#یک_جرعه_کتاب 📚
دوستی، ریشه در زمان دارد.
دوستی، یادهای مشترک است، راههای مشترک است، لبخندهای مشترک و گریستنهای مشترک، در طول سالیان سال.
دوستی، ریشه در اعماق دارد، اعماقِ ازمنهی از دست رفتهی باز نگشتنیِ تکرارنشدنی.
عنصر اساسی دوستی، زمان است.
دوستی، عتیقهشدنِ یادها و روابط است. و بدا به حال آنها که حسد از داشتن این دریای پهناور، این درخت سایهگستر، این همراهِ همدلِ هر سفر، این جانپناه به هنگام خطر محرومشان میکند.
ابوالمشاغل
#نادر_ابراهیمی
دوستی، ریشه در زمان دارد.
دوستی، یادهای مشترک است، راههای مشترک است، لبخندهای مشترک و گریستنهای مشترک، در طول سالیان سال.
دوستی، ریشه در اعماق دارد، اعماقِ ازمنهی از دست رفتهی باز نگشتنیِ تکرارنشدنی.
عنصر اساسی دوستی، زمان است.
دوستی، عتیقهشدنِ یادها و روابط است. و بدا به حال آنها که حسد از داشتن این دریای پهناور، این درخت سایهگستر، این همراهِ همدلِ هر سفر، این جانپناه به هنگام خطر محرومشان میکند.
ابوالمشاغل
#نادر_ابراهیمی
چه بسیار سخنان که ناگفته میمانَد، چرا که آنها را به هنگام نگفتهییم.
چه بسیار لبخندها که یک روز میبایست بهچشمانِ ملتمسِ کودکی پیشکش کنیم، که نکردیم و خشکید – برای ابد .
چه بَسا گریههای به هنگام .
چه بَسا فریادهای اعتراض به هنگام .
چه بَسا به هنگام که بیهنگام شد، و دیگر بهکار نیامد و پوسید، و غبار شد و در نبشِ قبرِ گذشتهها نیز استخوانهای پوک یافته نشد که نشد؛ اما حسرتش ماند که ماند .
دیر نباید کرد .
این کاروان، معطّلِ من و تو نخواهد شد.
#نادر_ابراهیمی
📕 سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما میآید
چه بسیار لبخندها که یک روز میبایست بهچشمانِ ملتمسِ کودکی پیشکش کنیم، که نکردیم و خشکید – برای ابد .
چه بَسا گریههای به هنگام .
چه بَسا فریادهای اعتراض به هنگام .
چه بَسا به هنگام که بیهنگام شد، و دیگر بهکار نیامد و پوسید، و غبار شد و در نبشِ قبرِ گذشتهها نیز استخوانهای پوک یافته نشد که نشد؛ اما حسرتش ماند که ماند .
دیر نباید کرد .
این کاروان، معطّلِ من و تو نخواهد شد.
#نادر_ابراهیمی
📕 سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما میآید
باران...،
بر جسم میبارد؛
اما روح را میشوید.....
غریب است واقعا !
باران چیزی جز قطرههای آب نیست..؛
اما باریدن آن بر سر انسانِ اهل عشق،
کم از بارش شیرینترین رویا و خواب
نیست....
باران..،
مثل چوبک خوب..،
بلور مکدر شدهی دل را برق میاندازد...
#نادر ابراهیمی
باران...،
بر جسم میبارد؛
اما روح را میشوید.....
غریب است واقعا !
باران چیزی جز قطرههای آب نیست..؛
اما باریدن آن بر سر انسانِ اهل عشق،
کم از بارش شیرینترین رویا و خواب
نیست....
باران..،
مثل چوبک خوب..،
بلور مکدر شدهی دل را برق میاندازد...
#نادر ابراهیمی
حافظه برای عتیقه کردن عشق نیست ،
برای زنده نگه داشتن عشق است .
عشق ، در قاب یادها ،
پرندهایست در قفس....
عشق طالب حضور است و پرواز ،
نه امنیت و قاب...
چیزهایی را که از کف میروند و
باز نمیگردند ،
حق است که به خاطره تبدیل کنیم
و در حافظه نگهداریم...
اما نگذاریم که عشق ، در حد خاطره ،
حقیر و مصرفی شود...
#نادر_ابراهیمی
برای زنده نگه داشتن عشق است .
عشق ، در قاب یادها ،
پرندهایست در قفس....
عشق طالب حضور است و پرواز ،
نه امنیت و قاب...
چیزهایی را که از کف میروند و
باز نمیگردند ،
حق است که به خاطره تبدیل کنیم
و در حافظه نگهداریم...
اما نگذاریم که عشق ، در حد خاطره ،
حقیر و مصرفی شود...
#نادر_ابراهیمی
خلق عشق مسئلهای نیست، حفظ عشق مسئله است، عاشق شدن مهم نیست، عاشق ماندن مهم است!
آتش بدون دود
#نادر_ابراهیمی
خلق عشق مسئلهای نیست، حفظ عشق مسئله است، عاشق شدن مهم نیست، عاشق ماندن مهم است!
آتش بدون دود
#نادر_ابراهیمی
قهر، زبان استیصال است. قهر، پرتاب کدورت هاست به ورطه ی سکوت موقت؛ و این کاری ست که به کدورت ، ضخامتی آزارنده می دهد.
قهر، دو قفله کردن دری ست که به اجبار، زمانی بعد، باید گشوده شود، و هرچه تعدادِ قفل ها بیشتر باشد و چفت و بست ها محکمتر، در، ناگریز، با خشونتِ بیشتر گشوده خواهد شد
"چهل نامه کوتاه به همسرم"
#نادر_ابراهیمی
یادش گرامی در سالروز پروازش🌹
قهر، دو قفله کردن دری ست که به اجبار، زمانی بعد، باید گشوده شود، و هرچه تعدادِ قفل ها بیشتر باشد و چفت و بست ها محکمتر، در، ناگریز، با خشونتِ بیشتر گشوده خواهد شد
"چهل نامه کوتاه به همسرم"
#نادر_ابراهیمی
یادش گرامی در سالروز پروازش🌹
"عشق" در لحظه پدید می آید..
"دوست داشتن"در امتداد زمان.
این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.
"عشق" معیارها را درهم می ریزد،
"دوست داشتن" بر پایه معیارها بنا می شود.
"عشق" ناگهان و ناخواسته شعله می کشد،
"دوست داشتن"از شناختن و خواستن سرچشمه می گیرد.
"عشق" قانون نمی شناسد،
"دوست داشتن"اوج احترام به مجموعه ای
از قوانین عاطفی ست.
"عشق" فوران می کند، چون آتشفشان و شره می کند،
چون آبشاری عظیم،
"دوست داشتن" جاری می شود،
چون رودخانه ای بر بستری با شیب نرم.
"عشق" ویران کردن خویش است،
"دوست داشتن"ساختنی عظیم.
#نادر_ابراهیمی
"دوست داشتن"در امتداد زمان.
این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.
"عشق" معیارها را درهم می ریزد،
"دوست داشتن" بر پایه معیارها بنا می شود.
"عشق" ناگهان و ناخواسته شعله می کشد،
"دوست داشتن"از شناختن و خواستن سرچشمه می گیرد.
"عشق" قانون نمی شناسد،
"دوست داشتن"اوج احترام به مجموعه ای
از قوانین عاطفی ست.
"عشق" فوران می کند، چون آتشفشان و شره می کند،
چون آبشاری عظیم،
"دوست داشتن" جاری می شود،
چون رودخانه ای بر بستری با شیب نرم.
"عشق" ویران کردن خویش است،
"دوست داشتن"ساختنی عظیم.
#نادر_ابراهیمی
تو وقتی میبینی که من افسرده ام
نباید بگذری،
سکوت کنی،
یا فقط همدردی کنی؛
بنا کننده ی شادیهای من باش!
مگر چقدر وقت داریم؟
یک قطره ایم که میچکیم در تنِ کویر و تمام می شویم...
#نادر_ابراهیمی
یک عاشقانه آرام
نباید بگذری،
سکوت کنی،
یا فقط همدردی کنی؛
بنا کننده ی شادیهای من باش!
مگر چقدر وقت داریم؟
یک قطره ایم که میچکیم در تنِ کویر و تمام می شویم...
#نادر_ابراهیمی
یک عاشقانه آرام
سن، مشکل عشق نیست.
زمان نمی تواند بلور اصل را کدر کند،
مگر آنکه پیوسته برق انداختن آن را از یاد برده باشی . . .
#نادر_ابراهیمی
#یک_عاشقانه_آرام
زمان نمی تواند بلور اصل را کدر کند،
مگر آنکه پیوسته برق انداختن آن را از یاد برده باشی . . .
#نادر_ابراهیمی
#یک_عاشقانه_آرام
هر آشناییِ تازه، اندوهی تازه است. مگذارید که نام شما را بدانند و به نام بخواننتان. هر سلام، سرآغاز دردناک یک خداحافظی است هلیا.
کتاب: بار دیگر شهری که دوست میداشتم
#نادر_ابراهیمی
کتاب: بار دیگر شهری که دوست میداشتم
#نادر_ابراهیمی
بگذار خالصانه قبول کنیم کوچکیم، تا بتوانیم بزرگ شویم، عوض شویم، رشد کنیم و دیگری شویم.
بزرگ جایی برای تغییر کردن ندارد.
وقتی مظروف، درست به اندازه ی ظرف بشود، دیگر چگونه تغییری در مظروف ممکن میشود جز ریختن بر زمین و تلف شدن؟!
📕 یک عاشقانهی آرام
✍🏻 #نادر_ابراهیمی
بزرگ جایی برای تغییر کردن ندارد.
وقتی مظروف، درست به اندازه ی ظرف بشود، دیگر چگونه تغییری در مظروف ممکن میشود جز ریختن بر زمین و تلف شدن؟!
📕 یک عاشقانهی آرام
✍🏻 #نادر_ابراهیمی
هلیا!
من هرگز نخواستم که از عشق،
افسانهیی بیافرینم؛
باور کن!
من میخواستم که با دوست داشتن زندگی کنم، کودکانه و ساده و روستایی.
من از دوست داشتن فقط لحظهها را میخواستم.
آن لحظهیی که تو را به نام مینامیدم.
لحظهی رنگینِ زنان چایچین
لحظهی فروتنِ چایخانههای گرم،
در گذرگاه شب.
لحظهی دست باد بر گیسوان تو
لحظهی نظارتِ سرسختانهی ناظری ناشناس بر گذر سکون
من از دوست داشتن تنها یک لیوان آب خنک در گرمای تابستان میخواستم.
من برای گریستن نبود که خواندم
من آواز را برای پُر کردن لحظههای سکوت میخواستم.
من هرگز نمیخواستم از عشق برجی بیافرینم،
مهآلود و غمناک با پنجرههای مسدود و تاریک...
کتاب
باردیگر شهری که دوست میداشتم #نادر_ابراهیمی
من هرگز نخواستم که از عشق،
افسانهیی بیافرینم؛
باور کن!
من میخواستم که با دوست داشتن زندگی کنم، کودکانه و ساده و روستایی.
من از دوست داشتن فقط لحظهها را میخواستم.
آن لحظهیی که تو را به نام مینامیدم.
لحظهی رنگینِ زنان چایچین
لحظهی فروتنِ چایخانههای گرم،
در گذرگاه شب.
لحظهی دست باد بر گیسوان تو
لحظهی نظارتِ سرسختانهی ناظری ناشناس بر گذر سکون
من از دوست داشتن تنها یک لیوان آب خنک در گرمای تابستان میخواستم.
من برای گریستن نبود که خواندم
من آواز را برای پُر کردن لحظههای سکوت میخواستم.
من هرگز نمیخواستم از عشق برجی بیافرینم،
مهآلود و غمناک با پنجرههای مسدود و تاریک...
کتاب
باردیگر شهری که دوست میداشتم #نادر_ابراهیمی
فراموشی را بستاییم...
چراکه ما را پس از مرگ نزدیکترین دوست، زنده نگه میدارد
و فراموشی را با دردناکترین نفرتها بیامیزیم، زیرا انسان، دوستانش را فراموش میکند
و رنگ مهربان نگاه یک رهگذر را...
آن را هم فراموش میکند.
#نادر_ابراهیمی
- بار دیگر شهری که دوست میداشتم -
چراکه ما را پس از مرگ نزدیکترین دوست، زنده نگه میدارد
و فراموشی را با دردناکترین نفرتها بیامیزیم، زیرا انسان، دوستانش را فراموش میکند
و رنگ مهربان نگاه یک رهگذر را...
آن را هم فراموش میکند.
#نادر_ابراهیمی
- بار دیگر شهری که دوست میداشتم -
بهمناسبت اول خرداد، بزرگداشت #ملاصدرا
خداوند بینهایت است و لامکان و بیزمان؛ اما بهقدر فهم تو کوچک میشود، و بهقدر نیاز تو فرود میآید، و بهقدر آرزوی تو گسترده میشود، و بهقدر ایمان تو کارگشا میشود، و بهقدر نخ پیرزنانِ دوزنده باریک میشود، و بهقدر دل امیدواران گرم میشود. پدر میشود یتیمان را، و مادر؛ برادر میشود محتاجانِ برادری را…؛ امید میشود ناامیدان را؛ راه میشود گمگشتگان را؛ نور میشود درتاریکیماندگان را…؛ عشق میشود محتاجان به عشق را. خداوند همه چیز میشود همه کس را بهشرطِ اعتقاد، بهشرط پاکیِ دل، بهشرط طهارت روح….
(برگرفته از: #نادر_ابراهیمی. مردی در تبعید ابدی (براساس داستان زندگی ملاصدرای شیرازی). تهران: نشر روزبهان،۱۳۹۰، ص ۲۰۶)
خداوند بینهایت است و لامکان و بیزمان؛ اما بهقدر فهم تو کوچک میشود، و بهقدر نیاز تو فرود میآید، و بهقدر آرزوی تو گسترده میشود، و بهقدر ایمان تو کارگشا میشود، و بهقدر نخ پیرزنانِ دوزنده باریک میشود، و بهقدر دل امیدواران گرم میشود. پدر میشود یتیمان را، و مادر؛ برادر میشود محتاجانِ برادری را…؛ امید میشود ناامیدان را؛ راه میشود گمگشتگان را؛ نور میشود درتاریکیماندگان را…؛ عشق میشود محتاجان به عشق را. خداوند همه چیز میشود همه کس را بهشرطِ اعتقاد، بهشرط پاکیِ دل، بهشرط طهارت روح….
(برگرفته از: #نادر_ابراهیمی. مردی در تبعید ابدی (براساس داستان زندگی ملاصدرای شیرازی). تهران: نشر روزبهان،۱۳۹۰، ص ۲۰۶)
بیا بحث کنیم!
بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم!
بیا کلنجار برویم!
اما سرانجام، نخواهیم که غلبه کنیم و این غلبه منجر به آن شود که تو نیز چون من بیندیشی یا به عکس. مختصری نزدیک شدن بهتر از غرق شدن است. تفاهم، بهتر از تسلیم شدن است ..
📒 چهل_نامه_ی_کوتاه_به_همسرم
#نادر_ابراهیمی
نادر ابراهیمی (۱۴ فروردین ۱۳۱۵ – ۱۶ خرداد ۱۳۸۷) داستاننویس ایرانی بود. او علاوه بر نوشتن رمان و داستان کوتاه، در زمینههای فیلمسازی، ترانهسرایی، ترجمه، و روزنامهنگاری نیز فعالیت کردهاست. ابراهیمی، همراهِ بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان، از معدود سخنوران ایرانی بهشمار میرود که هم در سینما و هم در ادبیات کار کرده و شناخته شده بودهاند
بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم!
بیا کلنجار برویم!
اما سرانجام، نخواهیم که غلبه کنیم و این غلبه منجر به آن شود که تو نیز چون من بیندیشی یا به عکس. مختصری نزدیک شدن بهتر از غرق شدن است. تفاهم، بهتر از تسلیم شدن است ..
📒 چهل_نامه_ی_کوتاه_به_همسرم
#نادر_ابراهیمی
نادر ابراهیمی (۱۴ فروردین ۱۳۱۵ – ۱۶ خرداد ۱۳۸۷) داستاننویس ایرانی بود. او علاوه بر نوشتن رمان و داستان کوتاه، در زمینههای فیلمسازی، ترانهسرایی، ترجمه، و روزنامهنگاری نیز فعالیت کردهاست. ابراهیمی، همراهِ بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان، از معدود سخنوران ایرانی بهشمار میرود که هم در سینما و هم در ادبیات کار کرده و شناخته شده بودهاند
VID-20240605-WA0137.mp4
810.1 KB
وطن را دوست دارم؛ چون قدمگاه است
شناختم وطن را و عاشقش شدن.
• به مناسبت شانزدهم خردادماه، سالروز درگذشت #نادر_ابراهیمی
(۱۳۱۵-۱۳۸۷)
شناختم وطن را و عاشقش شدن.
• به مناسبت شانزدهم خردادماه، سالروز درگذشت #نادر_ابراهیمی
(۱۳۱۵-۱۳۸۷)
گمان میبرم که اگر خداوند، صد هزار گونه خنده میآفرید اما رسم اشک ریختن را نمی آموخت، قلب حتی تاب ده روز تپیدن را هم نمی آورد...
📚 #آتش_بدون_دود
✍ #نادر_ابراهیمی
📚 #آتش_بدون_دود
✍ #نادر_ابراهیمی