This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در آغوش هم
در اين دايرهی بىپايان
من امتداد تواَم
يا تو امتداد منى؟
.
شمس لنگرودی
در اين دايرهی بىپايان
من امتداد تواَم
يا تو امتداد منى؟
.
شمس لنگرودی
فلک همیشه به کام یکی نمیگردد
که آسیای طبیعت به نوبتست ای دوست!!
#شهریار
که آسیای طبیعت به نوبتست ای دوست!!
#شهریار
از آتش عشق تو جوانی خیزد
در سینه جمالهای جانی خیزد
گر میکشیم بکش حلالست ترا
کز کشتهٔ دوست زندگانی خیزد
#مولانای_جان
در سینه جمالهای جانی خیزد
گر میکشیم بکش حلالست ترا
کز کشتهٔ دوست زندگانی خیزد
#مولانای_جان
هستی اثری ز نرگس مست تو بود
آب رخ نیستی هم از هست تو بود
گفتم که مگر دست کسی در تو رسد
چون به دیدم که خود همه دست تو بود
#حضرت_عشق_مولانا
آب رخ نیستی هم از هست تو بود
گفتم که مگر دست کسی در تو رسد
چون به دیدم که خود همه دست تو بود
#حضرت_عشق_مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بی صبرانه منتظر پاییزم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقت عزيز رفت بيا تا قضا كنيم
عمرى كه بى حضور صراحىّ و جام رفت
در تاب توبه چند توان سوخت همچو عود
مِى ده كه عمر در سرِ سوداى خام رفت
مستم كن آن چنان كه ندانم ز بيخودى
در عرصه ى خيال كه آمد كدام رفت
بر بوى آنكه جرعه ى جامت به من رسد
در مصطبه ى دعاى تو هر صبح و شام رفت
دل را كه مرده بود حياتى به جان رسيد
تا بويى از نسيم مِيَش در مشام رفت
زاهد غرور داشت سلامت نبُرد راه
رند از رهِ نياز به دارالسلام رفت
ديگر مكن نصيحت حافظ كه ره نيافت
گم گشته اى كه باده ى نابش به كام رفت
عمرى كه بى حضور صراحىّ و جام رفت
در تاب توبه چند توان سوخت همچو عود
مِى ده كه عمر در سرِ سوداى خام رفت
مستم كن آن چنان كه ندانم ز بيخودى
در عرصه ى خيال كه آمد كدام رفت
بر بوى آنكه جرعه ى جامت به من رسد
در مصطبه ى دعاى تو هر صبح و شام رفت
دل را كه مرده بود حياتى به جان رسيد
تا بويى از نسيم مِيَش در مشام رفت
زاهد غرور داشت سلامت نبُرد راه
رند از رهِ نياز به دارالسلام رفت
ديگر مكن نصيحت حافظ كه ره نيافت
گم گشته اى كه باده ى نابش به كام رفت
از باباکرم چه میدانید؟
باباکرم شخصی بوده از لاتهای قدیم به اسم رسمی کرم کریمی قصاب محل بوده وهمه از او حساب میبردند .
وقتی از کوچه پس کوچه های محله گذر میکرد، بچه های فقیر و یتیم وبیچاره ای در طول مسیرش بودند که هر روزه به آنها کمک میکرد و با یک آب نبات آنها را خوشحال میکرد !
طوری شده بود که این بچه ها او را کرم صدا میکردند و هر وقت از دور میآمد ، بچه ها با شادی دست میزدند و صدا میزدند باباکرم. باباکرم... و آقا کرم قصاب هم برای خوشحال کردن بچه های فقیر یک سر و گردن و نیز با حرکات دست و مدل با با کرم امروزی از کنار آنها میگذشت
بعدها در کاباره ها با اضافه کردن حرکات دیگر رقص بابا کرمی را تکمیل کردند و تا هم اینک ماندگار و از رقصهای بنام ایرانی باقی ماند...
باباکرم شخصی بوده از لاتهای قدیم به اسم رسمی کرم کریمی قصاب محل بوده وهمه از او حساب میبردند .
وقتی از کوچه پس کوچه های محله گذر میکرد، بچه های فقیر و یتیم وبیچاره ای در طول مسیرش بودند که هر روزه به آنها کمک میکرد و با یک آب نبات آنها را خوشحال میکرد !
طوری شده بود که این بچه ها او را کرم صدا میکردند و هر وقت از دور میآمد ، بچه ها با شادی دست میزدند و صدا میزدند باباکرم. باباکرم... و آقا کرم قصاب هم برای خوشحال کردن بچه های فقیر یک سر و گردن و نیز با حرکات دست و مدل با با کرم امروزی از کنار آنها میگذشت
بعدها در کاباره ها با اضافه کردن حرکات دیگر رقص بابا کرمی را تکمیل کردند و تا هم اینک ماندگار و از رقصهای بنام ایرانی باقی ماند...