انسان مغرور
همانند شخصی است که
بر قله کوهی ایستاده
و همگان را کوچک می پندارد
و
غافل از اینکه
مردم از پایین قله
او را کوچک می بینند
کینه ورزی همچون ذغال داغی میماند
که با هدف پرتاب کردن به سمت فرد دیگری در دست خود نگه داری؛
این تو هستی که می سوزی..
آدمها رو ببخش توی زندگیت،
حتی اونهایی رو که برای کارشون
شرمندہ نیستن!
عصبانی موندن فقط تو رو آزار میده، نه اون ها رو!...
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد سه شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
یه روزایي هست؛
آدم اینقدر حالش خوبه
ڪه هیچ اتفاقي نمیتونه
حال خوبشو خراب ڪنه!!!
آرزو میکنم
امروز همون روز
برایت باشه
🌺🌺🌺
شاد باشی
همانند شخصی است که
بر قله کوهی ایستاده
و همگان را کوچک می پندارد
و
غافل از اینکه
مردم از پایین قله
او را کوچک می بینند
کینه ورزی همچون ذغال داغی میماند
که با هدف پرتاب کردن به سمت فرد دیگری در دست خود نگه داری؛
این تو هستی که می سوزی..
آدمها رو ببخش توی زندگیت،
حتی اونهایی رو که برای کارشون
شرمندہ نیستن!
عصبانی موندن فقط تو رو آزار میده، نه اون ها رو!...
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد سه شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
یه روزایي هست؛
آدم اینقدر حالش خوبه
ڪه هیچ اتفاقي نمیتونه
حال خوبشو خراب ڪنه!!!
آرزو میکنم
امروز همون روز
برایت باشه
🌺🌺🌺
شاد باشی
.
دل بی عشق میگردد
خَراب آهسته آهسته...
#صائب_تبریزی از ۶۵۸۸
دل بی عشق میگردد
خَراب آهسته آهسته...
#صائب_تبریزی از ۶۵۸۸
۲۶ اردیبهشت زادروز شریف لطفی
(زاده ٢۶ اردیبهشت ١٣٢٩ رشت) آهنگساز، رهبر ارکستر و استاد دانشگاه هنر
او در ۱۲ سالگی بههنرستان عالی موسیقی تهران راه یافت و ازشاگردان استاد ابوالحسن صبا بود و پس از لیسانس برای ادامه تحصیل موسیقی با استفاده از بورس تحصیلی دولتی بهعنوان دانشجوی ممتاز به آلمان رفت.
فعالیتها و آثار:
- فراگیری ساز هورن نخست نزد شادروان مرتضی حنانه در هنرستان عالی موسیقی تهران و سپس نزد پروفسور "هاینریش کلر" در آکادمی موسیقی شهر هامبورگ آلمان
- نوازنده ساز "هورن"در ارکسترهای سمفونیک، باله و اپرای تهران و در پی آن ارکسترهای سمفونیک شهرهای "هامبورگ" و "برمن" آلمان در طول دوره تحصیلات عالی موسیقی
- به پایان رساندن دوره تحصیلی پداگوژی موسیقی نزد پروفسور "شروتر" در آکادمی موسیقی شهر هامبورگ آلمان (سال ١٣۵۶)
- عضویت در هیئت علمی هنرستان عالی موسیقی تهران (سال ١٣۵۸) و عضویت در هیئت علمی دانشگاه هنر تهران
- سرپرست هنرستان عالی موسیقی تهران (سال ۱۳۵۸)
- بنیانگذار و رهبر ارکستر سمفونیک دانشگاه تهران
- دریافت جایزه لوح زرین و دیپلم افتخار برای موسیقی فیلم "مادیان" ( ۱۳۶۴)
- نخستین عضو و از بنیانگذاران شورای ارزشیابی هنرمندان کشور ( ١٣۶۷)
- برنامهریزی و تدوین رشتههای تحصیلی: کارشناسی ناپیوسته، کارشناسی و کارشناسی ارشد موسیقی
- بنیانگذار و مدیر مرکز آموزشهای آزاد موسیقی دانشگاه هنر تهران (١٣٧٠)
- بنیانگذاری حوزه معاونت پژوهشی دانشگاه هنر تهران بهعنوان نخستین معاون پژوهشی (١٣٧٠)
- دبیر و برگزارکننده نخستین سمینار موسیقی در دانشگاه هنر تهران (١٣٧٢)
- پایان برنامهریزی و آغاز بنیانگذاری نخستین دانشکده موسیقی کشور در دانشگاه هنر تهران وابسته بهوزارت علوم، تحقیقات و فناوری (١٣٧٣)
- مسئول برنامهریزی نخستین دوره آموزشهای تکنولوژی (شاخه موسیقی) در ایران (۱۳۷۱)
- نخستین رئیس دانشکده موسیقی دانشگاه هنر تهران (١٣٧٣)
- رهبر ارکستر سمفونیک فرهنگسرای بهمن (١٣٧٣)
- استاد منتخب دانشگاه هنر تهران (١٣٧۴)
- عضویت در گروه هنر و معماری شورای عالی برنامهریزی وزارت فرهنگ و آموزش عالی کشور (سال١٣٧٥)
- عضویت در هیئت تحریریه و مسئول بخش موسیقی "فصلنامه هنر" (١٣٧۶)
- عضو هیئت علمی سمینار "مدیریت و هنر" در حوزه معاونت هنری وزارت ارشاد (١٣٧٧)
- عضویت در هیئت واژهگزینی موسیقی فرهنگستان زبان و ادب فارسی
- بنیانگذار و رهبر ارکستر فیلارمونیک تهران وابسته به انجمن فیلارمونیک ایران (١٣٧٨)
- عضویت در هیئت علمی سمینار "ایرانشناسی" شاخه موسیقی در بنیاد ایرانشناسی (١٣٨٠)
- راهاندازی گروه موسیقی دانشگاه گیلان (١٣٨١)
- پایان تالیف و آغاز چاپ کتاب"روش نوین مبانی اجرای موسیقی" (١٣٨١)
- برنده جایزه کتاب سال موسیقی با تالیف کتاب "روش نوین مبانی اجرای موسیقی" (١٣٨٢)
- نوگشایی رشته نوازندگی موسیقی ایرانی در دانشگاه گیلان (١٣٨۴)
- عضو گروه مطالعات هنر و زیباییشناسی در جشنواره بینالملل فارابی (١٣٨٨)
- دریافت جایزه انجمن ترویج علم (تیر ١٣٩٠)
- تالیف کتاب "اندیشههای موسیقایی" ( ١٣٩٢)
ساخت و تولید آثار موسیقی:
- سهگاه برای پیانو و ارکستر
- ماهور رنگی
- جاده ابریشم
- سرود المپیاد سراسری دانشجویان
- تنظیم موسیقی مناطق ایران برای ارکستر
سازهای ایرانی (محلی١ و ۲ و ۳ و ۴)
- قطعهای برای خواننده، پیانو و گروه کر
- موسیقی فیلم "مادیان" (١٣۶۴)
- موسیقی فیلم "سامان"(١٣۶۵)
- موسیقی فیلم "کنار برکهها"(١٣۶۶)
- موسیقی فیلم "دخترک کنار مرداب" (١٣۶۸)
- موسیقی سریال "رعنا" (١٣۶۹)
- موسیقی فیلم "پرنده آهنین" (١٣٧٠)
- موسیقی سریال "مسافران دره انار" (١٣٧٠)
- موسیقی سریال "عطر گل یاس" (١٣٧٠)
- موسیقی فیلم "کولاک" (١٣٧١)
- موسیقی فیلم "همسفر" (١٣٧١)
- موسیقی فیلم "سکوت کوهستان" (١٣٧٢)
- قطعه نوا برای چهار ساز ایرانی (١٣٩١)
تالیف و انتشار مقالات موسیقی:
- موزیکالیته (١٣٧٧)
- انسان هنر و تقدس (١٣٧٨)
- انجمنهای فیلارمونیک (١٣٧٩)
- تاثیر موسیقی برانسان (١٣٨٠)
- تقلید در روند فراگیری (١٣٨٠)
- دشیفراژ (اجرای یکباره نتهای موسیقی)(١٣٨۴)
- فن اجرا (تکنیک) در اصول اجرای موسیقی (۱۳۸۸)
- آفرینش در موسیقی ایرانی (١٣٨٩)
(زاده ٢۶ اردیبهشت ١٣٢٩ رشت) آهنگساز، رهبر ارکستر و استاد دانشگاه هنر
او در ۱۲ سالگی بههنرستان عالی موسیقی تهران راه یافت و ازشاگردان استاد ابوالحسن صبا بود و پس از لیسانس برای ادامه تحصیل موسیقی با استفاده از بورس تحصیلی دولتی بهعنوان دانشجوی ممتاز به آلمان رفت.
فعالیتها و آثار:
- فراگیری ساز هورن نخست نزد شادروان مرتضی حنانه در هنرستان عالی موسیقی تهران و سپس نزد پروفسور "هاینریش کلر" در آکادمی موسیقی شهر هامبورگ آلمان
- نوازنده ساز "هورن"در ارکسترهای سمفونیک، باله و اپرای تهران و در پی آن ارکسترهای سمفونیک شهرهای "هامبورگ" و "برمن" آلمان در طول دوره تحصیلات عالی موسیقی
- به پایان رساندن دوره تحصیلی پداگوژی موسیقی نزد پروفسور "شروتر" در آکادمی موسیقی شهر هامبورگ آلمان (سال ١٣۵۶)
- عضویت در هیئت علمی هنرستان عالی موسیقی تهران (سال ١٣۵۸) و عضویت در هیئت علمی دانشگاه هنر تهران
- سرپرست هنرستان عالی موسیقی تهران (سال ۱۳۵۸)
- بنیانگذار و رهبر ارکستر سمفونیک دانشگاه تهران
- دریافت جایزه لوح زرین و دیپلم افتخار برای موسیقی فیلم "مادیان" ( ۱۳۶۴)
- نخستین عضو و از بنیانگذاران شورای ارزشیابی هنرمندان کشور ( ١٣۶۷)
- برنامهریزی و تدوین رشتههای تحصیلی: کارشناسی ناپیوسته، کارشناسی و کارشناسی ارشد موسیقی
- بنیانگذار و مدیر مرکز آموزشهای آزاد موسیقی دانشگاه هنر تهران (١٣٧٠)
- بنیانگذاری حوزه معاونت پژوهشی دانشگاه هنر تهران بهعنوان نخستین معاون پژوهشی (١٣٧٠)
- دبیر و برگزارکننده نخستین سمینار موسیقی در دانشگاه هنر تهران (١٣٧٢)
- پایان برنامهریزی و آغاز بنیانگذاری نخستین دانشکده موسیقی کشور در دانشگاه هنر تهران وابسته بهوزارت علوم، تحقیقات و فناوری (١٣٧٣)
- مسئول برنامهریزی نخستین دوره آموزشهای تکنولوژی (شاخه موسیقی) در ایران (۱۳۷۱)
- نخستین رئیس دانشکده موسیقی دانشگاه هنر تهران (١٣٧٣)
- رهبر ارکستر سمفونیک فرهنگسرای بهمن (١٣٧٣)
- استاد منتخب دانشگاه هنر تهران (١٣٧۴)
- عضویت در گروه هنر و معماری شورای عالی برنامهریزی وزارت فرهنگ و آموزش عالی کشور (سال١٣٧٥)
- عضویت در هیئت تحریریه و مسئول بخش موسیقی "فصلنامه هنر" (١٣٧۶)
- عضو هیئت علمی سمینار "مدیریت و هنر" در حوزه معاونت هنری وزارت ارشاد (١٣٧٧)
- عضویت در هیئت واژهگزینی موسیقی فرهنگستان زبان و ادب فارسی
- بنیانگذار و رهبر ارکستر فیلارمونیک تهران وابسته به انجمن فیلارمونیک ایران (١٣٧٨)
- عضویت در هیئت علمی سمینار "ایرانشناسی" شاخه موسیقی در بنیاد ایرانشناسی (١٣٨٠)
- راهاندازی گروه موسیقی دانشگاه گیلان (١٣٨١)
- پایان تالیف و آغاز چاپ کتاب"روش نوین مبانی اجرای موسیقی" (١٣٨١)
- برنده جایزه کتاب سال موسیقی با تالیف کتاب "روش نوین مبانی اجرای موسیقی" (١٣٨٢)
- نوگشایی رشته نوازندگی موسیقی ایرانی در دانشگاه گیلان (١٣٨۴)
- عضو گروه مطالعات هنر و زیباییشناسی در جشنواره بینالملل فارابی (١٣٨٨)
- دریافت جایزه انجمن ترویج علم (تیر ١٣٩٠)
- تالیف کتاب "اندیشههای موسیقایی" ( ١٣٩٢)
ساخت و تولید آثار موسیقی:
- سهگاه برای پیانو و ارکستر
- ماهور رنگی
- جاده ابریشم
- سرود المپیاد سراسری دانشجویان
- تنظیم موسیقی مناطق ایران برای ارکستر
سازهای ایرانی (محلی١ و ۲ و ۳ و ۴)
- قطعهای برای خواننده، پیانو و گروه کر
- موسیقی فیلم "مادیان" (١٣۶۴)
- موسیقی فیلم "سامان"(١٣۶۵)
- موسیقی فیلم "کنار برکهها"(١٣۶۶)
- موسیقی فیلم "دخترک کنار مرداب" (١٣۶۸)
- موسیقی سریال "رعنا" (١٣۶۹)
- موسیقی فیلم "پرنده آهنین" (١٣٧٠)
- موسیقی سریال "مسافران دره انار" (١٣٧٠)
- موسیقی سریال "عطر گل یاس" (١٣٧٠)
- موسیقی فیلم "کولاک" (١٣٧١)
- موسیقی فیلم "همسفر" (١٣٧١)
- موسیقی فیلم "سکوت کوهستان" (١٣٧٢)
- قطعه نوا برای چهار ساز ایرانی (١٣٩١)
تالیف و انتشار مقالات موسیقی:
- موزیکالیته (١٣٧٧)
- انسان هنر و تقدس (١٣٧٨)
- انجمنهای فیلارمونیک (١٣٧٩)
- تاثیر موسیقی برانسان (١٣٨٠)
- تقلید در روند فراگیری (١٣٨٠)
- دشیفراژ (اجرای یکباره نتهای موسیقی)(١٣٨۴)
- فن اجرا (تکنیک) در اصول اجرای موسیقی (۱۳۸۸)
- آفرینش در موسیقی ایرانی (١٣٨٩)
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمیآید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع
گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو
کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع
در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست
این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع
در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست
ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع
بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است
با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع
کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت
تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع
همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو
چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع
سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین
تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع
آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت
آتش دل کی به آب دیده بنشانم چو شمع
حضرت_حافظ
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمیآید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع
گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو
کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع
در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست
این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع
در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست
ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع
بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است
با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع
کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت
تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع
همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو
چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع
سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین
تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع
آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت
آتش دل کی به آب دیده بنشانم چو شمع
حضرت_حافظ
چندین عنایت از پی چندین جفا چه بود
تغییر طور خویش چرا مدعا چه بود
ما کشتهی جفا نه برای وفا شدیم
سد جان فدای خنجر تو خونبها چه بود
بی شکوه و شکایت ما ترک جور چیست
دیدی چه ناصواب ، بفرما خطا چه بود
طبع تو هیچ خاطر ما در میان ندید
منع جفا و جور ز بهر خدا چه بود
چینندت این هوس ز کجا ای نهال لطف
بر ما ثمر فشانی شاخ وفا چه بود
با این غرور حسن که سد نخل سربلند
از پا فکند ، نرمی او با گیا چه بود
وحشی نیاز و عجز تواش داشت بر وفا
خود کردهای چنین به خودش جرم ما چه بود
وحشیبافقی
تغییر طور خویش چرا مدعا چه بود
ما کشتهی جفا نه برای وفا شدیم
سد جان فدای خنجر تو خونبها چه بود
بی شکوه و شکایت ما ترک جور چیست
دیدی چه ناصواب ، بفرما خطا چه بود
طبع تو هیچ خاطر ما در میان ندید
منع جفا و جور ز بهر خدا چه بود
چینندت این هوس ز کجا ای نهال لطف
بر ما ثمر فشانی شاخ وفا چه بود
با این غرور حسن که سد نخل سربلند
از پا فکند ، نرمی او با گیا چه بود
وحشی نیاز و عجز تواش داشت بر وفا
خود کردهای چنین به خودش جرم ما چه بود
وحشیبافقی
از تو ای عشق در این دل چه شررها دارم
یادگار از تو چه شبها، چه سحرها دارم
با تو ای راهزن دل چه سفرها دارم
گرچه از خود خبرم نیست خبرها دارم
تو مرا واله و آشفته و رسوا کردی
تو مرا غافل از اندیشه فردا کردی
آری ای عشق تو بودی که فریبم دادی
دل سودا زده ام را به حبیبم دادی
بوسه ها از لب یارم به رقیبم دادی
داروی کشتن من یاد طبیبم دادی
چون نکو می نگرم شمع تو، پروانه توئی
حرم و دیر توئی کعبه و بتخانه توئی
راز شیرینی این عالم افسانه توئی
لب دلدار توئی، طرّه جانان توئی
عماد خراسانی
یادگار از تو چه شبها، چه سحرها دارم
با تو ای راهزن دل چه سفرها دارم
گرچه از خود خبرم نیست خبرها دارم
تو مرا واله و آشفته و رسوا کردی
تو مرا غافل از اندیشه فردا کردی
آری ای عشق تو بودی که فریبم دادی
دل سودا زده ام را به حبیبم دادی
بوسه ها از لب یارم به رقیبم دادی
داروی کشتن من یاد طبیبم دادی
چون نکو می نگرم شمع تو، پروانه توئی
حرم و دیر توئی کعبه و بتخانه توئی
راز شیرینی این عالم افسانه توئی
لب دلدار توئی، طرّه جانان توئی
عماد خراسانی
#حفظی
خرد، افسر شهریاران بود
خرد، زیور نامداران بود
خرد، رهنما و خرد دلگشای
خرد، دست گیرد به هردو سرای
خرد، مایه ی زندگانی شناس
خرد، زنده ی جاودانی شناس
خرد؛ چشم جانست چون بنگری
تو بی چشم، شادان، جهان نسپری
#حکیم_فردوسی
خرد، افسر شهریاران بود
خرد، زیور نامداران بود
خرد، رهنما و خرد دلگشای
خرد، دست گیرد به هردو سرای
خرد، مایه ی زندگانی شناس
خرد، زنده ی جاودانی شناس
خرد؛ چشم جانست چون بنگری
تو بی چشم، شادان، جهان نسپری
#حکیم_فردوسی
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
که در این دامگه حادثه چون افتادم
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض
به هوای سر کوی تو برفت از یادم
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
میخورد خون دلم مردمک دیده سزاست
که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم
پاک کن چهره #حافظ به سر زلف ز اشک
ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
که در این دامگه حادثه چون افتادم
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض
به هوای سر کوی تو برفت از یادم
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
میخورد خون دلم مردمک دیده سزاست
که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم
پاک کن چهره #حافظ به سر زلف ز اشک
ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم
ساقی دیدیم مستانه به خواب
جام می بخشید ما را بی حساب
چون شدم بیدار من بودم نه او
آنکه در خوابش بدیدم بی حجاب
بسته ام نقش خیالش در نظر
آفتابی رو نموده مه نقاب
در خیال خواب باشد روز و شب
هر که بیند این چینین خوابی به خواب
غیر ما در بحر ما از ما مجو
گفتمت والله اعلم بالصواب
عین ما ، می بین به عین ما چو ما
بر کف ما خوش حبابی پر ز آب.
در خرابات مغان موجود نیست
همچو سید عاشقی مست و خراب
حضرت شاه نعمت الله ولی
جام می بخشید ما را بی حساب
چون شدم بیدار من بودم نه او
آنکه در خوابش بدیدم بی حجاب
بسته ام نقش خیالش در نظر
آفتابی رو نموده مه نقاب
در خیال خواب باشد روز و شب
هر که بیند این چینین خوابی به خواب
غیر ما در بحر ما از ما مجو
گفتمت والله اعلم بالصواب
عین ما ، می بین به عین ما چو ما
بر کف ما خوش حبابی پر ز آب.
در خرابات مغان موجود نیست
همچو سید عاشقی مست و خراب
حضرت شاه نعمت الله ولی
دلم خیال تو را ره نمای میداند
جز این طریق ندانم خدای میداند
ز درد روبه عشقت چو شیر مینالم
اگر چه همچو سگم هرزه لای میداند
ز فرقت تو نمیدانم ایچ لذت عمر
به چشمهای کش دلربای میداند
بسی بگشت و غمت در دلم مقام گرفت
کجا رود که هم آن جای جای میداند
به حال سعدی بیچاره قهقهه چه زنی
که چاره در غم تو های های میداند
حضرت سعدی
جز این طریق ندانم خدای میداند
ز درد روبه عشقت چو شیر مینالم
اگر چه همچو سگم هرزه لای میداند
ز فرقت تو نمیدانم ایچ لذت عمر
به چشمهای کش دلربای میداند
بسی بگشت و غمت در دلم مقام گرفت
کجا رود که هم آن جای جای میداند
به حال سعدی بیچاره قهقهه چه زنی
که چاره در غم تو های های میداند
حضرت سعدی
گرم درآ و دم مده، ساقی بردبار من
ای دم تو ندیم من، ای رخ تو بهار من
هین که خروس بانگ زد بوی صبوح می دهد
بر کف همچو بحر نه بلبله ی عقار من
گریه به باده خنده کن مرده به باده زنده کن
چونک چنین کنی بتا بس به نواست کار من
بند من است مشتبه، باز گشا گره گره
تا که برهنهتر شود خفیه و آشکار من
ترک حیا و شرم کن، پشت مراد گرم کن
پشت من و پناه من خویش من و تبار من
نیست قبول مست تو باده ز غیر دست تو
آن رخ من چو گل کند وان شکند خمار من
داد هزار جان بده، باده آسمان بده
تا که پرد همای جان مست سوی مطار من
جان برهد ز کندهه،ا زین همه تخته بندها
مقعد صدق بررود صادق حق گزار من
باده ده و نهان بده از ره عقل و جان بده
تا نرسد به هر کسی عشرت و کار و بار من
چشم عوام بسته به، روح ز شهر رسته به
فتنه و شر نشسته به، ای شه باوقار من
باده همیزند لمع، جان هزار با طمع
مست و پیاده می طپد گرد می سوار من
دست بدار از این قدح گیر عوض از آن فرح
تا بزند بر اندهت تابش ابتشار من
هیچ نیرزد این میش نی غلیان و نی قیش
این بفروش و باده بین باده بیکنار من
دست نلرزدت از این، بیخرد خوش رزین
جام گزین و می ببین از کف شهریار من
پر ز حیات جام او، مشک و عبر ختام او
دیو و پری غلام او چستی و انتشار من
برجه ساقیا تو گو چون تو صفت کننده کو
ای که ز لطف نسج او سخت درید تار من
دیوان شمس
ای دم تو ندیم من، ای رخ تو بهار من
هین که خروس بانگ زد بوی صبوح می دهد
بر کف همچو بحر نه بلبله ی عقار من
گریه به باده خنده کن مرده به باده زنده کن
چونک چنین کنی بتا بس به نواست کار من
بند من است مشتبه، باز گشا گره گره
تا که برهنهتر شود خفیه و آشکار من
ترک حیا و شرم کن، پشت مراد گرم کن
پشت من و پناه من خویش من و تبار من
نیست قبول مست تو باده ز غیر دست تو
آن رخ من چو گل کند وان شکند خمار من
داد هزار جان بده، باده آسمان بده
تا که پرد همای جان مست سوی مطار من
جان برهد ز کندهه،ا زین همه تخته بندها
مقعد صدق بررود صادق حق گزار من
باده ده و نهان بده از ره عقل و جان بده
تا نرسد به هر کسی عشرت و کار و بار من
چشم عوام بسته به، روح ز شهر رسته به
فتنه و شر نشسته به، ای شه باوقار من
باده همیزند لمع، جان هزار با طمع
مست و پیاده می طپد گرد می سوار من
دست بدار از این قدح گیر عوض از آن فرح
تا بزند بر اندهت تابش ابتشار من
هیچ نیرزد این میش نی غلیان و نی قیش
این بفروش و باده بین باده بیکنار من
دست نلرزدت از این، بیخرد خوش رزین
جام گزین و می ببین از کف شهریار من
پر ز حیات جام او، مشک و عبر ختام او
دیو و پری غلام او چستی و انتشار من
برجه ساقیا تو گو چون تو صفت کننده کو
ای که ز لطف نسج او سخت درید تار من
دیوان شمس
روزی ابراهیم ادهم از بازار بصره عبور می كرد.
مردم اطراف او را گرفتند و گفتند: یا ابراهیم! خداوند در قرآن می فرماید: «مرا بخوانید تا شما را اجابت كنم» ما دعا می كنیم اما دعای ما اجابت نمی شود، چرا؟
ابراهیم گفت: ای مردم بصره علت آن ده چیز است؛
١_ خدا را شناخته اید، ولی حق او را ادا نكرده اید.
٢_ قرآن را می خوانید، ولی عمل نمی كنید.
٣_ ادعاي محبت رسول خدا را دارید، در حالی كه با اولاد او دشمنی می كنید.
٤_ ادعاي دشمنی با شیطان دارید و حال آنكه در عمل با او موافقید.
٥_ مي گوييد بهشت را دوست داریم، اما برای رسیدن به آن عملی انجام نمی دهید.
٦_ اظهار ترس از جهنم می كنید، ولی خود را در آن انداخته اید .
٧_ مشغول عیب گويي مردم شده اید و از عیب خود غافل مانده اید.
٨_ ادعاي بیزاری از دنیا دارید، ولی در جمع آن حرص می ورزید .
٩_ اعتقاد به مرگ و قیامت دارید، ولی خود را آماده نكرده اید.
١٠_ مردگان را دفن می كنید، ولی از مرگ آنها عبرت نمی گیرید.
مردم اطراف او را گرفتند و گفتند: یا ابراهیم! خداوند در قرآن می فرماید: «مرا بخوانید تا شما را اجابت كنم» ما دعا می كنیم اما دعای ما اجابت نمی شود، چرا؟
ابراهیم گفت: ای مردم بصره علت آن ده چیز است؛
١_ خدا را شناخته اید، ولی حق او را ادا نكرده اید.
٢_ قرآن را می خوانید، ولی عمل نمی كنید.
٣_ ادعاي محبت رسول خدا را دارید، در حالی كه با اولاد او دشمنی می كنید.
٤_ ادعاي دشمنی با شیطان دارید و حال آنكه در عمل با او موافقید.
٥_ مي گوييد بهشت را دوست داریم، اما برای رسیدن به آن عملی انجام نمی دهید.
٦_ اظهار ترس از جهنم می كنید، ولی خود را در آن انداخته اید .
٧_ مشغول عیب گويي مردم شده اید و از عیب خود غافل مانده اید.
٨_ ادعاي بیزاری از دنیا دارید، ولی در جمع آن حرص می ورزید .
٩_ اعتقاد به مرگ و قیامت دارید، ولی خود را آماده نكرده اید.
١٠_ مردگان را دفن می كنید، ولی از مرگ آنها عبرت نمی گیرید.
چه لازم با خرد همخانه بودن؟
دو روزی میتوان دیوانه بودن
نشاط امروز در رهنِ جنون است
خرد از خرگهِ عشرت برون است
بیدل دهلوی، چهار عنصر، عنصر سوم.
-البته اینجا به احتمال زیاد همان تجاهلِ عارفانه/دیوانگیِ هشیارانه، منظور بیدل است. این را میشود از خلال دیگر اشعار وی دریافت. از جمله در همان غزل معروفش میگوید:
با هر کمال اندکی آزادگی خوش است
گیرم که عقلِ کُل شدهای، بیجنون مباش
دو روزی میتوان دیوانه بودن
نشاط امروز در رهنِ جنون است
خرد از خرگهِ عشرت برون است
بیدل دهلوی، چهار عنصر، عنصر سوم.
-البته اینجا به احتمال زیاد همان تجاهلِ عارفانه/دیوانگیِ هشیارانه، منظور بیدل است. این را میشود از خلال دیگر اشعار وی دریافت. از جمله در همان غزل معروفش میگوید:
با هر کمال اندکی آزادگی خوش است
گیرم که عقلِ کُل شدهای، بیجنون مباش
a
Sayed_Khalil
ای الهه ی ناز با دل من بساز
کین غم جانگداز برود زبرم
گر دل من نیاسود از گناه تو بود
بیا تا ز سر گنهت گذرم
باز می کنم دست یاری به سویت دراز
بیا تا غم خود را با راز و نیاز
ز خاطر ببرم
گر نکند تیر خشمت دلم را هدف
به خدا همچو مرغ پر شور شعف
به سویت بپرم
آن که او
به غمت دل بندد
چون من کیست؟
ناز تو
بیش از این
بهر کیست
تو الهه ی نازی در بزمم بنشین
من تو را وفا دارم بیا که جز این
نباشد هنرم
این همه بی وفایی ندارد ثمر
به خدا اگر ازمن نگیری خبر
نیابی اثرم
#استاد_شهید_سید_خلیل_عالی_نژاد
کین غم جانگداز برود زبرم
گر دل من نیاسود از گناه تو بود
بیا تا ز سر گنهت گذرم
باز می کنم دست یاری به سویت دراز
بیا تا غم خود را با راز و نیاز
ز خاطر ببرم
گر نکند تیر خشمت دلم را هدف
به خدا همچو مرغ پر شور شعف
به سویت بپرم
آن که او
به غمت دل بندد
چون من کیست؟
ناز تو
بیش از این
بهر کیست
تو الهه ی نازی در بزمم بنشین
من تو را وفا دارم بیا که جز این
نباشد هنرم
این همه بی وفایی ندارد ثمر
به خدا اگر ازمن نگیری خبر
نیابی اثرم
#استاد_شهید_سید_خلیل_عالی_نژاد