معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
ساقیا بده جامی زان شراب روحانی
تا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی

بهر امتحان ای دوست گر طلب کنی جان را
آنچنان برافشانم کز طلب خجل مانی

بی‌وفا نگار من می‌کند به کار من
خنده‌های زیر لب عشوه‌های پنهانی

دین و دل به یک دیدن باختیم و خرسندیم
در قمار عشق ای دل کی بود پشیمانی؟

ما ز دوست غیر از دوست مقصدی نمی‌خواهیم
حور و جنت ای زاهد بر تو باد ارزانی

رسم و عادت رندیست از رسوم بگذشتن
آستین این ژنده می‌کند گریبانی

زاهدی به میخانه سرخ روی ز می دیدم
گفتمش مبارک باد بر تو این مسلمانی

زلف و کاکل او را چون به یاد می‌آرم
می‌نهم پریشانی بر سر پریشانی

خانهٔ دل ما را از کرم عمارت کن
پیش از آنکه این خانه رو نهد به ویرانی

ما سیه گلیمان را جز بلا نمی‌شاید
بر دل بهائی نه هر بلا که بتوانی

شیخ بهایی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تجلّی حضرتِ حَق در بندگانش، مختلف عمل می کند؛ به طوری که گروهی را گنگ و ساکت، و طایفه ای را به گفتنِ اَنا گویا می کند، و برخی را به گفتنِ اَنتَ، و بعضی را نیز به گفتنِ هو وامیدارد. اما همه ی این گروه ها در عینِ اختلاف تعابیرشان، برای او و به او و با اویند.


محیی الدین
ابن عربی
معرفی عارفان
آن‌ها که استثنا می‌کنند ( ان‌شاءالله می‌گویند) عاشقانند. زیرا که عاشق خود را مختار و بر کار نبیند. معشوق بر کار داند... فیه ما فیه
ای درویش!

هر که عاشق نشد، پاک نشد و هر که پاک نشد، به پاکی نرسید، و هر که عاشق شد و عشق خود را آشکارا گردانید، پلید بماند و پاک نشد،
از جهت آنکه آن آتش که از راه چشم به دل وی رسیده بود، از راه زبانش بیرون کرد، آن دل نیم‌سوخته در میان راه بماند.

از آن دل، مِن بَعد هیچ کاری نیاید، نه کار دنیا و نه کار عقبی و نه کار مولی

عزیزالدین نسفی
با هرچه نشینی و با هرچه باشی، خوی او گیری؛ در کاه نگری در تو پَژمردگی در آید، در سبزه و گل نگری، تازگی درآید؛ زیرا همنشین، تو را در عالَمِ خویشتن کِشَد.




#مقالات_شمس_تبریزی
غلام نرگس مست تو تاجدارانند
خراب باده لعل تو هوشیارانند

بیا به میکده و چهره ارغوانی کن
مرو به صومعه کان جا سیاه کارانند

#حافظ
الله اکبر که می گویی بکوش که چون "خدا بزرگ است" تو هم بزرگ باشی؛
پيشتر آي تا بزرگي بيني، بجوي تا بيابي.

شناخت خدا عمیق است.
عمیق تویی، اگر عمیقی هست تویی.
چه سزا باشد گفتن که خدا هست،
تو هستی حاصل کن.

«گفت خدا يکي است. گفتم اکنون تو را چه؟
چون تو در عالم تفرقه اي، صد هزاران ذره، هر ذره در عالمي پراکنده، پژمرده، فرو افسرده.
او خود هست، وجود قدیم او هست، تو را چه؟ چون تو نیستی!

اويکي است تو کيستي؟
تو شش هزار بيشي،
تو يکتا شو، وگرنه از يکي او تو را چه؟»

مقالات_شمس_تبریزی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‏ساقی دمید صبح، علاج خمار کن
خورشید را ز پردهٔ شب آشکار کن
شبنم زیان نکرد ز سودای آفتاب
در پای یار گوهر جان را نثار کن


#صائب_تبريزی
باران به چشم‌روشنیِ صبح آمده‌ست.
زشت است اگر که من
–یار قدیم و همدمِ همساغرِ سحر–
در کوچه‌های خامش و خلوت نجویمش
یا
با جامِ شعرِ خویش
خوش‌آمد نگویمش.

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
گشته در رویش نگاهم محو
مانده در چشمم نگاهش مات
باز هم او را توانم دید؟
آه... کِی دیگر؟
کجا؟
هیهات

#مهدی_اخوان_ثالث
الهی اگر تن مجرم است دل مطیع است و اگر بنده بد کار است کَرَم تو شفیع است.

بادا کَرَم تو بر همه پاینده

احسان تو سوی بندگان آینده

بر بندهٔ خود گناه را سخت مگیر

ای داور بخشندهٔ بخشاینده

#خواجه_عبدالله_انصاری
#مناجات_شماره_۹۵
زهی شکوه قامت بلند عشق
که استوار ماند در هجوم هر گزند

نگاه کن
هنوز آن بلنددور
آن سپیده آن شکوفه زار انفجار نور
کهربای آرزوست
سپیده‌ای که جان آدمی هماره در هوای اوست
به بوی یک نفس در آن زلال دم زدن
سزد اگر هزار بار
بیفتی از نشیب راه و باز
رو نهی بدان فراز ...

#هوشنگ_ابتهاج
Ghazale Akhar
Hazhir Mehrafrouz
🎵 #با_هم_میشنویم
ترانه "غزل آخر"
با صدای:هژیر مهرافزا
نگه کن که دانای ایران چه گفت
بدان گه که بگشاد راز از نهفت

که دشمن که دانا بود به ز دوست
با دشمن و دوست.دانش نکوست

#فردوسی
چنین است رسم جهان جهان
همی راز خویش از تو دارد نهان
نسازد تو ناچار با او بساز
که روزی نشیب است و روزی فراز

#فردوسی
در چشم منی و
غایب از چشم

زان چشم همی‌کنم به هر سو



سعدی
به خدا کز غم عشقت نگریزم نگریزم


وگر از من طلبی جان نستیزم نستیزم


قدحی دارم بر کف به خدا تا تو نیایی


هله تا روز قیامت نه بنوشم نه بریزم




مولانا
یاد ساحل کی کند

مستغرق دریای عشق ؟



خواجوى_كرمانى
خدای را مردانند
که از غایت عظمت
و غیرتِ حق
روی ننمایند.

امّا
طالبان را
به مقصودهای خطیر برسانند،
و موهبت کنند،

این چنین شاهان
عظیم نادرند و نازنین.


گفتیم
پیشِ شما
بزرگان می‌آیند،
گفت ما را پیش (پیشگاه) نمانده است؛

دیرست (دیرگاهی‌ست) که
ما را پیش نیست.

اگر می‌آیند
پیشِ آن مصوّر (آفریننده) می‌آیند
که اعتقاد کرده‌اند.

عیسی را علیه السّلام گفتند
به خانهٔ تو می‌آییم،
گفت ما را در عالَم خانه کجاست
و کِی بود؟

مولانا_فیه_مافیه
شانه بر زلف پریشان زده‌ای، به به به
دست بر منظره‌ی جان زده‌ای، به به به

صفِ دل‌ها همه بر هم زده ماشاءالله
تا به هم آن صف مژگان زده‌ای، به به به

تو بدین چشم، چو عابد بفریبی چه عجب؟
گول، صد مرتبه شیطان زده‌ای، به به به

تنِ یک‌لایی من، بازوی تو، سیلیِ عشق
تو مگر رستم دستان زده‌ای؟ به به به

آفتاب از چه طرف سر زده امروز، که سر
به منِ بی سر و سامان زده‌ای؟ به به به

من خراباتیم؛ از چشم تو پیداست که دوش
باده در خلوتِ رندان زده‌ای، به به به

"عارف"! این طرز سخن، از دگران ممکن نیست
دست بالاتر از امکان زده‌ای، به به به

#عارف_قزوینی