معرفی عارفان
1.25K subscribers
35.6K photos
13.2K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
To Beman
Diyar Project
سوگنامه ای برای آخرین بیتی که #سایه سرود ...





با من بی‌کس تنها شده یارا #تو_بمان
همه رفتند ازین خانه خدارا تو بمان

من بی برگ خزان دیده دگر رفتنی‌ام
تو همه بارو بری تازه بهارا تو بمان

داغ و درد است همه نش و نگار دل من
بنگر این نقش به خون شسته نگارا تو بمان

زین بیابان گذری نیست سواران را لیک
دال ما خوش به فریبی‌ست غبارا تو بمان

هر دم از حلقه‌ی عشاق پریشانی رفت
به سر زلف بتان سلسله دارا تو بمان



سوگنامه #هوشنگ_ابتهاج
با صدای حسین پیرحیاتی
شیرین‌ترین و تلخ‌ترین لحظه‌ی عمر #سایه !

#پیر_پرنیان_اندیش
به یاد استادعلامه#عباس_زریاب‌‌خویی، در ۲۰ مردادسالروزتولدشان بخشی از سخنان#سایه دربارۀ این دانشمند کم‌نظیر
[عظیمی]: کتاب شط شیرین پرشوکت را خدمت سایه تقدیم کردم. مجموعه‌ای از مقالات استاد عباس زریاب‌خویی [به اهتمام میلاد عظیمی]
[سایه]: من این اواخرعمرزریاب هفته‌ای چندروز اونو می‌دیدم.درست مثل بچه‌محصلی که درمحضراستادبزرگی هست درمحضرش می‌نشستم و همین‌طور هم بود واقعاً... . خب زریاب می‌دونست که من چه علاقه‌ای به حافظ دارم. وقتی این کتاب آیینۀ جام دراومد بهش گفتم:آقای زریاب من این کتاب شما روخوندم، اجازه می‌دید چند کلمه عرض کنم؟.... این‌قدراین مرد (مرد را طوری تلفظ می‌کند که شکوه وعظمت شخصیت زریاب درجانت می‌نشیند) بافروتنی و بزرگواری حرف منوگوش کردبی‌اینکه خمی به ابروبیاره یا درچهره‌اش ملالی دیده بشه،یعنی اصلاً بردامن کبریاش ننشیند گرد،من حظ کردم
آقای عظیمی من دلم می‌خواست که شما اون روز بودید و بزرگواری این مردو می‌دیدین.
(پیر پرنیان‌اندیش، ص ۴۱۲- ۴۱۳)

عکس: زریاب‌ خویی و#ایرج_افشار


عباس زریاب خویی (۲۰ مرداد ۱۲۹۸، خوی_۱۴ بهمن ۱۳۷۳، تهران)، مورخ، ادیب، نسخه‌شناس، نویسنده و مترجم ایرانی بود.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای رقص #سایه با هفت هزار سالگان در آسمان آزادی و عدالت خواهی.
مام میهن به خون گریست در مرگ تو ...
به آغوش او باز گرد #سایه جان ...


بخشی از #ارغوان
شعر #هوشنگ_ابتهاج
آهنگ و سنتور : #سورنا_صفاتی
آواز #مژگان_شجریان
رقص: #کارولین_خدادیان


ارغوان شاخۀ هم‌خون جداماندۀ من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی‌ست هوا
یا گرفته‌ست هنوز؟

من درین گوشه که از دنیا بیرون است
آسمانی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه می‌بینم دیوار است...

کورسویی ز چراغی رنجور
قصه‌پرداز شب ظلمانی‌ست
نفسم می‌گیرد
که هوا هم اینجا زندانی‌ست
چه‌زنم به سر؟! چه‌زنم به پا؟! چه‌‌دهم سَقَط؟! چه‌کُنَم فغان؟!
به جـهان نیامـــدی از ازل، تو چـگونه رفـته‌ای از جـهان؟!

چــو خیالِ خواجه به خُــرّمی، پسِ پــرده بوده به مُبهمی،
تــو که آشکاره نبوده‌ای کــه کــنون زِ دیــده شوی نهان!

تو وجــودِ واجبی از قضا، چه‌قَــدَر نبودِ تو ممــکن است؟!
مـن و ظَــنِّ در نَفـَـحاتِ حق؟! به یقین کسی نَبَرَد گمان!

نه کُلَه به‌سر... نه سخن به‌زَر... نه به دین‌گرو... نه جهان به‌جُو
زِ دو کُون بهره به پیشخوان... نه دُکان زدی، نه زدی دُکان!

نه حـــضور می‌کُنَدت عیان، نه غــــیاب می ‌کُنَدَت نهان
نشمارمت به شمارگان، نه چو زنــدگان نه چو مــــردگان!

منِ بی‌دهـــان زِ تو گفته‌ام، که از آن دولب چه شنفته‌ام...
عجبی نباشدت از بیان، چو تو شعله، همچو منی دُخـــان!

من و بعد ازین غــــــمِ بودنت، من و زین قبیل سرودنت...
پس ازین به عکسِ تو بنگرم، اگرم که گریه دهد امــــــان!

#حسین_جنتی
#سایه
محال پرست
خیال پرست
به خط شاعرش، زنده‌یاد فریدون مشیری
با یاد سفری با #سایه

بسوخت جان من این دیده‌ی جمال پرست
ز دست رفت دل هرزه‌پوی حال پرست

چگونه زین همه حسرت بود امید نجات
مرا که هست همین چشم ِ خط و خال پرست

نوازش نـَـفَـست با من است در همه حال
چه می‌گریزی از این شاعر محال پرست

شبی خیال تو از دشت خواب من بگذشت
دگر به خواب نرفت این دل خیال پرست

شکوه حزن تو را نازم ای بهار ملول
که الفتی‌ست تو را با من ملال پرست
‌‌
بهار من به خموشی کنار « #سایه » گذشت
چمن سپرده به مرغان قیل و قال پرست
‌‌
#فریدون_مشیری
از دفتر: نوایی هم آهنگ باران
#هوشنگ_ابتهاج .ا.سایه
کانال تلگرامیsmsu43@
استاد شجریان - ساز اواز ماهور
درین هوا چه نفس‌ها پر آتش است و خوش است
که بوی عود دل ماست در مشام شما

آواز : #محمدرضا_شجریان
تار : #محمدرضا_لطفی
شعر : #سایه
دستگاه : #ماهور
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت
دل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشت
قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت
مرغ دریا خبر از یک شب توفانی داشت
گشت و فریاد کشان بال به دریا زد و رفت
چه هوایی به سرش بود که با دست تهی
پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت
بس که اوضاع جهان در هم و ناموزون دید
قلم نسخ برین خط چلیپا زد و رفت
دل خورشیدی اش از ظلمت ما گشت ملول
چون شفق بال به بام شب یلدا زد و رفت
همنوای دل من بود به هنگام قفس
ناله ای در غم مرغان هم آوا زد و رفت

#امیر_هوشنگ_ابتهاج
#سایه
Benshin Be Yadam Shabi
Shajarian
به یاد عارف
با صدای:
#محمدرضا_شجریان
با همکاری: گروه
#شیدا به سرپرستی #محمدرضا_لطفی
در بیات ترک
غزل و تصنیف: از ه. ا.
#سایه

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دل یاد تو کرد چون به عشرت بنشست
جام از ساقی ربود و انداخت شکست

شوریده برون جست نه هشیار و نه مست
آوازه درافتاد که دیوانه شده است


#حضرت_عشق_مولانا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
   افسرده بود #سایه دلم بی‌هوای عشق
این بوی زلف کیست که جان می‌دهد به من




               #ابتهاج
             #همایون_شجریان
دلِ چو غنچه‌ی من نشکفد به بوی بهار
   بهارِ من بُود آن‌گه که یار می‌آید


#سایه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هوشنگ ابتهاج با اسم مستعار #سایه کسی‌ست در غزل‌سرایی بیشتر از هر کس دیگه‌ای# معلم ما را به خطا مینداخت ...

#مسعود_بهنود
پیشِ رخ تو، ای صنم!
کعبه سجود می‌کند          
در طلبِ تو آسمان جامه کبود می‌کند

حُسن ملائک و بشر جلوه نداد این‌قدر   
     عکسِ تو می‌زند در او:
حُسن نمود می‌کند

ناز نشسته با طرب،چهره به چهره،
لب به لب        
گوشه‌ی چشمِ مستِ تو
گفت وشنود می‌کند

در دل بی‌نوای من
عشق تو چنگ می‌زند             
شوق به اوج می‌رسد، صبر فرود می‌کند...


#سایه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



باز
امشب
از خیال تو
غوغاست در دلم...



#سایه


عقلْ سایهٔ‌ حق بُوَد، حق، آفتاب
سایه را با آفتابِ او چه تاب؟

(مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۱۱۱)

#عقل
#سایه_حق
#آفتاب


سایه‌هایی که بُوَد جویایِ نور
نیست گردد چون کند نورش ظهور


(مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۶۶۰)

#سایه
#نور
#ظهور
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تانفس داری دلا فریاد کن
بستگانِ سینه را آزاد کن ...

#سایه
ارغوان خوشه‌ی خون
بامدادان که کبوترها
بر لبِ پنجره‌ی بازِ سحر غلغله می‌آغازند
جانِ گلِ رنگِ مرا
بر سرِ دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم‌پروازان
نگران غمِ هم‌پروازند
ارغوان بیرقِ گل‌گونِ بهار
تو برافراشته باش
شعرِ خون‌بار منی
یادِ رنگینِ رفیقان‌ام را
بر زبان داشته باش
تو بخوان نغمه‌ی ناخوانده‌ی من
ارغوان
شاخه‌ی هم‌خونِ جدا مانده‌ی من

#هوشنگ_ابتهاج (#سایه)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«خروش عشاق»

کنسرت #محمدرضا شجریان و گروه شهناز


سزاست گر برود رود خون ز سینه‌ی دوست
که برق دشنه‌ی دشمن ندید و دست و پلید


#سایه
معرفی عارفان
#هر که ، به نیکی عمل آغاز کرد ، نیکیِ او ،،، روی بِدو باز کرد ، #نظامی هر‌کس که کار نیک و خیر انجام داد آن نیکی به خودش باز‌گشت .
#سایهٔ خورشیدسواران ، طلب ،

رنجِ خود و ، راحتِ یاران ، طلب ،

در سایه و رَوشِ خورشید‌سواران و بلند‌مرتبگان بُرو و مانندِ آنها باش‌ ، رنج را برای خود و آسانی را برای خلقِ خدای بطلب ‌. (خورشید‌سوار کنایه است انسان‌های بلند‌مرتبه)




#گرم شو از مِهر و ، ز کین ، سرد باش ،

چون مَه و خورشید ، جوانمرد باش ،



در مِهر‌وَرزی بکوش و در کین‌خواهی و نفرت ، سرد و بی‌رغبت باش مانند ماه و خورشید بر همه‌کس بخشنده و جوانمرد باش .




#نظامی