۲۲ شهریور زادروز #مجید_درخشانی
آهنگساز و تنظیم کننده و نوازنده تار و سه تار
آهنگساز و تنظیم کننده و نوازنده تار و سه تار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«خوشه چین»
صدا #مهدیه_محمدخانی
آهنگ #روح_الله_خالقی
شعر #کریم_فکور
با همکاری گروه #ماه
سرپرست گروه #مجید_درخشانی
مایه #بیات_اصفهان
صدا #مهدیه_محمدخانی
آهنگ #روح_الله_خالقی
شعر #کریم_فکور
با همکاری گروه #ماه
سرپرست گروه #مجید_درخشانی
مایه #بیات_اصفهان
#شهر_آشنایی نام یک آلبوم موسیقی اثر #حسامالدین_سراج، هنرمند ایرانی است که در سبک سنتی تهیه شده و دارای ۹ آهنگ است. اهنگسازی این اثر را #مجید_درخشانی به عهده داشته است.
قطعات آلبوم:
۱_ راز نهفته
۲_ شهر آشنایی
۳_ خروش حدیث مستان
۴_ دلستان
۵_ نور باده
۶_ آهوی حرم
۷_ ضربی زابل
۸_ بی عشق کوش
۹_ آتش عشق
قطعات آلبوم:
۱_ راز نهفته
۲_ شهر آشنایی
۳_ خروش حدیث مستان
۴_ دلستان
۵_ نور باده
۶_ آهوی حرم
۷_ ضربی زابل
۸_ بی عشق کوش
۹_ آتش عشق
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اجرای خصوصی
☆ آواز: محمدرضا شجریان
💠استاد جان شجریان
☆ آواز: محمدرضا شجریان
💠استاد جان شجریان
دو مرید جوان نزد کبیر شاعر معروف هندی رفتند و از او برای طی طریق معنویت راهنمایی خواستند.
او به سادگی پاسخ داد:
"راه فاصله میآفریند"
اگر نزدیک خدا باشید به هیچ راهی نیاز نیست، مثل آن است که ماهی در آب تشنه باشد و این مرا میخنداند!
📙زندگینامه یک یوگی
🖊پاراماهانسا یوگاناندا
او به سادگی پاسخ داد:
"راه فاصله میآفریند"
اگر نزدیک خدا باشید به هیچ راهی نیاز نیست، مثل آن است که ماهی در آب تشنه باشد و این مرا میخنداند!
📙زندگینامه یک یوگی
🖊پاراماهانسا یوگاناندا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای بسا هندو و ترک همزبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگرست
همدلی از همزبانی بهترست
✍️مولانا
اردشیر رستمی (برشی از برنامه کتاب باز )
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگرست
همدلی از همزبانی بهترست
✍️مولانا
اردشیر رستمی (برشی از برنامه کتاب باز )
"لین چی"
یکی از بزرگترین مرشدان ذن بود.
او وقتی جوان بود سوار قایق خود شد و به دریاچه رفت
او می گوید؛
قایقی کوچک داشتم و تنها روی دریاچه می راندم
ساعت ها روی دریاچه می ماندم
چنین روی داد که شبی با چشمانِ بسته
روی دریاچه سوار قایق خود به مراقبه نشسته بودم
از سویِ دیگر قایقی خالی آمد و با قایقم برخورد کرد
چشمانم بسته بود، پس انگاشتم کسی با قایقش اینجاست و قایق او با قایق من برخورد کرده
خشم برخواست
چشمانم را باز کردم و می خواستم با خشم به مرد چیزی بگویم
ولی دریافتم که قایق خالی است
آنوقت راهی نداشتم
خشم را چگونه می توانستم بیان کنم؟
قایق خالی بود!
فقط در مسیر مخالف در حرکت بوده و آمده و به قایق من برخورده بود
پس کاری نمی توانستم انجام دهم.
امکان نداشت که خشمم را روی قایق، خالی کنم
"لین چی" گفت؛
چشمانم را بستم
خشم آنجا بود، ولی راهی به بیرون نمی یافت، چشمانم را بستم و با خشم به عقب شناور شدم
آن قایقِ خالی" اِدراک" من شد
در آب و شب ساکت در درونم به نقطه ای رسیدم
آن قایقِ خالی استادِ من شد
و اینک اگر کسی بیاید به من توهین کند
می خندم و می گویم؛
این قایق خالی است
چشمانم را می بندم و به درون می روم.
یکی از بزرگترین مرشدان ذن بود.
او وقتی جوان بود سوار قایق خود شد و به دریاچه رفت
او می گوید؛
قایقی کوچک داشتم و تنها روی دریاچه می راندم
ساعت ها روی دریاچه می ماندم
چنین روی داد که شبی با چشمانِ بسته
روی دریاچه سوار قایق خود به مراقبه نشسته بودم
از سویِ دیگر قایقی خالی آمد و با قایقم برخورد کرد
چشمانم بسته بود، پس انگاشتم کسی با قایقش اینجاست و قایق او با قایق من برخورد کرده
خشم برخواست
چشمانم را باز کردم و می خواستم با خشم به مرد چیزی بگویم
ولی دریافتم که قایق خالی است
آنوقت راهی نداشتم
خشم را چگونه می توانستم بیان کنم؟
قایق خالی بود!
فقط در مسیر مخالف در حرکت بوده و آمده و به قایق من برخورده بود
پس کاری نمی توانستم انجام دهم.
امکان نداشت که خشمم را روی قایق، خالی کنم
"لین چی" گفت؛
چشمانم را بستم
خشم آنجا بود، ولی راهی به بیرون نمی یافت، چشمانم را بستم و با خشم به عقب شناور شدم
آن قایقِ خالی" اِدراک" من شد
در آب و شب ساکت در درونم به نقطه ای رسیدم
آن قایقِ خالی استادِ من شد
و اینک اگر کسی بیاید به من توهین کند
می خندم و می گویم؛
این قایق خالی است
چشمانم را می بندم و به درون می روم.
چهقدر آدمها بیراهه میروند. از کنار گل بیاعتنا میگذرند. میروند تا شعر گل را در صفحهی یک کتاب پیدا کنند و بخوانند.
روبهروی زندگی نمیایستند تا مشاهده کنند. برای همین است که حرفها به دل نمینشیند، برای همین است که در شعرها شوری نیست، در نقاشیها جوشش زندگی گم شدهاست.
چرا نگویم که من صدای قورباغه را در بهار بر بسیاری از آهنگها برتری میدهم.
میدانی، ما را ترساندهاند.
ما را آموختهاند.
وگرنه چرا میترسیم بگوییم اگر پای سنجش بهمیان آید، اثری که صدای قورباغه در ما میگذارد، شاید همتراز تاثیر ژرفترین برخوردها در زندگی ما باشد.
#سهراب_سپهری
از کتاب برهنه با زمین
گزینگویهها و ناگفتهها
روبهروی زندگی نمیایستند تا مشاهده کنند. برای همین است که حرفها به دل نمینشیند، برای همین است که در شعرها شوری نیست، در نقاشیها جوشش زندگی گم شدهاست.
چرا نگویم که من صدای قورباغه را در بهار بر بسیاری از آهنگها برتری میدهم.
میدانی، ما را ترساندهاند.
ما را آموختهاند.
وگرنه چرا میترسیم بگوییم اگر پای سنجش بهمیان آید، اثری که صدای قورباغه در ما میگذارد، شاید همتراز تاثیر ژرفترین برخوردها در زندگی ما باشد.
#سهراب_سپهری
از کتاب برهنه با زمین
گزینگویهها و ناگفتهها
يک نوازش، يک نگاه گرم، يک لبخند مهر
نيست، اما آرزو دارد دلِ غم پرورم
گاه چون سنگم بسختی، گاهی از بالِ نسيم
سخت میرنجد دلِ از برگِ گل نازكترم...
#مهدی_اخوان_ثالث
#نسیم_شهریور
#ارغنون
نيست، اما آرزو دارد دلِ غم پرورم
گاه چون سنگم بسختی، گاهی از بالِ نسيم
سخت میرنجد دلِ از برگِ گل نازكترم...
#مهدی_اخوان_ثالث
#نسیم_شهریور
#ارغنون
دل بر سر تو بدل نجوید هرگز
جز وصل تو هیچ گل نبوید هرگز
صحراے دلم عشق تو شورستان ڪرد
تا مهر ڪسے دگر نروید هرگز
ُ#مولانا
جز وصل تو هیچ گل نبوید هرگز
صحراے دلم عشق تو شورستان ڪرد
تا مهر ڪسے دگر نروید هرگز
ُ#مولانا
ای گل تازه که بویی ز وفا نیست تو را !
خبر از سرزنشِ خارِ جفا نیست تو را
رحم بر بلبلِ بی برگ و نوا نیست تو را
التفاتی به اسیرانِ بلا نیست تو را
ما اسیر غم و اصلاً غم ما نیست تو را
با اسیر غم خود رحم چرا نیست تو را ؟
فارغ از عاشق غمناک نمیباید بود
جان من اینهمه بیباک نمیباید بود ...
وحشی_بافقی
خبر از سرزنشِ خارِ جفا نیست تو را
رحم بر بلبلِ بی برگ و نوا نیست تو را
التفاتی به اسیرانِ بلا نیست تو را
ما اسیر غم و اصلاً غم ما نیست تو را
با اسیر غم خود رحم چرا نیست تو را ؟
فارغ از عاشق غمناک نمیباید بود
جان من اینهمه بیباک نمیباید بود ...
وحشی_بافقی
از نظرها درد و داغ عشق پنهان خوشترست
جای این گلهای خوشبو در گریبان خوشترست
صائب تبریزی
جای این گلهای خوشبو در گریبان خوشترست
صائب تبریزی
کوه و صحرا در سفر بر یکدگر سبقت کنند
گر نسیم شوق او بر کوه و صحرا بگذرد
صائب تبریزی
گر نسیم شوق او بر کوه و صحرا بگذرد
صائب تبریزی