This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این عشق آتشینم دود از جهان برآرد
وین زلف عنبرینت آتش ز جان برآرد
هر بامداد خورشید از رشک خاک پایت
واخجلتا سرایان سر ز آسمان برآرد
# خاقانی
وین زلف عنبرینت آتش ز جان برآرد
هر بامداد خورشید از رشک خاک پایت
واخجلتا سرایان سر ز آسمان برآرد
# خاقانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ز مشرقِ سرِ کو ،آفتابِ طلعتِ تو
اگر طلوع کند، طالعم همایون است
حکایتِ لبِ شیرین، کلام فرهاد است
شِکَنجِ طُرِّهٔ لیلی مقام مجنون است
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است
ز دورِ باده به جان، راحتی رسان ساقی
که رنجِ خاطرم از جورِ دورِ گردون است
#حضرت_حافظ
اگر طلوع کند، طالعم همایون است
حکایتِ لبِ شیرین، کلام فرهاد است
شِکَنجِ طُرِّهٔ لیلی مقام مجنون است
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است
ز دورِ باده به جان، راحتی رسان ساقی
که رنجِ خاطرم از جورِ دورِ گردون است
#حضرت_حافظ
ای دل غم این جهان فرسوده مخور
بیهوده نئی غمان بیهوده مخور
چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید
خوش باش غم بوده و نابوده مخور
#خیام
بیهوده نئی غمان بیهوده مخور
چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید
خوش باش غم بوده و نابوده مخور
#خیام
گُلعِذاری ز گلستانِ جهان ما را بس
زین چمن سایهٔ آن سروِ روان ما را بس
من و همصحبتیِ اهلِ ریا دورَم باد
از گرانانِ جهان، رَطلِ گران ما را بس
قصرِ فردوس به پاداشِ عمل میبخشند
ما که رندیم و گدا، دیرِ مُغان ما را بس
بنشین بر لبِ جوی و گذرِ عمر ببین
کاین اشارت ز جهانِ گذران، ما را بس
نقدِ بازارِ جهان بِنگر و آزارِ جهان
گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس
یار با ماست، چه حاجت که زیادت طلبیم؟
دولتِ صحبتِ آن مونسِ جان ما را بس
از درِ خویش خدا را به بهشتم مَفرست
که سرِ کویِ تو از کون و مکان ما را بس
حافظ از مَشْرَبِ قسمت گِلِه ناانصافیست
طبعِ چون آب و غزلهایِ روان ما را بس
حضرت حافظ
زین چمن سایهٔ آن سروِ روان ما را بس
من و همصحبتیِ اهلِ ریا دورَم باد
از گرانانِ جهان، رَطلِ گران ما را بس
قصرِ فردوس به پاداشِ عمل میبخشند
ما که رندیم و گدا، دیرِ مُغان ما را بس
بنشین بر لبِ جوی و گذرِ عمر ببین
کاین اشارت ز جهانِ گذران، ما را بس
نقدِ بازارِ جهان بِنگر و آزارِ جهان
گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس
یار با ماست، چه حاجت که زیادت طلبیم؟
دولتِ صحبتِ آن مونسِ جان ما را بس
از درِ خویش خدا را به بهشتم مَفرست
که سرِ کویِ تو از کون و مکان ما را بس
حافظ از مَشْرَبِ قسمت گِلِه ناانصافیست
طبعِ چون آب و غزلهایِ روان ما را بس
حضرت حافظ
از تندی خوی تو گهی یاد نکردم
کز درد ننالیدم و فریاد نکردم
پیش که رسیدم که ز اندوه جدائی
نگریستم و حرف تو بنیاد نکردم
با این همه بیداد که دیدم ز تو هرگز
دادی نزدم ناله ز بیداد نکردم
گفتی چه کسست این چه کسم آنکه ز جورت
جان دادم و آه از دل ناشاد نکردم
وحشی منم آن صید که از پا ننشستم
تا جان هدف ناوک صیاد نکردم
#وحشیبافقی
کز درد ننالیدم و فریاد نکردم
پیش که رسیدم که ز اندوه جدائی
نگریستم و حرف تو بنیاد نکردم
با این همه بیداد که دیدم ز تو هرگز
دادی نزدم ناله ز بیداد نکردم
گفتی چه کسست این چه کسم آنکه ز جورت
جان دادم و آه از دل ناشاد نکردم
وحشی منم آن صید که از پا ننشستم
تا جان هدف ناوک صیاد نکردم
#وحشیبافقی
عقل در عشق تو سرگردان بماند
چشم جان در روی تو حیران بماند
در ره سرگشتگی عشق تو
روز و شب چون چرخ سرگردان بماند
چون ندید اندر دو عالم محرمی
آفتاب روی تو پنهان بماند
هرکه چوگان سر زلف تو دید
همچو گویی در سر چوگان بماند
هر که سر گم کرد و دل در کار تو
چون سر زلف تو بیسامان بماند
هرکه یکدم آب دندان تو دید
تا ابد انگشت بر دندان بماند
هرکه جست آب حیات از لعل تو
جاودان در ظلمت هجران بماند
گر کسی را وصل دادی بیطلب
دیدم آن در درد بیدرمان بماند
ور کسی را با تو یکدم دست بود
عمرها در هر دو عالم زان بماند
حاصل خاقانی از سودای تو
چشم گریان و دل بریان بماند
جناب خاقانی
چشم جان در روی تو حیران بماند
در ره سرگشتگی عشق تو
روز و شب چون چرخ سرگردان بماند
چون ندید اندر دو عالم محرمی
آفتاب روی تو پنهان بماند
هرکه چوگان سر زلف تو دید
همچو گویی در سر چوگان بماند
هر که سر گم کرد و دل در کار تو
چون سر زلف تو بیسامان بماند
هرکه یکدم آب دندان تو دید
تا ابد انگشت بر دندان بماند
هرکه جست آب حیات از لعل تو
جاودان در ظلمت هجران بماند
گر کسی را وصل دادی بیطلب
دیدم آن در درد بیدرمان بماند
ور کسی را با تو یکدم دست بود
عمرها در هر دو عالم زان بماند
حاصل خاقانی از سودای تو
چشم گریان و دل بریان بماند
جناب خاقانی
زندگی زمانی ثمربخش به شمار میآید که انسان آن را با تکیه بر نیروهای انسانی، همچون خرد، عشق و کار مولد در جهت همبستگی انسانی استوار کند. در حقیقت، اگر انسان بکوشد زندگی را به جای تکیه بر نیروی درونی، با تکیه بر تکیهگاهها و جایگزینهای نامناسب استوار کند، زندگیاش توخالی، یکنواخت و بیانگیزه خواهد بود.
کتاب:اریش فروم
راینر_فونک
کتاب:اریش فروم
راینر_فونک
دو چشمونت پیاله پرز می بی
دو زلفونت خراج ملک ری بی
همی وعده کنی امروز و فردا
ندونم مو که فردای تو کی بی
باباطاهر_عریان
دو زلفونت خراج ملک ری بی
همی وعده کنی امروز و فردا
ندونم مو که فردای تو کی بی
باباطاهر_عریان
در خانقاه طاقت من ندارند،
در مدرسه از بحثِ من دیوانه شوند؛ مردمانِ عاقل را چرا دیوانه باید کرد؟
#شمس_تبريزى
در مدرسه از بحثِ من دیوانه شوند؛ مردمانِ عاقل را چرا دیوانه باید کرد؟
#شمس_تبريزى
اینها که در روزگار بر منبرها سخن میگویند، و بر سر سجاده ها نشستهاند، راهزنانِ دینِ محمدند.
#شمس_تبريزى
#شمس_تبريزى
بُرد #آرامِ دلم، يار دلارام کجاست؟
آن دلارام که برد از دلم آرام کجاست؟
داده پيغام، که يک بوسه ترا بخشم، ليک
آنکه قانع بوَد از بوسه به پيغام کجاست؟
بی غم عشق، بهگلزار جهان، تنگدلم
در چمن، رنگ محبّت نبوَد، دام کجاست؟
گر من از گردش ايّام ملولم، نه عجب
آنکه خوشدل بود، از گردش ايّام کجاست؟
جرعهنوشانِ رضا، نامِ تمنّا نبرند
دلِ ناکامِ "رهی" را هوسِ کام کجاست؟
#رهی_معیری
#آرام
آن دلارام که برد از دلم آرام کجاست؟
داده پيغام، که يک بوسه ترا بخشم، ليک
آنکه قانع بوَد از بوسه به پيغام کجاست؟
بی غم عشق، بهگلزار جهان، تنگدلم
در چمن، رنگ محبّت نبوَد، دام کجاست؟
گر من از گردش ايّام ملولم، نه عجب
آنکه خوشدل بود، از گردش ايّام کجاست؟
جرعهنوشانِ رضا، نامِ تمنّا نبرند
دلِ ناکامِ "رهی" را هوسِ کام کجاست؟
#رهی_معیری
#آرام
چاره هر درد را خلق به درمان کنند
درد تو را کرده عشق مایهٔ درمان دل
گر چه صبوری خوش است در همه کاری ولی
کردن صبر از رخت کی شود امکان دل
#فروغی_بسطامی
شبتون بخیـر
درد تو را کرده عشق مایهٔ درمان دل
گر چه صبوری خوش است در همه کاری ولی
کردن صبر از رخت کی شود امکان دل
#فروغی_بسطامی
شبتون بخیـر
#یک حبه نور
[یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ"]
اى انسان چه چیز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور كرده است؟!
[سوره انفطار | ایه۶]
[یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ"]
اى انسان چه چیز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور كرده است؟!
[سوره انفطار | ایه۶]
در کنار آنهایی باش که نور میآورند و
جادو میکنند، آنها که با چوب جادویی
کلام، گفتار، نگاه، رفتار و منشِ ویژه
خودشان، تو و جهان را متحول میکنند
و همه بازیها را به هم میزنند ...
کسانی که قصههای زیبا میگویند و تو را به چالش میکشند و تغییرت میدهند،
کسانی که به تو اجازه نمیدهند که خودت را دستِکم بگیری و افق زندگیات را کوچک بپنداری،
این جادوگران با قلبهای تپنده و پر شور،
قبیله اصلی تو هستند و باید کنارشان بمانی ...
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد آدینه ات نیکو
🌺🌺🌺
صبح یعنی یک سبد لبخند
یک بغل شادی
یک دنیا عشق و خندیدن
از اعماق وجود
به شکرانه داشتن نفسی دوباره
روزت پُر از شـادی
🌺🌺🌺
شاد باشی
جادو میکنند، آنها که با چوب جادویی
کلام، گفتار، نگاه، رفتار و منشِ ویژه
خودشان، تو و جهان را متحول میکنند
و همه بازیها را به هم میزنند ...
کسانی که قصههای زیبا میگویند و تو را به چالش میکشند و تغییرت میدهند،
کسانی که به تو اجازه نمیدهند که خودت را دستِکم بگیری و افق زندگیات را کوچک بپنداری،
این جادوگران با قلبهای تپنده و پر شور،
قبیله اصلی تو هستند و باید کنارشان بمانی ...
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد آدینه ات نیکو
🌺🌺🌺
صبح یعنی یک سبد لبخند
یک بغل شادی
یک دنیا عشق و خندیدن
از اعماق وجود
به شکرانه داشتن نفسی دوباره
روزت پُر از شـادی
🌺🌺🌺
شاد باشی
رفت شب تا پرده از رخسار بگشاید صباح
بر رخ بلبل در گلزار بگشاید صباح
سر دهد تا پرده شب حق و باطل را به هم
عقده را از سبحه و زنار بگشاید صباح
#قصاب_کاشانی
بر رخ بلبل در گلزار بگشاید صباح
سر دهد تا پرده شب حق و باطل را به هم
عقده را از سبحه و زنار بگشاید صباح
#قصاب_کاشانی
چگونه دوست بدارم
سپیدار را
که دار می پرورد در آغوش برگ و زمزمه
شکفتگی و سرسبزی است ارمغان بهار
و خیال گل و صدای پرنده
برابر
نومیدی
جنجال می کنند
گل سرخ اما
چشم بیدار را
به عربده می خواند
به شور کدام
بلبله داری ای زبان بریده
به جنگل صنوبر و باغ نسرین ؟
گل نسرین
اگر گونه خراشیده دخترم نیست
تمامی سپیداران جنگلی
تابوت های ایستاده برادرانم هستند
گونه خراشیده دخترم
به اشک و بوسه شفا می یابد
زلف برادرانم اما
از ماسه کویر نخواهد رویید باز
#منوچهر_آتشی
#چگونه_دوست_بدارم
#گندم_و_گیلاس
سپیدار را
که دار می پرورد در آغوش برگ و زمزمه
شکفتگی و سرسبزی است ارمغان بهار
و خیال گل و صدای پرنده
برابر
نومیدی
جنجال می کنند
گل سرخ اما
چشم بیدار را
به عربده می خواند
به شور کدام
بلبله داری ای زبان بریده
به جنگل صنوبر و باغ نسرین ؟
گل نسرین
اگر گونه خراشیده دخترم نیست
تمامی سپیداران جنگلی
تابوت های ایستاده برادرانم هستند
گونه خراشیده دخترم
به اشک و بوسه شفا می یابد
زلف برادرانم اما
از ماسه کویر نخواهد رویید باز
#منوچهر_آتشی
#چگونه_دوست_بدارم
#گندم_و_گیلاس