معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.4K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
Ghalam
Dariush
قلم....
داریوش
شاعر: عارف_قزوینی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چون شوم خاک رهش دامن بيفشاند ز من
ور بگويم دل بگردان رو بگرداند ز من

روی رنگين را به هر کس می‌نمايد همچو گل
ور بگويم بازپوشان بازپوشاند ز من

چشم خود را گفتم آخر يک نظر سيرش ببين
گفت می‌خواهی مگر تا جوی خون راند ز من

او به خونم تشنه و من بر لبش تا چون شود
کام بستانم از او يا داد بستاند ز من

گر چو فرهادم به تلخی جان برآيد باک نيست
بس حکايت‌های شيرين باز می‌ماند ز من

گر چو شمعش پيش ميرم بر غمم خندان شود
ور برنجم خاطر نازک برنجاند ز من

دوستان جان داده‌ام بهر دهانش بنگريد
کو به چيزی مختصر چون باز می‌ماند ز من

صبر کن حافظ که گر زين دست باشد درس غم
عشق در هر گوشه‌ای افسانه‌ای خواند ز من
حافظ
نفرین‌نامه ✦ داریوش
@katibehchannel
داریوش

بی تو خیابون
مثل سابق نیست،
بارون پناه
قلب عاشق نیست.
منو سپردی به شبای بی نور.

رفتی و قلبم جوگندمی شد
دنیام دچارِ سردرگمی شد
حالا دوباره
بارون می‌باره
حرفتو یادم میاره :
عشق ما پایان نداره.
یغما گلرویی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رویش عشق
سر آغاز کتاب من و توست
گوش کن
این صدای دل یک بلبل مست
در تمنای گلی است
که به او میگوید
تا ابد
لحظه به لحظه دل من
با همه مستی و شیدایی و عشق
همه تقدیم تو باد

(مهدی اخوان ثالث)

بشنوید این ترانه قدیمی و عاشقانه « عشقم را در پورتوفینو یافتم » از آندره بوچلی بزرگ ، خواننده معروف و نابینای اهل ایتالیا که برخی از آهنگهاش در ایران نیز منتشر شده است ...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آواز حسنت ای جان هفت آسمان بگیرد
سلطان عشقت ای مه هر دو جهان بگیرد

زلف تو گر به عادت خود را کمند سازد
مرغ از هوا درآرد، مه ز آسمان بگیرد

ماهی است عارض تو کاندر سپهر خوبی
چون از افق برآید آفاق جان بگیرد

در پای غم فکنده است هجر تو عالمی را
زنهار وصل را گو تا دستشان بگیرد

وصلت به کار ایشان دست از میان برآرد
گر هجر تو به زودی پای از میان بگیرد

گرخوش خوئی نداری خاقانی آن نداند
داند که خوش نگاری این را به آن بگیرد

خاقانی
گل را نسَب به نسبتِ بوی تو می‌رسد
میراث آفتاب، به روی تو می‌رسد

نسبت به طرّهٔ تو دلم می‌کند درست
مشکن! که این شکست به موی تو می‌رسد.

#درکی_قمی
دلداده ایم .. . .

مستیم و عاشقیم به گلزار می رویم
دلداده ایم از پی دلدار می رویم
در آرزوی چهرۀ چون آفتاب او
در کوی او چو سایۀ دیوار می رویم
در آرزوی آنکه به وصل تو کی رسیم
ما در امید وعدۀ دیدار می رویم
ای صبح لطف کن ، بدَم تو لحظه ای
امشب به عاشقی سوی دلدار میرویم

حضرت_مولانای جان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نه من بیهوده گرد کوچه و بازار می‌گردم 
مذاق عاشقی دارم پی دیدار می‌گردم
...
گهی خندم گهی گریم گهی افتم گهی خیزم
مسیحا در دلم پیدا و من بیمار می‌گردم

بیا جانا عنایت کن تو مولانای رومی را
غلام #شمس_تبریزم قلندروار می‌گردم



آرامگاه شمس تبریزی خوی در #آذربایجان_غربی
هو

گفتم: ای پیر! چشمه زندگانی کجاست؟
گفت: در ظلمات.
اگر آن می طلبی، خضر وار، پای افراز در پای کن
و راه توکل پیش گیر تا به ظلمات رسی.

گفتم: راه از کدام جانب است؟
گفت: از هر طرف که روی. اگر راه روی، راه بَری.

گفتم: نشان ظلمات چیست؟
گفت: سیاهی، و تو خود در ظلماتی، اما تو نمی دانی.
آن کس که این راه رود، چون خود را در تاریکی بیند، بداند که پیش از آن هم در تاریکی بوده است و هرگز روشنایی به چشم ندیده. پس اولین قدم در راه روان، این است
و از اینجا ممکن بود که ترقی کند.
اکنون اگر کسی بدین مقام برسد، از اینجا تواند بُوَد که پیش رود.

عقل سرخ
شهاب الدین سهروردی(شیخ اشراق)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#اصلاحیه


باران که شدی مپرس این خانه ی کیست
سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست

باران که شدی پیاله ها رو نشمار
جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست

باران، تو که از پیش خدا می آیی
توضیح بده عاقل و دیوانه یکیست!

با سوره ی دل اگر خدا را خواندی
حمد و فلق و نعره ی مستانه یکیست

این بی خردان خویش خدا می دانند
اینجا سند و قصه و افسانه یکیست

از قدرت حق، هرچه گرفتند به کار
در خلقت حق، رستم و موریانه یکیست

گر درک کنی خودت خدا می بینی
درکش نکنی، کعبه و بتخانه یکیست!

#مولانا

جعلی

سراینده مهدی مختار زاده
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گنج منعم، خرمن سیم و زر است
گنج عاشق، گوهر یکتا‌ی دل

در میان اشک نومیدی رهي
خندم از امیدواری های دل...

رهی معیری
Narouzegar
Dariush
ناروزگار

ترانه: یغما گلرویی
آهنگ: کیوان رجبی
تنظیم‌کننده: علی مهراسبی
خواننده: داریوش
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود
رونق ميکده از درس و دعای ما بود

نيکی پير مغان بين که چو ما بدمستان
هر چه کرديم به چشم کرمش زيبا بود

دفتر دانش ما جمله بشوييد به می
که فلک ديدم و در قصد دل دانا بود

از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل
کاين کسی گفت که در علم نظر بينا بود

دل چو پرگار به هر سو دورانی می‌کرد
و اندر آن دايره سرگشته پابرجا بود

مطرب از درد محبت عملی می‌پرداخت
که حکيمان جهان را مژه خون پالا بود

می‌شکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوی
بر سرم سايه آن سرو سهی بالا بود

پير گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان
رخصت خبث نداد ار نه حکايت‌ها بود

قلب اندوده حافظ بر او خرج نشد
کاين معامل به همه عيب نهان بينا بود
حافظ
شیشه‌ی عطرم که حیران در هوایت مدتی‌ست
هستی خود را نمی‌دانم کجا گم کرده‌ام

زیر بار عشق از قلبم چه باقی مانده است؟
گندمی را زیر سنگ آسیا گم کرده‌ام

#حسین_دهلوی
چون بمیرم ،ای نمیدانم که!
باران کُن مرا
در مسیر خویشتن از
رهسپاران کن مرا...

مُشتِ خاکم را
به پابوسِ شقایق ها ببر
وین چنین، چشم و چراغ
نوبهاران کُن مرا...

زآتشم شور و شراری
در دلِ عشاق نه
زین قِبَل دلگرمیِ
انبوه یاران کُن مرا...

خوش ندارم زیر سنگی
جاودان خفتن خموش
هرچه خواهی کُن ولی از
رهسپاران کُن مرا...

#شفیعی_کدکنی
شهر ترانه_مس وخراب
سوسن
سوسن
.
           دیده‌ها شب فراز باید کرد
         روز شد،دیده باز باید کرد...

          جامه عمر را ز آب حیات
     چون خضر خوش طراز باید کرد

       با گل و خار ساختن مردیست
         مرد را ساز ساز باید کرد

                 #مولانا از غزل ۹۷۰

  "ساز دلتون به مهر و لبخند کوک باد"
           "و نغمه های شادمان"
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وصل تو کجا و من مهجور کجا
دردانه کجا حوصله مور کجا

هرچند ز سوختن ندارم باکی
پروانه کجا و آتش طور کجا

#ابوسعید ابالخیر رباعی ۳
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیش آر نوشانوش را از بیخ برکن هوش را

آن عیش بی‌روپوش را از بند هستی برگشا

در مجلس ما سرخوش آ برقع ز چهره برگشا

زان سان که اول آمدی ای یفعل الله ما یشا

دیوانگان جسته بین از بند هستی رسته بین

در بی‌دلی دل بسته بین کاین دل بود دام بلا

زوتر بیا هین دیر شد دل زین ولایت سیر شد

مستش کن و بازش رهان زین گفتن زوتر بیا


مولانا
زمانه
سما آوا
به رغم مدعیانی که منع عشق کنند

جمال چهره ی تو حجت موجه ماست


حافظ