گر مرد رهی ز ننگ خود پاک بباش
بی هستی خویش چست و چالاک بباش
گر میخواهی که مرده خاکی نشوی
جهدی بکن و به زندگی خاک بباش
عطار
بی هستی خویش چست و چالاک بباش
گر میخواهی که مرده خاکی نشوی
جهدی بکن و به زندگی خاک بباش
عطار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آن نغمه که چون گام نهد بر گذر هوش
جان رقص کنان بر سر آن رهگذر آید
آن نغمهٔ شیرین که پرد روح به سویش
مانند مگس کاو به سلام شکر آید
وحشی بافقی
جان رقص کنان بر سر آن رهگذر آید
آن نغمهٔ شیرین که پرد روح به سویش
مانند مگس کاو به سلام شکر آید
وحشی بافقی
چہ بزمــی بود
بــزم دل شڪستن ،
... شڪستم...
تا شود سرمست لیلی
اڪَــر با مــن نبودش هیچ میلی ،
چرا ظرف مــرا
بشڪست لیلی..؟
#نظامی_ڪَنجوے
بــزم دل شڪستن ،
... شڪستم...
تا شود سرمست لیلی
اڪَــر با مــن نبودش هیچ میلی ،
چرا ظرف مــرا
بشڪست لیلی..؟
#نظامی_ڪَنجوے
من باده خورم ولیک مستی نکنم
الا به قدح دراز دستی نکنم
دانی غرضم ز می پرستی چه بود
تا همچو تو خویشتن پرستی نکنم
#خیام
الا به قدح دراز دستی نکنم
دانی غرضم ز می پرستی چه بود
تا همچو تو خویشتن پرستی نکنم
#خیام
از شیخ ابوالحسن خرقانی پرسیدند راستی چیست؟
گفت آنچه که دل قبل از زبان گوید.
کشکول شیخ بهایی
گفت آنچه که دل قبل از زبان گوید.
کشکول شیخ بهایی
سلسلهٔ موی دوست حلقه دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
گر بِزَنندَم به تیغ در نظرش بیدریغ
دیدن او یک نظر صد چو مَنّش خونبهاست
گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست، دوستتر از جان ماست
دعوی عشاق را شَرع نخواهد بیان
گونهٔ زردش دلیل، ناله زارش گواست
مایهٔ پرهیزگار قوتِ صَبر است و عَقل
عقل گرفتار عشق، صبر زبونِ هواست
دلشدهٔ پایبند گردنِ جان در کَمَند
زَهرهٔ گفتار نه، کاین چه سبب وان چراست
مالکِ مُلک وجود حاکم رَد و قبول
هر چه کُند جور نیست، ور تو بنالی جفاست
هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب
عهد فرامُش کُند مُدعیِ بیوفاست
سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست
گو همه دشنام گو، کز لب شیرین دعاست
عالیجناب سعدی
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
گر بِزَنندَم به تیغ در نظرش بیدریغ
دیدن او یک نظر صد چو مَنّش خونبهاست
گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست، دوستتر از جان ماست
دعوی عشاق را شَرع نخواهد بیان
گونهٔ زردش دلیل، ناله زارش گواست
مایهٔ پرهیزگار قوتِ صَبر است و عَقل
عقل گرفتار عشق، صبر زبونِ هواست
دلشدهٔ پایبند گردنِ جان در کَمَند
زَهرهٔ گفتار نه، کاین چه سبب وان چراست
مالکِ مُلک وجود حاکم رَد و قبول
هر چه کُند جور نیست، ور تو بنالی جفاست
هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب
عهد فرامُش کُند مُدعیِ بیوفاست
سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست
گو همه دشنام گو، کز لب شیرین دعاست
عالیجناب سعدی
اسرار مست
گروه شمس
مرا اوحدالدین گفت چه گردد اگر بَرِ من آیی به هم باشیم؟
گفتم: پیاله بیاوریم یڪی من، یڪی تو، میگردانیم آنجا ڪه گِرد میشوند به سماع!
گفت: نتوانم.
گفتم: پس صحبت من ڪار تو نیست.
باید ڪه مریدان و همه دنیا را به پیالهای بفروشی.
شمس_تبريزى
گفتم: پیاله بیاوریم یڪی من، یڪی تو، میگردانیم آنجا ڪه گِرد میشوند به سماع!
گفت: نتوانم.
گفتم: پس صحبت من ڪار تو نیست.
باید ڪه مریدان و همه دنیا را به پیالهای بفروشی.
شمس_تبريزى
بخت بازآید از آن در که یکی چون تو درآید
روی میمون تو دیدن در دولت بگشاید
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
این لطافت که تو داری همه دلها بفریبد
وین بشاشت که تو داری همه غمها بزداید
رشکم از پیرهن آید که در آغوش تو خسبد
زهرم از غالیه آید که بر اندام تو ساید
نیشکر با همه شیرینی اگر لب بگشایی
پیش نطق شکرینت چو نی انگشت بخاید
گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی
چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید
دل به سختی بنهادم پس از آن دل به تو دادم
هر که از دوست تحمل نکند عهد نپاید
با همه خلق نمودم خم ابرو که تو داری
ماه نو هر که ببیند به همه کس بنماید
گر حلالست که خون همه عالم تو بریزی
آن که روی از همه عالم به تو آورد نشاید
چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند
پای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید
سعدیا دیدن زیبا نه حرامست ولیکن
نظری گر بربایی دلت از کف برباید
#سعدی
روی میمون تو دیدن در دولت بگشاید
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
این لطافت که تو داری همه دلها بفریبد
وین بشاشت که تو داری همه غمها بزداید
رشکم از پیرهن آید که در آغوش تو خسبد
زهرم از غالیه آید که بر اندام تو ساید
نیشکر با همه شیرینی اگر لب بگشایی
پیش نطق شکرینت چو نی انگشت بخاید
گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی
چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید
دل به سختی بنهادم پس از آن دل به تو دادم
هر که از دوست تحمل نکند عهد نپاید
با همه خلق نمودم خم ابرو که تو داری
ماه نو هر که ببیند به همه کس بنماید
گر حلالست که خون همه عالم تو بریزی
آن که روی از همه عالم به تو آورد نشاید
چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند
پای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید
سعدیا دیدن زیبا نه حرامست ولیکن
نظری گر بربایی دلت از کف برباید
#سعدی
"نیست کسبی از توکّل خوب تر"
توکّلِ درست از یقينِ درست پیدا می آید.
یقينِ هر که تمام تر بود، توکّلِ وی درست تر
و یقين در دل است
و توکّل کار دل است.
چون دل آرام گرفت،
خدا روزی بندگان می رساند
و کارِ بندگان می سازد
باید که متوکّل را اعتماد بر مال،
و اعتماد بر کسب و اعتماد بر اسباب نباشد،
اعتمادش بر کرم و فضل خدا باشد.
#انسان_کامل
#شیخ_عزیزالدین_نسفی
توکّلِ درست از یقينِ درست پیدا می آید.
یقينِ هر که تمام تر بود، توکّلِ وی درست تر
و یقين در دل است
و توکّل کار دل است.
چون دل آرام گرفت،
خدا روزی بندگان می رساند
و کارِ بندگان می سازد
باید که متوکّل را اعتماد بر مال،
و اعتماد بر کسب و اعتماد بر اسباب نباشد،
اعتمادش بر کرم و فضل خدا باشد.
#انسان_کامل
#شیخ_عزیزالدین_نسفی
رزقی که عموم را بوَد دیگر است،
و رزقی که خصوص را بود دیگر است.
رزق عموم رزق معده بود،
و رزق خصوص رزق دل بود.
و رزق خصوصِ خصوص رزق جان بود.
#عین_القضات_همدانی
کریما به رزق تو پرورده ایم
به انعام و لطف تو خو کرده ایم
#سعدی
و رزقی که خصوص را بود دیگر است.
رزق عموم رزق معده بود،
و رزق خصوص رزق دل بود.
و رزق خصوصِ خصوص رزق جان بود.
#عین_القضات_همدانی
کریما به رزق تو پرورده ایم
به انعام و لطف تو خو کرده ایم
#سعدی
تو با خود خیال کردی و از خیال خود میرنجی. از خیالی خیالِ دیگر زائید و به آن یار شد و باز دیگری و دیگری. سه بار بگو: ای خیال برو؛ اگر نَرود تو برو!
#مقالات_شمس
#مقالات_شمس
با شب گفتم گر به مهت ایمانست
این زود گذشتن تو از نقصانست
شب روی به من کرد و چنین عذری گفت
ما را چه گنه چو عشق بیپایانست
#حضرت_مولانا
این زود گذشتن تو از نقصانست
شب روی به من کرد و چنین عذری گفت
ما را چه گنه چو عشق بیپایانست
#حضرت_مولانا
وقتی دو انسان پخته و معنوی به هم دل میبازند، یکی از بزرگترین پارادوکسهای زندگی اتّفاق میافتد.
یکی از زیباترین پدیدههای جهان هستی رخ میدهد.
آن ها با هم هستند و در عین حال به شدّت مستقل و تنها هستند. آنقدر به هم نزدیکند که انگار هر دوی آنها یک نفرند امّا در عین حال با هم بودنشان، فردیّتشان را نابود نمیکند، با هم هستند و تنها هستند. با هم بودنشان کمک میکند که تنها باشند.
دو انسان پخته و معنوی اگر عاشق هم شوند، بدون حسّ مالکیّت بدون سیاست، بدون ریاکاری به هم کمک می کنند که آزاد باشند.
📕 #مردن_از_عشق
#فرانک_پورسل
یکی از زیباترین پدیدههای جهان هستی رخ میدهد.
آن ها با هم هستند و در عین حال به شدّت مستقل و تنها هستند. آنقدر به هم نزدیکند که انگار هر دوی آنها یک نفرند امّا در عین حال با هم بودنشان، فردیّتشان را نابود نمیکند، با هم هستند و تنها هستند. با هم بودنشان کمک میکند که تنها باشند.
دو انسان پخته و معنوی اگر عاشق هم شوند، بدون حسّ مالکیّت بدون سیاست، بدون ریاکاری به هم کمک می کنند که آزاد باشند.
📕 #مردن_از_عشق
#فرانک_پورسل
فلکم از تو جدا کرد و گمان میکردم
که به شمشیر مرا از تو جدا نتوان کرد
جا به کویت نتوان کرد ز بیم اغیار
ور توان در دل بیرحم تو جا نتوان کرد
#هاتف_اصفهانی
که به شمشیر مرا از تو جدا نتوان کرد
جا به کویت نتوان کرد ز بیم اغیار
ور توان در دل بیرحم تو جا نتوان کرد
#هاتف_اصفهانی