#ﺿﺮﺏ_ﺍﻟﻤﺜﻞ
#گل_پشت_و_رو_ندارد
هنگامی که شخصی درجمع مردم یا در مکانی بالاجبار پشت به یکی می ایستد یا می نشیند از اینکه پشت به کسی بنشیند از آن شخص عذرخواهی می کند.
شخص هم در جواب می گویدخواهش می کنم؛ عیبی ندارد و بالکنایه میگوید:
راحت باشین،" گل پشت وروندارد "
داستان ضرب المثل:
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺻﺒﺎ ﻭ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﻠﮏ ﺍﻟﺸﻌﺮﺍی بهار ﻭ ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﭘﺎﻣﻨﺎﺭ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺁﺗﺶ ﺑﺎﺯﯼ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﻗﺪ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺷﻮﺭ ﻭ ﺷﻮﻕ ﺁﺗﺶ ﺑﺎﺯﯼ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ...ﻧﻈﺮ ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ ﺭﺍ ﺟﻠﺐ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . ﺍﺳﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺯﯾﺒﺎ «ﺛﺮﯾﺎ » ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﯾﮏ ﺳﺮﻫﻨﮓ ﺍﺭﺗﺶ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ ﺩﺭ ﺍﺷﻌﺎﺭﺵ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ « ﭘﺮﯼ » ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﺍﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﻣﺠﺬﻭﺏ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺧﻮﺩﺵ « ﺭﻭﺣﻢﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻭ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ». ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﺷﺎﻋﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﺎ «ﭘﺮﯼ » ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭﻫﺎﯾﯽ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺷﯽ ﺩﺭ ﺯﻧدﮕﯽ ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺩﻟﺒﺎﺧﺘﮕﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﻭِﺭﺩ ﺯﺑﺎﻧﻬﺎ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﯾﺎﻡ ﺧﻮﺵ ﺗﻮﺍﻡ ﺑﺎ ﺍﺷﺘﻬﺎﺭ ﺷﺎﻋﺮ ﺟﻮﺍﻥ به ﺗﺪﺭﯾﺠ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺩﺭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻭ ﮐﺮﺩﺍﺭ ﭘﺮﯼ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻭﺍﯾﻞ ﺁﻧﺮﺍ ﺣﻤﻞ ﺑﺮ ﻧﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺩﻟﺒﺮﯼ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. کهﻏﺰﻝ ﺯﯾﺒﺎﯼ « ﮔُﻞ ﭘُﺸﺖ ﻭ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﺩ » از ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺷﺎﻋﺮ ﻧﺎﺯﮐﺪل در این دوره می باشد.
که ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩﺍﺳﺖ:
ﺑﺎ ﺭﻧﮓ ﻭ ﺑﻮﯾﺖ اﯼ ﮔﻞ،ﮔﻞ ﺭﻧﮓ ﻭ ﺑﻮ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺑﺎ ﻟﻌﻠﺖ ﺁﺏ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺁﺑﯽ ﺑﻪ ﺟﻮ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺳﻮ،ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﮔﻔﺘ و ﮕﻮﯾﯽ ﺍﺳﺖ
ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ، ﺍﯾﻦ ﮔﻔﺘ و ﮕﻮ ﻧﺪﺍﺭﺩ
دﺍﺭﺩ ﻣﺘﺎﻉ ﻋﻔﺖ، ﺍﺯ ﭼﺎﺭ ﺳﻮ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ
ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺧﻮﺩﻓﺮﻭﺷﯽ، ﺍﯾﻦ ﭼﺎﺭ ﺳﻮ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺟﺰ ﻭﺻﻒ ﭘﯿﺶ ﺭﻭﯾﺖ، ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻧﮕﻮﯾﻢ
ﺭﻭ ﮐﻦ ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻫﯽ، ﮔﻞ ﭘﺸﺖ ﻭ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﮔﺮ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻭﺻﻠﺶ، ﭘﯿﺮﻡ ﮐﻨﺪ ﻣﮑﻦ ﻋﯿﺐ
ﻋﯿﺐ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﻧﯽ، ﮐﺎﯾﻦ ﺁﺭﺯﻭ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﻭﯼ ﻣﻦ ﭼﻮﻥ، ﺭﺧﺴﺎﺭﻩ ﺑﺮﻓﺮﻭﺯﺩ
ﺭﺥ ﺑﺮﻓﺮﻭﺧﺘﻦ ﺭﺍ، ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺳﻮﺯﻥ ﺯ ﺗﯿﺮ ﻣﮋﮔﺎﻥ ﻭﺯ ﺗﺎﺭ ﺯﻟﻒ، ﻧﺦ ﮐﻦ
ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺭﺧﻨﻪ ﯼ ﺩﻝ، ﺗﺎﺏ ﺭﻓﻮ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺍﻭ ﺻﺒﺮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ، ﺑﺨﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﻣﻦ ﻭﺻﻞ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺍﺯ ﻭﯼ، ﻗﺼﺪﯼ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺑﺎ «ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ » ﺑﯽ ﺩﻝ، ﺳﺎﻗﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﮔﺮﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ
ﭼﺸﻤﺶ ﻣﮕﺮ ﺣﺮﯾﻔﺎﻥ، ﻣِﯽ ﺩﺭ ﺳﺒﻮ ﻧﺪﺍﺭد
#گل_پشت_و_رو_ندارد
هنگامی که شخصی درجمع مردم یا در مکانی بالاجبار پشت به یکی می ایستد یا می نشیند از اینکه پشت به کسی بنشیند از آن شخص عذرخواهی می کند.
شخص هم در جواب می گویدخواهش می کنم؛ عیبی ندارد و بالکنایه میگوید:
راحت باشین،" گل پشت وروندارد "
داستان ضرب المثل:
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺻﺒﺎ ﻭ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﻠﮏ ﺍﻟﺸﻌﺮﺍی بهار ﻭ ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﭘﺎﻣﻨﺎﺭ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺁﺗﺶ ﺑﺎﺯﯼ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﻗﺪ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺷﻮﺭ ﻭ ﺷﻮﻕ ﺁﺗﺶ ﺑﺎﺯﯼ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ...ﻧﻈﺮ ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ ﺭﺍ ﺟﻠﺐ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . ﺍﺳﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺯﯾﺒﺎ «ﺛﺮﯾﺎ » ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﯾﮏ ﺳﺮﻫﻨﮓ ﺍﺭﺗﺶ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ ﺩﺭ ﺍﺷﻌﺎﺭﺵ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ « ﭘﺮﯼ » ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﺍﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﻣﺠﺬﻭﺏ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺧﻮﺩﺵ « ﺭﻭﺣﻢﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻭ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ». ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﺷﺎﻋﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﺎ «ﭘﺮﯼ » ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭﻫﺎﯾﯽ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺷﯽ ﺩﺭ ﺯﻧدﮕﯽ ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺩﻟﺒﺎﺧﺘﮕﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﻭِﺭﺩ ﺯﺑﺎﻧﻬﺎ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﯾﺎﻡ ﺧﻮﺵ ﺗﻮﺍﻡ ﺑﺎ ﺍﺷﺘﻬﺎﺭ ﺷﺎﻋﺮ ﺟﻮﺍﻥ به ﺗﺪﺭﯾﺠ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺩﺭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻭ ﮐﺮﺩﺍﺭ ﭘﺮﯼ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻭﺍﯾﻞ ﺁﻧﺮﺍ ﺣﻤﻞ ﺑﺮ ﻧﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺩﻟﺒﺮﯼ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. کهﻏﺰﻝ ﺯﯾﺒﺎﯼ « ﮔُﻞ ﭘُﺸﺖ ﻭ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﺩ » از ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺷﺎﻋﺮ ﻧﺎﺯﮐﺪل در این دوره می باشد.
که ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩﺍﺳﺖ:
ﺑﺎ ﺭﻧﮓ ﻭ ﺑﻮﯾﺖ اﯼ ﮔﻞ،ﮔﻞ ﺭﻧﮓ ﻭ ﺑﻮ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺑﺎ ﻟﻌﻠﺖ ﺁﺏ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺁﺑﯽ ﺑﻪ ﺟﻮ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺳﻮ،ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﮔﻔﺘ و ﮕﻮﯾﯽ ﺍﺳﺖ
ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ، ﺍﯾﻦ ﮔﻔﺘ و ﮕﻮ ﻧﺪﺍﺭﺩ
دﺍﺭﺩ ﻣﺘﺎﻉ ﻋﻔﺖ، ﺍﺯ ﭼﺎﺭ ﺳﻮ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ
ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺧﻮﺩﻓﺮﻭﺷﯽ، ﺍﯾﻦ ﭼﺎﺭ ﺳﻮ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺟﺰ ﻭﺻﻒ ﭘﯿﺶ ﺭﻭﯾﺖ، ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻧﮕﻮﯾﻢ
ﺭﻭ ﮐﻦ ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻫﯽ، ﮔﻞ ﭘﺸﺖ ﻭ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﮔﺮ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻭﺻﻠﺶ، ﭘﯿﺮﻡ ﮐﻨﺪ ﻣﮑﻦ ﻋﯿﺐ
ﻋﯿﺐ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﻧﯽ، ﮐﺎﯾﻦ ﺁﺭﺯﻭ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﻭﯼ ﻣﻦ ﭼﻮﻥ، ﺭﺧﺴﺎﺭﻩ ﺑﺮﻓﺮﻭﺯﺩ
ﺭﺥ ﺑﺮﻓﺮﻭﺧﺘﻦ ﺭﺍ، ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺳﻮﺯﻥ ﺯ ﺗﯿﺮ ﻣﮋﮔﺎﻥ ﻭﺯ ﺗﺎﺭ ﺯﻟﻒ، ﻧﺦ ﮐﻦ
ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺭﺧﻨﻪ ﯼ ﺩﻝ، ﺗﺎﺏ ﺭﻓﻮ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺍﻭ ﺻﺒﺮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ، ﺑﺨﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﻣﻦ ﻭﺻﻞ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺍﺯ ﻭﯼ، ﻗﺼﺪﯼ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺑﺎ «ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ » ﺑﯽ ﺩﻝ، ﺳﺎﻗﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﮔﺮﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ
ﭼﺸﻤﺶ ﻣﮕﺮ ﺣﺮﯾﻔﺎﻥ، ﻣِﯽ ﺩﺭ ﺳﺒﻮ ﻧﺪﺍﺭد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صدای همیشه ماندگار #داریوش
/ایرج جنتی عطایی
/سیاوش قمیشی
/آندرانیک
کلیپ ترانه #گل_بارون_زده
اجرای اول¹
انتشار:۱۳۵۵
/ایرج جنتی عطایی
/سیاوش قمیشی
/آندرانیک
کلیپ ترانه #گل_بارون_زده
اجرای اول¹
انتشار:۱۳۵۵
#گل سرخ
نشانه عشق ودوست داشتن است
هدیه من برای شما شاخه گل سرخ
تاثابت کنیم هنوزمحبت هاودوستیها
ازهرچیزی برای ما باارزشتر است
نشانه عشق ودوست داشتن است
هدیه من برای شما شاخه گل سرخ
تاثابت کنیم هنوزمحبت هاودوستیها
ازهرچیزی برای ما باارزشتر است
گل گندم/شادمهر
@sazochakameoketab
موسیقی #گل_گندم اثر
#شادمهر_عقیلی
گل گندم به رنگ آبی پر رنگ است و در مزارع گندم و غلات می روید به همین علت به گل گندم معروف است.
این موسیقی انتخابی از آلبوم بهارِ من است که در سال ۱۳۷۶ منتشر شد. این آلبوم بازسازی آهنگ های قدیمی ایرانی به صورت بی کلام بود که توسط شادمهر تنظیم مجدد شد.
موسیقی زیبا، دلنشین و خاطره انگیز
#شادمهر_عقیلی
گل گندم به رنگ آبی پر رنگ است و در مزارع گندم و غلات می روید به همین علت به گل گندم معروف است.
این موسیقی انتخابی از آلبوم بهارِ من است که در سال ۱۳۷۶ منتشر شد. این آلبوم بازسازی آهنگ های قدیمی ایرانی به صورت بی کلام بود که توسط شادمهر تنظیم مجدد شد.
موسیقی زیبا، دلنشین و خاطره انگیز
ششم فروردین زادروز #ناصر_مسعودی
مشهور به بلبل گیلان خجسته باد.
قدیمیترین خواننده اشعار گیلکی است که از او آثار ماندگاری چون #گل_پامچال (ترانه)
موسیقی #میرزاکوچکخان (چقدر جنگلا خوسی)
#کوراشیم، #بنفشه_گل و…
تا کنون منتشر شدهاست.
مشهور به بلبل گیلان خجسته باد.
قدیمیترین خواننده اشعار گیلکی است که از او آثار ماندگاری چون #گل_پامچال (ترانه)
موسیقی #میرزاکوچکخان (چقدر جنگلا خوسی)
#کوراشیم، #بنفشه_گل و…
تا کنون منتشر شدهاست.
@sonati444telegram
گل بهاری_افتخاری
دستی که بر صحیفه، رقم زد، نشان من
آمیخت #داستان_تو_با_داستان_من
باد بهار کز سر زلف تو میوزید
با #گل نوشت، #نام^تو را بر خزان من
ای آفتاب من! که به لطف تو، بینیاز
از #ماه و از #ستاره شده #آسمان_من
من #ماه_ام_تو_آب، #تو_خاکی و #من_گیاه
یعنی همه به جان تو بسته است، جان من
#حسین_منزوی
آمیخت #داستان_تو_با_داستان_من
باد بهار کز سر زلف تو میوزید
با #گل نوشت، #نام^تو را بر خزان من
ای آفتاب من! که به لطف تو، بینیاز
از #ماه و از #ستاره شده #آسمان_من
من #ماه_ام_تو_آب، #تو_خاکی و #من_گیاه
یعنی همه به جان تو بسته است، جان من
#حسین_منزوی
بر نگه سرد من به گرمی خورشید، می نگرد هر زمان دو چشم سیاهت
تشنهٔ این چشمهام چه سود خدا را، شبنم مرا نه تاب نگاهت
جز گل خشکیدهای و برق نگاهی، از تو در این گوشه یادگار ندارم
زان شب غمگین که از کنار تو رفتم، یک نفس از دست غم قرار ندارم
ای گل زیبا بهای هستی من بود، گر گل خشکیدهای ز کوی تو بردم
گوشهٔ تنها چه اشکها فشاندم، وان گل خشکیده را به سینه فشردم
آن گل خشکیده شرح حال دلم بود، از دل پُر درد خویش با تو چه گویم؟
جز به تو درمان درد از که بجویم؟، من دگر آن نیستم به خویش مخوانم!
من گل خشکیدهام به هیچ نیرزم، عشق فریبم دهد که مهر ببندم
مرگ نهیبم زند که عشق نورزم
پای امید دلم اگرچه شکسته است، دست تمنای جان همیشه دراز است
تا نفسی میکشم ز سینهٔ پردرد، چشم خدابین من به روی تو باز است
#فریدون_مشیری
#گناه_ددیا
#گل_خشکیده
تشنهٔ این چشمهام چه سود خدا را، شبنم مرا نه تاب نگاهت
جز گل خشکیدهای و برق نگاهی، از تو در این گوشه یادگار ندارم
زان شب غمگین که از کنار تو رفتم، یک نفس از دست غم قرار ندارم
ای گل زیبا بهای هستی من بود، گر گل خشکیدهای ز کوی تو بردم
گوشهٔ تنها چه اشکها فشاندم، وان گل خشکیده را به سینه فشردم
آن گل خشکیده شرح حال دلم بود، از دل پُر درد خویش با تو چه گویم؟
جز به تو درمان درد از که بجویم؟، من دگر آن نیستم به خویش مخوانم!
من گل خشکیدهام به هیچ نیرزم، عشق فریبم دهد که مهر ببندم
مرگ نهیبم زند که عشق نورزم
پای امید دلم اگرچه شکسته است، دست تمنای جان همیشه دراز است
تا نفسی میکشم ز سینهٔ پردرد، چشم خدابین من به روی تو باز است
#فریدون_مشیری
#گناه_ددیا
#گل_خشکیده
نمیخواهم که باسردی،
چو #گل خندم ز بیدردی
دلی چون لاله با داغِ
محبت آشنا خواهم
چنان با جان من ای غم،
درآمیزی که پنداری
تو از عالَم مرا خواهی،
من از عالَم تو را خواهم
فریدون_مشیری
چو #گل خندم ز بیدردی
دلی چون لاله با داغِ
محبت آشنا خواهم
چنان با جان من ای غم،
درآمیزی که پنداری
تو از عالَم مرا خواهی،
من از عالَم تو را خواهم
فریدون_مشیری
انسان به شدت تلاش می كند تا همچنان بدبخت باقی بماند اما اين را نمیداند. آنگاه كه بداند، از مضحک بون آنچه با خود میكند خنده اش خواهد گرفت. انسان با آفريدن بدبختی به تمام شيوههای ممكن، به راستی شاهكار میكند. كوچكترين فرصت را از دست نمی دهد. هرچيزی را كه می تواند بدبختش سازد در هوا میقاپد! اين رويه را بايد تغيير داد. #زندگی هر دو فرصت را در اختيار تو قرار می دهد. هم روز را، هم شب را. هم #گل را، هم خار را. همواره بين اين دو تعادل برقرار است، نصف به نصف.
بستگی به تو دارد كه كدام را برگزينی. معجزه اينجاست كه اگر تو خار را برگزينی دير يا زود هيچ گلی را نخواهی ديد، زيرا ذهنت به خار انس خواهد گرفت. فقط قادر خواهی بود خار را ببينی، گل را از كف خواهی داد. كوچكترين توجهی به آن نخواهی داشت. عين همين اتفاق در مورد كسی كه گل را بر میگزيند می افتد: او شروع به فراموش كردن خار میكند و توجه اش به خار جلب نمیشود.
#اشو
بستگی به تو دارد كه كدام را برگزينی. معجزه اينجاست كه اگر تو خار را برگزينی دير يا زود هيچ گلی را نخواهی ديد، زيرا ذهنت به خار انس خواهد گرفت. فقط قادر خواهی بود خار را ببينی، گل را از كف خواهی داد. كوچكترين توجهی به آن نخواهی داشت. عين همين اتفاق در مورد كسی كه گل را بر میگزيند می افتد: او شروع به فراموش كردن خار میكند و توجه اش به خار جلب نمیشود.
#اشو