نمیشود با کسی که تو را فراموش کرده دوباره دوست شوی. تا آخر عمر همیشه نگران خواهی بود که باز هم مثل دفعهی پیش تو را فراموش کند. همیشه این را میدانی که حال او بدون تو صددرصد خوب است ولی حال تو بدون او خوب نخواهد بود.
📕 واژههایی در اعماق آبی دریا
#کت_کرولی
📕 واژههایی در اعماق آبی دریا
#کت_کرولی
معرفی عارفان
داستان رستم و سهراب #رزم_سهراب_با_گردآفرید فردوسی « شاهنامه » سهراب » بخش ۹ ( #قسمت_سوم ) ۳۳ به آوَرد ،، با او پسنده ( بسنده ) نبود ، بتابید ازو روی و ،، برگاشت زود ، #برگاشت = برگشت ۳۴ سپهبد ،،، عنان ، اژدها را سپرد ، به خشم ، از جهان ، روشنایی…
داستان رستم و سهراب
#رزم_سهراب_با_گردآفرید
فردوسی « شاهنامه » سهراب »
بخش ۹
( #قسمت_چهارم )
۴۹
نباید که چندین درنگ آوَرَد ،
کزین رزم ، بر خویش ، ننگ آوَرَد ،
۵۰
ز بهرِ من ،،، آهو ، ز هر سو مخواه ،
میانِ دو صفبرکشیدهسپاه ،
#آ = نا
#هو = خوب
#آهو = ناخوب - عیب - زشت - زشتی
#آهو = عیب - بدی - بدگویی
۵۱
نهانی بسازیم ، بهتر بُوَد ،
خِرَد داشتن ، کارِ مهتر بُوَد ،
۵۲
کنون ، لشکر و دژ ، به فرمانِ تُست ،
نباید بدین آشتی ، جنگ جُست ،
۵۳
دژ و گنج و دژبان ، سراسر تُراست ،
چو آئی ، چنان ساز ، کِت دل هواست ،
#کت = که تو را
۵۴
چو رخساره بنمود سهراب را ،
ز خوشاب بگشاد عناب را ،
۵۵
یکی بوستان بُد ، اندر بهشت ،
به بالایِ او ، سرو ،،، دهقان نکِشت ،
۵۶
دو چشمش ، گوزن و ،،، دو ابرو ، کمان ،
تو گفتی ، همی بِشکُفَد هر زمان ،
۵۷
ز دیدارِ او ، مبتلا شد دلش ،
تو گوئی ، که دُرجِ بلا ، شد دلش ،
۵۸
بدو گفت : زین گفته ، اکنون مَگَرد ،
که دیدی مرا روزگارِ نَبَرد ،
۵۹
بدین بارهٔ دژ ، دل اندر مبند ،
که این ، نیست برتر ، ز چرخِ بلند ،
۶۰
بپای آوَرَد زخمِ کوپالِ من ،
نرانَد کسی ، نیزه بر یالِ من ،
#بپای آوَرَد = از پای در میآوَرَد
۶۱
عنان را بپیچید ، گُردآفرید ،
سمندِ سرافراز ، بر دژ کشید ،
۶۲
همی رفت سهراب با او ، بههم ،
بیامد به درگاهِ دژ ، گژدهم ،
۶۳
درِ دژ گشادند و ، گردآفرید ،
تنِ خسته و بسته ،، بر دژ کشید ،
بخش ۱۰ : « چو برگشت سهراب گژدهم پیر »
بخش ۸ : « دژی بود کش خواندندی سپید »
ادامه دارد 👇👇👇
#رزم_سهراب_با_گردآفرید
فردوسی « شاهنامه » سهراب »
بخش ۹
( #قسمت_چهارم )
۴۹
نباید که چندین درنگ آوَرَد ،
کزین رزم ، بر خویش ، ننگ آوَرَد ،
۵۰
ز بهرِ من ،،، آهو ، ز هر سو مخواه ،
میانِ دو صفبرکشیدهسپاه ،
#آ = نا
#هو = خوب
#آهو = ناخوب - عیب - زشت - زشتی
#آهو = عیب - بدی - بدگویی
۵۱
نهانی بسازیم ، بهتر بُوَد ،
خِرَد داشتن ، کارِ مهتر بُوَد ،
۵۲
کنون ، لشکر و دژ ، به فرمانِ تُست ،
نباید بدین آشتی ، جنگ جُست ،
۵۳
دژ و گنج و دژبان ، سراسر تُراست ،
چو آئی ، چنان ساز ، کِت دل هواست ،
#کت = که تو را
۵۴
چو رخساره بنمود سهراب را ،
ز خوشاب بگشاد عناب را ،
۵۵
یکی بوستان بُد ، اندر بهشت ،
به بالایِ او ، سرو ،،، دهقان نکِشت ،
۵۶
دو چشمش ، گوزن و ،،، دو ابرو ، کمان ،
تو گفتی ، همی بِشکُفَد هر زمان ،
۵۷
ز دیدارِ او ، مبتلا شد دلش ،
تو گوئی ، که دُرجِ بلا ، شد دلش ،
۵۸
بدو گفت : زین گفته ، اکنون مَگَرد ،
که دیدی مرا روزگارِ نَبَرد ،
۵۹
بدین بارهٔ دژ ، دل اندر مبند ،
که این ، نیست برتر ، ز چرخِ بلند ،
۶۰
بپای آوَرَد زخمِ کوپالِ من ،
نرانَد کسی ، نیزه بر یالِ من ،
#بپای آوَرَد = از پای در میآوَرَد
۶۱
عنان را بپیچید ، گُردآفرید ،
سمندِ سرافراز ، بر دژ کشید ،
۶۲
همی رفت سهراب با او ، بههم ،
بیامد به درگاهِ دژ ، گژدهم ،
۶۳
درِ دژ گشادند و ، گردآفرید ،
تنِ خسته و بسته ،، بر دژ کشید ،
بخش ۱۰ : « چو برگشت سهراب گژدهم پیر »
بخش ۸ : « دژی بود کش خواندندی سپید »
ادامه دارد 👇👇👇
چون ، ز عادت ، گشت محکم ، خویِ بد ،
خشم آید بر کسی ، کت واکشد ،
#کت = که تو را
چونکه تو گِلخوار گشتی ، هر که او ،
واکشد از گِل ترا ، باشد عدو ،
بت پرستان ، چونکه خو ، با بت کنند ،
مانعانِ راهِ بت را ،،، دشمنند ،
#مولانا
(ص۳۱۳)
*
چون ، خلافِ خویِ تو ، گوید کسی ،
کینهها خیزد ترا ، با او بسی ،
کو ، مرا از خویِ من ، برمیکَنَد ،
خویش را ، بر من چو سَروَر میکند ،
خدمتِ اکسیر کن ، مسوار ، تو ،
جور میکش ای دل ، از دلدار ، تو ،
کیست دلدار؟ ، اهل دل ،،، نیکو بِدان ،
که چو روز و شب ،،، جَهانند از جهان ،
#مولانا
(ص۳۱۴)
مثنوی دفتردوم ص۳۱۳ و ۳۱۴
خشم آید بر کسی ، کت واکشد ،
#کت = که تو را
چونکه تو گِلخوار گشتی ، هر که او ،
واکشد از گِل ترا ، باشد عدو ،
بت پرستان ، چونکه خو ، با بت کنند ،
مانعانِ راهِ بت را ،،، دشمنند ،
#مولانا
(ص۳۱۳)
*
چون ، خلافِ خویِ تو ، گوید کسی ،
کینهها خیزد ترا ، با او بسی ،
کو ، مرا از خویِ من ، برمیکَنَد ،
خویش را ، بر من چو سَروَر میکند ،
خدمتِ اکسیر کن ، مسوار ، تو ،
جور میکش ای دل ، از دلدار ، تو ،
کیست دلدار؟ ، اهل دل ،،، نیکو بِدان ،
که چو روز و شب ،،، جَهانند از جهان ،
#مولانا
(ص۳۱۴)
مثنوی دفتردوم ص۳۱۳ و ۳۱۴