ای دوست!
راه پیدا کردن واجب است؛ امّا راه خدای تعالی در زمین نیست، در آسمان نیست، حتی در بهشت و عرش نیست؛ طریق الله در باطن توست.
طالبان خدا او را در خود جویند، زیرا که او در دل باشد، و دل در باطن ایشان باشد.
ترا این عجب آید که هر چه در آسمان و زمین است، همه خدا در تو بیافریده است و هر چه در لوح و قلم و بهشت آفریده، مانند آن در نهاد و باطن تو آفریده است؛ و هر چه در عالم الهی است، عکس آن در جان تو پدید کرده است. تو این ندانی؛ باش تا ترا بینای عالم تَمَثُّل کنند؛ آنگاه بدانی که کار چون است و چیست.
#عین_القضات_همدانی
راه پیدا کردن واجب است؛ امّا راه خدای تعالی در زمین نیست، در آسمان نیست، حتی در بهشت و عرش نیست؛ طریق الله در باطن توست.
طالبان خدا او را در خود جویند، زیرا که او در دل باشد، و دل در باطن ایشان باشد.
ترا این عجب آید که هر چه در آسمان و زمین است، همه خدا در تو بیافریده است و هر چه در لوح و قلم و بهشت آفریده، مانند آن در نهاد و باطن تو آفریده است؛ و هر چه در عالم الهی است، عکس آن در جان تو پدید کرده است. تو این ندانی؛ باش تا ترا بینای عالم تَمَثُّل کنند؛ آنگاه بدانی که کار چون است و چیست.
#عین_القضات_همدانی
ترکِ دنیا به مردم آموزند
خویشتن سیم و غَلّه اندوزند
عالمی را که گفت باشد و بس
هر چه گوید نگیرد اندر کَس
سعدی
گلستان، باب دوم، در اخلاق درویشان
خویشتن سیم و غَلّه اندوزند
عالمی را که گفت باشد و بس
هر چه گوید نگیرد اندر کَس
سعدی
گلستان، باب دوم، در اخلاق درویشان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بلبل نگر که جانب گلزار میرود
گلگونه بین که بر رخ گلنار میرود
میوه تمام گشته و بیرون شده ز خویش
منصوروار خوش به سر دار میرود
اشکوفه برگ ساخته نهر نثار شاه
کاندر بهار شاه به ایثار میرود
آن لالهای چو راهب دل سوخته بدرد
در خون دیده غرق به کهسار میرود
نه ماه خار کرد فغان در وفای گل
گل آن وفا چو دید سوی خار میرود
ماندست چشم نرگس حیران به گرد باغ
کاین جا حدیث دیده و دیدار میرود...
«مولوی»دیوان کبیر
گلگونه بین که بر رخ گلنار میرود
میوه تمام گشته و بیرون شده ز خویش
منصوروار خوش به سر دار میرود
اشکوفه برگ ساخته نهر نثار شاه
کاندر بهار شاه به ایثار میرود
آن لالهای چو راهب دل سوخته بدرد
در خون دیده غرق به کهسار میرود
نه ماه خار کرد فغان در وفای گل
گل آن وفا چو دید سوی خار میرود
ماندست چشم نرگس حیران به گرد باغ
کاین جا حدیث دیده و دیدار میرود...
«مولوی»دیوان کبیر
ای جوانمرد!
گوهر وصال او نه چیزیست که بدست هر دون همتی رسد،
دُرّی است که جز در صندوق صدق صدیقان نیابند،
عبهریست که جز در باغ راز و ناز دوستان نبینند،
کسی را که این دولت در راه بود، اگر به هزار کوی فرو شود، آخرِ هر کوی بخود بربسته بیند، تا قبله وی، یکی گردد و مقصد وی یکی شود، یک دل و یک همت بود،
کار از یک جای و حکم از یک در بیند.
کشفالاسرار
رشیدالدین میبدی
گوهر وصال او نه چیزیست که بدست هر دون همتی رسد،
دُرّی است که جز در صندوق صدق صدیقان نیابند،
عبهریست که جز در باغ راز و ناز دوستان نبینند،
کسی را که این دولت در راه بود، اگر به هزار کوی فرو شود، آخرِ هر کوی بخود بربسته بیند، تا قبله وی، یکی گردد و مقصد وی یکی شود، یک دل و یک همت بود،
کار از یک جای و حکم از یک در بیند.
کشفالاسرار
رشیدالدین میبدی
گفتا تو از کجایی کاشفته مینمایی
گفتم منم غریبی از شهر آشنایی
گفتا سر چه داری کز سر خبر نداری
گفتم بر آستانت دارم سر گدایی
گفتا کدام مرغی کز این مقام خوانی
گفتم که خوش نوایی از باغ بینوایی
گفتا ز قید هستی رو مست شو که رستی
گفتم به مِیپرستی جستم ز خود رهایی
گفتا جویی نَیَرزی گر زهد و توبه ورزی
گفتم که توبه کردم از زهد و پارسایی
گفتا به دلربایی ما را چگونه دیدی
گفتم چو خرمنی گل در بزم دلربایی
گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم
گفتم به از ترنجی لیکن بدست نایی
گفتا چرا چو ذره با مهر عشق بازی
گفتم از آنکه هستم سرگشتهای هوایی
گفتا بگو که خواجو در چشم ما چه بیند
گفتم حدیث مستان سرّی بود خدایی
#خواجوی کرمانی
گفتم منم غریبی از شهر آشنایی
گفتا سر چه داری کز سر خبر نداری
گفتم بر آستانت دارم سر گدایی
گفتا کدام مرغی کز این مقام خوانی
گفتم که خوش نوایی از باغ بینوایی
گفتا ز قید هستی رو مست شو که رستی
گفتم به مِیپرستی جستم ز خود رهایی
گفتا جویی نَیَرزی گر زهد و توبه ورزی
گفتم که توبه کردم از زهد و پارسایی
گفتا به دلربایی ما را چگونه دیدی
گفتم چو خرمنی گل در بزم دلربایی
گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم
گفتم به از ترنجی لیکن بدست نایی
گفتا چرا چو ذره با مهر عشق بازی
گفتم از آنکه هستم سرگشتهای هوایی
گفتا بگو که خواجو در چشم ما چه بیند
گفتم حدیث مستان سرّی بود خدایی
#خواجوی کرمانی
دل موهبتی است که خدا به آدمی
عطا کرده است. هـمه ما دل داریم
اما هـمه دل خـود را گـشاده، صـاف
و صیقلی نگاه نداشته ایم.
شاید صیقلی کردن دل کاری دشوار باشد و با جهد فراوان و خواست عمیق درونی میسر شود؛
اما دل صاف است که انسان را در میان موجودات دیگر گزیده و ممتاز می سازد و او را به مقام خلافت پروردگار نزدیک می کند. یکی از راه های صیقلی کردن دل این است که با افرادی صاحب دل زلال و آینه صفت همنشین شویم تا دمِ آن ولی خداوند، همچون آب زنگارهای دلمان را بشوید و جانمان را جلا دهد.
#مولانا می گوید دل صیقل یافته نادر است و میان هزاران نفر شاید یک نفر چنین دلی داشته باشد.
باید او را جست و از نور دلش روشنی طلبید.
نه دل اندر صد هزاران خاص و عام
در یـکـی بـاشــد کـدام اســت آن کـدام
#مثنوی_شریف
#دفترسوم
عطا کرده است. هـمه ما دل داریم
اما هـمه دل خـود را گـشاده، صـاف
و صیقلی نگاه نداشته ایم.
شاید صیقلی کردن دل کاری دشوار باشد و با جهد فراوان و خواست عمیق درونی میسر شود؛
اما دل صاف است که انسان را در میان موجودات دیگر گزیده و ممتاز می سازد و او را به مقام خلافت پروردگار نزدیک می کند. یکی از راه های صیقلی کردن دل این است که با افرادی صاحب دل زلال و آینه صفت همنشین شویم تا دمِ آن ولی خداوند، همچون آب زنگارهای دلمان را بشوید و جانمان را جلا دهد.
#مولانا می گوید دل صیقل یافته نادر است و میان هزاران نفر شاید یک نفر چنین دلی داشته باشد.
باید او را جست و از نور دلش روشنی طلبید.
نه دل اندر صد هزاران خاص و عام
در یـکـی بـاشــد کـدام اســت آن کـدام
#مثنوی_شریف
#دفترسوم
"صبر در مقابل درد"
مولانا میگوید انسان اگر به حقیقت انسانی خودش برسد دیگر در برابر هیچ سختی و ناملایمتی خم به ابرو نمی آورد و استوار و مقاوم می ایستد.
در مقابل صبر در مقابل سختی ها و بلاها هم باعث میشود که حقیقت وجود او به یک حقیقت ارزشمند و زیبا تبدیل شود.
آنقدر ارزشمند میشود که مخلوقات در برابرش به سجده می افتند؛
قرآن کریم میفرماید: قُلْنَا لِلْمَلَٰٓئِكَةِ ٱسْجُدُوا۟ لِادَمَ》یعنی ما به ملائکه دستور دادیم که بر انسان سجده کنید
و در سوره مبارکه یوسف میفرماید: إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَٰٓأَبَتِ إِنِّى رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًۭا وَٱلشَّمْسَ وَٱلْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِى سَٰجِدِينَ》یعنی حضرت یوسف به پدرش گفت که ای پدر من دیدم که یازده ستاره به همراه خورشید و ماه برمن سجده میکنند.
شیر بیدم و سر و اشکم کی دید
اینچنین شیری خدا خود نافرید
ای برادر صبر کن بر درد نیش
تا رهی از نیش نفس گبر خویش
کان گروهی که رهیدند از وجود
چرخ و مهر و ماهشان آرد سجود
هر که مرد اندر تن او نفس گبر
مر ورا فرمان برد خورشید و ابر
چون دلش آموخت شمع افروختن
آفتاب او را نیارد سوختن
مولانا میگوید آدمی که نقش شیر میخواهد باید دردش را هم به جان بخرد همین طور هم کسی که میخواهد گوهر زیبای انسان را به دست آورد باید سختی ناملایمات را به جان بخرد.
قدیمترها مثالی میزدن و میگفتن مرد باید سربازی بره تا ساخته بشه. انسان باید در راه دین به خودش سختی بده؛ در راه دین باید مجاهدت و از خود گذشتگی داشته باشه و خودش رو به سختی بندازه تا به خوبیها برسه و از طرفی هم در برابر سختی ها که و بلاهایی که به او میرسد صبر داشته تا بلاها گوهر وجودش را به زیبایی نقش بزنند:
چیست تعظیم خدا افراشتن
خویشتن را خوار و خاکی داشتن
چیست توحید خدا آموختن
خویشتن را پیش واحد سوختن
گر همیخواهی که بفروزی چو روز
هستی همچون شب خود را بسوز
هستیت در هست آن هستینواز
همچو مس در کیمیا اندر گداز
مثنوی
مولانا میگوید انسان اگر به حقیقت انسانی خودش برسد دیگر در برابر هیچ سختی و ناملایمتی خم به ابرو نمی آورد و استوار و مقاوم می ایستد.
در مقابل صبر در مقابل سختی ها و بلاها هم باعث میشود که حقیقت وجود او به یک حقیقت ارزشمند و زیبا تبدیل شود.
آنقدر ارزشمند میشود که مخلوقات در برابرش به سجده می افتند؛
قرآن کریم میفرماید: قُلْنَا لِلْمَلَٰٓئِكَةِ ٱسْجُدُوا۟ لِادَمَ》یعنی ما به ملائکه دستور دادیم که بر انسان سجده کنید
و در سوره مبارکه یوسف میفرماید: إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَٰٓأَبَتِ إِنِّى رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًۭا وَٱلشَّمْسَ وَٱلْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِى سَٰجِدِينَ》یعنی حضرت یوسف به پدرش گفت که ای پدر من دیدم که یازده ستاره به همراه خورشید و ماه برمن سجده میکنند.
شیر بیدم و سر و اشکم کی دید
اینچنین شیری خدا خود نافرید
ای برادر صبر کن بر درد نیش
تا رهی از نیش نفس گبر خویش
کان گروهی که رهیدند از وجود
چرخ و مهر و ماهشان آرد سجود
هر که مرد اندر تن او نفس گبر
مر ورا فرمان برد خورشید و ابر
چون دلش آموخت شمع افروختن
آفتاب او را نیارد سوختن
مولانا میگوید آدمی که نقش شیر میخواهد باید دردش را هم به جان بخرد همین طور هم کسی که میخواهد گوهر زیبای انسان را به دست آورد باید سختی ناملایمات را به جان بخرد.
قدیمترها مثالی میزدن و میگفتن مرد باید سربازی بره تا ساخته بشه. انسان باید در راه دین به خودش سختی بده؛ در راه دین باید مجاهدت و از خود گذشتگی داشته باشه و خودش رو به سختی بندازه تا به خوبیها برسه و از طرفی هم در برابر سختی ها که و بلاهایی که به او میرسد صبر داشته تا بلاها گوهر وجودش را به زیبایی نقش بزنند:
چیست تعظیم خدا افراشتن
خویشتن را خوار و خاکی داشتن
چیست توحید خدا آموختن
خویشتن را پیش واحد سوختن
گر همیخواهی که بفروزی چو روز
هستی همچون شب خود را بسوز
هستیت در هست آن هستینواز
همچو مس در کیمیا اندر گداز
مثنوی
انسان کسی را میتواند نجات دهد که خود اصرار به سقوط نداشته باشد ولی وقتی سرشت کسی چنان فاسد شد که سقوط در نظرش نجات جلوه کرد، چه میشود کرد.
لئو تولستوی
لئو تولستوی
بگذارید کارها به دست عشق اداره شود ... نه به دست حرص ، ولع ، و نه به دست خشم و رنج اجتماعی ... "وقتی «عشق» وجود شما را لمس کرد ، شما دیگر آن شخص نخواهید بود" .
کریشنا مورتی
کریشنا مورتی
شام هجران مرا صبح نمایان آمد
محنت آخر شد و اندوه به پایان آمد
نفس باد صبا باز مسیحائی کرد
مگر از زلف خم در خم جانان آمد
شکر ایزد که دگر بار، به کوری رقیب
دلبرم شاد رخ و خرّم و خندان آمد
#شاطر_عباس_صبوحی
محنت آخر شد و اندوه به پایان آمد
نفس باد صبا باز مسیحائی کرد
مگر از زلف خم در خم جانان آمد
شکر ایزد که دگر بار، به کوری رقیب
دلبرم شاد رخ و خرّم و خندان آمد
#شاطر_عباس_صبوحی
هر چه که در جهان است دو وجه دارد. وجه عینی، که واقعیتِ آن است و وجه ذهنی، که ساخته ذهن ماست. سعادت در ذهن معنی میگیرد. در واقع ما با ذهنمان میتوانیم سعادت را برای خود بیافرینیم، نه با وابستگی به پدیدههای بیرون که ممکن است اصلا واقعیت نداشته باشند.
#آرتور_شوپنهاور
#آرتور_شوپنهاور
۶ فروردین زادروز آشو زرتشت
ششم فروردین ماه به نامهای «روز امید» روز «اسپیدا نوشت» یا روز «نوروز بزرگ» خوانده میشود و از روزهای خجسته ایرانیان است که همراه با شادی و مراسم آب پاشی برگزار میشود و در تقویم سُغدی و خوارزمی روز آغاز سالنو است.
در متن پهلوی «ماهِ فروردین، روزِ خرداد» رویدادهای بسیاری به این روز منسوب شده است؛ از جمله:
پیدایی کیومرث و هوشنگ
زایش اشو زرتشت پیامبر آریایی
روییدن مشی و مشیانه
تیراندازی آرش شیواتیر
غلبه سام نریمان بر اژدهاک
پیدایی دوباره شاه کیخسرو "از جاودانان در باورهای ایرانی"
همپُرسگی زرتشت با اهورامزدا
و نام «روز امید» به خاطر انتظار پیدایی دوباره کیخسرو و دیگر جاودانان و نجات بخشان (سوشیانت ها) به این روز داده شده است.
نام «اسپیدا نوشت» از آیین نامهنویسی در این روز گرفته شده است که آگاهی بیشتری از آن در دست نیست. گمان میرود با پیامهای شادباش نوروزی در پیوند باشد.
از این روز به نام «هودرو» یا «هفدورو» یعنی روزی که هفتاد و دو رویداد سرنوشت ساز در زندگی و تاریخ ایرانیان روی داده است نیز نام برده شده است.
در منابع کهنی از دانشمندانی چون ابوریحان بیرونی، فردوسی بزرگ، ابن ندیم و غیره نیز اختراع خط به دست جمشید و بر تخت نشستن وی گزارش شده است بدینگونه که:
روزی که جمشید خط نوشت و بهمردم مژده داد که روش او خدای را خوش آمده و بهپاداش کارهایش، گرما، سرما، پیری و رشک را از مردمان دور میکند، روز ششم فروردین ماه بود.
#زرتشت،
ششم فروردین ماه به نامهای «روز امید» روز «اسپیدا نوشت» یا روز «نوروز بزرگ» خوانده میشود و از روزهای خجسته ایرانیان است که همراه با شادی و مراسم آب پاشی برگزار میشود و در تقویم سُغدی و خوارزمی روز آغاز سالنو است.
در متن پهلوی «ماهِ فروردین، روزِ خرداد» رویدادهای بسیاری به این روز منسوب شده است؛ از جمله:
پیدایی کیومرث و هوشنگ
زایش اشو زرتشت پیامبر آریایی
روییدن مشی و مشیانه
تیراندازی آرش شیواتیر
غلبه سام نریمان بر اژدهاک
پیدایی دوباره شاه کیخسرو "از جاودانان در باورهای ایرانی"
همپُرسگی زرتشت با اهورامزدا
و نام «روز امید» به خاطر انتظار پیدایی دوباره کیخسرو و دیگر جاودانان و نجات بخشان (سوشیانت ها) به این روز داده شده است.
نام «اسپیدا نوشت» از آیین نامهنویسی در این روز گرفته شده است که آگاهی بیشتری از آن در دست نیست. گمان میرود با پیامهای شادباش نوروزی در پیوند باشد.
از این روز به نام «هودرو» یا «هفدورو» یعنی روزی که هفتاد و دو رویداد سرنوشت ساز در زندگی و تاریخ ایرانیان روی داده است نیز نام برده شده است.
در منابع کهنی از دانشمندانی چون ابوریحان بیرونی، فردوسی بزرگ، ابن ندیم و غیره نیز اختراع خط به دست جمشید و بر تخت نشستن وی گزارش شده است بدینگونه که:
روزی که جمشید خط نوشت و بهمردم مژده داد که روش او خدای را خوش آمده و بهپاداش کارهایش، گرما، سرما، پیری و رشک را از مردمان دور میکند، روز ششم فروردین ماه بود.
#زرتشت،
ششم فروردینماه فرخنده باد.
در فرهنگ ایران، ششمین روز از فروردینماه یا خرداد روز از فروردینماه، روز نوروز بزرگ یا نوروز خاصه (ویژه)، یا نوروز خردادی یا خردادسالان نامیده میشود.
یکی دیگر از نامهای این روز «هفدرو/هودرو/هبدرو» است که منظور از آن «هفتاد و دو» رویداد مهم تاریخی است که یا در این روز اتفاق افتاده و یا بهخاطر اهمیت ششم فروردینماه به این روز نسبت داده شده است چنان که در متن پهلوی «ماه فروردین، روز خرداد» آمده، ایرانزمین در چنین روزی پیدایی یافت و زرتشت آیین خود را در چنین روزی آشکار کرد.
یکی دیگر از رویدادهای ششم فروردینماه در فرهنگ ایران، زادروز اشو زرتشت پیامآور خرد، آزادی، صلح، و شادی است.
زایش زرتشت در این روز بهاری در فروردینیشت از کتاب اوستا بازتاب یافته و آمده است: «...هنگام زادن و بالیدنش،آبها و گیاهان شادمان شدند. هنگام زادن و بالیدنش، آبها و گیاهان بالیدند. هنگام زادن و بالیدنش، همه آفریدگان سپنتامینو به خود مژده رستگاری دادند: خوشا به روزگار ما، اینک آتربانی (آتشبان)زاده شد: سپیتمان زرتشت...از این پس دین نیک مزدا در هفت کشور گسترده شود...»
در باورهای کهن ایرانی، چنان که در کتابهای دینکرد، زادسپرم و زراتشتنامه آمده، زرتشت تنها نوزادی بود که هنگام زادهشدن از مادر، به نشانه شادمانی برای پیروزی اندیشه نیک بر اندیشه بد و به نشانه اهمیت شادی برای مردمان، میخندید.
این باور کهن، پیامی ژرف را در خود نهفته دارد و آن این که منش نیک، شادیآفرین است، و همه پیروان و دوستداران این آموزگار بزرگ ایرانی باید همواره در زندگی، مهرورزی، شادکامی و شادمانی درونی را پیشه خود سازیم، و خوشبختی را برای یکدیگر به ارمغان آوریم و از اندوه و سوگواری دوری کنیم و همواره بکوشیم تا جهانی شاد و به دور از جنگ، خونریزی، دشمنی، اندوه و افسردگی داشته باشیم و برای صلح و آشتی در همه جهان تلاش کنیم.
به روایت بیرونی در آثارباقیه، ایرانیان در این روز برای همه مردم کرهزمین سعادت و خوشبختی آرزو میکنند، پس به این دلیل این روز را «روز امید» نیز نام نهادهاند.
در کتاب پهلوی بندهش آمده، در روز ششم فروردینماه، تن را جامهای نیکو دهند و بوی خوش بویند.
این سنت کهن در گذر تاریخ همیشه رایج بوده است چنانکه در دوره صفوی نوروز را «عید لباس نو» نیز مینامیدند، چون هرکس هر اندازه هم نادار بود در این جشن یک دست لباس نو به تن میکرد و حتی افراد دارا در این روزها، هر روز لباس دیگری بر تن می کردند.
بر این پایه، پوشیدن لباس نو و دیدار بزرگان و عزیزان یکی از سنتهای این روز بوده و هنوز نیز پوشیدن لباس محلی در نوروز و بهویژه از یکم تا ششم فروردین بین اقوام ایرانی رایج است. به همین دلیل در سال ۱۳۹۵ سازمانهای مردم نهاد دوستدار میراث فرهنگی سراسر ایران، روز ششم فروردین را به نشانه پاسداشت «لباسهای محلی ایرانی» بهعنوان نماد دیرینگی تاریخی، غنای فرهنگی و هویت جمعی، بهعنوان «روز ملی لباس محلی» نامگذاری و پیشنهاد کردند.
شاهین سپنتا
#نوروز_بزرگ
در فرهنگ ایران، ششمین روز از فروردینماه یا خرداد روز از فروردینماه، روز نوروز بزرگ یا نوروز خاصه (ویژه)، یا نوروز خردادی یا خردادسالان نامیده میشود.
یکی دیگر از نامهای این روز «هفدرو/هودرو/هبدرو» است که منظور از آن «هفتاد و دو» رویداد مهم تاریخی است که یا در این روز اتفاق افتاده و یا بهخاطر اهمیت ششم فروردینماه به این روز نسبت داده شده است چنان که در متن پهلوی «ماه فروردین، روز خرداد» آمده، ایرانزمین در چنین روزی پیدایی یافت و زرتشت آیین خود را در چنین روزی آشکار کرد.
یکی دیگر از رویدادهای ششم فروردینماه در فرهنگ ایران، زادروز اشو زرتشت پیامآور خرد، آزادی، صلح، و شادی است.
زایش زرتشت در این روز بهاری در فروردینیشت از کتاب اوستا بازتاب یافته و آمده است: «...هنگام زادن و بالیدنش،آبها و گیاهان شادمان شدند. هنگام زادن و بالیدنش، آبها و گیاهان بالیدند. هنگام زادن و بالیدنش، همه آفریدگان سپنتامینو به خود مژده رستگاری دادند: خوشا به روزگار ما، اینک آتربانی (آتشبان)زاده شد: سپیتمان زرتشت...از این پس دین نیک مزدا در هفت کشور گسترده شود...»
در باورهای کهن ایرانی، چنان که در کتابهای دینکرد، زادسپرم و زراتشتنامه آمده، زرتشت تنها نوزادی بود که هنگام زادهشدن از مادر، به نشانه شادمانی برای پیروزی اندیشه نیک بر اندیشه بد و به نشانه اهمیت شادی برای مردمان، میخندید.
این باور کهن، پیامی ژرف را در خود نهفته دارد و آن این که منش نیک، شادیآفرین است، و همه پیروان و دوستداران این آموزگار بزرگ ایرانی باید همواره در زندگی، مهرورزی، شادکامی و شادمانی درونی را پیشه خود سازیم، و خوشبختی را برای یکدیگر به ارمغان آوریم و از اندوه و سوگواری دوری کنیم و همواره بکوشیم تا جهانی شاد و به دور از جنگ، خونریزی، دشمنی، اندوه و افسردگی داشته باشیم و برای صلح و آشتی در همه جهان تلاش کنیم.
به روایت بیرونی در آثارباقیه، ایرانیان در این روز برای همه مردم کرهزمین سعادت و خوشبختی آرزو میکنند، پس به این دلیل این روز را «روز امید» نیز نام نهادهاند.
در کتاب پهلوی بندهش آمده، در روز ششم فروردینماه، تن را جامهای نیکو دهند و بوی خوش بویند.
این سنت کهن در گذر تاریخ همیشه رایج بوده است چنانکه در دوره صفوی نوروز را «عید لباس نو» نیز مینامیدند، چون هرکس هر اندازه هم نادار بود در این جشن یک دست لباس نو به تن میکرد و حتی افراد دارا در این روزها، هر روز لباس دیگری بر تن می کردند.
بر این پایه، پوشیدن لباس نو و دیدار بزرگان و عزیزان یکی از سنتهای این روز بوده و هنوز نیز پوشیدن لباس محلی در نوروز و بهویژه از یکم تا ششم فروردین بین اقوام ایرانی رایج است. به همین دلیل در سال ۱۳۹۵ سازمانهای مردم نهاد دوستدار میراث فرهنگی سراسر ایران، روز ششم فروردین را به نشانه پاسداشت «لباسهای محلی ایرانی» بهعنوان نماد دیرینگی تاریخی، غنای فرهنگی و هویت جمعی، بهعنوان «روز ملی لباس محلی» نامگذاری و پیشنهاد کردند.
شاهین سپنتا
#نوروز_بزرگ
بیتو رنگی نشکفت از می گلگونِ بهار
سال گردید، ولی تا مژه در خونِ بهار
ما به سیر گلِ نوروز خیال تو خوشیم
راهِ گلزار نگیریم به افسون بهار
معنی شوخیِ حُسن تو ربایندهترست
تا رسیدیم، گذشتیم ز مضمون بهار
بینسیمِ گل گفتار حکیمانۀ تو
برنیاید ز خُمِ غنچه فلاطون بهار
تا کند ساعت نوروز، صبا زربازی
غنچه بگشوده در گنجِ فریدون بهار
لیلی حسن تو بیپرده و کوتهنظران
همه دیوانۀ باغ و همه مجنون بهار
ناظم از زمزمۀ تازۀ کلک تو تَر است
صوتِ بلبل که نوا داده به قانون بهار.
📚 دیوان #ناظم_هروی
سال گردید، ولی تا مژه در خونِ بهار
ما به سیر گلِ نوروز خیال تو خوشیم
راهِ گلزار نگیریم به افسون بهار
معنی شوخیِ حُسن تو ربایندهترست
تا رسیدیم، گذشتیم ز مضمون بهار
بینسیمِ گل گفتار حکیمانۀ تو
برنیاید ز خُمِ غنچه فلاطون بهار
تا کند ساعت نوروز، صبا زربازی
غنچه بگشوده در گنجِ فریدون بهار
لیلی حسن تو بیپرده و کوتهنظران
همه دیوانۀ باغ و همه مجنون بهار
ناظم از زمزمۀ تازۀ کلک تو تَر است
صوتِ بلبل که نوا داده به قانون بهار.
📚 دیوان #ناظم_هروی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عصرتون بخیر
حال دلتون کوک
حال دلتون کوک
اگـــر کسي
احساست را نفهمید
مهم نیست.
ســرت را بالا بگیر و لبخند بزن
فهمیدن احساس
کار هرآدمي نیست..
#احمد_شاملو⚘
احساست را نفهمید
مهم نیست.
ســرت را بالا بگیر و لبخند بزن
فهمیدن احساس
کار هرآدمي نیست..
#احمد_شاملو⚘