شهید عشق ترا خونبها به از این چیست
که خونبهای شهیدان بود لقای خدا
بغیر خدمت درماندگان چه خواهد کرد
کسی که وقف کند خویش را برای خدا
#خوشدل_تهرانی
که خونبهای شهیدان بود لقای خدا
بغیر خدمت درماندگان چه خواهد کرد
کسی که وقف کند خویش را برای خدا
#خوشدل_تهرانی
ای گلی کز گلبنت عالم همه گلزار شد
وز گلت بوی «تبارک ربنا الاعلا» زند
شکر احسان تو مدح تست ای صاحب جمال
نقش مدح تو رقم بر دیدهٔ بینا زند
#سنایی
وز گلت بوی «تبارک ربنا الاعلا» زند
شکر احسان تو مدح تست ای صاحب جمال
نقش مدح تو رقم بر دیدهٔ بینا زند
#سنایی
آن نه زلف است و بناگوش که روز است و شب است
وان نه بالای صنوبر که درخت رطب است
نه دهانی است که در وهم سخندان آید
مگر اندر سخن آیی که بدانند که لب است
آتشِ رویِ تو زین گونه که در خلق گرفت
عجب از سوختگی نیست، ز خامی عجب است
آن نه زنده است که عاشق نشود وقتِ بهار
هر گیاهی که به نوروز نجنبد حَطَب* است
جنبشِ سرو مپندار که از بادِ صبا است
نه، که از ناله مرغان چمن در طرب است
هر کسی را به تو این میل نباشد که مرا
کآفتابی تو و کوتاه نظر مرغ شب است
خواهم اندر طلبت عمر به پایان آورد
گر چه راهم نه به اندازهء پای طلب است
هر قضایی سببی دارد و من در غم دوست
اجلم میکُشد و دردِ فراقش سبب است
سخنِ خویش به بیگانه نمییارم گفت
گله از دوست به دشمن نه طریقِ ادب است
لیکن این حال محال است که پنهان ماند
تو زره میدری و پردهء #سعدی قصب** است
غزلهای سعدی، تصحیح غلامحسین یوسفی، ص ۱۸ و ۱۹
*حطب: هیزم
**قصب: نوعی پارچهء ظریف از جنس کتان
وان نه بالای صنوبر که درخت رطب است
نه دهانی است که در وهم سخندان آید
مگر اندر سخن آیی که بدانند که لب است
آتشِ رویِ تو زین گونه که در خلق گرفت
عجب از سوختگی نیست، ز خامی عجب است
آن نه زنده است که عاشق نشود وقتِ بهار
هر گیاهی که به نوروز نجنبد حَطَب* است
جنبشِ سرو مپندار که از بادِ صبا است
نه، که از ناله مرغان چمن در طرب است
هر کسی را به تو این میل نباشد که مرا
کآفتابی تو و کوتاه نظر مرغ شب است
خواهم اندر طلبت عمر به پایان آورد
گر چه راهم نه به اندازهء پای طلب است
هر قضایی سببی دارد و من در غم دوست
اجلم میکُشد و دردِ فراقش سبب است
سخنِ خویش به بیگانه نمییارم گفت
گله از دوست به دشمن نه طریقِ ادب است
لیکن این حال محال است که پنهان ماند
تو زره میدری و پردهء #سعدی قصب** است
غزلهای سعدی، تصحیح غلامحسین یوسفی، ص ۱۸ و ۱۹
*حطب: هیزم
**قصب: نوعی پارچهء ظریف از جنس کتان
.
چند ز دوران چرخ ، چند ز هجران یار
سینه شود شعلهخیز ، دیده شود اشکبار ؟
آنچه کشیدم از او ، من به یکی جرعه مِی
میکدهها بایدم از پی دفع خمار
من همه صحرای عشق ، او همه دریای حُسن
من همه شور و جنون ، او همه باد بهار ...
#رضیالدین_آرتیمانی
چند ز دوران چرخ ، چند ز هجران یار
سینه شود شعلهخیز ، دیده شود اشکبار ؟
آنچه کشیدم از او ، من به یکی جرعه مِی
میکدهها بایدم از پی دفع خمار
من همه صحرای عشق ، او همه دریای حُسن
من همه شور و جنون ، او همه باد بهار ...
#رضیالدین_آرتیمانی
گفتم اندر سينه ها اين توده ي دل نام چيست؟
گفت ز اسرار نهاني قسمت برجسته اي
روشني در كار بيني؟ گفتمش فرمود ني
غير برقي ز اصطكاك فكر دانا جسته اي
#علي_اكبر_دهخدا
گفت ز اسرار نهاني قسمت برجسته اي
روشني در كار بيني؟ گفتمش فرمود ني
غير برقي ز اصطكاك فكر دانا جسته اي
#علي_اكبر_دهخدا
عشق تو .. .
ما بدان قامت و بالا ، نگرانیم هنوز
وز غمت خون دل از دیده روانیم هنوز
جز تو یاری نگرفتیم و ، نخواهیم گرفت
بر همان عهد که بودیم ، برآنیم هنوز
به امید تو شب خویش برآریم به روز
آن جفا دیده که بودیم ، همانیم هنوز
ای دریغا ، که پس از آن همه جان بازی ها
بر سوی کوی تو ، بی نام و نشانیم هنوز
دیگران وادی عشق تو به پایان بردند
ما به یاد تو ، دراین دشت دوانیم هنوز
آرمیدند همه در حرم حرمت ما
ساکن کوی خرابات مغانیم هنوز
ما از این چرخ کهن گرچه بسی پیرتریم
همچنان از مدد عشق جوانیم هنوز
اوستاد همه فن بوده و هستیم ، ادیب
با همان نام و همان شوکت و شانیم هنوز
#ادیب_نیشابوری
ما بدان قامت و بالا ، نگرانیم هنوز
وز غمت خون دل از دیده روانیم هنوز
جز تو یاری نگرفتیم و ، نخواهیم گرفت
بر همان عهد که بودیم ، برآنیم هنوز
به امید تو شب خویش برآریم به روز
آن جفا دیده که بودیم ، همانیم هنوز
ای دریغا ، که پس از آن همه جان بازی ها
بر سوی کوی تو ، بی نام و نشانیم هنوز
دیگران وادی عشق تو به پایان بردند
ما به یاد تو ، دراین دشت دوانیم هنوز
آرمیدند همه در حرم حرمت ما
ساکن کوی خرابات مغانیم هنوز
ما از این چرخ کهن گرچه بسی پیرتریم
همچنان از مدد عشق جوانیم هنوز
اوستاد همه فن بوده و هستیم ، ادیب
با همان نام و همان شوکت و شانیم هنوز
#ادیب_نیشابوری
خالی شد از نفَس دل و زآهم دهان پُر است
گر ترکشم تهی شده لیکن کمان پر است
نازکدلم چو کاسهٔ چینی، خدای را
انگشت بر لبم نزنی کز فغان پر است
طبعِ هما گرفتهام از بس که روزگار
هر لقمهام که میدهد از استخوان پر است
قدرم بس اینکه خیلِ خیالِ تو در دل است
دولت در آن سر است که از میهمان پر است
دستم تهی، کنار تهی، دامنم تهیست
پا و سرم تهی و دلم در میان پر است
غفلت نگر که آن دلِ نازک خبر نیافت
از نالهام که گوشِ کرِ آسمان پر است
«شاپور»! بسکه پر شدم از رنگ و بوی عشق
چشمم چو شیشهایست که از زعفران پر است.
#شاپور_تهرانی
گر ترکشم تهی شده لیکن کمان پر است
نازکدلم چو کاسهٔ چینی، خدای را
انگشت بر لبم نزنی کز فغان پر است
طبعِ هما گرفتهام از بس که روزگار
هر لقمهام که میدهد از استخوان پر است
قدرم بس اینکه خیلِ خیالِ تو در دل است
دولت در آن سر است که از میهمان پر است
دستم تهی، کنار تهی، دامنم تهیست
پا و سرم تهی و دلم در میان پر است
غفلت نگر که آن دلِ نازک خبر نیافت
از نالهام که گوشِ کرِ آسمان پر است
«شاپور»! بسکه پر شدم از رنگ و بوی عشق
چشمم چو شیشهایست که از زعفران پر است.
#شاپور_تهرانی
نصیب ما نشد از وصل یار ، جز غم هیچ
به وعده یی ز دهانش خوشیم آنهم هیچ
بیا که تجربه کردیم و غیرِ دیدن تو
جراحت دل ما را نبود مرهم هیچ
به بوسه ای دل بیچاره ئی بدست آور
کز آن شکر که تو داری نمیشود کم هیچ
تو نوبهار دل و جان عاشقی باز آ
که در جهان نتوان یافت بی تو خرم هیچ
ز بزم ما شرف صحبت تو مقصود است
بهشت اگر نه مشرف بود به آدم هیچ
بیار باده بگو باد برد عالم را
که پیش همت "اهلی" است هر دو عالم هیچ
#اهلی_شیرازی
به وعده یی ز دهانش خوشیم آنهم هیچ
بیا که تجربه کردیم و غیرِ دیدن تو
جراحت دل ما را نبود مرهم هیچ
به بوسه ای دل بیچاره ئی بدست آور
کز آن شکر که تو داری نمیشود کم هیچ
تو نوبهار دل و جان عاشقی باز آ
که در جهان نتوان یافت بی تو خرم هیچ
ز بزم ما شرف صحبت تو مقصود است
بهشت اگر نه مشرف بود به آدم هیچ
بیار باده بگو باد برد عالم را
که پیش همت "اهلی" است هر دو عالم هیچ
#اهلی_شیرازی
آن حسن که در خواب همیجست زلیخا
ای یوسف ایام به صد ره به از آنی
برخیز که آویخت ترازوی قیامت
برسنج ببین که سبکی یا تو گران
#مولانا
ای یوسف ایام به صد ره به از آنی
برخیز که آویخت ترازوی قیامت
برسنج ببین که سبکی یا تو گران
#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
الهی
یاورمان باش
تامحتاج روزگار نباشیم
همدممان باش
تاکه تنهای روزگار نباشیم
کنارمان بمان
تا که بی کس روزگار نباشیم
وخدایمان باش
تا بنده این روزگار نباشیم
شبتون بخیر
یاورمان باش
تامحتاج روزگار نباشیم
همدممان باش
تاکه تنهای روزگار نباشیم
کنارمان بمان
تا که بی کس روزگار نباشیم
وخدایمان باش
تا بنده این روزگار نباشیم
شبتون بخیر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#یک حبه نور✨
يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ. وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ.
وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ. لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيه.
همه ی آدم هایی که برای تنها نبودنمان رویشان حساب می کنیم، آن ها که وقت های سختی فکر می کنیم چه خوب که هستند،
آدم هایی که شانه هایشان خوب تکیه گاهی ست برای لحظه ای آسودن، برای چند قطره ای گریستن و سبک شدن،
که اصلا بودن حضورشان مایه ی آرامش و دل گرمی ست،
آن روز نیستند؛ آن روز که روز تنهایی است.
يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ. وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ.
وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ. لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيه.
همه ی آدم هایی که برای تنها نبودنمان رویشان حساب می کنیم، آن ها که وقت های سختی فکر می کنیم چه خوب که هستند،
آدم هایی که شانه هایشان خوب تکیه گاهی ست برای لحظه ای آسودن، برای چند قطره ای گریستن و سبک شدن،
که اصلا بودن حضورشان مایه ی آرامش و دل گرمی ست،
آن روز نیستند؛ آن روز که روز تنهایی است.
خوشحالی یعنی اطمینانی درونی به این که درد و رنج و سختی و بیماری و مرگ جزء لاینفک زندگی ست
اما هیچ کدام از آنها نمی تواند مرا از پا بیاندازد.
خوشحالی یعنی میل به زندگی علی رغم علمِ به فانی بودنِ همه چیز، خوشحالی یعنی در سختی ها لبخند زدن
خوشحالی یعنی آگاهی از توانمندی بزرگ ما برای به دوش کشیدنِ مشکلات.
خوشحالی یعنی بعد از هر زمین خوردن همچنان بتوانیم بلند شویم،بعد از هر گریه همچنان بتوانیم بخندیم و لبخند بر لبِ دیگر همنوعان بیاوریم.
خوشحالی یعنی حضورِ کاملِ ما در هستی، خوشحالی یعنی همچون رودجاری بودن و در حرکت بودن،عبور کردن و به عظمتی بی پایان چشم دوختن خوشحالی یعنی توانایی ما به گفتنِ یک آریِ بزرگ به زندگی.
خوشحال باش تا بتونی محکم و استوار حرکت کنی.
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد سه شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
امروزت به قشنگی بهشت
به زیبایی گلها
به شادی لبخند
رضایت مادر
و به محکمی
پیوند قلب هـا
که یاد آور خوبیهاست
امروزت پراز شادی و نشاط
🌺🌺🌺
شادباشی
اما هیچ کدام از آنها نمی تواند مرا از پا بیاندازد.
خوشحالی یعنی میل به زندگی علی رغم علمِ به فانی بودنِ همه چیز، خوشحالی یعنی در سختی ها لبخند زدن
خوشحالی یعنی آگاهی از توانمندی بزرگ ما برای به دوش کشیدنِ مشکلات.
خوشحالی یعنی بعد از هر زمین خوردن همچنان بتوانیم بلند شویم،بعد از هر گریه همچنان بتوانیم بخندیم و لبخند بر لبِ دیگر همنوعان بیاوریم.
خوشحالی یعنی حضورِ کاملِ ما در هستی، خوشحالی یعنی همچون رودجاری بودن و در حرکت بودن،عبور کردن و به عظمتی بی پایان چشم دوختن خوشحالی یعنی توانایی ما به گفتنِ یک آریِ بزرگ به زندگی.
خوشحال باش تا بتونی محکم و استوار حرکت کنی.
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد سه شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
امروزت به قشنگی بهشت
به زیبایی گلها
به شادی لبخند
رضایت مادر
و به محکمی
پیوند قلب هـا
که یاد آور خوبیهاست
امروزت پراز شادی و نشاط
🌺🌺🌺
شادباشی
آمد رمضان و
مقدمش بوسیدم
در رهگذرش
طبق طبق گل چیـدم
من با چه زبان
شکر بگویم که به چشم
یک بار دگر ماه خدا را دیدم
ماه پراز رحمت
رمضان بر همگی مبارک
🌺🌺
مقدمش بوسیدم
در رهگذرش
طبق طبق گل چیـدم
من با چه زبان
شکر بگویم که به چشم
یک بار دگر ماه خدا را دیدم
ماه پراز رحمت
رمضان بر همگی مبارک
🌺🌺