روشن تر از خاموش، چراغی ندیدم،
وسخنی، به از بی سخنی ، نشنیدم.
ساکن سرای سکوت شدم،
و صدره ی صابری در پوشیدم.
مرغی گشتم،
چشم او، از یگانگی،
پر او، از همیشگی
در هوای بی چگونگی، می پریدم
کاسه ای بیاشامیدم که هر گز، تا ابد
از تشنگی او سیراب نشدم ....
بایزید بسطامی
وسخنی، به از بی سخنی ، نشنیدم.
ساکن سرای سکوت شدم،
و صدره ی صابری در پوشیدم.
مرغی گشتم،
چشم او، از یگانگی،
پر او، از همیشگی
در هوای بی چگونگی، می پریدم
کاسه ای بیاشامیدم که هر گز، تا ابد
از تشنگی او سیراب نشدم ....
بایزید بسطامی
میگویی که سِرّی با من بگو،
چگونه سِر با تو گویم، که آشکارا میگویم فهم نمیکنی،
سِر چگونه فهم کنی؟
من میگویم، تو خود چیزی دیگر میشنوی.
اگر سِر گویم چگونه طاقت داری؟
مقالات شمس تبریزی
چگونه سِر با تو گویم، که آشکارا میگویم فهم نمیکنی،
سِر چگونه فهم کنی؟
من میگویم، تو خود چیزی دیگر میشنوی.
اگر سِر گویم چگونه طاقت داری؟
مقالات شمس تبریزی
معرفی عارفان
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد هم رونق زمان شما نیز بگذرد وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب بر دولت آشیان شما نیز بگذرد باد خزان نکبت ایام ناگهان بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد ای تیغتان چو…
شُومُو٬ یـِی هُو اَز اینا کِردی کِه چه ؟
تَرکِ دوس و آشنا کِردی کِه چه ؟
شُومُو٬ اِنگار مَنو یادِت نَمیاد
پیشِ من پُـشـتِـتـو را کِـردی کِه چه ؟
احد ده بزرگی
شُومُو٬ یـِی هُو اَز اینا کِردی کِه چه ؟
تَرکِ دوس و آشنا کِردی کِه چه ؟
شُومُو٬ اِنگار مَنو یادِت نَمیاد
پیشِ من پُـشـتِـتـو را کِـردی کِه چه ؟
احد ده بزرگی
يارُم درِ دروازه یِ شيرازِ کولون کِرد
آخِر به دوصد اَتَم اوتوم ما رِ بيرون کِرد
عشق من و دلدار از اوّل جومولو بود
هِی دَبِّه اومد -وادَنگ اومد تا وِلِمون کِرد
ازچشمه یِ دل اشک وَواری بُکُن ای غم
گاسَم بشه باز از چِشِ من چشمه روون کِرد
هرچند که من پام سُریده لِمتِه نبودم
من تِنگ بودم عشق تو تِنگید و فوغون کِرد
وی ای سوزُوي دختر همسايه چِه لِقِّه
شِرتی شَپَکی باز بيش مردم اَلِمون کِرد
هی دِلومِه شُکوند وچَپَری گَنگو زدم من
باز دسّی کرِ زُلف شِلالش آويزون کِرد
از بسکی سمندر همه جا پِلکيد و پِرخورد
يارُم درِ دروازه یِ شيرازو کولون کِرد
سمندر
آخِر به دوصد اَتَم اوتوم ما رِ بيرون کِرد
عشق من و دلدار از اوّل جومولو بود
هِی دَبِّه اومد -وادَنگ اومد تا وِلِمون کِرد
ازچشمه یِ دل اشک وَواری بُکُن ای غم
گاسَم بشه باز از چِشِ من چشمه روون کِرد
هرچند که من پام سُریده لِمتِه نبودم
من تِنگ بودم عشق تو تِنگید و فوغون کِرد
وی ای سوزُوي دختر همسايه چِه لِقِّه
شِرتی شَپَکی باز بيش مردم اَلِمون کِرد
هی دِلومِه شُکوند وچَپَری گَنگو زدم من
باز دسّی کرِ زُلف شِلالش آويزون کِرد
از بسکی سمندر همه جا پِلکيد و پِرخورد
يارُم درِ دروازه یِ شيرازو کولون کِرد
سمندر
هرجا مي روي، به دنبال شوق و اميد باش!
براي همگان مفيد باش...
اگر فكر مي كني ناتواني،
اين ديگران هستند كه تو را ناتوان مي پندارند،پس توِ ديگران مي شوي!
و اين؛ يعني، مرگ! نه ؛ تو ناتوان نيستي.
بيدار شو خودت را باور كن!
زیباییهای این دنیا پیشکش خداوند به نگاه توست تا قدر بدانی و زیبا زندگی کنی...
اگر خودت را باور كني، خدا را باور كرده اي...
آنگاه مي شوي بي نياز از هر چيز و هر كس...
همين امروز از بخشش آكنده شو..
از فردا چه مي داني چه مي شود!
همين لحظه را حس كن!
زندگي از آن چيزي كه فكر مي كني كوتاهتر است.
در گذشته ها نمان، مگر براي اندرز!
نگران آينده نباش! آينده تاريك است و نامعلوم!!!
انسانهاي عاشق ازآينده نميترسند، چرا كه ندا و فرياد شان اين است:
" خدا را داري"
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد پنجشنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
روزی سرشار از عشق , محبت , مهربانی , شادابی , قرارهای یهویی و دلچسب ,لبخند هایی از ته دل از اون مدل هایی که دلت قنج میره , رزق و روزی حلال , آرامش , آگاهی همراه با بهترینها آرزوها برایت آرزومندم.
🌺🌺🌺
شاد باشی
براي همگان مفيد باش...
اگر فكر مي كني ناتواني،
اين ديگران هستند كه تو را ناتوان مي پندارند،پس توِ ديگران مي شوي!
و اين؛ يعني، مرگ! نه ؛ تو ناتوان نيستي.
بيدار شو خودت را باور كن!
زیباییهای این دنیا پیشکش خداوند به نگاه توست تا قدر بدانی و زیبا زندگی کنی...
اگر خودت را باور كني، خدا را باور كرده اي...
آنگاه مي شوي بي نياز از هر چيز و هر كس...
همين امروز از بخشش آكنده شو..
از فردا چه مي داني چه مي شود!
همين لحظه را حس كن!
زندگي از آن چيزي كه فكر مي كني كوتاهتر است.
در گذشته ها نمان، مگر براي اندرز!
نگران آينده نباش! آينده تاريك است و نامعلوم!!!
انسانهاي عاشق ازآينده نميترسند، چرا كه ندا و فرياد شان اين است:
" خدا را داري"
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد پنجشنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
روزی سرشار از عشق , محبت , مهربانی , شادابی , قرارهای یهویی و دلچسب ,لبخند هایی از ته دل از اون مدل هایی که دلت قنج میره , رزق و روزی حلال , آرامش , آگاهی همراه با بهترینها آرزوها برایت آرزومندم.
🌺🌺🌺
شاد باشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پنجشنبه است و ياد درگذشتگان😔
🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
🙏 التماس دعا 🙏
🌿🌺🌿🌺🌿🌿🌺🌿
پنج شنبه ها
بر مزار خاطرات😔
اشکِ ردّی از سلام نگاهت را
خواهم سرود
بر پیچک تنهایی یادت ...💔😔
فاتحه با ذکر صلوات
برای عزیزانی که دیگر
در میان ما نیستند😔🙏
روحشون شاد😔
یادشون گرامی 😔🙏🕯🌺
🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
🙏 التماس دعا 🙏
🌿🌺🌿🌺🌿🌿🌺🌿
پنج شنبه ها
بر مزار خاطرات😔
اشکِ ردّی از سلام نگاهت را
خواهم سرود
بر پیچک تنهایی یادت ...💔😔
فاتحه با ذکر صلوات
برای عزیزانی که دیگر
در میان ما نیستند😔🙏
روحشون شاد😔
یادشون گرامی 😔🙏🕯🌺
Dashti Khani-(IRMP3.IR)
Iraj Bastami
#دشتی_خوانی
غم عالم همه کردی ببارم
مگر مو،لوک مست سر قطارم
مهارم کردی و دادی به ناکس
فزودی هر زمان باری ببارم
ایرج_بسطامی
حسین_پرنیا
حال_آشفته
باباطاهر
غم عالم همه کردی ببارم
مگر مو،لوک مست سر قطارم
مهارم کردی و دادی به ناکس
فزودی هر زمان باری ببارم
ایرج_بسطامی
حسین_پرنیا
حال_آشفته
باباطاهر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از امروز مراقب عزت خودت بـاش🍁
اگر برای نگه داشتن عزت نفست هر چيزی را از دست بدهی، می ارزد. تو مهم ترین دارايی خودت هستی. در هر به دست آوردنی،یک از دست دادن وجود دارد. تشخيص اينكه چيزی که به دست مياوريم، به آنچه كه از دست ميدهيم می ارزد يا نه ، ساده نيست اما اگه هر جايی قرار بود چیزی از دست برود که عزت نفست را باز بیابی، محکم قدم بردار که تو مهمترین دارایی خودت هستی.
روز #پاییزیت بخیر دوست من🍁☺️
اگر برای نگه داشتن عزت نفست هر چيزی را از دست بدهی، می ارزد. تو مهم ترین دارايی خودت هستی. در هر به دست آوردنی،یک از دست دادن وجود دارد. تشخيص اينكه چيزی که به دست مياوريم، به آنچه كه از دست ميدهيم می ارزد يا نه ، ساده نيست اما اگه هر جايی قرار بود چیزی از دست برود که عزت نفست را باز بیابی، محکم قدم بردار که تو مهمترین دارایی خودت هستی.
روز #پاییزیت بخیر دوست من🍁☺️
با تو، من در طلوع لبخند میزنم؛ در هر تندر فریاد شوق می کشم؛ در حلقوم مرغان عاشق می خوانم در غلغل چشمه ها میخندم؛ در نای جویباران زمزمه می کنم. با تو، من در روح طبیعت پنهانم، در رگ جاریم؛ در نبض.
با تو، من بودن را، زندگی را، شوق را، عشق را زیبایی را، مهربانی پاک خداوندی را می نوشم. با تو، من در خلوت این صحرا، در غربت این سرزمین، در سکوت این آسمان، در تنهایی این بی کسی، غرقه ی فریاد و خروش و جمعیت ام؛ درختان برادران من اند و پرندگان خواهران من اند و گلها کودکان من اند و اندام هر صخره مردی از خویشان من است و نسیم ها قاصدان بشارات گویِ من اند؛ «بوی باران، بوی پونه، بوی خاک، شاخه های شسته، باران خورده، پاک»: همه خوش ترین یادهای من، شیرین ترین یادگارهای من اند.
#هبوط
#دکتر_علی_شریعتی
با تو، من بودن را، زندگی را، شوق را، عشق را زیبایی را، مهربانی پاک خداوندی را می نوشم. با تو، من در خلوت این صحرا، در غربت این سرزمین، در سکوت این آسمان، در تنهایی این بی کسی، غرقه ی فریاد و خروش و جمعیت ام؛ درختان برادران من اند و پرندگان خواهران من اند و گلها کودکان من اند و اندام هر صخره مردی از خویشان من است و نسیم ها قاصدان بشارات گویِ من اند؛ «بوی باران، بوی پونه، بوی خاک، شاخه های شسته، باران خورده، پاک»: همه خوش ترین یادهای من، شیرین ترین یادگارهای من اند.
#هبوط
#دکتر_علی_شریعتی
حسن تو همیشه در فزون باد
رویت همه ساله لاله گون باد
اندر سر ما خیال عشقت
هر روز که باد در فزون باد
هر سرو که در چمن درآید
در خدمت قامتت نگون باد
چشمی که نه فتنه تو باشد
چون گوهر اشک غرق خون باد
چشم تو ز بهر دلربایی
در کردن سحر ذوفنون باد
هر جا که دلیست در غم تو
بی صبر و قرار و بی سکون باد
قد همه دلبران عالم
پیش الف قدت چو نون باد
هر دل که ز عشق توست خالی
از حلقه وصل تو برون باد
لعل تو که هست جان حافظ
دور از لب مردمان دون باد
#حافظ
رویت همه ساله لاله گون باد
اندر سر ما خیال عشقت
هر روز که باد در فزون باد
هر سرو که در چمن درآید
در خدمت قامتت نگون باد
چشمی که نه فتنه تو باشد
چون گوهر اشک غرق خون باد
چشم تو ز بهر دلربایی
در کردن سحر ذوفنون باد
هر جا که دلیست در غم تو
بی صبر و قرار و بی سکون باد
قد همه دلبران عالم
پیش الف قدت چو نون باد
هر دل که ز عشق توست خالی
از حلقه وصل تو برون باد
لعل تو که هست جان حافظ
دور از لب مردمان دون باد
#حافظ
صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست
بر خوردن از درخت امید وصال دوست
بختم نخفته بود که از خواب بامداد
برخاستم به طالع فرخنده فال دوست
#سعدی
صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست
بر خوردن از درخت امید وصال دوست
بختم نخفته بود که از خواب بامداد
برخاستم به طالع فرخنده فال دوست
#سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بازپنجشنبه اےدیگر
پنجشنبه اےپرازاشک وآه
پنجشنبه اےپرازغم
پنجشنبه اےپرازنگاه منتظر
بافاتحه وصلواتی
به زیبایےگلهاےبهشتی
روحشان راشادکنیم
پنجشنبه اےپرازاشک وآه
پنجشنبه اےپرازغم
پنجشنبه اےپرازنگاه منتظر
بافاتحه وصلواتی
به زیبایےگلهاےبهشتی
روحشان راشادکنیم
صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست
بر خوردن از درخت امید وصال دوست
بختم نخفته بود که از خواب بامداد
برخاستم به طالع فرخنده فال دوست
خواهم که بیخ صحبت اغیار برکنم
در باغ دل رها نکنم جز نهال دوست
هوشم نماند و عقل برفت و سخن ببست
مقبل کسی که محو شود در کمال دوست
سعدی حجاب نیست تو آیینه پاک دار
زنگار خورده چون بنماید جمال دوست
#سعدی
بر خوردن از درخت امید وصال دوست
بختم نخفته بود که از خواب بامداد
برخاستم به طالع فرخنده فال دوست
خواهم که بیخ صحبت اغیار برکنم
در باغ دل رها نکنم جز نهال دوست
هوشم نماند و عقل برفت و سخن ببست
مقبل کسی که محو شود در کمال دوست
سعدی حجاب نیست تو آیینه پاک دار
زنگار خورده چون بنماید جمال دوست
#سعدی
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
اشک من رنگ شفق یافت ز بیمهری یار
طالع بیشفقت بین که در این کار چه کرد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
ساقیا جام میام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
آن که پرنقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد ...
حافظ
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
اشک من رنگ شفق یافت ز بیمهری یار
طالع بیشفقت بین که در این کار چه کرد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
ساقیا جام میام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
آن که پرنقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد ...
حافظ
گفتی بمان ، می خواستم ، اما نمی شد
گفتـی بــخوان ، بغض گلـویم وا نمی شد
گفتــی کـه تـا فـردا خــــداحافظ ولی آه
آن شـب نمی دانـم چــــرا فـردا نمی شد
شفیعی کدکنی
گفتـی بــخوان ، بغض گلـویم وا نمی شد
گفتــی کـه تـا فـردا خــــداحافظ ولی آه
آن شـب نمی دانـم چــــرا فـردا نمی شد
شفیعی کدکنی