معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.5K photos
13.1K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
🌿🌺🌿🌺

#راه_رسیدن_به_آرامش_کامل

🦋خداوند می فرماید: «اگر ذهن خود را روی من متمرکز نگاه داری، من تو را در آرامش کامل نگاه خواهم داشت.»
دقت کنید که این راه رسیدن به آرامش کامل است. چگونه؟

🌺🌿افکارتان را تنها روی خداوند متمرکز نگاه دارید.

به صداهایی که در ذهن تان در حال پخش هست توجه نکنید، افکاری مثل، ای کاش فرزندم سر به راه شود یا اگر از کارم اخراج شوم، چه بلایی بر سرم خواهد آمد؟ یا امکان ندارد که بتوانم از شر این بیماری خلاص شوم، نباید روزتان را با چنین افکاری سپری کنید.

هنگامی که روی چنین افکاری متمرکز می شوید، ممکن نیست که به آرامش برسید. تمرکز کردن بر روی مشکلات، آنها را بهتر نخواهد کرد، بلکه به عکس آنها را بدتر خواهد نمود. بایستی کانون تمرکز خودتان را تغییر دهید.

🦋در طول روز این گونه فکر کنید که:
«من در دستان قدرتمند خداوند هستم. تمام دنیا برای نیکی رساندن به من دست به دست هم داده اند. این مشکل خاص، برای من اتفاق نیفتاده است تا بماند، بلکه آمده است که بگذرد.
مشکلات و سختی ها هر چقدر هم که بزرگ باشند، با این حال پروردگارم، من را از تمامی آنها به سلامت گذر خواهد داد.»
این شیوه ی بهتر فکر کردن است.



#رهایی_از_افکار_منفی_و_استرس
نیم شب دیوانه‌ای خوش می‌گریست
گفت این عالم بگویم من که چیست

حقه‌ای* سر برنهاده، ما در او
می‌پزیم* از جهل خود سودا در او

چون سر این حقه برگیرد اجل
هر که پر دارد بپرد تا ازل

وانک او بی پر بود، در صد بلا
در میان حقه ماند مبتلا

مرغ همت را به معنی بال ده
عقل را دل بخش و جان را حال ده

حقه: ظرف و قوطی کوچک
سودا پختن: خیالپردازی کردن، آرزوی دورودراز داشتن
(از منطق‌الطیر عطار)
.
با هـر ڪه نشینی و قدح نوش ڪنی
از رشڪ مرا خراب و مـدهوش ڪنی

ڪَفتی ڪه چو می خورم تو را یادڪنم
ترسم ڪه شوے مست و فراموش ڪنی


#هلالی‌جغتایی
سن، مشکل عشق نیست.
زمان نمی تواند بلور اصل را کدر کند،
مگر آنکه پیوسته برق انداختن آن را از یاد برده باشی . . .

#نادر_ابراهیمی
#یک_عاشقانه_آرام
01 Jaam Tohi (Porkon Piyaaleh Raah) - Mahoor
<unknown>
"جام تهی" (پرکن پیاله را)
اساتید:
اواز: #محمدرضاشجریان
آهنگ: #فریدون_شهبازیان
شعر: #فریدون_مشیری
تکنواز ویولن #حبیب_اله_بدیعی
گوینده #آذرپژوهش
Amsterdam Sur Eau
Claude Ciari
#قطعه ی بسیار شنیدنی
#با نام آمستردام در آب
#اثری زیبا از :
#کلود کیاری
Amsterdam Sur Eau
Claude Ciari
اگر چه گوشه گرفتم ز خلق و روی نهفتم
گمان مبر که ز دام تو شوخ دیده برستم

اوحدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎵 ساز و آواز

💠اساتيد
محمد رضا شجریان
داریوش پیرنیاکان
جمشید عندلیبی سلام

💠مایه:دشتی،دیلمان
آخر از پشه نه کم باشد تنم
ملک نمرودی به پر برهم زنم



آخر جسم من که از پشّه کمتر و ناتوانتر نیست. من قدرت و مُلک نمرودی را با پرم ویران می کنم.

در ضعیفی تو مرا بابیل گیر
هر یکی خصم مرا چون پیل گیر


در ناتوانی و ضعفم مرا مانند پرنده ابابیل فرض کن و هریک از دشمنانم را همانند فیل در نظر بیار.

قدر فندق افکنم بندق حریق
بندقم در فعل صد چون منجنیق



اگر من به اندازه یک فندق، گلوله آتشین افگنم، گلوله من از نظر شدت تاثیر کار صد منجنیق را می کند.
بُندُق: سنگ گل، گلوله ای که از گل ساخته و پرتاب کنند

موسی آمد در وغا با یک عصاش
زد بر آن فرعون و بر شمشیرهاش



به عنوان مثال، حضرت موسی ع تنها با یک عصا به چنگ فرعون آمد. و یک تنه به فرعون و لشکریانِ شمشیر به دستش حمله کرد و خوار و زبونشان ساخت.
وَغا: جنگ

#شرح مثنوی شریف
#استاد کریم زمانی
از #شیخ_ابوسعید پرسیدند:

سلوک چیست ؟
گفت : « آنچه در سر داری بنهی، آنچه در کف داری بدهی
و آنچه بر تو آید نجهی. »

#مقام_رضا
#اسرار_التوحید
خـــــدا
تنها اميديست که
وقتے همه رفتند
مےماند
وقتے همه تنهايت گذاشتند
محرمت ميشود
وقتےهمه تنبیهت کردن
اومےبخشد

امروز
خـــــدا
رابرايتان آرزوميڪنم

به نام خدای همه
#یک حبه نور

و وصینا الانسان بوالدیه احسانا

ما انسان را به احسان به پدر و مادر سفارش کردیم

#سوره احقاف؛ #آیه 15
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برايتان آرزوي پاييزي را دارم
که مهـر و آبـان و آذرش
شما را ياد هيچ خاطره
خيسي نياندازد
و دل کندنش آسانتر از دل
بستنش باشد
يک پاييز دوست داشتني
که شايد مال من و تو باشد
مي مانيم به اميد پاييزي
که پراز خوش خبری باشد

به اميد پاييزی که وقتي به آخر رسيد
جوجه ای از جوجه هايمان کم نشده باشد
پیشاپیش پاییز زیبا مبارک🍂🍃
ما آدمها، گاهی برای پروازی که اسمش زندگی است، برج مراقبت هم می‌خواهیم. برج مراقبتی که هر وقت کم آوردیم، هر وقت ترسیدیم، هر وقت گرفتار غبار و مه شدیم برویم سراغش.

برج مراقبت آدمها فرق می‌کند، یکی می‌‌نشیند سر سجاده‌اش، یکی شماره مادرش را می‌‌گیرد، یکی می‌رود سراغ رفیقش.
برج مراقبتی می‌خواهیم که مسیر پرواز را بشناسد. یکی که بداند چه وقتی باید از زمین کند و رفت، چه وقتی باید چسبید به باند فرودگاه وتکان نخورد. یکی که وقتی هوا طوفانی شد، وقتی جریانهای پر فشار از راه رسید یادمان بدهد چطور مسیرمان را عوض کنیم. یکی که اصلا نگذارد کارمان به مسیرهای خطرناک برسد.
یکی که وقتی باید فرود را به تاخیر بیاندازیم خبرمان کند. یکی که بداند از روی کدام باند باید بلند شویم، روی کدام باند باید بنشینیم. یکی که آسمان را بشناسد، پرواز را بشناسد، ما را بشناسد.
یکی که حواسش به ما باشد. یکی که نگذارد سقوط کنیم.

مراقب برج های مراقبت خود باشیم


🌺🌺🌺

یار مهربانم
درود
بامداد چهارشنبه ت نیکو

🌺🌺🌺

آرزو میکنم بهترینها همراه با آرامش و آسایش ,موفقیت , پیروزی , خنده هایی از ته دل و شادی و نشاط برایت رقم بخوره
امروزت قشنگ وزیبا

🌺🌺🌺

شاد باشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سارا نائینی
ترانه دل یار👌

پاییزتون قشنگ 🍁🍂🍁🍂

‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پائیـــــزه

بــا صـــداے :

بااانــو هایده



پیشاپیش فرارسیدن فصل پاییز هزار رنگ مبارک🍁🍂🍁🍂

‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎
.
بَر نگین‌ِ تاج‌ِ این فیروزه بام‌ْ ای صبح!
بر تو ای بیدار‌ْدل،
ای شاد، ای روشن
زین دل‌ِ تاریک‌ِ غمگین‌ْ صد سلام ای صبح!
غم مبادت
گر نداری بَهر‌ِ من جز حسرت و حسرت
زنده‌دل مستان‌ِ سرخوش را بِبَر هر روز
شادتر، فرخنده‌تر، خوش‌تر پیام ای صبح!

#مهدی_اخوان_ثالث
می‌رسم، اما سلام انگار یادم می‌رود
شاعری آشفته‌ام، هنجار، یادم می‌رود

با دلم اینگونه عادت کن بیا، بر دل مگیر
بعد از این هر چیز یا هر کار، یادم می‌رود

من پُر از دردم، پُر از دردم، پُر از دردم ولی
تا نگاهت می‌کنم انگار، یادم می‌رود

راستی چندی‌ست می‌خواهم بگویم بی‌شمار
دوستت دارم ولی هر بار، یادم می‌رود

مست و سرشاری ز عطر صبح تا می‌بینمت
وحشت شب‌های تلخ و تار، یادم می‌رود

شب تو را در خواب می‌بینم همین را یادم است
قصه را تا می‌شوم بیدار، یادم می‌رود

من پُر از شور غزل‌های توأم، اما چرا
تا به دستم می‌دهی خودکار، یادم می‌رود؟

نجمه_زارع

روحش شاد
آتش بزن تمام غزل‌های نجمه را
 از نو بساز یک‌سره دنیای نجمه را

 آلوده کرده‌اند زمین‌گیرهای شهر
 این ذوق آسمانی زیبای نجمه را

چندی‌ست اینکه شعر سرودن به هیچ‌وجه
تسکین نمی‌دهد دل تنهای نجمه را

او سخت مانده‌است دلش بی‌قرار کیست؟
حل می‌کنی فقط تو معمای نجمه را

دیگر بعید می‌رسد این جمله‌های شوم
 از آنِ خود کنند الفبای نجمه را

تا لحظۀ تولد ققنوس‌های شعر
آتش بزن تمام غزل‌های نجمه را 

#نجمه_زارع
#سالمرگ
نپرس حال مرا تا غزل به لب دارم
خودت بفهم که حالم بد است و تب دارم
فقط بگو لقب “شاعری” به من ندهند
بگو که من دل خونی از این لقب دارم
… و بی تو اینهمه شعری که هیچ می ارزند
… و بی تو دفتر شعری که بی سبب دارم
ببین به چشم خودت، بی تو سرد و متروک است
همیشه خانه ی عشقی که آن عقب دارم
تو چند ساله شدی؟ آه! چند ساله شدم؟
کجا دگر خبر از سال و ماه و شب دارم؟
بیا و این دم آخر کنار چشمم باش
مباد بی تو بمیرم… چقدر تب دارم!
#نجمه_زارع