معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.3K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
بهار را گذاشته ام پشتِ چین هایِ دامنت
تو بیایی چای دارچین که هیچ
چایِ بهارنارنج هم آماده است
تو بیا
من عطرِ #اردیبهشت را از همین حالا
به تمامِ دنیا می پاشم ...

#عادل_دانتیسم
با من در خلوتم نشسته
فراموش
هیچ لبی وا نمی شود به درودی
چشم چران شعله ی چراغک هیزم
چشمک زن با چراغ های خیابان
پنهان جاری کند
اشاره ی دودی
پنجره ها
داستانشان
همه بادور
کوه و گوزنان با فراز شتابان
کوه و شغالان به قعر دره گریزان
کوه و هیاهوی باد و زوزه ی حیوان
آینه ام
تکیه داده بر رف مبهوت
دارد اندیشه هایی اما ز دور
قافله ای رهسپار گردنه ی بلخ
راحله ای در غبار جاده ی بغداد
از منش اما نگاه خالی و رنجور
با شب من
هر چه هست
رفته و مانده
دارد از همپیالگی من اکراه
عکسم
در قاب کهنه
خیره به آفاق
می نگرد در حریق غمناک ماه

#منوچهر_آتشی
#بزم
#دیدار_در_فلق
@Adabvaavayparsi
سیما بینا . دختر بهار نارنج
#دختر بهار نارنج
#سیما بینا
🎼🎧

بیا دل،
بر دلِ پر درد
من نِه...

مولانا
بعضى خيال خود را به خدايى گرفته اند

#شمس_تبريزى
دلم نمی خواهد که با تو شرح کنم؛
همین رمز می گویم، بس می کنم.
خود بی ادبی ست پیش شما شرح گفتن.

#شمس_تبريزى
آرى، زهى كافران مسلمان.!

#شمس_تبريزى
به تو آوردم ایمان
دل من گشت مسلمان

به تو دل گفت که ای جان
چو تو دلدار ندارم...


#مولانا
ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را
اول مرا سیراب کن وآنگه بده اصحاب را

من نیز چشم از خواب خوش بر می‌نکردم پیش از این
روز فراق دوستان شب‌خوش بگفتم خواب را

هر پارسا را کآن صنم در پیش مسجد بگذرد
چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را

من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن
گر وی به تیرم می‌زند اِستاده‌ام نُشّاب را

مقدار یار هم‌نفس چون من نداند هیچ‌کس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را

وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می‌زدم
اکنون همان پنداشتم دریای بی‌پایاب را

امروز حالا غرقه‌ام تا با کناری اوفتم
آنگه حکایت گویمت درد دل غرقاب را

گر بی‌وفایی کردمی یَرغو به قاآن بردمی
کآن کافر اعدا می‌کشد وین سنگدل احباب را

فریاد می‌دارد رقیب از دست مشتاقان او
آواز مطرب در سرا زحمت بُوَد بواب را

«سعدی! چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو»
ای بی‌بصر! من می‌روم؟ او می‌کشد قلاب را



#سعدی
عشق
عشق نيست
مگر اينكه عاشق هر گاه كه معشوق خود را مي بيند
شرم داشته باشد كه بگويد:
من تو را دوست دارم.



#ابوالحسن_خرقانی
در آن زمین که نسیمی وزد ز طُرِّه‌ی دوست
چه جایِ دم‌زدنِ نافه‌های تاتاری‌است



#حافظ
الهی
تو را سپاس میگويیم
از اينکہ دوباره خورشيد مهرت
ازپشت پرده ی
تاريکی و ظلمت طلوع کرد
و جلوه ی صبح را
بر دنيای کائنات گستراند

به نام خدای همه
#یک حبه نور

[یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ"]

اى انسان چه چیز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور كرده است؟!


[سوره انفطار | ایه۶]
باید کاری که شروع کرده‌اید را تمام کنید.
باید آنقدر سمج باشید که سختی‌ها در مقابل تلاش شما کم بیاورند.
شک نکنید که هر لحظه که کم بیاورید شکست خورده‌اید.

فراموش نکنید که برای رسیدن به موفقیت
باید با سختی‌ها و دشواری‌ها مبارزه‌ کنید و سد‌ها را از مقابل راه‌تان بردارید.
باید مسیر را طی کنید و باید موفق شوید. این شما نیستید که کم می‌آورید، سختی‌ها باید خسته شوند.

🌺🌺🌺

یار مهربانم
درود
بامداد شنبه ات نیکو

🌺🌺🌺

پاهاتو از گلیمت،
تویِ رؤیاهات دراز‌تر کن!
این جهان بی‌نهایته...
فرمول‌ها رو بهم بزن...
جهانت رو تغییر بده؛
با انرژی، لبخند و قدمی تازه...!
امروزت پر انرژی

🌺🌺🌺

شاد باشی
درد عشقی کشیده‌ام که مپرس
زهر هجری چشیده‌ام که مپرس

گشته‌ام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیده‌ام که مپرس

آن چنان در هوای خاک درش
می‌رود آب دیده‌ام که مپرس

من به گوش خود از دهانش دوش
سخنانی شنیده‌ام که مپرس

سوی من لب چه می‌گزی که مگوی
لب لعلی گزیده‌ام که مپرس

بی تو در کلبه گدایی خویش
رنج‌هایی کشیده‌ام که مپرس

همچو حافظ غریب در ره عشق
به مقامی رسیده‌ام که مپرس

#حضرت_حافظ
در موج صبا پنهان
دزدیده بباغ آئی

در بوی گل آمیزی
با غنچه در آویزی

مغرب ز تو بیگانه
مشرق همه افسانه

وقت است که در عالم
نقش دگر انگیزی

#اقبال_لاهوری
چو عشقت دردلم جا کرد و شهرِ دل گرفت از من،
مرا آزاد کرد از بودِ من، آهسته آهسته

ز بس بستم خیال تو ، تو گشتم پای تا سرْ من
تو آمد خرده خرده، رفت من آهسته آهسته

#فیض_کاشانی
یا ما سر خصم را بکوبیم به سنگ
یا او سر ما به دار سازد آونگ

القصه درین زمانهٔ پرنیرنگ
یک کشته بنام به که صد زنده به ننگ


#فرخی_سیستانی
۱ اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی

(زاده سال ۵۸۵ یا ۶۰۶ شیراز -- درگذشته سال ۶۷۱ یا ۶۹۱ شیراز) سخن‌سرای قرن هفتم

او در کودکی با علاقه زیاد به‌ مکتب رفت و مقدمات علوم را آموخت و هنگام نوجوانی به‌پژوهش دانش علاقه فراوانی نشان داد.
اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران سلطان محمدخوارزمشاه و به‌خصوص حمله سلطان غیاث‌الدین، برادر جلال‌الدین خوارزمشاه به‌شیراز، سعدی را که هوایی جز کسب دانش در سر نداشت برآن داشت دیار خود را ترک کند.
او به‌ مدرسه نظامیه بغداد رفت و در آنجا از آموزه‌های امام محمد غزالی بیشترین تأثیر را پذیرفت (سعدی در گلستان، غزالی را «امام مرشد» می‌نامد). غیر از نظامیه، سعدی در مجلس درس استادان دیگری از قبیل شهاب‌الدین سهروردی نیز حضور یافت و در عرفان از او تأثیر گرفت. وی پس از پایان تحصیل در بغداد، به‌سفرهای متنوعی پرداخت که به بسیاری از این سفرها در آثارش اشاره کرده‌ است.
در این که او از چه سرزمین‌هایی دیدن کرده، میان پژوهندگان اختلاف نظر وجود دارد و به حکایات خود سعدی هم نمی‌توان چندان اعتماد کرد و به‌نظر می‌رسد که بعضی از این سفرها داستان‌پردازی باشد. زیرا بسیاری از آنها پایه نمادین و اخلاقی دارند نه واقعی. مسلم است که شاعر به‌عراق، شام و حجاز سفر کرده است و شاید از هندوستان، ترکستان، آسیای صغیر، غزنه، آذربایجان، فلسطین، چین، یمن و آفریقای شمالی هم دیدار کرده‌ باشد.
سعدی در حدود ۶۵۵ قمری به شیراز بازگشت و در خانقاه ابوعبداله بن‌خفیف مجاور ابوبکربن سعد زنگی بود که برای جلوگیری از هجوم مغولان به فارس، به آنان خراج می‌داد و یک سال بعد به‌فتح بغداد به‌دست مغولان به آنان کمک کرد.
در دوران ابوبکربن سعدبن زنگی شیراز پناهگاه دانشمندانی شده بود که از دم تیغ تاتار جان سالم بدر برده‌ بودند. در دوران وی سعدی مقامی ارجمند در دربار به‌دست آورده بود. در آن زمان ولیعهد مظفرالدین ابوبکر به نام سعدبن ابوبکر که تخلص سعدی هم از نام او است به سعدی ارادت بسیار داشت.
سعدی به پاس مهربانی‌های شاه، سرودن بوستان را در سال ۶۵۵ آغاز کرد و آن را در ده باب به نام اتابک ابوبکر بن سعدبن زنگی در قالب مثنوی سرود. هنوز یک سال از تدوین بوستان نگذشته بود که در بهار سال ۶۵۶ دومین اثرش گلستان را بنام ولیعهد سعدبن ابوبکربن‌ زنگی نگاشت.
وی در خانقاهی که اکنون آرامگاه اوست در ۴ کیلومتری شمال شرقی شیراز، در دامنه کوه فهندژ، در انتهای خیابان بوستان و در کنار باغ دلگشا اقامت داشت. این مکان در ابتدا خانقاه شیخ بوده که وی اواخر عمرش را در آنجا می‌گذراند. برای اولین بار در قرن هفتم توسط خواجه شمس‌الدین محمد صاحب‌دیوانی وزیر معروف آباقاخان، مقبره‌ای بر فراز قبر سعدی ساخته شد.
بنای اکنون آرامگاه سعدی از طرف انجمن آثارملی در سال ۱۳۳۱ شمسی با تلفیقی از معماری قدیم و جدید ایرانی در میان عمارتی هشت ضلعی با سقفی بلند و کاشیکاری ساخته شد.
آثار منظوم و منثور سعدی که به‌جا مانده است، عبارتند از: بوستان، گلستان، دیوان اشعار،  رسائل نثر، هزلیات.


#سعدی

نه سودای کفر و نه پروای دین
نه ذوقی به آن و نه شوقی به این

برونها سفید و درونها سیاه
فغان از چنین زندگی،آه آه

#رضی_الدین_ارتیمانی
ﺭﺍﺯِ ﺩﻝِ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻮﺷﻴﺎﺭ ﻧﮕﻮیید
ﺍﺳﺮﺍﺭ ﻟﺐ ﻳﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﻏﻴﺎﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ


ﺍﺯ بی‌خبراﻥ ﺭﺍﻩ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﻣﭙﺮﺳﻴﺪ
ﺑﺎ ﺩﻝ سیَهان ﻗﺼﻪ‌ی ﺩﻟﺪﺍﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ


ﺑﻮﻳﻰ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪ‌ی ﻣﻴﺨﺎﻧﻪ ﺷﻨﻴﺪﻳﺪ
ﺍﻯ ﺍﻫﻞ ﻧﻈﺮ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ


ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺍَﻧَﺎﺍﻟﺤﻖ ﻛﻪ ﻛﺴﻰ ﻭﺍﻗﻒ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ
ﮔﺮ ﺳﺮ ﺑﺮﻭﺩ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺳﺮِ ﺩﺍﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ


ﺭﺍﺯﻯ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺳﺮ ﭘﻴﻤﺎﻧﻪ ﻧﻬﺎﺩه‌ﺳﺖ
ﺍﺯ ﻣﺴﺖ ﺑﭙﺮﺳﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺸﻴﺎﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ


ﭼﻮﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺳﺨﻨﻰ ﺟﺰ ﺳﺨﻦ ﻳﺎﺭ
ﻣﺎ ﺭﺍ ﺳﺨﻨﻰ ﺟﺰ ﺳﺨﻦ ﻳﺎﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ...


#فخرالدین_عراقی