معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.5K photos
13.2K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
و یک روز شیخ می‌رفت. جوانی قدم بر قدم شیخ
نهاد و می‌گفت: قدم بر قدم مشایخ چنین نهند.

و پوستینی در بر شیخ بود. گفت: یا شیخ پاره ای
از این پوستین به من ده تا برکت تو به من رسد.

شیخ گفت:
اگر تو پوست بایزید در خود کشی
سودت ندارد تا عمل بایزید نکنی.



#تذکره_الاولیاء
#ذکر_بایزید_بسطامی
#فریاد و فغان و گریه و ناله و آه


این ها هوس اند و عشق چیز دگر است!


#واله_داغستانی
.
#در #وصل هم ز #عشق_تـو ای گل در آتشم

عاشق نمی شوی ڪه ببینی چه می ڪشم

#استاد_شهریار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نقل است که شیخ از پسِ امامى نماز می کرد. پس امام گفت: «یا شیخ! تو کسبى نمی کنى و از کسى چیزى نمی خواهى. از کجا می خورى؟».
شیخ گفت: «صبر کن تا نماز قضا کنم. که نماز از پى کسى که روزی دهنده را نداند، روا نبود».


بایزید بسطامی
تذکرة الاولیاء
عطار
Sarve Zire Ab
Salar Aghili
سالار عقیلی
ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی
بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی

در مقامی که صدارت به فقیران بخشند
چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن
ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی

تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای
ور خود از تخمه جمشید و فریدون باشی

ساغری نوش کن و جرعه بر افلاک فشان
چند و چند از غم ایام جگرخون باشی

حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر این است
هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی

 
#حضرت_حافظ
پس از مردن روان شو جانِ من در پیشِ تابوتم
که سنگین می‌رود نعشی که حسرت در قفا دارد

#تاثیر_تبریزی
حق، جل جلاله گوید که؛
من با بندۀ خویشم
چون جز من یاد نکند،
و در عظمت و قدرت و رأفت و رحمت من، تفکر کند
و من نزدیکم به مضطر،
چون مرا بخواند،
وی را اجابت کنم.

حسین بن منصور حلاج
Gole Yas
Shadmehr Aghili
شادمهر عقیلی


هر روز غروب عطر ياس تو كوچه ها
می پيچيد
عملی اگر كاشتید،
عادتی درو خواهید كرد.
عادتی اگر كاشتید،
اخلاقی درو خواهید كرد.
اخلاقی اگر كاشتید،
سرنوشتی درو خواهید كرد

#فرانسوا_ولتر
با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته‌ای

بو که بویی بشنویم از خاک بستان شما

#حافظ_غزل۱۲
من بی تو زندگانی
خود را نمی‌پسندم

کاسایشی نباشد
بی دوستان بقا را

#سعدی_غزل۷
در میخانه بسته اند دگر
افتتح یا مفتح الابواب

لب و دندان راحقوق نمک
هست بر جان و سینه های کباب

این چنین موسمی عجب باشد
که ببندند میکده به شتاب

#حافظ۱۳
مرید طاعت بیگانگان مشو حافظ
ولی معاشرِ رندانِ پارسا می‌باش

#حافظ
‌گهی گل ریزَدَم در بَر، گهی سنگم زند بر سر
بلی می‌زیبد از مستان چنین دیوانه‌آرایی!

#نظیری_نیشابوری
ای ابر دل گرفتهٔ بی‌آسمان بیا
باران بی‌ملاحظهٔ ناگهان بیا

چشمت بلای جان و تو از جان عزیزتر
ای جان فدای چشم تو با قصد جان بیا

مگذار با خبر شود از مقصدت کسی
حتی به سوی میکده وقت اذان بیا

شُهرت در این مقام به گمنام بودن است
از من نشان بپرس ولی بی‌نشان بیا

ایمان خلق و صبر مرا امتحان مکن
بی‌آنکه دلبری کنی از این و آن بیا

قلب مرا هنوز به یغما نبرده ای!
ای راهزن! دوباره به این کاروان بیا

#فاضل_نظری
من رند خراباتم ایمن ز کراماتم
در گوشهٔ میخانه دائم به مناجاتم

سر حلقهٔ رندانم ساقی حریفانم
نه زاهد و درویشم ، سلطان خراباتم

من آینهٔ اویم ، در آینه او جویم
از ذوق سخن گویم آسوده ز طاماتم

خواهی که صفات او در ذات یکی بینی
مجموع صفاتش بین در آینهٔ ذاتم

من سید عشاقم بگزیدهٔ آفاقم
در هر دو جهان طاقم اینست کراماتم

#شاه_نعمت‌الله_ولی
مپرس ام: دوش چون بودى؟؟

به تاريكى و تنهايى …

شب هجرم چه مي‌پرسى؟

كه روز وصل حيرانم!


#سعدی جان
صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است
وقت گل خوش باد کز وی وقت میخواران خوش است

از صبا هر دم مشام جان ما خوش می‌شود
آری آری طیب انفاس هواداران خوش است

ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کرد
ناله کن بلبل که گلبانگ دل افکاران خوش است

مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق
دوست را با ناله شب‌های بیداران خوش است

نیست در بازار عالم خوشدلی ور زان که هست
شیوه رندی و خوش باشی عیاران خوش است

از زبان سوسن آزاده‌ام آمد به گوش
کاندر این دیر کهن کار سبکباران خوش است

حافظا ترک جهان گفتن طریق خوشدلیست
تا نپنداری که احوال جهان داران خوش است

#حافظ جان
مردمان سه گروهند:

گروهی آنند که نه آزرده با تو آزار دارند

وگروهی آنند که بیازاری بیازارند

وگروهی آنند که بیازاری نیازارند

و اینان جوانمردانند...


شيخ ابوالحسن خرقانی