معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.2K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
سحر چون خسرو خاور
علم بر کوهساران زد

به دست مرحمت یارم
در امــیدواران زد

#حافظ_شیرازی
دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد

صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد

#حافظ_شیرازی
زهره سازی خوش نمی‌سازد
          مگر عودش
            بسوخت

   کس ندارد ذوق مستی
        میگساران را
         چه شد ؟!

    #حافظ_شیرازی
زهره سازی خوش نمی‌سازد
          مگر عودش
            بسوخت

   کس ندارد ذوق مستی
        میگساران را
         چه شد ؟!

    #حافظ_شیرازی
زهره سازی خوش نمی‌سازد
          مگر عودش
            بسوخت

   کس ندارد ذوق مستی
        میگساران را
         چه شد ؟!

    #حافظ_شیرازی
چون شَوم خاک ِ رهش دامن بیفشاند ز من
ور بگویم دل بگردان رو بگرداند ز من

روی رنگین را به هر کس می‌نماید همچو گل
ور بگویم بازپوشان بازپوشاند ز من

چشم ِ خود را گفتم آخر یک نظر سیرش ببین
گفت می‌خواهی مگر تا جوی خون راند ز من

او به خونم تشنه و من بر لبش تا چون شود
کام بستانم از او یا داد بستاند ز من

گر چو فرهادم به تلخی جان برآید باک نیست
بس حکایت‌های شیرین باز می‌ماند ز من

گر چو شمعش پیش میرم بر غمم خندان شود
ور برنجم خاطر ِ نازک برنجاند ز من

دوستان جان داده‌ام بهر ِ دهانش بنگرید
کو به چیزی مختصر چون باز می‌ماند ز من

صبر کن حافظ! که گر زین دست باشد درس ِ غم
عشق در هر گوشه‌ای افسانه‌ای خواند ز من



 #حافظ_شیرازی
ای دل غمدیده حالت بـه شود
دل بـد مکن


وین سر شوریده باز آید به سامان
غـم مخور


#حافظ

20مهرماه، روز بزرگداشت

#خواجه_شمس_الدين_محمد_شيرازی
شاعر و حافظ قرآن، متخلص

به حافظ و معروف به لسان الغيب

از بزرگترين شاعران غزل سرای

ايران گرامی باد

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

بلبل از فیضِ گل آموخت سخن ، ور نه نبود
این همه قول و غزل ، تعبیه در منقارش

#حافظ_شیرازی روح العزیز
عاشق و رِند و نظربازم و می‌گویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراسته‌ام


#حافظ_شیرازی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید

صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
بر در ارباب بی‌مروت دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید

ترک گدایی مکن که گنج بیابی
از نظر ره روی که در گذر آید
صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید

بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

#حافظ_شیرازی

بامدادتان به مهر🥀
دَمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد
به می بفروش دلقِ ما کز این بهتر نمی‌ارزد

به کویِ می فروشانش به جامی بر نمی‌گیرند
زهی سجادهٔ تقوا که یک ساغر نمی‌ارزد


#حافظ_شیرازی
شکوهِ تاجِ سلطانی که بیمِ جان در او دَرج است
کلاهی دلکش است اما به تَرکِ سر نمی‌ارزد

چه آسان می‌نمود اول غمِ دریا به بوی سود
غلط کردم که این طوفان به صد گوهر نمی‌ارزد


#حافظ_شیرازی
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد

قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد

#حافظ_شیرازی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در زمان شمس‌الدین محمد #حافظ شیرازی، آوازه شعر دلکش پارسی تا کشمیر و سمرقند و بنگاله رفته بود، اما اکنون چشم‌بادامی‌های چین و ختن نیز از هارمونیِ روح‌نوازِ شعر و موسیقیِ پارسی به وجد آمده و مشعوف و خرسند می‌گردند.



🎥ویدئوی آموزش زبان فارسی در چین توسط بهادر باقری استاد زبان و ادبیات پارسی با کمک‌گرفتن از آهنگ "دل به دل زتو" ی همایون شجریان و با آهنگ‌سازیِ سهراب پورناظری.
.
.


بُوَد آیا که درِ میکده‌ها بگشایند
گره از کارِ فروبستهٔ ما بگشایند


اگر از بهرِ دلِ زاهدِ خودبین بستند
دل قوی دار که از بهرِ خدا بگشایند

به صفایِ دلِ رندانِ صَبوحی زدگان
بس درِ بسته به مِفْتاحِ دعا بگشایند


نامهٔ تَعزیَتِ دختر رَز بِنْویسید
تا همه مُغبَچِگان زلفِ دوتا بگشایند

گیسوی چنگ بِبُرّید به مرگِ مِیِ ناب
تا حریفان همه خون از مژه‌ها بگشایند


درِ میخانه ببستند خدایا مپسند
که درِ خانهٔ تزویر و ریا بگشایند


حافظ این خرقه که داری تو ببینی فردا
که چه زُنّار ز زیرش به دَغا بگشایند


#حافظ_شیرازی


.
.


هر آن که جانبِ اهلِ خدا نگه دارد
خُداش در همه حال از بلا نگه دارد

حدیثِ دوست نگویم مگر به حضرتِ دوست
که آشنا، سخنِ آشنــــا نگـــــــــه دارد


دلا مَعاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته‌ات به دو دستِ دعا نگه دارد


گَرَت هواست که معشوق نَگْسَلد پیمان
نگاه دار ســـــــرِ رشته تا نگه دارد


صبا بر آن سرِ زلف ار دلِ مرا بینی
ز رویِ لطف بگویش که جا نگه دارد

چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت؟
ز دستِ بنده چه خیزد؟ خدا نگه دارد


سر و زر و دل و جانم فدایِ آن یاری
که حقِّ صحبتِ مهر و وفا نگه دارد

غبارِ راهگذارت کجاست تا حافظ
به یادگار نسیمِ صبا نگه دارد


#حافظ_شیرازی


.
مست است یار و یاد حریفان نمی‌کند

ذکرش به خیر
ساقی مسکین نواز من

#حافظ_شیرازی
دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد

صد نامه فرستادم و آن شاهِ سواران
پیکی نَدوانید و سلامی نفرستاد

سویِ منِ وحشی‌صفتِ عقل‌رمیده
آهو رَوشی کبک خرامی نفرستاد

دانست که خواهد شُدنم مرغِ دل از دست
وز آن خطِ چون سلسله دامی نفرستاد

فریاد که آن ساقیِ شِکَّر لبِ سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد

چندان که زدم لافِ کرامات و مقامات
هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد

حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد

#حافظ_شیرازی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند
چون به خلوت می‌روند آن کارِ دیگر می‌کنند

مشکلی دارم ز دانشمندِ مجلس بازپرس
توبه‌فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند

گوییا باور نمی‌دارند روزِ داوری
کاین همه قلب و دغل در کارِ داور می‌کنند

بنده‌یِ پیرِ خراباتم که درویشانِ او
گنج را از بی‌نیازی خاک بر سر می‌کنند

یارب این نودولتان را بر خرِ خودشان نشان
کاین همه ناز از غلامِ ترک و استر می‌کنند

بر درِ میخانه‌یِ عشق ای مَلَک تسبیح‌گوی
کاندر آنجا طینتِ آدم مخمّر می‌کنند

حسنِ بی‌پایانِ او چندان که عاشق می‌کشد
زمره‌ای دیگر به عشق از غیب سر برمی‌کنند

ای گدایِ خانقه بر جه که در دیرِ مغان
می‌دهند آبیّ و دلها را توانگر می‌کنند

خانه خالی کن دلا تا منزلِ سلطان شود
کاین هوسناکان دل و جان جایِ لشکر می‌کنند

صبحدم از عرش می‌آمد خروشی عقل گفت
قدسیان گویی که شعرِ حافظ از بر می‌کنند


#حافظ_شیرازی