معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
آن یکی آمد درِ یاری بزد
گفت: یارش کیستی؟ ای معتمد
رفت آن مسکین و سالی در سفر
در فراق دوست سوزید از شرر
پخته گشت آن سوخته پس بازگشت
باز گِردِ خانهٔ انباز گشت
بانگ زد بر در به صد ترس و ادب
تا بِنَجْهَد بی ادب لفظی ز لب
حلقه زد یارش که بر در کیست؟ آن
گفت: بر در هم تویی ای دلستان
گفت: اکنون چون منی ای من درآ
نیست گنجایی دو من را در سرا...

#مولانا
#مثنوی
آورده‌اند که پادشاهی مجنون را حاضر کرد (وگفت) که «ترا چه بوده است و چه افتاده است؟ خود را رسوا کردی و از خان و مان برآمدی و خراب و فنا گشتی لیلی چه باشد و چه خوبی دارد؟ بیا تا ترا خوبان و نغزان نمایم و فدای تو کنم و به تو بخشم» چون حاضر کردند مجنون را و خوبان را جلوه آوردند مجنون سر فروافکنده بود و پیش خود می‌نگریست پادشاه فرمود «آخر سر را برگیر و نظر کن» گفت «می‌ترسم؛ عشق لیلی شمشیر کشیده است اگر بردارم سرم را بیندازد» غرق عشق لیلی چنان گشته بود. آخر دیگران را چشم بود و لب و بینی بود آخر در وی چه دیده بود که بدان حال گشته بود


#فیه_ما_فیه
#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🕊🕊
هرگز دل عشاق به فرمان کسی نیست
کو مست خرابست به فرمان خرابات

صد زهره ز اسرار به آواز درآمد
کز ابر برآ ای مه تابان خرابات

ما از لب و دندان اجل هیچ نترسیم
چون زنده شدیم از بت خندان خرابات

#مولانا
گر ز داغ هجر او دردی
است در دل‌های ما

ز آفتاب روی او آن
درد را درمان کنیم


#مولانا
Hayedeh - Delam Mikhad | هایده - دلم می خواد
@moozikestan_bot
🌸🍃🍃🍃


ای آنکه
چو آفتاب فرداست بیا
بیرون تو برگ و باغ زرد است بیا

#مولانا
رو در صف بندگان ما باش و مترس
خاک در آسمان ما باش و مترس

گر جملهٔ خلق قصد جان تو کنند
دل تنگ مکن از آن ما باش و مترس


#مولانا
Gheire Ghamar Hich
Hazhir Mehrafrouz - Download1Music.IR
هیچ مگو



دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
«آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو»


#مولانا
بیا ای آنک بردی تو قرارم
درآ چون تنگ شکر در کنارم

دل سنگین خود را بر دلم نه
نمی‌بینی که از غم سنگسارم

بیا نزدیک و بر رویم نظر کن
نشانی‌ها نگر کز عشق دارم

بسوزم پرده هفت آسمان را
اگر از سوز دل دودی برآرم

خزان گر باغ و بستان را بسوزد
بخنداند جهان را نوبهارم

جهان گوید که بازآ ای بهاران
که از ظلم خزان صد داغ دارم

بگردان ساقیا جام خزانی
که از عشق بهار اندر خمارم

بده چیزی که پنهان است چون جان
به جان تو مده بیش انتظارم

#مولانا
- دیوان شمس
- غزلیات
- غزل شمارهٔ ۱۵۱۱
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گفت
علتی داریم ، از درون سینه!
که‌ همه طبیبان عالم
از درمانِ آن عاجزند
و مرهم جراحت
وصال دوست است

از همان جا که رسد درد
همان جاست دوا

#مولانا

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اندر طلب دوست همی بشتابم
عمرم به کران رسید و من در خوابم

گیرم که وصال دوست در خواهم یافت
    این عمر گذشته را کجا دریابم

#مولانا
غزل ۱۱۵۳
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این دهان بستی دهانی باز شد
تا خورنده لقمه‌های راز شد

لب فروبند از طعام و از شراب
سوی خوان آسمانی کن شتاب

گر تو این انبان ز نان خالی کنی
پر ز گوهرهای اجلالی کنی

طفل جان از شیر شیطان باز کن
بعد از آنش با ملک انباز کن

چند خوردی چرب و شیرین از طعام؟
امتحان کن چند روزی در صیام

چند شبها خواب را گشتی اسیر؟
یک شبی بیدار شو دولت بگیر


#مولانا مثنوی
ای درِ ما را ،،، زده ،

شمعِ سرایی ،،، درآ ،




خانه‌ی دل ،،، آنِ توست ،

خانه‌خدایی ،،، درآ ،




#مولانا




#خانه‌خدایی = صاحبخانه هستی

یک جرعه ز جام تو تمام‌ست تمام
جز عشق تو در دلم کدام‌ست کدام

در عشق تو خون دل حلال‌ست حلال
آسودگی و عشق حرام‌ست حرام

#مولانا
ای نور دل و دیده و جانم،چونی؟
وی آرزوی هر دو جهانم چونی؟

من بی لب لعل تو چنانم که مپرس
تو بی رخ زرد من ندانم چونی...

#مولانا
من زخم تو را به هیچ مرهم نـدهم

یک موی تو را به هر دو عالم ندهم

#مولانا
اگر عطار عاشق بُد
سنایی شاه و فایق بُد

نه اینم من نه آنم من
که گم کردم سرو پا را

#مولانا
.
               دزدکی از مارگیری مار برد
            ز ابلهی آن را غنیمت می‌شمرد

            وا رهید آن مارگیر از زخم مار
            مار کشت آن دزد او را زار زار

            مارگیرش دید پس بشناختش
           گفت از جان مار من پرداختش

            در دعا می‌خواستی جانم ازو
               کش بیابم مار بستانم ازو

           شکر حق را کان دعا مردود شد
           من زیان پنداشتم آن سود شد

           بس دعاها کان زیانست و هلاک
             وز کرم می‌نشنود یزدان پاک

              #مولانا مثنوی دفتر دوم
حیله‌های تیره ، اندر داوری ،

پیشِ بینایان ، چرا می آوری؟ ،




( هرچه ) هرچ ، در دل داری از مکر و رموز ،

پیشِ ما ، رسوا و ،،، پیدا ، همچو روز ،




گر ، بپوشیمش ،،، ز بنده‌پروری ،

تو ، چرا بی‌روئی ،،، از حد می‌بَری؟ ،




آدما ، تو نیستی کور ، از نظر ،

لیک ، اذا جاءالقضا ، عمی‌البصر ،




عمرها باید ،،، به‌نادر ، گاه گاه ،

تا ، که بینا ،،، از قضا ، افتد به چاه ،




کور را ،،، خود این قضا ، همراهِ اوست ،

که ، مر ، او را ،،، اوفتادن ، طبع و خوست ،




#مولانا
فهم عاقل را به عاشق، راه نیست

هرچه گویم، باز میگویی کِه چیست...

#مولانا