دارم شبی که دوزخ از آن علامتست
از روز من مپرس که آن خود قیامتست
یا رب! ترحمی که ز سنگ جفای چرخ
ما دلشکستهایم و ز هر سو ملامتست
بر آستان عشق سر ما بلند شد
وین سربلندی از قد آن سروقامتست
رفتن ز کوی او کرمی بود از رقیب
این هم که رفت و باز نیامد کرامتست
ثابتقدم فتاده هلالی به راه عشق
او را درین طریق عجب استقامتست!
هلالی جغتایی 57
از روز من مپرس که آن خود قیامتست
یا رب! ترحمی که ز سنگ جفای چرخ
ما دلشکستهایم و ز هر سو ملامتست
بر آستان عشق سر ما بلند شد
وین سربلندی از قد آن سروقامتست
رفتن ز کوی او کرمی بود از رقیب
این هم که رفت و باز نیامد کرامتست
ثابتقدم فتاده هلالی به راه عشق
او را درین طریق عجب استقامتست!
هلالی جغتایی 57
آنرا که قضا ز خیل عشاق نوشت
آزاد ز مسجدست و فارغ ز کنشت
دیوانهٔ عشق را چه هجران چه وصال
از خویش گذشته را چه دوزخ چه بهشت
شیخ ابی سعید #ابوالخیر ...
آزاد ز مسجدست و فارغ ز کنشت
دیوانهٔ عشق را چه هجران چه وصال
از خویش گذشته را چه دوزخ چه بهشت
شیخ ابی سعید #ابوالخیر ...
گل به گل نقل کند نازکی روی ترا
غنچه هرسو که رَوی کوچه دهد بوی ترا
از تماشای گل و لاله تسلّی نشدیم
آفریدند برای دل ما روی ترا
همچو شکل تو گرفتیم که نقّاش کشید
به چه اندام کشد نازکی خوی ترا
میفرستند بههم شام و سحر عنبر و عود
میرسانند بههم سوختگان بوی ترا
ما گرفتار رَمِ وحشی این صحراییم
آسمان رام بهما گو مکن آهوی ترا
سرکشی را من از این سلسله میدارم دوست
گر بگیرم چه کنم حلقۀ گیسوی ترا
ندهد گَردِ رهت را فرجالله به باد
همه در چشم کشد خاک سر کوی ترا.
#فرجالله_شوشتری
غنچه هرسو که رَوی کوچه دهد بوی ترا
از تماشای گل و لاله تسلّی نشدیم
آفریدند برای دل ما روی ترا
همچو شکل تو گرفتیم که نقّاش کشید
به چه اندام کشد نازکی خوی ترا
میفرستند بههم شام و سحر عنبر و عود
میرسانند بههم سوختگان بوی ترا
ما گرفتار رَمِ وحشی این صحراییم
آسمان رام بهما گو مکن آهوی ترا
سرکشی را من از این سلسله میدارم دوست
گر بگیرم چه کنم حلقۀ گیسوی ترا
ندهد گَردِ رهت را فرجالله به باد
همه در چشم کشد خاک سر کوی ترا.
#فرجالله_شوشتری
به باغ رفتم و گل دیدم وفغان کردم
زیارتِ دلِ مجروحِ بلبلان کردم
متاع مهر ومحبّت به هیچ کس مفروش
که این معامله من کردم و زیان کردم
ملا سالک
زیارتِ دلِ مجروحِ بلبلان کردم
متاع مهر ومحبّت به هیچ کس مفروش
که این معامله من کردم و زیان کردم
ملا سالک
Adamak
Ramesh
ترانهی «آدمک»
خواننده: رامش
ترانهسرا: شکوه قاسمنیا
آهنگ و تنظیم: پرویز مقصدی
خواننده: رامش
ترانهسرا: شکوه قاسمنیا
آهنگ و تنظیم: پرویز مقصدی
DelAhangaan
هایده _ آواز تنهایی
خواننده : هایده
آهنگ و تنظیم و اجرای پیانو :
انوشیروان_روحانی
غمت در نهانخانه دل نشیند
طبیب_اصفهانی
از آن زمان که آرزو چو نقشی از سراب شد
تمام جستجوی دل سوال بی جواب شد
مهین_عمید
هفت آسمان را بردرم از هفت دریا بگذرم ای شعله ی تابان من
هم رهزنی هم رهبری هم این سری هم آن سری ای نور بی پایان من
شعر با تغییراتی در شعر مولانا
🎼
آهنگ و تنظیم و اجرای پیانو :
انوشیروان_روحانی
غمت در نهانخانه دل نشیند
طبیب_اصفهانی
از آن زمان که آرزو چو نقشی از سراب شد
تمام جستجوی دل سوال بی جواب شد
مهین_عمید
هفت آسمان را بردرم از هفت دریا بگذرم ای شعله ی تابان من
هم رهزنی هم رهبری هم این سری هم آن سری ای نور بی پایان من
شعر با تغییراتی در شعر مولانا
🎼
یکی شیخ را گفت: دل، صافی کن تا با تو سخنی گویم!
شیخ گفت: ۳۰سال است که از حق، صاف دلی می خواهم و هنوز نیافته ام;
به یک ساعت، از برای تو، دل صافی از کجا آرم؟
تذکره_اولیا
عطار_نیشابوری
شیخ گفت: ۳۰سال است که از حق، صاف دلی می خواهم و هنوز نیافته ام;
به یک ساعت، از برای تو، دل صافی از کجا آرم؟
تذکره_اولیا
عطار_نیشابوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ره میخانه و مسجد کدامست؟
که هر دو ، بر من مسکین، حرامست
نه در مسجد گذارندم که : رند است
نه در میخانه : کاین خمار ، خام است
جان جانان استاد شجریان
عطار
که هر دو ، بر من مسکین، حرامست
نه در مسجد گذارندم که : رند است
نه در میخانه : کاین خمار ، خام است
جان جانان استاد شجریان
عطار
《 هو 》
ای عزیز ؛
قرآن
غمزۀ جمالِ خود
با دلی زَنَد ، که اهل باشد ...
عین القضات همدانی
ای عزیز ؛
قرآن
غمزۀ جمالِ خود
با دلی زَنَد ، که اهل باشد ...
عین القضات همدانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شاه منی لایق سودای من
قند منی لایق دندان من
مولانا جانم
قند منی لایق دندان من
مولانا جانم
من زخم تو را به هیچ مرهم ندهم
یک موی تو را به هر دو عالم ندهم
گفتم جان را بیار محرم ندهم
از گفتهٔ خود بیش دهم کم نده
#مولانای_جان
یک موی تو را به هر دو عالم ندهم
گفتم جان را بیار محرم ندهم
از گفتهٔ خود بیش دهم کم نده
#مولانای_جان
وقت ها باشد كه بگذرم، ياران را سلام نكنم، نه از آزار. تا اين نيز گفته باشم:
ايشان نمى دانند كه ما در حق ايشان چه مى انديشيم، اگر دانستندى كه ايشان را چه صفا و پاكدلى و دولت مى جوئيم، پيش ما جان بدادندى
#شمس_تبريزى
ايشان نمى دانند كه ما در حق ايشان چه مى انديشيم، اگر دانستندى كه ايشان را چه صفا و پاكدلى و دولت مى جوئيم، پيش ما جان بدادندى
#شمس_تبريزى