الاغی دعا کرد ؛
صاحبش بمیرد تا از زندگی خرآنه خود خلاصی یابد ....
صاحب ، فکر الاغ را خواند و گفت :
ای خر !!
با مرگ من ، شخص دیگری تو را میخرد و صاحب می شود ،
برای رهایی خویش ، دعا کن که از خریت خود ، بیرون شوی .....
" از مثنوی معنوی مولانا "
.
همه آزادی میخواهند بی آنکه بدانند اسارت چیست!
اسارت به میله های دورت نیست.
به حصارهای دور تفکرت است!
صاحبش بمیرد تا از زندگی خرآنه خود خلاصی یابد ....
صاحب ، فکر الاغ را خواند و گفت :
ای خر !!
با مرگ من ، شخص دیگری تو را میخرد و صاحب می شود ،
برای رهایی خویش ، دعا کن که از خریت خود ، بیرون شوی .....
" از مثنوی معنوی مولانا "
.
همه آزادی میخواهند بی آنکه بدانند اسارت چیست!
اسارت به میله های دورت نیست.
به حصارهای دور تفکرت است!
نزدیکی به خداوند که هدف اصلی دین است، به معنی بالا یا پائین آمدن نیست؛ بلکه همین رهایی از زندان هستی، خود قرب به حق را به دنبال خواهد آورد. هر کجا که خداوند به عنوان معشوق قرار گیرد، آنجا هدف دین که رسیدن به فوق گردون است به تحقق رسیده است:
قرب نه بالا و پستی رفتن است
قرب حق از حبس هستی رستن است
نیست را چه جای بالا است و زیر
نیست را نه زود و نه دورست و دیر
در حقیقت هدف اصلی دین آن است که میخواهد انسان را به مقام همنشینی با دلبر ببرد، پس دین فقط از راه سلوک معنوی صورت میپذیرد و این سلوک به ناچار میبایست با شکستن از زنجیر تعلقات دنیوی و امور ناچیز و جزوی آن شروع شود.
هر کجا دلبر بود خود همنشین
فوق گردون است نه زیر زمین
#مثنوی_دفتر_سوم
قرب نه بالا و پستی رفتن است
قرب حق از حبس هستی رستن است
نیست را چه جای بالا است و زیر
نیست را نه زود و نه دورست و دیر
در حقیقت هدف اصلی دین آن است که میخواهد انسان را به مقام همنشینی با دلبر ببرد، پس دین فقط از راه سلوک معنوی صورت میپذیرد و این سلوک به ناچار میبایست با شکستن از زنجیر تعلقات دنیوی و امور ناچیز و جزوی آن شروع شود.
هر کجا دلبر بود خود همنشین
فوق گردون است نه زیر زمین
#مثنوی_دفتر_سوم
می خور که هر که آخر کار جهان بدید
از غم سبک برآمد و رطل گران گرفت
بر برگ گل به خون شقایق نوشتهاند
کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
#لسان_الغیب_حافظ
از غم سبک برآمد و رطل گران گرفت
بر برگ گل به خون شقایق نوشتهاند
کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
#لسان_الغیب_حافظ
Divane Tari - WwW.Teh-dl.IR
Parvaz Homay | WwW.Teh-dl.IR
پرواز همای
دیوانه تری
دیوانه تری
پیری ز خرابات برون آمد مست
دل رفته ز دست و جام می بر کف دست
گفتا: می نوش، کاندرین عالم پست
جز مست کسی ز خویشتن باز نرست
#عراقی
دل رفته ز دست و جام می بر کف دست
گفتا: می نوش، کاندرین عالم پست
جز مست کسی ز خویشتن باز نرست
#عراقی
باز شیری با شکر آمیختند
عاشقان با همدگر آمیختند
روز و شب را از میان برداشتند
آفتابی با قمر آمیختند
#مولانای_جان
عاشقان با همدگر آمیختند
روز و شب را از میان برداشتند
آفتابی با قمر آمیختند
#مولانای_جان
رنگ معشوقان و رنگ عاشقان
جمله همچون سیم و زر آمیختند
چون بهار سرمدی حق رسید
شاخ خشک و شاخ تر آمیختند
#مولانای_جان
جمله همچون سیم و زر آمیختند
چون بهار سرمدی حق رسید
شاخ خشک و شاخ تر آمیختند
#مولانای_جان
تا این دل من همیشه عشق اندیشست
هر روز مرا تازه بلایی پیش ست
عیبم مکنید اگر دل من ریشست
کز عشق مراد خانه ویران بیشست
#سنایی
- رباعی شمارهٔ ۶۳
هر روز مرا تازه بلایی پیش ست
عیبم مکنید اگر دل من ریشست
کز عشق مراد خانه ویران بیشست
#سنایی
- رباعی شمارهٔ ۶۳
با هستی و نیستیم بیگانگی است
وز هر دو بریدیم نه مردانگی است
گر من ز عجایبی که در دل دارم
دیوانه نمیشوم ز دیوانگی است
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۲۳۷
وز هر دو بریدیم نه مردانگی است
گر من ز عجایبی که در دل دارم
دیوانه نمیشوم ز دیوانگی است
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۲۳۷
بیدلان را دلبران جسته بجان
جمله معشوقان شکار عاشقان
هر که عاشق دیدیش معشوق دان
کو به نسبت هست هم این و هم آن
#مولانای_جان
جمله معشوقان شکار عاشقان
هر که عاشق دیدیش معشوق دان
کو به نسبت هست هم این و هم آن
#مولانای_جان
تشنگان گر آب جویند از جهان
آب جوید هم به عالم تشنگان
چونک عاشق اوست تو خاموش باش
او چو گوشت میکشد تو گوش باش
#مولانای_جان
آب جوید هم به عالم تشنگان
چونک عاشق اوست تو خاموش باش
او چو گوشت میکشد تو گوش باش
#مولانای_جان
خویش را از دست دادم روی او بنموده شد
شد مرا نابوده بوده، بودهام نابوده شد
هم توراهی هم توره روخویش راطی کن برس
آن رسد درحق که او ازخویشتن آسوده شد
#فیض_کاشانی
شد مرا نابوده بوده، بودهام نابوده شد
هم توراهی هم توره روخویش راطی کن برس
آن رسد درحق که او ازخویشتن آسوده شد
#فیض_کاشانی
مجنون اگر احتمال لیلی نکند
شاید که به صدق عشق دعوی نکند
در مذهب عشق هر که جانی دارد
روی دل ازو به هر که دنیی نکند
#سعدی
- رباعی شمارهٔ ۶۳
شاید که به صدق عشق دعوی نکند
در مذهب عشق هر که جانی دارد
روی دل ازو به هر که دنیی نکند
#سعدی
- رباعی شمارهٔ ۶۳
دل زار وثاق سینه آواره کنم
بر سنگ زنم سبوی خود پاره کنم
گر پاره کنم هزار گوهر ز غمت
روزی او را ز لعل تو چاره کنم
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۲۳۰
بر سنگ زنم سبوی خود پاره کنم
گر پاره کنم هزار گوهر ز غمت
روزی او را ز لعل تو چاره کنم
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۲۳۰