معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.3K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
گناه چیست؟
به نظر من تنها چیزی که در خور نام گناه
است، آن است که در این دنیای خوب و زیبا
و سرشار از شگفتی‌ها باشی و آن وقت
چنان منقبض و بسته و گرفتار باشی که
زندگی نتواند از هیچ منفذی خود را به
تو برساند .

ثواب چیست ؟
ثواب، شور زندگی است ،
گشودگی به بی‌کران است ،
هم‌نفسی با هستی است ،
قسمت کردن نان و زمان و زمین
و امید و ایمان و شادمانی و عشق با
دیگران است .

#اوشو
اگر احساس افسردگی دارید، درگير گذشته هستید.

اگر اضطراب دارید، درگير آینده!
و اگر آرامش دارید، در زمان حال به سر مي بريد.
پس در لحظه زندگی کنید...!

قدر لحظه ها را بدانيد!
زمانی می رسد که دیگر شما نمی توانید بگویید جبران می کنم.

یك نكته را هرگز فراموش نكنيد :
لطف مکرّر ، حق مسلّم مي گردد!
پس به اندازه لطف کنيد...

از کسی که به شما دروغ گفته نپرسيد: چرا؟
چون سعي مي كند با دروغ هاي پي در پي، شما را قانع كند!

غصّه هایتان را با قاف بنویسيد تا هرگز باورشان نکنيد!
انگار فقط قصّه است و بس....

هیچ بوسه ای جای زخم زبان را خوب نمی کند!
پس مراقب گفتارتان باشيد...

جاده زندگي نبايد صاف و هموار باشد
وگرنه خوابمان مي برد!
دست اندازها نعمت بزرگي هستند...

و نكته آخر :
هيچ وقت فراموش نكنيد كه :
" دنيا تكرار نمي شود . . . ! "
الـهی ;

اگر تو فضل کنی ، دیگران چه داد و چه بیداد
و اگر تو عدل کنی فضل دیگران چون باد؟
خداوندا گفتار تو راحتِ دل است
و دیدار تو زندگیِ جان
زبان به یاد تو نازد و دل بهر جان به عیان.

#خواجه_عبدالله_انصاری
گرم‌ترین خانه،
خانه‌ای ست که در آن
"مردِ خانه"
محترم شمرده شود
و "زنِ خانه"
محبوب باشد،
فقط همین.
مرد تشنه احترام است
و زن عاشق محبت است.؟👌👌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به آرزو نرسیدیم و دیر دانستیم
که راه دورتر از عمرِ آرزومندست
تو آن زمان به سرم سایه خواهی افکندن
که پیشِ پای تو ترکیبِ من پراکنده ست


#ابتهاج
برون از خودت‌ گر همه اوست؛ بیدل!
مبینش‌، مدانش‌، ‌مخوانش‌، مجویش

#بيدل
افسوس خدا حاجت یک عمر مرا داد


ای کاش لب سرخ تری خواسته بودم !

#فاضل_نظری
ای بی خودی بیا که زمانی ز خود رویم

جز ما دگر که نامه رساند به یار ما

بیدل_دهلوی
مُلكی‌ست بی‌كسی، كه در آنجا غريبِ يأس

گر می‌شود شهيد، ستم‌كُش نمی‌شود

بیدل دهلوی
چرخ را آرامگاه عافیت پنداشتم

آشیان کردم تصور، خانهٔ صیاد را

#صائب_تبریزی
🌺

ما دُرد را به ذوق می ناب می‌کشیم
از آه سرد، منت مهتاب می‌کشیم

از حیف و میل، پلهٔ میزان ما تهی است
از سنگ، ناز گوهر سیراب می‌کشیم

پاکی است شرط صحبت پاکیزه گوهران
پیش از پیاله دست و دهن آب می‌کشیم

بر خاک تشنه جرعه فشانی عبادت است
ما باده را به گوشهٔ محراب می‌کشیم

ترسانده است دولت بیدار، چشم ما
از بخت خفته ناز شکر خواب می‌کشیم

صائب! به زور گریهٔ بی‌اختیار، ما
در گوش بحر حلقهٔ گرداب می‌کشیم

میرزا محمدعلی صائب
جوان گردد کهنسال از وصال نازک‌اندامان
کشد در بر چو ناوک را کمان ، بر خویش می‌بالد

#صائب‌تبریزی
دردِ دلِ دیوانه به دیوانه توان گفت
سودی ندهد گر به خردمند بگویم

اهلی_شیرازی
شب به دل گفتم چه باشد آبروی زندگی

گفت چون پروانه در آغوش دلبر سوختن

بیدل دهلوی
خیزیم و دمی زنیم پیش از دمِ صبح
استاد محمد رضا شجریان
تا دست به اتّفاق بر هم نزنیم
پایی ز نشاط بر سر غم نزنیم

خیزیم و دَمی زنیم پیش از دمِ صبح
کاین صبح بسی دمد که ما دَم نزنیم!

خیام

محمدرضا شجریان
هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی
نیکبخت آن که تو در هر دو جهانش باشی

همه عالم نگران ، تا نظر بخت بلند
بر که افتد که تو یک‌دم نگرانش باشی

گر توان بود که دور فلک از سر گیرند
تو دگر نادره‌ی دور زمانش باشی

چون تحمل نکند بار فراق تو کسی؟
با همه درد دل ، آسایش جانش باشی

#سعدی
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
برو ای زاهد خودبین که ز چشم من و تو
راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود
ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود
چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد
تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود
بخت حافظ گر از این گونه مدد خواهد کرد
زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود

دیوان حافظ غزل شماره 205
Raftam Dare Mekhaneh
mohammadreza shajarian
رفتم در میخانه

حضرت حافظ
استاد شجریان
در هوای تو جان و تن بارست
جان فدا کرد عاشق و وارست

صید خود را چرا زنی تو به تیر؟
کو به دام تو خود گرفتار است

در هلاک دلم چه می کوشی؟
چون که بیچاره خود درین کار است

دل بسی در غمت به خون غلتید
لیکن این بار خود سبکبار است

ای شبم روز با تو، بی رخ تو
روز روشن مرا شب تار است

عاشقان پیش چون تو صیادی
جان فدا می کنند و ناچار است

من ز تیرت امان نمی طلبم
لیکنم آرزوی دیدار است

#عراقی
مسلمانان مسلمانان، مسلمانی مسلمانی!
از این آیین بی‌دینان پشیمانی پشیمانی!

مسلمانی کنون اسمی است بر عُرفی و عاداتی
دریغا کو مسلمانی، دریغا کو مسلمانی

فروشد آفتاب دین، برآمد روز بی‌دینان
کجا شد درد بودردا و آن اسلام سلمانی؟

#سنایی