بر مفرش خاک خفتگان میبینم
در زیرزمین نهفتگان میبینم
چندانکه به صحرای عدم مینگرم
ناآمدگان و رفتگان میبینم
#خیام_نیشابوری
در زیرزمین نهفتگان میبینم
چندانکه به صحرای عدم مینگرم
ناآمدگان و رفتگان میبینم
#خیام_نیشابوری
من عاشقِ زارِ روی یارم چکنم
از معتکفانِ کوی یارم چکنم
گر دیدهٔ من شوند ذرّات دو کون
نتوان نگریست سوی یارم چکنم
#شیخ_عطار_نیشابوری
از معتکفانِ کوی یارم چکنم
گر دیدهٔ من شوند ذرّات دو کون
نتوان نگریست سوی یارم چکنم
#شیخ_عطار_نیشابوری
تا تو بخودی ترا به خود ره ندهد
چون مست شدی ز دیده بیرون نجهند
چون پاک آئی ز هر دو عالم به یقین
آنگه بنشان نفرت انگشت نهند
#مولانای_جان
چون مست شدی ز دیده بیرون نجهند
چون پاک آئی ز هر دو عالم به یقین
آنگه بنشان نفرت انگشت نهند
#مولانای_جان
تا در دل من عشق تو اندوخته شد
جز عشق تو هر چه داشتم سوخته شد
عقل و سبق و کتاب بر طاق نهاد
شعر و غزل دوبیتی آموخته شد
#مولانای_جان
جز عشق تو هر چه داشتم سوخته شد
عقل و سبق و کتاب بر طاق نهاد
شعر و غزل دوبیتی آموخته شد
#مولانای_جان
تا در طلب مات همی کام بود
هر دم که برون ز ما زنی دام بود
آن دل که در او عشق دلارام بود
گر زندگی از جان طلبد خام بود
#مولانای_جان
هر دم که برون ز ما زنی دام بود
آن دل که در او عشق دلارام بود
گر زندگی از جان طلبد خام بود
#مولانای_جان
نان پاره ز من بستان جان پاره نخواهد شد
آواره عشق ما آواره نخواهد شد
آن را که منم خرقه عریان نشود هرگز
وان را که منم چاره بیچاره نخواهد شد
#مولانای_جان
آواره عشق ما آواره نخواهد شد
آن را که منم خرقه عریان نشود هرگز
وان را که منم چاره بیچاره نخواهد شد
#مولانای_جان
نان پاره ز من بستان جان پاره نخواهد شد
آواره عشق ما آواره نخواهد شد
آن را که منم خرقه عریان نشود هرگز
وان را که منم چاره بیچاره نخواهد شد
#مولانای_جان
آواره عشق ما آواره نخواهد شد
آن را که منم خرقه عریان نشود هرگز
وان را که منم چاره بیچاره نخواهد شد
#مولانای_جان
گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند
وین عالم بیاصل را چون ذرهها برهم زند
عالم همه دریا شود دریا ز هیبت لا شود
آدم نماند و آدمی گر خویش با آدم زند
#مولانای_جان
وین عالم بیاصل را چون ذرهها برهم زند
عالم همه دریا شود دریا ز هیبت لا شود
آدم نماند و آدمی گر خویش با آدم زند
#مولانای_جان
دودی برآید از فلک نی خلق ماند نی ملک
زان دود ناگه آتشی بر گنبد اعظم زند
بشکافد آن دم آسمان نی کون ماند نی مکان
شوری درافتد در جهان، وین سور بر ماتم زند
#مولانای_جان
زان دود ناگه آتشی بر گنبد اعظم زند
بشکافد آن دم آسمان نی کون ماند نی مکان
شوری درافتد در جهان، وین سور بر ماتم زند
#مولانای_جان
گه آب را آتش برد گه آب آتش را خورد
گه موج دریای عدم بر اشهب و ادهم زند
خورشید افتد در کمی از نور جان آدمی
کم پرس از نامحرمان آن جا که محرم کم زند
#مولانای_جان
گه موج دریای عدم بر اشهب و ادهم زند
خورشید افتد در کمی از نور جان آدمی
کم پرس از نامحرمان آن جا که محرم کم زند
#مولانای_جان
تابلوی نقاشی بوسه/اثر گوستاو کلمیت
- ابعاد: ۱۸۰ × ۱۸۰ سانتیمتر
- گونه: رنگ و روغن
ز لعل لبت بوسه ارزان گرفتم
یکی جان سپردم، دوصد جان گرفتم
#تاراج_شیرازی
- ابعاد: ۱۸۰ × ۱۸۰ سانتیمتر
- گونه: رنگ و روغن
ز لعل لبت بوسه ارزان گرفتم
یکی جان سپردم، دوصد جان گرفتم
#تاراج_شیرازی
دیباچهٔ گلستان سعدی چون طولانی است آنرا به نُه قسمت تقسیم کردم و با دوستان هر شب یک قسمتِ آنرا مرور میکنیم .
سعدی « گلستان »
دیباچه
( #قسمت_اول )
بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
منّت خدای را ، عزّ و جل ،
که طاعتش ، موجبِ قُربت است ،
و به شُکر اندرش ، مَزیدِ نعمت .
هر نفسی که فرو میرود ، مُمِدّ حیات است ،
و چون بر میآید ، مُفَرّحِ ذات .
پس ، در هر نفسی ، دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی ،، شکری واجب .
از دست و زبان که ، برآید؟ ،
کز عهدهٔ شکرش ، بهدر آید؟ ،
اِعملوا آلَ داودَ شکراً وَ قلیلٌ مِن عبادیَ الشکور
بنده ، همان بِه ،،، که ز تقصیرِ خویش ،
عذر به درگاهِ خدای ، آوَرَد ،
ورنه ، سزاوارِ خداوندیاَش ،
کس نتوانَد که بهجای آوَرَد ،
بارانِ رحمتِ بیحسابش ، همه را رسیده ،
و خوانِ نعمتِ بیدریغش ، همه جا کشیده .
پردهٔ ناموسِ بندگان ،، به گناهِ فاحش ، نَدَرَد ،
و وظیفهٔ روزی ، به خطایِ منکر ، نَبرَد .
ای کریمی ، که از خزانهٔ غیب ،
گبر و ترسا ، وظیفهخور ، داری
دوستان را ، کجا کنی محروم؟ ،
تو که با دشمن ، این نظر داری؟ ،
فرّاشِ بادِ صبا را ، گفته تا فرشِ زمرّدی بگسترد ،
و دایهٔ ابرِ بهاری را ، فرموده ، تا بناتِ نبات ، در مهدِ زمین بپروَرَد .
درختان را به خلعتَِ نوروزی ، قبایِ سبزورق در بر گرفته ،
و اطفالِ شاخ را ، به قدومِ موسمِ ربیع ، کلاهِ شکوفه بر سر نهاده .
عصارهٔ نالی ، به قدرتِ او ، شهدِ فایق شده ،
– عصارهٔ نالی ، به قدرتِ او ، شهدِ فایق شده : « ی » در نالی نشانهٔ نکره بودن آن است و نال به معنای نیِ باریک و نیشکر است و معنای جمله این است که :
به قدرتِ خداوند ، از نیشکر ، شهدی ممتاز چون عسل بدست میآید .
و تخمِ خرمایی ، به تربیتش ، نخلِ باسق گشته .
نخلِ باسِق
#نخل_باسق = درختِ خرمای بلندقامت
ابر و باد و مه و خورشید و فلک ، در کارند ،
تا ، تو نانی به کف آریّ و ، به غفلت ، نخوری ،
همه از بهرِ تو ،،، سرگشته و فرمانبردار ،
شرطِ انصاف نباشد ، که تو فرمان نَبَری ،
ادامه دارد 👇👇👇
سعدی « گلستان »
دیباچه
( #قسمت_اول )
بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
منّت خدای را ، عزّ و جل ،
که طاعتش ، موجبِ قُربت است ،
و به شُکر اندرش ، مَزیدِ نعمت .
هر نفسی که فرو میرود ، مُمِدّ حیات است ،
و چون بر میآید ، مُفَرّحِ ذات .
پس ، در هر نفسی ، دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی ،، شکری واجب .
از دست و زبان که ، برآید؟ ،
کز عهدهٔ شکرش ، بهدر آید؟ ،
اِعملوا آلَ داودَ شکراً وَ قلیلٌ مِن عبادیَ الشکور
بنده ، همان بِه ،،، که ز تقصیرِ خویش ،
عذر به درگاهِ خدای ، آوَرَد ،
ورنه ، سزاوارِ خداوندیاَش ،
کس نتوانَد که بهجای آوَرَد ،
بارانِ رحمتِ بیحسابش ، همه را رسیده ،
و خوانِ نعمتِ بیدریغش ، همه جا کشیده .
پردهٔ ناموسِ بندگان ،، به گناهِ فاحش ، نَدَرَد ،
و وظیفهٔ روزی ، به خطایِ منکر ، نَبرَد .
ای کریمی ، که از خزانهٔ غیب ،
گبر و ترسا ، وظیفهخور ، داری
دوستان را ، کجا کنی محروم؟ ،
تو که با دشمن ، این نظر داری؟ ،
فرّاشِ بادِ صبا را ، گفته تا فرشِ زمرّدی بگسترد ،
و دایهٔ ابرِ بهاری را ، فرموده ، تا بناتِ نبات ، در مهدِ زمین بپروَرَد .
درختان را به خلعتَِ نوروزی ، قبایِ سبزورق در بر گرفته ،
و اطفالِ شاخ را ، به قدومِ موسمِ ربیع ، کلاهِ شکوفه بر سر نهاده .
عصارهٔ نالی ، به قدرتِ او ، شهدِ فایق شده ،
– عصارهٔ نالی ، به قدرتِ او ، شهدِ فایق شده : « ی » در نالی نشانهٔ نکره بودن آن است و نال به معنای نیِ باریک و نیشکر است و معنای جمله این است که :
به قدرتِ خداوند ، از نیشکر ، شهدی ممتاز چون عسل بدست میآید .
و تخمِ خرمایی ، به تربیتش ، نخلِ باسق گشته .
نخلِ باسِق
#نخل_باسق = درختِ خرمای بلندقامت
ابر و باد و مه و خورشید و فلک ، در کارند ،
تا ، تو نانی به کف آریّ و ، به غفلت ، نخوری ،
همه از بهرِ تو ،،، سرگشته و فرمانبردار ،
شرطِ انصاف نباشد ، که تو فرمان نَبَری ،
ادامه دارد 👇👇👇
ای صوفیِ سرگردان ، در بندِ نکونامی ،
تا دُرد نیاشامی ، زین دَرد نیارامی ،
مُلکِ صمدیت را ، چه سود و زیان دارد؟ ،
گر ، حافظِ قرآنی؟ ، یا عابدِ اصنامی؟ ،
زُهدت به چه کار آید، ، گر راندۂ درگاهی؟ ،
کفرت چه زیان دارد؟ ، گر نیکسرانجامی؟ ،
#سعدی
تا دُرد نیاشامی ، زین دَرد نیارامی ،
مُلکِ صمدیت را ، چه سود و زیان دارد؟ ،
گر ، حافظِ قرآنی؟ ، یا عابدِ اصنامی؟ ،
زُهدت به چه کار آید، ، گر راندۂ درگاهی؟ ،
کفرت چه زیان دارد؟ ، گر نیکسرانجامی؟ ،
#سعدی