد که این دل خفتهی شما بیدار شود؟
گفتی تیری بود که بر جان او آمد. این آیت به مبارزت فضیل بیرون آمد و گفت: «ای فضیل! تا کی تو راه زنی؟ گاهِ آن آمد که ما نیز راهِ تو زنیم.» فضیل از دیوار فرو افتاد. گفت:
«گاه آمد و از وقت نیز گذشت.»
سراسیمه و کالیو و خجل و بیقرار روی به ویرانهای نهاد. جماعتی کاروانیان بودند. میگفتند: «برویم.» یکی گفت: «فضیل بر راه است.» فضیل گفت: «بشارت باد مر شما را که او توبه کرد.»
#تذکرةالاولیاء
#تصحیح_دکتر_شفیعی_کدکنی
«أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ»(حدید/۱۶) آیا وقت نیامد که این دل خفتهی شما بیدار شود؟
گفتی تیری بود که بر جان او آمد. این آیت به مبارزت فضیل بیرون آمد و گفت: «ای فضیل! تا کی تو راه زنی؟ گاهِ آن آمد که ما نیز راهِ تو زنیم.» فضیل از دیوار فرو افتاد. گفت:
«گاه آمد و از وقت نیز گذشت.»
سراسیمه و کالیو و خجل و بیقرار روی به ویرانهای نهاد. جماعتی کاروانیان بودند. میگفتند: «برویم.» یکی گفت: «فضیل بر راه است.» فضیل گفت: «بشارت باد مر شما را که او توبه کرد.»
#تذکرةالاولیاء
#تصحیح_دکتر_شفیعی_کدکنی
بار دیگرش "شیخ ابوبکر شبلی"
را به خواب دیدند. پرسیدند که
«کَیفَ وَجدتَ سوقَ الآخرة؟»
گفتند: «بازار آخرت چگونه یافتی؟»
گفت: بازاری است که
رونق ندارد درین بازار،
مگر جگرهای سوخته و دلهای شکسته.
و باقی همه هیچ است.
که اینها سوخته را مرهم مینهند
و شکسته را بازمیبندند
و به هیچ التفات نمیکنند.
#تذکرةالاولیاء
#عطار_نیشابوری
را به خواب دیدند. پرسیدند که
«کَیفَ وَجدتَ سوقَ الآخرة؟»
گفتند: «بازار آخرت چگونه یافتی؟»
گفت: بازاری است که
رونق ندارد درین بازار،
مگر جگرهای سوخته و دلهای شکسته.
و باقی همه هیچ است.
که اینها سوخته را مرهم مینهند
و شکسته را بازمیبندند
و به هیچ التفات نمیکنند.
#تذکرةالاولیاء
#عطار_نیشابوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گفت: «اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ را بعضی شنیدند
که: نه من خدا ام؟
و بعضی شنیدند
که: نه من دوست شما ام؟ و بعضی
چنان شنیدند که نه همه منم؟»
#تذکرةالاولیاء
#ذکر_شیخ_ابوالحسن_خرقانی
که: نه من خدا ام؟
و بعضی شنیدند
که: نه من دوست شما ام؟ و بعضی
چنان شنیدند که نه همه منم؟»
#تذکرةالاولیاء
#ذکر_شیخ_ابوالحسن_خرقانی
و گفت: اگر دوزخ مرا بخشند، هرگز هیچ عاشق را نسوزم از بهر آنکه عشقْ خودْ او را صد بار سوختهاست.
سائلی گفت: اگر آن عاشق را جرم بسیار بود، او را نسوزی؟
گفت: نی، که آن جرم به اختیار نبودهاست، که کار عاشقان اضطراری بوَد نه اختیاری.
#تذکرةالاولیاء :عطار
ذکر یحیی معاذ رازی
سائلی گفت: اگر آن عاشق را جرم بسیار بود، او را نسوزی؟
گفت: نی، که آن جرم به اختیار نبودهاست، که کار عاشقان اضطراری بوَد نه اختیاری.
#تذکرةالاولیاء :عطار
ذکر یحیی معاذ رازی
«...دلم از کار جهان گرفته است.
آمدهام تا مرا بخواهی،
که دلم بر هیچکس قرار نمیگیرد
اِلّا به تُ...»
#تذکرةالاولیاء
📙 #عطار_نیشابوری
آمدهام تا مرا بخواهی،
که دلم بر هیچکس قرار نمیگیرد
اِلّا به تُ...»
#تذکرةالاولیاء
📙 #عطار_نیشابوری
«...دلم از کار جهان گرفته است.
آمدهام تا مرا بخواهی،
که دلم بر هیچکس قرار نمیگیرد
اِلّا به تُ...»
#تذکرةالاولیاء
📙 #عطار_نیشابوری
آمدهام تا مرا بخواهی،
که دلم بر هیچکس قرار نمیگیرد
اِلّا به تُ...»
#تذکرةالاولیاء
📙 #عطار_نیشابوری
نقل است که از ابراهیم (بن ادهم) پرسیدند:
که سبب چیست که خداوند را میخوانیم و اجابت نمیآید؟
گفت: از بهر آنکه خدای را میدانید و طاعتش نمیدارید، و رسول را میدانید و طاعتش نمیدارید، و متابعت سنّت وی نمیکنید و قرآن میخوانید و بدان عمل نمیکنید، و نعمت خدای میخورید و شکر نمیکنید و میدانید که بهشت آراسته است برای مطیعان و طلب نمیکنید، و میشناسید که دوزخ ساخته است با اغلال آتشین برای عاصیان، و از آن نمیگریزید و میدانید که مرگ هست و ساز مرگ نمیسازید، و مادر و پدر و فرزندان را در خاک میکنید و از آن عبرت نمیگیرید، و میدانید که شیطان دشمن است با او عداوت نمیکنید، بل که با او میسازید، و از عیب خود دست نمیدارید، و به عیب دیگران مشغول میشوید. کسی که چنین بُوَد دعای او چگونه مستجاب باشد؟
(ابراهیم بن ادهم)
#تذکرةالاولیاء
#عطار_نیشابوری
که سبب چیست که خداوند را میخوانیم و اجابت نمیآید؟
گفت: از بهر آنکه خدای را میدانید و طاعتش نمیدارید، و رسول را میدانید و طاعتش نمیدارید، و متابعت سنّت وی نمیکنید و قرآن میخوانید و بدان عمل نمیکنید، و نعمت خدای میخورید و شکر نمیکنید و میدانید که بهشت آراسته است برای مطیعان و طلب نمیکنید، و میشناسید که دوزخ ساخته است با اغلال آتشین برای عاصیان، و از آن نمیگریزید و میدانید که مرگ هست و ساز مرگ نمیسازید، و مادر و پدر و فرزندان را در خاک میکنید و از آن عبرت نمیگیرید، و میدانید که شیطان دشمن است با او عداوت نمیکنید، بل که با او میسازید، و از عیب خود دست نمیدارید، و به عیب دیگران مشغول میشوید. کسی که چنین بُوَد دعای او چگونه مستجاب باشد؟
(ابراهیم بن ادهم)
#تذکرةالاولیاء
#عطار_نیشابوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دلم از کار جهان گرفته است.
آمدهام تا مرا بخواهی،
که دلم بر هیچکس قرار نمیگیرد
اِلّا به تُو...
#تذکرةالاولیاء
#حضرت_عطار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پرسیدند:
کَیفَ وَجدتَ سوقَ الآخرة؟؛ بازار آخرت چگونه یافتی؟
گفت:
بازاری است که رونق ندارد درین بازار، مگر جگرهای سوخته و دلهای شکسته...!
و باقی همه هیچ است...
که اینها سوخته را مرهم مینهند و شکسته را باز میبندند و به هیچ التفات نمیکنند...
#تذکرةالاولیاء
ذکر ابوبکر شبلی
کَیفَ وَجدتَ سوقَ الآخرة؟؛ بازار آخرت چگونه یافتی؟
گفت:
بازاری است که رونق ندارد درین بازار، مگر جگرهای سوخته و دلهای شکسته...!
و باقی همه هیچ است...
که اینها سوخته را مرهم مینهند و شکسته را باز میبندند و به هیچ التفات نمیکنند...
#تذکرةالاولیاء
ذکر ابوبکر شبلی
دلم از کار جهان گرفته است.
آمدهام تا مرا بخواهی،
که دلم بر هیچکس قرار نمیگیرد
اِلّا به تُو...
#تذکرةالاولیاء
#عطار_نیشابوری
«میبخشم مگر یک چیز را»
حسن بصری را پرسیدند که:
تو را هرگز وقت خوش بوده است؟
گفت:
روزی بر بام بودم، زنِ همسایه با شوهر میگفت که: قُرب پنجاه سال است که در خانۀ تواَم. اگر بود و اگر نبود؛ صبر کردم. در سرما و گرما، زیادتی نطلبیدم و نام و ننگ تو نگاهداشتم و از تو به کس گله نکردم؛ اما بدین یک چیز تن در ندهم که بر سرِ من، دیگری گزینی. این همه برای آن کردم تا مرا بینی همه، نه آنکه تو دیگری را بینی. همه، امروز به دیگری التفات میکنی؛ اینک به تشنیع (سرزنش کردن)، دامنِ امامِ مسلمانان گیرم!
حسن گفت: مرا وقت خوش گشت و آب از چشمم روانه گشت. طلب کردم تا آن را در قرآن نظیر یابم، این آیت یافتم:
إِنَّ الله لا یَغفِرُ أنْ یُشرَکَ بِهِ، و یَغفِرُ مادُونَ ذلِکَ لِمَن یَشاءُ [نساءِ ۴۸]
همۀ گناهانت عفو گردانم اما اگر به گوشۀ خاطر به دیگری میل کنی و با خدای شریک کنی هرگزت نیامرزم!
#تذکرةالاولیاء
#عطار_نیشابوری
.
حسن بصری را پرسیدند که:
تو را هرگز وقت خوش بوده است؟
گفت:
روزی بر بام بودم، زنِ همسایه با شوهر میگفت که: قُرب پنجاه سال است که در خانۀ تواَم. اگر بود و اگر نبود؛ صبر کردم. در سرما و گرما، زیادتی نطلبیدم و نام و ننگ تو نگاهداشتم و از تو به کس گله نکردم؛ اما بدین یک چیز تن در ندهم که بر سرِ من، دیگری گزینی. این همه برای آن کردم تا مرا بینی همه، نه آنکه تو دیگری را بینی. همه، امروز به دیگری التفات میکنی؛ اینک به تشنیع (سرزنش کردن)، دامنِ امامِ مسلمانان گیرم!
حسن گفت: مرا وقت خوش گشت و آب از چشمم روانه گشت. طلب کردم تا آن را در قرآن نظیر یابم، این آیت یافتم:
إِنَّ الله لا یَغفِرُ أنْ یُشرَکَ بِهِ، و یَغفِرُ مادُونَ ذلِکَ لِمَن یَشاءُ [نساءِ ۴۸]
همۀ گناهانت عفو گردانم اما اگر به گوشۀ خاطر به دیگری میل کنی و با خدای شریک کنی هرگزت نیامرزم!
#تذکرةالاولیاء
#عطار_نیشابوری
.
در هرکه خصلتی بینی از خیر
از او جدایی مجوی،
که زود بوَد
که از برکات او چیزی به تو رسد.
#تذکرةالاولیاء
#ذکر حمدون قصار
از او جدایی مجوی،
که زود بوَد
که از برکات او چیزی به تو رسد.
#تذکرةالاولیاء
#ذکر حمدون قصار
گفت: بعد از ریاضات -چهل سال- شبی حجاب برداشتند. زاری کردم که راهم دهید.
خطاب آمدم که با کوزه ای که تو داری و پوستینی.. تو را بار نیست.
کوزه و پوستین بینداختم.
ندایی شنیدم که یا بایزید! با این مدعیان بگوی که بایزید بعد از چهل سال ریاضت و مجاهدت با کوزه شکسته و پوستینی پاره پاره، تا نینداخت بار نیافت!
شما که چندین علایق به خود باز بستهاید و طریقت را دانه دام هوای نفس ساختهاید کَلّا و حاشا که هرگز بار یابید!
#تذکرةالاولیاء
خطاب آمدم که با کوزه ای که تو داری و پوستینی.. تو را بار نیست.
کوزه و پوستین بینداختم.
ندایی شنیدم که یا بایزید! با این مدعیان بگوی که بایزید بعد از چهل سال ریاضت و مجاهدت با کوزه شکسته و پوستینی پاره پاره، تا نینداخت بار نیافت!
شما که چندین علایق به خود باز بستهاید و طریقت را دانه دام هوای نفس ساختهاید کَلّا و حاشا که هرگز بار یابید!
#تذکرةالاولیاء
پس در عرفات گفت: «یا دلیل المتحیّرین» و چون دید که هر کسی دعا میکردند او نیز سر بر تلِّ ریگی نهاده بود و نظّاره میکرد چون همه بازگشتند نَفَسی بزد و گفت: «پادشاها عزیزا پاکت دانم پاکت گویم، از همه تسبیح مسبّحان و از همه تهلیل مهلّلان و از همه پندارِ صاحبپنداران»
و گفت: «الهی! تو میدانی که عاجزم از مواضعِ شکرِ تو. به جای من شکر کن خویش را که شکر آن است و بس.»
#تذکرةالاولیاء
ذکر #حسینمنصورحلاج
و گفت: «الهی! تو میدانی که عاجزم از مواضعِ شکرِ تو. به جای من شکر کن خویش را که شکر آن است و بس.»
#تذکرةالاولیاء
ذکر #حسینمنصورحلاج
گر در طلبِ خودی ، ز خود بیرون آ...
#مولانا
و گفت دیدار آن بود که جز او را نبینی.
#تذکرةالاولیاء
عطار_نیشابوری
#مولانا
و گفت دیدار آن بود که جز او را نبینی.
#تذکرةالاولیاء
عطار_نیشابوری
گر در طلبِ خودی ، ز خود بیرون آ...
#مولانا
و گفت دیدار آن بود که جز او را نبینی.
#تذکرةالاولیاء
عطار_نیشابوری
#مولانا
و گفت دیدار آن بود که جز او را نبینی.
#تذکرةالاولیاء
عطار_نیشابوری
گر در طلبِ خودی ، ز خود بیرون آ...
#مولانا
و گفت دیدار آن بود که جز او را نبینی.
#تذکرةالاولیاء
عطار_نیشابوری
#مولانا
و گفت دیدار آن بود که جز او را نبینی.
#تذکرةالاولیاء
عطار_نیشابوری