#اصلاحیه❌❌❌
#اشعارجعلی :
شهنوازی کن نگارا ، ساز میخواهم چکار؟
من که ایمان داشتم اعجاز میخواهم چکار؟
تا صدایت گوش هایم را نوازش میکند،
تار و سنتور و نی و آواز میخواهم چکار؟
تخت جمشید قشنگی هست در چشمان تو
تا تورا دارم دگر شیراز میخواهم چکار؟
تکیه گاه من تو باشی، من خودم یک ارتشم
قدرتم کافیست... نه... سرباز میخواهم چکار؟
باغ سرسبز و تو و آواز بلبل، بوی گل...
این زمین زیباست... پس پرواز میخواهم چکار؟
گرچه دیگر هیچ چیزی مثل دیروزش نیست
این غزل را فرصت آغاز میخواهم چکار؟
#محمدصادقمجیدی✅
#شهریار❌
از شهریار نیست.❌❌❌❌
🤟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟꙰҈҈꙰꙰҈҈꙰꙰҈꙰҈꙰꙰҈҈꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰꙰꙰҈҈҈҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰҈꙰꙰꙰҈҈
#اشعارجعلی :
شهنوازی کن نگارا ، ساز میخواهم چکار؟
من که ایمان داشتم اعجاز میخواهم چکار؟
تا صدایت گوش هایم را نوازش میکند،
تار و سنتور و نی و آواز میخواهم چکار؟
تخت جمشید قشنگی هست در چشمان تو
تا تورا دارم دگر شیراز میخواهم چکار؟
تکیه گاه من تو باشی، من خودم یک ارتشم
قدرتم کافیست... نه... سرباز میخواهم چکار؟
باغ سرسبز و تو و آواز بلبل، بوی گل...
این زمین زیباست... پس پرواز میخواهم چکار؟
گرچه دیگر هیچ چیزی مثل دیروزش نیست
این غزل را فرصت آغاز میخواهم چکار؟
#محمدصادقمجیدی✅
#شهریار❌
از شهریار نیست.❌❌❌❌
🤟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟꙰҈҈꙰꙰҈҈꙰꙰҈꙰҈꙰꙰҈҈꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰꙰꙰҈҈҈҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰҈꙰꙰꙰҈҈
#اصلاحیه
#اشعارجعلی
من عاشق روی توام، کاین گونه بر دف می زنم
می سوزم و بهر تسلای جگر دف می زنم
در بند گیسوی توام ، زنجیری موی توام
چون بر نمیآید ز من کاری دگر دف می زنم
امشب منم مهمان تو ، دست من و دامان تو
یا قفل در وا می کنی ، یا تا سحر دف میزنم
#رضادربندی ✅
#مولانا ❌
از مولانا نیست
#اشعارجعلی
من عاشق روی توام، کاین گونه بر دف می زنم
می سوزم و بهر تسلای جگر دف می زنم
در بند گیسوی توام ، زنجیری موی توام
چون بر نمیآید ز من کاری دگر دف می زنم
امشب منم مهمان تو ، دست من و دامان تو
یا قفل در وا می کنی ، یا تا سحر دف میزنم
#رضادربندی ✅
#مولانا ❌
از مولانا نیست
سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما سپاس از حضورتان 🙏
#اصلاحیه
#اشعارجعلی
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچهایم
#ناشناس
#مولانا❌
از مولوی نیست🕊
#اصلاحیه
#اشعارجعلی
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچهایم
#ناشناس
#مولانا❌
از مولوی نیست🕊
Forwarded from ~zفیضی~
#اصلاحیه
#اشعارجعلی
✳️ مطلبی از دکتر اسماعیل امینی در باب انتساب جعلی شعری به « قیصر امین پور »
✅ میگوید :
برایم پیام آمده است:
« شعر زیبایی از قیصر امین پور عزیز :
( گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود/
گاهی نمیشود، که نمیشود، که نمیشود.../ گاهی بساط عیش خودش جور میشود/ گاهی دگر تهیه به دستور میشود.../ گه جور میشود خود آن بیمقدمه/ گه با دو صد مقدمه ناجور میشود.../ گاهی هزار دوره دعا بیاجابت است/ گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود...» )
می نویسم، دوستِ عزیز!
این شعر، متعلق به مرحوم #قیصر _امینپور نیست.
جواب میدهند : مطمئنید؟
جواب میدهم : بله؛ صد درصد.
چند دقیقهای خبری از صاحب پیام نیست.
بعد دوباره پیدایش میشود،
این بار با توپِ پُر و خشمگین از اینکه فکر میکند در گروهِ « شاعران نمیدانم چی چی» پیشِ چشمِ همه ، بیسوادیاش را
به رُخ کشیدهام. مینویسد:
« ولی من مطمئنم که این شعر از #قیصر _امینپور است»
میپرسم، از کجا مطمئنید؟؟
و همان طور که انتظار دارم، تنها مرجع و سَنَدِ ایشان ، برای استنادِ این شعر به #قیصر ، تعداد بالایِ پاسخهایِ گوگل است.
هرچه میگویم همه مجموعههای #قیصر همگی منتشر شده و به جای جستوجو در گوگل میتوانید به جستوجو در کتابهایِ شاعر بپردازید، فایدهای ندارد!
حتی استدلالهای مُفَصَل دربارهیِ مشکلاتِ این « مثلاً شعر» ابتدایی اَعَم از مشکلاتِ #وزن و به خصوص #قافیه توضیح میدهم،
دوستان حاضر نیستند از انتسابِ شعر به #قیصر که شعرهایش به لحاظِ استواری در لوازمِ فنّی و زبانیِ شعر، کمنظیر است کوتاه بیایند.
تازه وقتی که از سماجتِ من به تنگ میآیند و خودشان میفهمند که به هرحال شاعری با اندازه و بزرگیِ #قیصر میدانسته است که کلماتی مانند ( خوب و جور ) با هم قافیه نمیشوند!
با این جملهی مُشَعشَعانِه سر و تَهِ قضیه را هم میآورند که :
«به هرحال از هرکسی هست، زیباست و حرفِ دل است»
و این به هرحال از هرکسی که هست،
یعنی اینکه برای ما این شاعر و آن شاعر فرقی نمیکند !! ( دقیقا حماقت )
چون ما وسیلهای بی اختیار برای کپی کردنِ هر متنی از گوگل و اشتراکگذاری آن در گروههای مختلف هستیم و ما که یک کلمه شعر و داستان نخواندهایم،
برایِمان چه اهمیتی دارد که #قیصر _امینپور اینها را نوشته است یا #دختربچهای_هفدهساله در فلان شهرستان؛
سطحِ سلیقه و سوادِ ما همین است.
ما تعهدی نسبت به ادبیات و شاعران نداریم ما فقط هدفِمان لذت بردن است.
حالا حقوقِ شاعران زیرپا گذاشته میشه یا نه به ما ربطی پیدا نمیکنه !!
#فاجعهبار این است که این اتفاق در گروههایی روی میدهد که اسم و عنوانِ شعر و ادبیات را هم یدک میکشند.
این ماجرایِ تکراری و پایان پذیر فقط ثابت میکند، حتی کسانی که مدعیِ شعر و ادبیات هستند، نیز نه تنها آثارِ بسیاری از #بزرگان_شعر_معاصر را نخواندهاند بلکه سطحِ بینش و سوادِشان از حد و حدودِ «جست و جوی گوگلی» فراتر نرفته است.
به راستی باید برای بیماریِ هولناک « فقرِ معرفت» در ادبیاتِ امروزِ ایران نگران بود‼️
#اشعارجعلی
✳️ مطلبی از دکتر اسماعیل امینی در باب انتساب جعلی شعری به « قیصر امین پور »
✅ میگوید :
برایم پیام آمده است:
« شعر زیبایی از قیصر امین پور عزیز :
( گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود/
گاهی نمیشود، که نمیشود، که نمیشود.../ گاهی بساط عیش خودش جور میشود/ گاهی دگر تهیه به دستور میشود.../ گه جور میشود خود آن بیمقدمه/ گه با دو صد مقدمه ناجور میشود.../ گاهی هزار دوره دعا بیاجابت است/ گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود...» )
می نویسم، دوستِ عزیز!
این شعر، متعلق به مرحوم #قیصر _امینپور نیست.
جواب میدهند : مطمئنید؟
جواب میدهم : بله؛ صد درصد.
چند دقیقهای خبری از صاحب پیام نیست.
بعد دوباره پیدایش میشود،
این بار با توپِ پُر و خشمگین از اینکه فکر میکند در گروهِ « شاعران نمیدانم چی چی» پیشِ چشمِ همه ، بیسوادیاش را
به رُخ کشیدهام. مینویسد:
« ولی من مطمئنم که این شعر از #قیصر _امینپور است»
میپرسم، از کجا مطمئنید؟؟
و همان طور که انتظار دارم، تنها مرجع و سَنَدِ ایشان ، برای استنادِ این شعر به #قیصر ، تعداد بالایِ پاسخهایِ گوگل است.
هرچه میگویم همه مجموعههای #قیصر همگی منتشر شده و به جای جستوجو در گوگل میتوانید به جستوجو در کتابهایِ شاعر بپردازید، فایدهای ندارد!
حتی استدلالهای مُفَصَل دربارهیِ مشکلاتِ این « مثلاً شعر» ابتدایی اَعَم از مشکلاتِ #وزن و به خصوص #قافیه توضیح میدهم،
دوستان حاضر نیستند از انتسابِ شعر به #قیصر که شعرهایش به لحاظِ استواری در لوازمِ فنّی و زبانیِ شعر، کمنظیر است کوتاه بیایند.
تازه وقتی که از سماجتِ من به تنگ میآیند و خودشان میفهمند که به هرحال شاعری با اندازه و بزرگیِ #قیصر میدانسته است که کلماتی مانند ( خوب و جور ) با هم قافیه نمیشوند!
با این جملهی مُشَعشَعانِه سر و تَهِ قضیه را هم میآورند که :
«به هرحال از هرکسی هست، زیباست و حرفِ دل است»
و این به هرحال از هرکسی که هست،
یعنی اینکه برای ما این شاعر و آن شاعر فرقی نمیکند !! ( دقیقا حماقت )
چون ما وسیلهای بی اختیار برای کپی کردنِ هر متنی از گوگل و اشتراکگذاری آن در گروههای مختلف هستیم و ما که یک کلمه شعر و داستان نخواندهایم،
برایِمان چه اهمیتی دارد که #قیصر _امینپور اینها را نوشته است یا #دختربچهای_هفدهساله در فلان شهرستان؛
سطحِ سلیقه و سوادِ ما همین است.
ما تعهدی نسبت به ادبیات و شاعران نداریم ما فقط هدفِمان لذت بردن است.
حالا حقوقِ شاعران زیرپا گذاشته میشه یا نه به ما ربطی پیدا نمیکنه !!
#فاجعهبار این است که این اتفاق در گروههایی روی میدهد که اسم و عنوانِ شعر و ادبیات را هم یدک میکشند.
این ماجرایِ تکراری و پایان پذیر فقط ثابت میکند، حتی کسانی که مدعیِ شعر و ادبیات هستند، نیز نه تنها آثارِ بسیاری از #بزرگان_شعر_معاصر را نخواندهاند بلکه سطحِ بینش و سوادِشان از حد و حدودِ «جست و جوی گوگلی» فراتر نرفته است.
به راستی باید برای بیماریِ هولناک « فقرِ معرفت» در ادبیاتِ امروزِ ایران نگران بود‼️
Forwarded from ~zفیضی~
#اصلاحیه
#اشعارجعلی
مستی هر نگاه تو به ز شراب و جام می
کی ز سرم برون شود یک نفس آرزوی تو
ای که همه نگاه من خورده گره به روی تو
تا نرود نفس ز تن پا نکشم ز کوی تو
گر چه به شعله میکشی قلب مرا به عشوه ات
بر دو جهان نمیدهم یک سر تار موی تو
در قفس خیال تو تکیه زنم به انتظار
تا که تو بشکنی قفس پر بکشم به سوی تو
کمال جعفری امامزاده"✅
از حافظ نیست❌❌❌
از مولوی نیست❌❌❌
از حسین منزوی نیست❌❌❌
#اشعارجعلی
مستی هر نگاه تو به ز شراب و جام می
کی ز سرم برون شود یک نفس آرزوی تو
ای که همه نگاه من خورده گره به روی تو
تا نرود نفس ز تن پا نکشم ز کوی تو
گر چه به شعله میکشی قلب مرا به عشوه ات
بر دو جهان نمیدهم یک سر تار موی تو
در قفس خیال تو تکیه زنم به انتظار
تا که تو بشکنی قفس پر بکشم به سوی تو
کمال جعفری امامزاده"✅
از حافظ نیست❌❌❌
از مولوی نیست❌❌❌
از حسین منزوی نیست❌❌❌
#اصلاحیه
#اشعارجعلی
✳️ شعری که به #غلط به #فردوسی نسبت داده اند:
چو ناکس به ده کد خدایی کند
کشاورز باید گدایی کند ...
در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود
وز آن ، کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان
همه بنده ی ناب یزدان پاک
همه دل پر از مهر این آب و خاک
پدر در پدر آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نهاد
بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما
که شد مهر میهن فراموش ما ؟
که انداخت آتش در این بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان ؟
چه کردیم کین گونه گشتیم خوار ؟
خرد را فکندیم این سان ز کار
نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما ؟
به یزدان که این کشور آباد بود
همه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز ، خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن در این بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کد خدایی کند
کشاورز باید گدایی کند ...
شاعر اصلی: مصطفی سرخوش✅
فردوسی ❌❌❌❌
از فردوسی نیست.
❇️ همه شعرهای او از نوع مثنوی شاهنامه فردوسی بود به همین علت برخی به دلیل عدم مطالعه اشعار او را به فردوسی نسبت داده اند.
از کتابهای وی میتوان به پیک مهر (چاپ ۱۳۳۱) و آتش دل(چاپ ۱۳۳۵) و زبان اشک (۱۳۴۳) اشاره کرد. از سرخوش در مجلات کاوه و گوهر نیز اشعاری چاپ شده است.
#اشعارجعلی
✳️ شعری که به #غلط به #فردوسی نسبت داده اند:
چو ناکس به ده کد خدایی کند
کشاورز باید گدایی کند ...
در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود
وز آن ، کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان
همه بنده ی ناب یزدان پاک
همه دل پر از مهر این آب و خاک
پدر در پدر آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نهاد
بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما
که شد مهر میهن فراموش ما ؟
که انداخت آتش در این بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان ؟
چه کردیم کین گونه گشتیم خوار ؟
خرد را فکندیم این سان ز کار
نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما ؟
به یزدان که این کشور آباد بود
همه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز ، خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن در این بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کد خدایی کند
کشاورز باید گدایی کند ...
شاعر اصلی: مصطفی سرخوش✅
فردوسی ❌❌❌❌
از فردوسی نیست.
❇️ همه شعرهای او از نوع مثنوی شاهنامه فردوسی بود به همین علت برخی به دلیل عدم مطالعه اشعار او را به فردوسی نسبت داده اند.
از کتابهای وی میتوان به پیک مهر (چاپ ۱۳۳۱) و آتش دل(چاپ ۱۳۳۵) و زبان اشک (۱۳۴۳) اشاره کرد. از سرخوش در مجلات کاوه و گوهر نیز اشعاری چاپ شده است.