در هیچ حال خاطر ما از تو جمع نیست
قربان حالتی که پریشان کند تو را
با هیچکس به کشتن من مشورت مکن
ترسم خدا نکرده، پشیمان کند تو را
#فروغی_بسطامی
در هیچ حال خاطر ما از تو جمع نیست
قربان حالتی که پریشان کند تو را
با هیچکس به کشتن من مشورت مکن
ترسم خدا نکرده، پشیمان کند تو را
#فروغی_بسطامی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر که با پاکدلان صبح و مسایی دارد...
آواز : روشندل عزیز اسد الله سرافراز
شعر : پروین اعتصامی
ویدئو : از مستند اسد ( حامد شهابی زاد)
آواز : روشندل عزیز اسد الله سرافراز
شعر : پروین اعتصامی
ویدئو : از مستند اسد ( حامد شهابی زاد)
بازارگان شدستی و کالات هیچ نیست
در حیرتم که نامِ تو بازارگان چراست؟!
«پروین اعتصامی»
بازارگان شدستی و کالات هیچ نیست
در حیرتم که نامِ تو بازارگان چراست؟!
«پروین اعتصامی»
از بهر تفهيمشان سخن مكرر میكردم
طعن زدند كه از بیمايگی سخن مكرر میكند.
گفتم: «بیمايگی شماست
اين سخن من نيك است و مشكل»
#شمس_تبريزى
طعن زدند كه از بیمايگی سخن مكرر میكند.
گفتم: «بیمايگی شماست
اين سخن من نيك است و مشكل»
#شمس_تبريزى
در نهاد من نیست نفاق کردن. خواهم که آنچه راستی است بگویم به هر طریق که باشد، خواه به لطف، خواه به عُنف.
#شمس_تبريزى
#شمس_تبريزى
به ذات خدا اگر هزار رساله بخواند کسی ، او را همان مشرب نباشد ، هیچ سود ندارد ، و چنان باشد که خری را بار کنی خرواری کتاب .
#شمس_تبريزى
#شمس_تبريزى
به ذات خدا اگر هزار رساله بخواند کسی ، او را همان مشرب نباشد ، هیچ سود ندارد ، و چنان باشد که خری را بار کنی خرواری کتاب .
#شمس_تبريزى
#شمس_تبريزى
ای خاجه مرا عادت این است که کسی آمد بر من میپرسم؛ ای خواجه تو میگویی یا میشنوی؟
اگر بگوید میگویم سه شبانه روز من میشنوم پیاپی مگر که او بگریزد و مرا رها کند.
واگر گوید که من میشنوم ، من بگویم
#شمس_تبريزى
اگر بگوید میگویم سه شبانه روز من میشنوم پیاپی مگر که او بگریزد و مرا رها کند.
واگر گوید که من میشنوم ، من بگویم
#شمس_تبريزى
کودکی بود
کلمات ما بشنيد هنوز خُرد بود.
از پدر و مادر بازماند همه روز حيران ما بودی
سر بر زانو نهاده بودی همه روز.
پدر و مادر نمیيارستند که با او اعتراض کردن
وقتها بر در گوش داشتمی که او چه میگويد.
اين بيت شنيدمی:
«در کوی تو عاشقان پُر آيند و روند
خون جگر از ديده گشايند و روند
من بر درِ تو مقيم، مادام، چو خاک
ورنه دگران، چو باد آيند و روند»
گفتمی:«باز گوی چه گفتی؟»
گفت:«نه.»
به هجده سالگی بمرد.
#شمس_تبريزى
کلمات ما بشنيد هنوز خُرد بود.
از پدر و مادر بازماند همه روز حيران ما بودی
سر بر زانو نهاده بودی همه روز.
پدر و مادر نمیيارستند که با او اعتراض کردن
وقتها بر در گوش داشتمی که او چه میگويد.
اين بيت شنيدمی:
«در کوی تو عاشقان پُر آيند و روند
خون جگر از ديده گشايند و روند
من بر درِ تو مقيم، مادام، چو خاک
ورنه دگران، چو باد آيند و روند»
گفتمی:«باز گوی چه گفتی؟»
گفت:«نه.»
به هجده سالگی بمرد.
#شمس_تبريزى
عبارت سخت تنگ است. زبان تنگ است. اين همه مجاهده ها از بهر آن است كه تا از زبان برهند كه تنگ است.
#شمس_تبريزى
#شمس_تبريزى
صدای پای که میآید؟
به کوچهام که گذر دارد؟
بگو که پنجره بگشایم، اگر ز عشق خبر دارد
دلم گرفته ز تنهایی
بُوَد که پنجره بگشایم
اگر گذرگه خاموشم، هنوز راهگُذر دارد
#سیمین_بهبهانی
از مجموعهی « یک دریچه آزادی »
صدای پای که میآید؟
به کوچهام که گذر دارد؟
بگو که پنجره بگشایم، اگر ز عشق خبر دارد
دلم گرفته ز تنهایی
بُوَد که پنجره بگشایم
اگر گذرگه خاموشم، هنوز راهگُذر دارد
#سیمین_بهبهانی
از مجموعهی « یک دریچه آزادی »
احمد آزاد - مگه میشه
@B09308123633 برقراری
مگه میشه عشقت از یاد بره
احمد آزاد
احمد آزاد