آن کس که ز جان خود نترسد
از کشتن نیک و بد نترسد
وان کس که بدید حسن یوسف
از حاسد و از حسد نترسد
مولانــــا
از کشتن نیک و بد نترسد
وان کس که بدید حسن یوسف
از حاسد و از حسد نترسد
مولانــــا
Track 11
پیش درآمد همایون
ساخته: استاد علی اکبر شهنازی
تنظیم: استاد فرامرز پایور
یکی از زیباترین ملودیهای جاودانه در همایون
ساخته: استاد علی اکبر شهنازی
تنظیم: استاد فرامرز پایور
یکی از زیباترین ملودیهای جاودانه در همایون
به اقبالِ حضورت صد گلستان عیش در چنگم
مشو غایب که چون آیینه از رُخ میپَرد رنگم
شدم پیر و نیام مَحرم نوای نالهیِ دردی
محبت ، کاش بنوازد طفیلِ پیکرِ چنگم
به رنگِ سایه از خود غافلم لیک اینقدر دانم
که گر پنهان شوم نورم و گر پیدا همین رنگم
ز خاکِ آستانت چشم بینم میروم امّا
دلی دارم که خواهد آب گردید آخر از ننگم
به بیکاری نفسها سوختم با دل سیه کردم
ز دودِ شمع آخر سُرمهدان شد کلبهیِ تنگم
حَیا را کردهام قُفلِ در دُکانِ رُسوایی
به رنگِ غنچه پنهانست جیبِ پاره در چنگم
جنونِ نازنینی دارم از لیلای بیرنگی
که تا گل میکند یادش پری هم میزند سنگم
ز قانونِ نَفس جستم رموزِ پردهی هستی
همین آواز میآید که بسیار است آهنگم
خوشا روزی که نقاشِ نگارستانِ اِستغنا
کشد تصویرِ من چندانکه بیرون آرَد از رنگم
به صرصر دادهاند آیینهی نازِ غبارِ من
شهِ فرمانرو آزادیام اینست اورنگم
به ناهنجاری از خود رفتنم صورت نمیبندد
پَرِ طاووسم و پرگار دارد گردشِ رنگم
ببینم تا کجا منزل کند سعیِ ضعیفِ من
به این یک آبله دل چون نفس عمریست میلنگم
دهد منشورِ شهرت نام را نقشِ نگین بیدل
پر پرواز گردد گر در آید پای در سنگم
بیدل دهلوی
مشو غایب که چون آیینه از رُخ میپَرد رنگم
شدم پیر و نیام مَحرم نوای نالهیِ دردی
محبت ، کاش بنوازد طفیلِ پیکرِ چنگم
به رنگِ سایه از خود غافلم لیک اینقدر دانم
که گر پنهان شوم نورم و گر پیدا همین رنگم
ز خاکِ آستانت چشم بینم میروم امّا
دلی دارم که خواهد آب گردید آخر از ننگم
به بیکاری نفسها سوختم با دل سیه کردم
ز دودِ شمع آخر سُرمهدان شد کلبهیِ تنگم
حَیا را کردهام قُفلِ در دُکانِ رُسوایی
به رنگِ غنچه پنهانست جیبِ پاره در چنگم
جنونِ نازنینی دارم از لیلای بیرنگی
که تا گل میکند یادش پری هم میزند سنگم
ز قانونِ نَفس جستم رموزِ پردهی هستی
همین آواز میآید که بسیار است آهنگم
خوشا روزی که نقاشِ نگارستانِ اِستغنا
کشد تصویرِ من چندانکه بیرون آرَد از رنگم
به صرصر دادهاند آیینهی نازِ غبارِ من
شهِ فرمانرو آزادیام اینست اورنگم
به ناهنجاری از خود رفتنم صورت نمیبندد
پَرِ طاووسم و پرگار دارد گردشِ رنگم
ببینم تا کجا منزل کند سعیِ ضعیفِ من
به این یک آبله دل چون نفس عمریست میلنگم
دهد منشورِ شهرت نام را نقشِ نگین بیدل
پر پرواز گردد گر در آید پای در سنگم
بیدل دهلوی
.
در زیر ابر ساغر خورشید شد نهان
روز قدح کشیدن و عیش نهانی است
ساقی بیا و جامِ میِ مشکبو بیار
این دم که باد صبح به عنبر فشانی است
وحشی_بافقی
در زیر ابر ساغر خورشید شد نهان
روز قدح کشیدن و عیش نهانی است
ساقی بیا و جامِ میِ مشکبو بیار
این دم که باد صبح به عنبر فشانی است
وحشی_بافقی
در دایره قسمت
ما نقطه تسلیمیم؛
لطف آنچه" تو" اندیشی
حکم آنچه " تو" فرمایی...
حافظ
ما نقطه تسلیمیم؛
لطف آنچه" تو" اندیشی
حکم آنچه " تو" فرمایی...
حافظ
از بلبل سرمست نوایی شنوم
وز باد سماع دلربایی شنوم
در آبْ همه خیال یاری بینم
وز گل همه بوی آشنایی شنوم
#رباعی_مولانا
وز باد سماع دلربایی شنوم
در آبْ همه خیال یاری بینم
وز گل همه بوی آشنایی شنوم
#رباعی_مولانا
او عمر عزیزی است از او چاره نداری
او جان جهان آمد و تو نقش جهانی
بر صورت سنگین بزند روح پذیر
حیف است کز این روح تو محروم بمانی
او کان عقیق آمد و سرمایه کانها
در کان عقیق آی چه دربند دکانی
#مولانــــا
او جان جهان آمد و تو نقش جهانی
بر صورت سنگین بزند روح پذیر
حیف است کز این روح تو محروم بمانی
او کان عقیق آمد و سرمایه کانها
در کان عقیق آی چه دربند دکانی
#مولانــــا
از جوی خوشاب دوست آبی خوردم
خوش کردم و خوش خوردم و خوش آوردم
خود را بر جوش آسیابی کردم
تا آب حیات میرود میگردم
#مولانــــا
خوش کردم و خوش خوردم و خوش آوردم
خود را بر جوش آسیابی کردم
تا آب حیات میرود میگردم
#مولانــــا
دروصل هم زعشق تو اےڪَل درآتشم
عاشق نمۍشوےڪه ببینی چه میڪشم
با عقل آب عشق به یڪ جو نمۍرود
بیــچاره مــن ڪه ســاخته از آب و آتشم
#شهریار
عاشق نمۍشوےڪه ببینی چه میڪشم
با عقل آب عشق به یڪ جو نمۍرود
بیــچاره مــن ڪه ســاخته از آب و آتشم
#شهریار
.
توبه کردم که قلم دست نگیرم اما
هاتفی گفت که این بیت شنیدن دارد
وخدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر
شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد
شهریار
توبه کردم که قلم دست نگیرم اما
هاتفی گفت که این بیت شنیدن دارد
وخدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر
شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد
شهریار